جنگ نهاوند
در روز پنجم ربیع الاول سال بیست و یکم هجری، جنگ نهاوند در نزدیکی نهاوند ، بین سپاه ایران و اعراب اتفاق افتاد.« شهر نهاوند در سمت قبله همدان قرار دارد و ۱۴ فرسخ راه، بین این شهر تا همدان می باشد. امروزه این شهر در میان چهار شهر واقع شده است که از آن ها می توان به خرم آباد، همدان، اراک و کرمانشاه اشاره کرد ».
ابن اثیر در خصوص علت این نام گذاری می نویسد:
فتح نهاوند توسط مسلمین به« فتح الفتوح» معروف شد؛ به این دلیل که ایرانیان بعد از آن، توانایی ایستادگی دربرابر اعراب را نداشتند و مسلمین سراسر کشور ، پس از این جنگ، آنها را تعریف کردند».
پیشینه جنگ نهاوند
شکست قادسیه برای ایرانیان، تاوان سنگینی بهمراه داشت به گونه ای که پس از آن باعث سقوط پایتخت افسانه ای ایران شد و همچنین ایرانیان در جنگ قادسیه، یکی از بزرگ ترين سرداران کل تاریخ ایران را از دست دادند. مهران رازی در همین زمان، سپاهی را در شهر حلوان گرد هم آورد تا در همان محدوده پایگاه مطمئنی را به وجود آورد ولی در جنگ بین او و سپاهیان عرب، سپاه ایران شکست خورد( نبرد جلولا) و مسلمانان، تمام خزائن شهر حلوان را غارت کردند و مردم این شهر بعنوان برده گرفته شدند.
نبرد نهاوند و فروپاشی امپراتوری ساسانی
در همین سال ها پس از سقوط تیسپون، سردار تازیان به نام سعد وقاص، یک کاخ اختصاصی در کنار کاخ های امپراتوران ساسانی برای خود ساخته بود و مسلمانان دیگر که به او رشک می بردند مرتبا با ارسال نامه هایی به مدینه، از سعد وقاص شاکی بودند تا این که خلیفه مسلمانان که ترس اختلاف بین مسلمانان را داشت؛ سریعا اقدام به احضار سعد وقاص به مدینه نمود و به جای او، عمار پسر یاسر را انتخاب کرد. پس از پخش شدن خبر برکناری سعد وقاص در شهرهای ایران باعث شد تا یزدگرد سوم، به چنین تصوری برسد که اختلافاتی در بین دشمن، پیش آمده است و او فورا برای ایالات ایران، نامه هایی نوشت ولی ایالات ایران با پذیرفتن درخواست پادشاه ایران، نیروهایشان را اعزام کردند تا به یزدگرد سوم، کمک کنند.
یزدگرد با فرستادن نامه هایی به ایالات ایران، از شهر نهاوند به عنوان محل تجمع نیروها یاد کرد.( خود یزدگرد در هنگام جنگ در اصفهان بود) نیروهای کمکی به شهر نهاوند میرفتند ، لذا تعداد سپاهیان ایرانی پس از ورود آخرین دسته نیروهای کمکی به ۱۵۰ هزار تن رسید. بزرگان ایران با فرماندهان ایران، جلسه مشاوره ای را درباره چگونگی جنگ با اعراب تشکیل دادند. سربازان ایرانی در درون آتشکده با خود پیمان بستند که در کارزار تا پای از دست دادن جانشان مقاومت و ایستادگی کنند.
وقتی که این سپاه انبوه به نهاوند آمدند، خطر و تهدید بزرگی اعراب کوفه را تهدید میکرد. از این رو عمار بن یاسر با نوشتن نامه ای به خلیفه، این ماجرا را برای او شرح داد و از او درخواست کمک برای دفع این خطر نمود. خلیفه پس از آن، وحشت زده با خود اندیشید که به تنهایی آهنگ عراق کند ولی سرانجام از چنین تصمیمی منصرف شد و نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی را به امارت لشکر نامزد کرد، نعمان در آن زمان ، خراج استان کشتگر( کسکر) را بر عهده داشت. او دستور پیوستن قسمتی از سپاه اعراب به خود را از شام و عمان و بصره و دیگر اقطار، صادر کرد. پس از بیرون آمدن نعمان با لشکرش از کوفه، اردویی در نزدیکی نهاوند زد. دو لشکر به مدت چند روز در مقابل یکدیگر بودند اما هیچ جنگی در بین آن ها رخ نداد.
طبق گفته ی اعثم کوفی، نعمان با تعبیه ی تمام در قبور شهدا در حوالی شهرش نزول کرد و اقدام به ساخت لشکرگاهی نمود. نعمان به مردی از ابطال عرب گفت که باید به قلعه برود و از وضعیت نهاوند، مطلع شود و بر مخارج مدخل ان وارد شود. آن بطل، شبانه نزد نهاوند رفت و پس از دیدن خندق و چهار حد حصارش به سمت لشکر بازگشت تا دیده هایش را بازگو کند.
نوشته ی علی اکبر کیانی در کتاب کهن دیار گیان به این شرح میباشد :عربان پس از مشورت بیهوده، در طی نقشه ای مبنی بر پیغام بیعت خلیفه، پرچم سفید صلح را برافراشتند و گروهی از آنان به شهر نهاوند روی آوردند تا این که تعداد افراد سپاه و استحکامات داخلی مشخص شد. شب هنگام ، یک دختر نهاوندی از جاده عبور میکرد که سربازان عرب، آنرا دستگیر کردند و به سمت چادر نعمان بردند. دخترک، تیغی را در میان موهای بافته اش در زمان اسارات، پنهان کرد. او در زمان تنها شدنش با نعمان در درون چادر، رگ گردن نعمان را زد و با بریدن رگهای دست خودش، خودکشی کرد. پس از پخش شدن اخبار مفقود و کشته شدن دخترک، لشکر اعراب به دروازه های شهر رفتند که فرمانده ی آن ها حذیفه بن الیمان نام داشت.
برطبق روایتی دیگر، اعراب به دروغ گفتند که خلیفه مرده و میخواهند برگردند. اعراب با چنین حیله ای توانستند باعث خروج ایرانیان از سنگر شوند و اقدام به جنگ با آن ها در صحرا بنمایند. مدت زمان این جنگ خونین، سه روز بود و سرانجام نعمان به قتل رسید. ایرانیان در این جنگ، شکست خوردند و گریختند. اهل نهاوند حصاری گشتند، اما عاقبت به صلح راضی شدند.
عرب توانست غنائم زیادی را غارت کند که از جمله ی آن دو صندوق بزرگ پر از مروارید، زبرجد و یاقوت بود که شخصی، آنرا در مقابل طلبیدن امان به اعراب نشان داد. اعراب، پس از نهاوند، کنترل همدان را بدست گرفتند.
یزدگرد سوم پس از جنگ نهاوند
یزدگرد سوم، پس از جنگ نهاوند، ناامید شد ولی هم چنان دست از مطالبه تاج وتختش برنداشت، او به این امید بود تا کاری را از پیش ببرد و لذا پس از شنیدن خبر« جنگ نهاوند»، از ری به اصفهان و پس از آن به کرمان سفر کرد و عاقبت در مرو زندگی کرد و درخواست کمک از دولت های همجوار نمود. حکمران ایرانی مرو به نام ماهوی، قصد نابودی او با نیرنگ قراولان را داشت و میخواست یزدگرد را بکشد. از این رو یزدگرد، آن جا را ترک کرد و آسیابانی که طمع در جامهٔ زرین و فاخر او نمود؛ یزدگرد را در همان نزدیکی کشت. پس از مرگ یزدگرد، خانواده اش پناهنده ی چین شدند.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 15
- 2