اولین روز اردیبهشت ماه را به گرامی داشت استاد سخن فارسی، سعدی اختصاص داده اند که به حق او را «افصح المتکلمین» یعنی فصیح ترین گوینده و شاعر نامیده اند. سعدی بدون تردید درحکم یکی از انگشتان دست شعر پارسی است که در کنار شاعرانی همچون «فردوسی»، «نظامی گنجوی»، «مولوی» و «حافظ» نشسته است. برخی حتی او را بزرگ ترین شاعر ایران یا فراتر از آن، از بزرگ ترین سخنوران و ادیبان جهان می دانند که فصاحت و زیبایی کلام او را مانندی نیست و شیوایی آن در نظم و نثر، زبانزد همگان است.
شیخ مصلح الدین مشرف بن عبدا... مشهور به سعدی شیرازی در سال های اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ هـ.ق در شهر شیراز متولد شد. سعدی سفرهای خود را تقریباً در سال ۶۲۱-۶۲۰ آغاز کرد و حدود سال ۶۵۵ با بازگشت به شیراز به اتمام رساند که البته درباره کشورهایی که شیخ به آن جا سفر کرده، نظرها متفاوت است. سال وفات او را بعضی ۶۹۱ و گروهی ۶۹۰ هـ. ق گفته اند. مقبره اش در باغی که محل آن نزدیک به سرچشمه نهر رکن آباد شیراز است، قرار دارد و به سعدیه معروف است. قنات حوض ماهی فعلی، در زمان شیخ نیز جاری و معمور بوده و سعدی حوضی از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته بود.
دلیل شهرت سعدی چیست؟
دلیل جایگاه بالای سعدی در آسمان سخن این است که او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نکرد. همچنین او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان کرد. وی در سخنان خود چه در قالب نثر و چه نظم، از امثال و حکایات دلپذیر استفاده کرد. نکته دیگر این که سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است که خواننده را مجذوب می کند. همه این ها دست به دست هم داده و سبب شهرت او شده است. تبحر وی در زبان عربی و فارسی و ذوق لطیف و طبع وقادش او را برانگیخت تا شیرین ترین آثار فارسی را در نظم و نثر از خود به جای گذارد. آن چه بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته، «سهل و ممتنع» بودن است. این صفت به این معناست که اشعار و متون آثار سعدی در نظر اول «سهل» و ساده به نظر می رسد و کلمات سخت و نارسا ندارد. اما آثار سعدی از جنبه دیگری، «ممتنع» است یعنی دشوار و غیرقابل دسترس. وقتی گفته می شود شعر سعدی «سهل و ممتنع» است یعنی در نگاه اول، هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید، می فهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است.
ترتیب و تناسب و تنوع گلستان همراه با موضوعات دلکش اجتماعی و اخلاقی و تربیتی و سبک ساده و شیرین نویسندگی، سعدی را به عنوان خداوند سخن معرفی کرده است. سعدی در بین معاصران خویش هم با وجود نبودن وسایل نشر جای خود را باز کرد. شاید یکی از مهم ترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آن هاست. اگرچه لحن کلام و نحوه بیان هنرمندانه آن ها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد. از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از گنجینه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است. سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته است؛ به طوری که شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. جالب است بدانیم تنها از کتاب گلستان، بیش از ۴۰۰ عبارت به عنوان ضرب المثل وارد زبان فارسی شده است.
آثار سعدی
از سعدی آثار گوناگونی به نظم و نثر موجود است که عبارت اند از: بوستان یا سعدی نامه، که در واقع اولین اثر اوست و با حدود چهارهزار بیت؛ گویا سعدی آن را در ایام سفر خود سروده و همچون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است. گلستان، شاهکار نویسندگی و بلاغت فارسی است که سعدی آن را در سال ۶۵۶ تألیف کرده است. قصاید عربی، که حدود هفتصد بیت می شود. قصاید فارسی، مراثی، ملمعات و مثلثات و ترجیعات، غزلیات، مجالس پنج گانه، نصیحه الملوک، صاحبیه و خبیثات. مجموعه این آثار «کلیات سعدی» نامیده می شود که با همین عنوان بارها چاپ شده است.
شاعر معتدل
دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در یادداشتی که در کتاب «سعدی شاعر عشق و زندگی» آورده است، می نویسد:شاید بتوان گفت سعدی تنها شاعر بزرگ ایرانی است که تقریباً درباره همه چیز حرف داشته و حرف زده است. عشق و عرفان، دین و دنیا، عفت و اخلاق، دولت و جامعه، داد و بیداد، شاه و وزیر، ظالم و مظلوم و جز آن. سعدی به بهترین معنای کلمه، التقاطی است؛ یعنی در هیچ چارچوب بسته ای نمی گنجد و از هیچ زاویه منحصر به فردی به جهان نمی نگرد. حتی فراتر از این، به جهان و آن چه در آن است از زوایای گوناگون می نگرد و در قلمرو اندیشه و سخن، برای هر راه و روشی -کم یا بیش- ارزش و اعتباری قائل است. به رغم آشنایی نزدیکش با عرفان و موازین عرفانی و بزرگداشت عارفان و سالکان نامدار و افسانه ای، عارف نبود و با تصوف «واقعاً موجود» برخوردی انتقادی داشت. دین داشت ولی به نسبت زمان خود (و حتی زمان ما) از تعصب و تنگ نظری به دور بود و می گفت «بنی آدم اعضای یکدیگرند» . عاشق پیشه بود ولی عشق را هم بی نهایت نمی دانست و می گفت مهری را که روزگار به دل نشانده، می توان به روزگار از دل برگرفت. پادشاهان و فرمانروایان را از ستم پیشگی و دژکاری تحذیر می داد و حتی گاهی با آنان درشتی می کرد، اما عاصی و انقلابی نبود. در همه امور اهل اعتدال بود، نسبت به جهان دیدی مثبت داشت و به همنوعان خود -که کم و بیش عاری از کمال اند- خیلی سخت نمی گرفت.
- 11
- 3