نقد ادبی چیست؟
در تعریف نقد ادبی باید اشاره کرد آنچه در قدیم الایام از آن صحبت می شده با تعریف امروزی تفاوت دارد، در قدما هدف از نقد، غالبا بیان معایب اثرهنری بوده است، برای مثال وضع الفاظ استفاده شده یا معانی برگرفته از آثار دیگر که به صورت کلی از فراز و فرود معنی و لفظ صحبت می کند.
این معنی از خود لغت نقد مشخص است زیرا نقد جدا کردن سره از ناسره می باشد. باید اشاره کرد که در ایام باستانی پول دو نوع بوده است؛ نقره یا درم و پول طلا یا دینار. برخی از موارد دینارهای تقلبی استفاده می شدند که از مس برای ساختن آنها استفاده می شد درنتیجه عیار طلای اصلی پایین تر می آمد. در روزهای ابتدایی افراد قدرت تشخیص مس آمیخته شده با طلا را نداشتند اما بعد از مدتی مس کم کم سیاه می شد. بدین ترتیب چنانکه اشاره شد،کار منتقدان باستان بیشتر نشان دادن نقاط ضعف بوده است.
امروزه هدف از نقد ادبی تنها نشان دادن معایب یک موضوع نیست اگرچه ممکن است به آن اشاره شود، زیرا نقد ادبی به بررسی آثار درجه یک و مهم ادبی می پردازند. در اینطور آثار بیشتر از اینکه نقاط ضخف مهم باشند، نقاط قوت اهمیت دارند، به همین دلیل منتقدان ادبی تلاش دارند تا با تجزیه و تحلیل آن اثر ادبی اولا ساختار و معنی آن را برای خوانندگان واضح کنند و دوما قوانینی را که به جهت آن موجب اعتلای اثر ادبی شده اند، توضیح می دهد.
بنابراین نقد ادبی از یک طرف استفاده از قوانین ادبی برای توضیح اثر ادبی است و از طرفی دیگر کشف آیین های تازه ممتازی است که در آن اثر به صورت دائمی تکرار می شوند.
همین موضوع می تواند اهمیت نقد ادبی در گسترش ادبیات و متعلقات آن را نشان دهد زیرا نقد ادبی می تواند ادبیات و علوم ادبی را متحول کرده و زنده نگه دارد زیرا منتقدان در بررسی آثار والا از نقد ادبی به عنوان بخشی از ابزارهای ادبی استفاده می کنند که بسیار کارایی دارد و خودبه خود می تواند برخی از ابزارهای علمی و فنی فرسوده را از دور خارج کند.
همچنین با تحلیل آثار والا؛ ابزارهای جدید کشف می شوند که به ادبیات خود کشور مربوط هستند. خوانندگانی که به وسیله منتقدان ادبی معاییری را به دست می آورند، می توانند آثار والا را شناسایی کرده و از طریق آن به آثار سطحی واقعی برسند. همین موضوع جریانات فرهنگی و ادبی را در مسیر درست حرکت می دهد و صاحبان ذوق و ادیشه را به رای و نبوغ وادار می کند تا به مقام شایسته خود دست پیدا کنند.
نقد ادبی همیشه به معنی دگرگونه خواندن نیست، گاهی ممکن است به معنی دقیق و هوشیارانه تر خواندن اثر باشد. فرمالیست های می گفتند که دقت در متن و ژاک دریدا می گوید تاکید در دقت.
در همان حال و هوای سنتی نیز دقیق تر خواندن اثر اهمیت دارد، هنرهای پنهان در آن را باز کردن و اهمیت اثر را نمایش می دهد گاهی نیز ارتباط آن با مسائل اجتماعی و سیاسی دوران متن بازنمون است (گرایشی که در نحلههای جدید نقد مطمح نظر نیست).
درباره نقد ادبی به قدری صحبت شده است که امروزه یکی از شاخه های مطالعات ادبی، نقدشناسی و و بحث در مورد خود نقد است. عیب اثری را گفتن،اثری را وصف کردن،تجزیه و تحلیل اثر ادبی،دیگرگونه خواندن اثری، تأثر خود را از اثری بیان کردن و... همگی می توانند زیر مجموعه ای از نقد ادبی باشند که ممکن است در دوره های مختلف متفاوت باشند و دوما بسته به فلسفه یا سلیقه منتقد هستند.
تاریخ کهن نقد ادبی
در مبحث ۵۳ دیون می گوید؛ ارسطو نقطه ابتدایی نقد ادبی می باشد. برهمین مبنا می توان گفت که تاریخ نقد ادبی حداقل به سده چهارم پیش از میلاد برمی گردد. ارسطو در بوطیقا درباره بسیاری از آثار هنری دوران خود صحبت می کند و مفاهیم میمسیس و کاتارسیس را بیان می کند که امروزه در نقد ادبی بسیار اهمیت دارد.
در همان دوران افلاطون به شعر حمله می کند و آن را هنری دسته دوم، نادرست و تقلیدی معرفی می کند. در همان دوران بهاراتا مونی نیز در ناتیاشاسترا درباره نمایش های سانسکریت و ادبیات کهن هند صحبت می کند. فلسین مارسو اعتقاد دارد که پاستیش بهترین نوع نقد ادبی می باشد و با توجه به اهمیتی که گذشتگان به تقلید می دادند این نظر غریبی نیست.
سنت تفسیری مرسوم در ادیان ابراهیمی را در سده های میانه را می توان از جمله عناصر تشکیل دهنده مطالعات نقد ادبی معرفی کرد. از سده نهم میلادی هم در ادبیات عربی آثاری برای نخستین بار مشخصاً در زمینه نقد نگاشته شدهاست، در این بین می توان ابتدا کتاب الحیوان و دوم کتاب البیان و التبیین نوشته جاحظ و کتاب البدیع نوشته عبدالله ابن المعتز را معرفی کرد.
نقد ادبی در تاریخ مدرن بیشتر به طرف نظریه های ادبی به معنی بحث و بررسی فلسفی در مورد ادبیات و موضوعات آن پیشرفت کرده است. با ارتباط بین این دو موضوع می توان گفت نظریه ادبی و نقد ادبی هم ارز هستند اما هیچگاه همنهشت یا متباین نیستند. البته این موضوع هنوز هم جای بحث دارد. جان هاپیکینز اصرار می کند که نظریه ادبی و نقد ادبی تفاوتی با همدیگر ندارند. عدهای نیز معتقدند نقد ادبی به معنای کاربرد عملی نظریه ادبی است.
تقسیم نقد ادبی به دانش های گوناگون
نقد ادبی را به لحاظ گرایش به دانشهای گوناگون تقسیم کرد:
- نقد تاریخی Historical criticism
- نقد ترجمه احوال Biographical
- نقد جامعه شناسانه Sociological(که یک شاخه مهم از آن نقد مارکسیستی است)
- نقد روانشناسانه psychological (که یک نمونه آن نقد فرویدی است)
- نقد صور مثالی یا اسطوره گرا Archetypal or Myth criticism
- نکته دیگری که وجود دارد این است که برخی از این نقدها تنها با یک شیوه نظریه دارند و برای شیوه های دیگر کارآمد نیستند.
فرای
نورتروپ فرای در سال ۱۹۷۵ در کتابی به نام آناتومی نقد این مسئله را بیان می کند که منتقدان براساس ایدئولوژی خود به موضوعات مختلف در آثار ادبی نگاه می کنند، در این مسیر نظام اعتقادی آنها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند.
از افرادی که این اندیشه را گسترش می دهند می توان به مایکل جونز اشاره کرد که در کتاب مدرن فاسد عنوان می کند که استنلی فیش به جهت زندگی فعال جنسی که خود داشتهاست از ادبیات کلاسیک که با آزادیهای جنسی مخالف است به تندی انتقاد میکند.
گردآوری: بخش ادبی سرپوش
- 18
- 1