
به گزارش تسنیم،مباحثی که اخیراً حول و حوش یک شایعه ساخته شده توسط یک کانال تلگرامی شکل گرفت، بحثهای مهمتری را در میان روزنامهنگاران و جامعهشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی در کشورمان پیش کشیده است. این گروهها معتقدند نباید صرفاً به روشن شدن جعلی بودن آن شایعه اکتفا کرد بلکه باید آن را مقدمهای دانست برای بررسی یک موضوع کلانتر و آن اینکه چرا یک شایعه سطح پایین از طریق یک رسانه مبتدی حداقل در بخشی از جامعه ایران فراگیر میشود؛ در حدی که وزیر اطلاعات، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و شخص رئیس قوه قضائیه برای رفع این شبهه وارد صحنه میشوند؟
پرسش اصلی آن است که چه نقصی در میان سه رکن ۱-رسانهها، ۲- مسئولان و ۳- فرهنگ عمومی جامعه ایران، میتواند وجود داشته باشد که جامعه سیاسی ایران را مستعد چنین آسیبهایی کند؟
خبرگزاری تسنیم در این باره با برخی روزنامهنگاران باسابقه، اساتید ارتباطات و جامعهشناسان سیاسی به گفتوگو نشسته و هرکدام از آنها از دیدگاه خود به ریشهیابی این موضوع پرداختهاند. قاعدتاً انتشار مطالب مطرح شده توسط این کارشناسان به معنای تایید همهی جزئیات توسط خبرگزاری تسنیم نیست، اما تسنیم انتشار آنها را برای فتح باب چنین بحث مهمی، بویژه برای پیشگیری از اتفاقات بعدی، بسیار مفید میداند.
آنچه در ادامه میآید بخش اول میزگردی با حضور عباس عبدی جامعهشناس و تحلیلگر مطرح سیاسی، اکبر نصراللهی استاد دانشگاه در زمینه ارتباطات و علی علیزاده مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل رسانه است. آقای علیزاده به دلیل استقرار در لندن از طریق اسکایپ در این میزگرد شرکت کرده است.
* تسنیم: بحث امروز ما ناظر به اتفاقی است که اخیراً توسط یک کانال تلگرامی درباره دختر آیتآلله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه مطرح شد. البته موضوع ما پرداختن به این ماجرا نیست چرا که درباره نادرست بودن این ادعا قبلا صحبت شده، منتها ما با موضوع مهمتری میخواهیم این بحث را پی بگیریم و آن اینکه چرا چنین شایعهای در جامعه ایران استعداد فراگیر شدن دارد؟
عباس عبدی: من میخواهم حرف آخرم را در همین ابتدا بگویم؛ مانند انتخاب تیترهای مطبوعاتی؛ آنچه که جامعۀ ما را تهدید میکند در درجه اول نداشتنِ موشک یا حملۀ نظامی یا حتی مشکل اقتصادی نیست، نه اینکه اینها مهم نیست، اتفاقا در جای خود خیلی مهم هستند، اما به نظر من بزرگترین خطری که جامعۀ ما را تهدید میکند، نداشتنِ رسانۀ مستقل است.
حدود ۳۰ سال پیش تحقیقی در وزارت ارشاد در مورد میزان اعتماد به اخبار رسانه و تلویزیون انجام شد که من مشاور این تحقیق بودم، مقدمه نتایج طرح را من نوشتم که با این جمله شروع میشود: " در ایران هیچ پدیدۀ مدرنی به اندازۀ رسانه به شکل سنتی استفاده نمیشود." در واقع به رسانه که یک پدیدۀ کاملاً مدرن با کارکردهای کاملاً جدید و بسیار مهم است، مانند بوق نگاه میکنند و تا وقتی که به آن شبیه به بوق نگاه شود به طور قطع و یقین ما درگیر چنین مسائلی میشویم. حالا شایعه اخیر که یک موضوع حاد نبود، حتی اگر درست هم میبود اتفاقی در مملکت نمیافتاد، چه رسد به حالا که تکذیب میشود. اما باید توجه کرد که فردای روزگار با شایعاتِ بسیار مهمتری مواجه خواهیم شد که امنیت کشور را به خطر میاندازد و هنگامی که امنیت کشور بر اثر شایعه و نبودن رسانه مستقل تحت خطر قرار گیرد، جمع و جور کردن آن به این راحتی نیست آن هم در فضایی که اخیراً به وجود آمده و رسانههای غیررسمی، ماهواره، شبکههای مجازی و اجتماعی حضورِ فعالی دارند.
عباس عبدی: به نظر من مسالۀ اصلی این است که در ایران نحوۀ حل این مسائل را کلاً اشتباه میرویم، مانند مبارزه با موادمخدر؛ در این موضوع باید توجه کرد که سازوکار مصرف موادمخدر دو بخش دارد، یکی عرضه و یکی تقاضا؛ حالا در کشور همه تلاش میکنند جلوی عرضه را بگیرند، در حالی که مگر میشود جلوی عرضه را گرفت؟
من اولین بار که خبر مربوط به دختر آقای آملی لاریجانی را دیدم همین که خط اول خبر را خواندم ناراحت شدم که چرا باید رسانه غیررسمی منبع خبری ما باشد؟ اما خود این موضوع مسالۀ اصلی من نیست چراکه منبع انتشار این خبر برای تشکیک در خبر کفایت میکند. اما مساله این است که از آن روز به بعد هر جا میروم راجع به آن سوال میکنند. و حتی جرات رد هم نداری چون چپ چپ نگاه میکنند!
بنابراین مسالۀ کلیدی، «نداشتنِ رسانۀ مستقل» است.
من یادم است سال ۷۱ یا ۷۲ شایعهای در تهران پخش شد که ریشه اصلی آن دزدیده شدن چند کودک بود و پس از آن خیلی خانوادهها نگران فرزندانشان شده بودند. نگرانیها زیاد شده بود دولت این شایعه را رد کند ولی مقبول نمیشد چون قرار نیست مردم فقط از آنها بشنوند. در نهایت در روزنامه سلام درباره این قضیه مفصل صحبت کردیم و به مردم گفتیم که تنها یک مورد بچهدزدی بوده و بقیه آن شایعه است و چندان به این شایعات نباید توجه کرد.
به نظر من مسالۀ اصلی این است که در ایران نحوۀ حل این مسائل را کلاً اشتباه میرویم، مانند مبارزه با موادمخدر؛ در این موضوع باید توجه کرد که سازوکار مصرف موادمخدر دو بخش دارد، یکی عرضه و یکی تقاضا؛ حالا در کشور همه تلاش میکنند جلوی عرضه را بگیرند، در حالی که مگر میشود جلوی عرضه را گرفت؟ باید مسالۀ تقاضا را حل کنیم. در مورد شایعه هم این موضوع وجود دارد، مثلاً میگویند دشمنان این کار را میکنند! خب اگر دشمنان این کار را نکنند چه کنند؟ کار آنها همین است. باید در این کشور تقاضایی برای شایعات وجود نداشته باشد. در حال حاضر در کشور سوئیس ۱۰۰ شایعه هم راه بندازید جا نمیافتد، چون تقاضایی برای آن وجود ندارد. باید شرایط به گونهای باشد که وقتی مردم شایعه را میشنوند، دنبال کنند که رسانه، تلویزیون، و روزنامهنگاران رسمی خودشان درباره آن چه میگویند؟!
بنابراین در ایران تا وقتی به مسالۀ تقاضا توجه نشود، تقاضا برای شایعه وجود دارد و مردم شنیدن شایعه را میطلبند و عرضه هم راه خود را پیدا میکند. لذا آنچه امنیت ما را بیش از هر چیزی تهدید میکند، موشکهای خارجی و داعش نیستند که البته آنها هم هستند، اما مهمتر از همه «فقدان رسانۀ مستقل» است که حرف آن مورد پذیرش جامعه باشد. امیدواریم این اتفاق اخیر حداقل این منفعت را داشته باشد که مسئولان را به صرافت بیندازد که نمیشود بدونِ رسانۀ مستقل کار کرد.
به عنوان مثال در رژیم پهلوی، مردم هر اتفاقی مثل کشته شدن تختی، آلاحمد و صمد بهرنگی میافتاد، به پای آن رژیم مینوشتند، چون هیچ گاه اجازه نداد اخبار درست و راست منتشر شود. اصلاً رسانۀ مستقلی وجود نداشت. وقتی روزنامهنگار نمیتوانست کوچکترین حرفی را بگوید، طبیعی است وقتی رژیمی نان سانسور را خورد، در مواقعی چوبش را هم میخورد آن هم براساس آیه قرآن "من حیث لایحتسب" یعنی از جایی که حساب نمیکند.
بنابراین امیدواریم وضعیت به گونهای شود که سیستم به سمت داشتن رسانههای مستقل برود. ممکن است در ابتدا این رسانهها یک مشکلاتی ایجاد کنند ولی در بلندمدت قوام و ثباتی به جامعه میبخشند که واقعاً برای امروز باورنکردنی است.
اکبر نصراللهی: صداوسیما روزانه ۱۴۰ ساعت برنامه خبری دارد؛ این ظرفیت کمی است؟/ از همین رسانههایی که داریم استفاده نمیشود
نصراللهی: نکات خوبی را آقای عبدی گفتند. من هم گفتهی ایشان را تایید میکنم. به هر حال نداشتن رسانۀ مستقل یکی از مشکلاتی است که وجود دارد و اگر رسانههای مستقل بیشتر شوند و گسترش پیدا کنند تا حد زیادی قدرتِ مانورِ شبکههای اجتماعیِ خارجی و شبکههای ماهوارهای را کمتر خواهند کرد و در درازمدت سود آنها برای همۀ افراد جامعه خواهد شد.
در بحثهای رسانهای یک تاکتیکی داریم به نام "هزینه برای سرمایه". یعنی ممکن است در کوتاه مدت ایجادِ رسانۀ مستقل باعث شود این انتقادها از بعضی دستگاهها و حتی افراد و شخصیتهای حقیقی و حقوقی بالا بگیرد ولی در درازمدت امنیت ملی را تامین و تضمین میکند و به نفع مردم است.
اما نکتۀ دومی که میخواهم عرض کنم این است که رسانههایی مانند همین کانال که شایعه اخیر را تولید و منتشر کرد یا سایر شبکههای اجتماعیِ مستقر در خارج از کشور اگر مشغول تولید و انتشار شایعات باشند خیلی غیرطبیعی نیست. به هر صورت جنگ است و این جنگ برخلاف گذشتهها، بر روی زمین نیست بلکه بیشتر در اذهان مخاطبان است و هر رسانه ای تلاش میکند به شکلها و با تاکتیکها و روشهای مختلف افکار عمومی را دچار تردید و با دیدگاهِ مورد نظر خود موافق کند ؛بنابراین این اقدامات با توجه به اهداف آنها نه تنها غیرطبیعی نیست ؛بلکه کاملاً طبیعی و قابل انتظار است.
اکبر نصراللهی: در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فقط ۱۴۰ ساعت در شبانه روز خبر پخش می شود و در هفته ۳۰۰ ساعت برنامه با موضوع سیاسی انتشار می یابد، حالا کاری به برنامههای غیرسیاسی که کارکرد سیاسی دارد، نداریم، آیا این ظرفیت، ظرفیتِ کمی است؟
در واقع از دشمنان و شبکههای اجتماعی معاند و شبکههای ماهوارهای همین انتظار میرود لذا اینکه برخی مسئولان تاکید میکنند این اقدامات کار دشمنان است، باید گفت کار دشمن دقیقا همین است. لذا این سخنان ناشی از این است که اقتضائاتِ رسانه و رسانهها را نمیشناسند. شاید در رشته و تخصص خود بسیار استاد باشند ولی شرایط و آرایش جدید رسانهای را نمی دانند .
البته علیرغم موافقت کلی با صحبتهای آقای عبدی در این مورد با ایشان هم نظر نیستم که «مهمترین» مشکل، نداشتن رسانۀ مستقل باشد. گرچه داشتنِ رسانۀ مستقل را بسیار مفید میدانم اما بر این باور هستم که بیشترین مشکل این است که مسئولان و رسانههای ما از آرایش جدید رسانهای، ویژگی ها و دسترسیهای مخاطبان و تاثیر بسیار گسترده تکنولوژیهای ارتباطی بویژه شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های موبایلی بر همۀ ابعاد و زوایای جامعه، درک ناکافی دارند ؛ اگر آنها آرایش جدید رسانهای را درک کنند ، مخاطبان را بشناسند و از دسترسی ها و میزان مصرف آن ها از شبکه های اجتماعی را بدانند و براساس مقتضیات آرایش جدید رسانه ای و مختصات مخاطبان فعلی و تغییر و تحولاتی که تکنولوژیهای ارتباطی پدید آورده برنامهریزی و اقدام کنند و خودشان را با این شرایط تطبیق بدهند، چنین مشکلاتی پیش نمیآید چون قواعد بازی و شیوۀ عمل و افعال خود را براساس این مقتضیات سازماندهی خواهند کرد.
من فکر میکنم اگر درک کافی و درستی از شرایط جدید حاصل شود، حتی اگر رسانۀ مستقلی هم وجود نداشته باشد از ابزارها و امکاناتی که وابسته به این دستگاه است، میتوان خوب بهرهبرداری و استفاده کرد.
اکنون رسانههایی که در اختیار دولت، قوه قضاییه، سازمانها، نهادها و وزارتخانههای مختلف است، کم نیستند، اما ببینیم از این رسانهها چه استفادهای میشود؟ مگر ما به لحاظ تعداد، با کمبود رسانه مواجهیم؟ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فقط ۱۴۰ ساعت در شبانه روز خبر پخش می شود و در هفته ۳۰۰ ساعت برنامه با موضوع سیاسی انتشار می یابد ، حالا کاری به برنامههای غیرسیاسی که کارکرد سیاسی دارد، نداریم، اما سوال اینجاست آیا این ظرفیت، ظرفیتِ کمی است؟ چرا باید یک کانال درجه چندم امنیت روانی مردم را در معرضِ مخاطره قرار دهد ،رسمی ترین ،قدیمی ترین ، ثروتمندترین رسانه ها را به واکنش وادار کند و مسئولان را در بالاترین رده مجبور به موضغع گیری کند ؟
معتقدم اتفاقات اخیر و پاسخ به این سئوالات می توان شروع خوبی برای اصلاح رویه نادرست فعلی رسانه ها و مسئولان باشد.
ـ آقای علیزاده! در صحبتهای آقایان عبدی و نصراللهی دو دیدگاه مطرح شد که علیرغم اشتراک در برخی جهات یک تفاوت هم داشت. آقای عبدی به طور کلی خلأ رسانه مستقل قدرتمند را عامل اصلی میداند و آقای نصراللهی با تایید این مطلب میگوید که با همین رسانههای فعلی که تعدادشان کم هم نیست باز میشد مساله اخیر را بهتر مدیریت کرد. نظر شما چیست؟
علیزاده: من این بحث را در دو قسمت مطرح میکنیم، یک قسمت در باب نقد رسانه و دیگری نقد صنعتِ روابط عمومی و فرهنگ خبررسانی و ارتباطِ بین نهادهای رسمی و پاسخگویی آنها به بدنۀ جامعه.
از نظر نقد رسانه باید بگویم مشکلات در رسانه فقط مختص ایران نیست، بلکه در آمریکا هم یک رسانه زرد مانند فاکسنیوز در ۱۰ سال گذشته به شدت فراگیر شده و محبوبیت ایجاد کرده است. در انتخابات اخیر آمریکا نقش فیکنیوزها(رسانههایی که خبر جعلی میدهند) را دیدید و مقالات زیادی هم دربارهشان نوشته شد. به نظر میرسد این تکنیک در حال فراگیر شدن در بسیاری از جاها است. اتفاقاً این مسائل میتواند یک تلنگر و یک خط بطلانی بر نگاهِ تا حدی سادهدلانۀ لیبرالها در دهۀ ۹۰ میلادی یا ۷۰ شمسی باشد که معتقد بودند با آمدنِ راههای جدیدِ ارتباطی به یک شکلی استبداد خبری و انحصار خبری عملاً غیرممکن میشود.
اتفاقی که با فراگیری ابزار جدید تکنولوژی رخ داد، این بود که انفجار اخبار تا حدی سرعت پیدا کرد و تشخیص سره از ناسره را غیرممکن کرد و اینجا باید نقد اول را بگویم. بنده از منظر کسی که به آزادی معتقد است میگویم مخاطب به چیزی که بیش از هر فاکتوری نیاز دارد، تعدد خبر، منبع خبر و زیاد شدن خبر نیست. بلکه آن نگاهِ تحلیلی است که به مخاطب اجازه دهد به خبر از هر منبعی که بود، بیندیشد و خبر را در عصر جدید تحلیل کند. این درس جدید است که باید از دبیرستان تحلیل رسانه را به اعضای جامعه آموزش دهیم اما آیا با آغاز آموزش تحلیل رسانه، خودمان متضرر نمیشویم؟ آیا صدا و سیما متضرر نمیشود؟ چراکه صدا و سیما و رسانههای رسمی ما هم در جاهایی که بخواهند دفاع کنند یا به آن سمت حمله کنند، به استفاده ازآسانترین روش عادت کردند.
علی علیزاده: هر جایی که ما اطلاعرسانی دقیق و مناسب نداشتیم و نتوانستیم اعتمادِ کلی مخاطب را جلب کنیم آنجا محلِ ارتزاق انگلهایی مانند همین کانال آمدنیوز است که تعدادشان هرروز بیشتر و بیشتر خواهد شد.
ایران در سال ۸۸ یا ۸۷ با بزرگترین غول رسانه جهانی یعنی بیبیسی روبرو شد، بیبیسی رسانهای است که وقتی ناتو میخواهد تَنِش را با روسیه زیاد کند، پیش از هرچیز تهدید میکند که تلویزیون بیبیسی روسی به میدان خواهد آمد! لذا در حال حاضر مهمترین ابزار جنگ نرم جهان براساس آمار اتاق فکر «لگاتوم» که هر ساله رسانهها را ردهبندی میکند، بیبیسی است.
حالا راه برخورد آسان با این رسانه چیست؟ این است که شما بگویید بیبیسی بهایی است و بعد از مسائلِ جنسی و تجاوز درون کارمندان بیبیسی صحبت کنید؟! ممکن است این اقدامات یک یا دو ماه کارِ شما را راه بیندازد اما در یک بازهی ۸ یا ۹ ساله با این روند شما وضعیتی پیدا میکنید که رسانهای که برای نفوذِ جدی و آشکار در مورد سیاست خارجی شما وارد شده و هیچگونه منافعِ مشترکی با شما ندارد، به یک مرجع خبر برای بخشی از جامعۀ شما تبدیل میشود.
پس اینکه شما تحلیل رسانه نیاز دارید، به این دلیل است. اگر شما همان سال ۸۸ به جای طرح نقدهای نه چندان عمیق، به مخاطب تحلیل رسانه آموخته بودید، مخاطب میتوانست متوجه شود چه بخش از خبری که در این رسانه میبیند، طراحی شده است.
بخش دوم در مورد صنعت روابط عمومی است. اینکه هر نهاد رسمی و حتی هر کمپانیِ خصوصی وظیفه دارد نگرانِ تصویرش در افکار عمومی باشد. اما وقتی چرخش مدیران در کشور به صورتی است که اطلاعرسانی در مورد عزل و نصب مدیر به افکار عمومی ربطی ندارد و دستگاه خود را موظف به اطلاعرسانی به مخاطب نمیکند، رابطه دوطرفه میان دستگاه و جامعه به شکلی فشل میشود و از کار میافتد.
در چنین شرایطی هر جایی که ما اطلاعرسانی دقیق و مناسب نداشتیم و نتوانستیم اعتمادِ کلی مخاطب را جلب کنیم آنجا محلِ ارتزاق انگلهایی مانند همین کانال آمدنیوز است که تعدادشان هرروز بیشتر و بیشتر خواهد شد. مانند روز روشن است که این اتفاق باز هم خواهد افتاد، این یک قانونِ روانشناسی جمعی و قانون رسانههای جدید است. از فردا هم اگر به موقع در مورد مسائل اطلاعرسانی نکنید، این اتفاق خواهد افتاد.
حالا دقت کنید در اتفاق اخیر کجا را هدف گرفتهاند؟ قوۀ قضاییه را. قوه قضاییه که انباشتی از هزاران پروندهای است که در مورد خیلیهایشان احساس نیاز به خبررسانی بههنگام نکرده است. اگر ملاحظه کنید، خواهید دید در پروندههایی مثل پرونده بازداشت دوملیتیها، روزنامهنگارها و اعضای گروههای تروریستی، ماهها اطلاعرسانی نمیشود، در بیخبری، بازجویی صورت میگیرد، دادگاه اول و دادگاه تجدیدنظر هم برگزار میشود و زمانی که رسانههای خارجی به موضوع ورود میکنند و از آن با عنوان اقدام ضد حقوقبشر، علیه ایران بهرهبرداری میکنند و تبدیل به یک مسئله و بحران بینالمللی میشود، تازه ممکن است یک مسئولی در مورد آن یک کلمه بگوید که دلیل دستگیری این شخص چیست!
قطعا در این زمان آن توضیح به جایی نخواهد رسید. چراکه اگر قوۀ قضاییه خود را هم موظف به پاسخگویی بداند، فقط به بخشهای طرفدار نظام پاسخ میدهد و بخشهای مقابل نظام را که کلاً بیرون گذاشته است و با بخشهای خاکستری هم عملاً کمتر سخن میگویند. فقط با کسانی سخن میگوید که آنقدر نیاز نیست به آنها پاسخی داده شود چون بین آنها اعتماد خیلی خیلی زیادی وجود دارد. بنابراین وقتی ۳۰، ۴۰ سال در مورد اینگونه پروندهها اطلاعرسانی دقیق و حرفهای نشده است با انباشتی از عدم اعتماد مواجه خواهد بود و دیگر مخاطب راحت نیست حرف شما را باور کند.
به نظر من دستگاههای رسمی کشور به ویژه دستگاههایی که مقامات انتصابی(انتخاب دو مرحلهای) در آنها هستند، وظیفۀ دوچندان و دهچندانی برای اطلاعرسانی به مردم دارند لذا باید روند خبررسانی و روابط عمومی آنها به کل تغییر کند.
مباحثی که اخیراً حول و حوش یک شایعه ساخته شده توسط یک کانال تلگرامی شکل گرفت، بحثهای مهمتری را میان روزنامهنگاران و جامعهشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی در کشورمان پیش کشیده است. این گروهها معتقدند نباید صرفاً به روشن شدن جعلی بودن آن شایعه اکتفا کرد بلکه باید آن را مقدمهای دانست برای بررسی یک موضوع کلانتر و آن اینکه چرا یک شایعه سطح پایین از طریق یک رسانه مبتدی حداقل در بخشی از جامعه ایران فراگیر میشود؛ در حدی که وزیر اطلاعات، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و شخص رئیس قوه قضائیه برای رفع این شبهه وارد صحنه میشوند؟
پرسش اصلی آن است که چه نقصی میان سه رکن ۱ــ رسانهها، ۲ــ مسئولان و ۳ــ فرهنگ عمومی جامعه ایران، میتواند وجود داشته باشد که جامعه سیاسی ایران را مستعد چنین آسیبهایی کند؟
* تسنیم: آقای عبدی صحبتهایی که ناظر به بحث شما مطرح شد این بود که درست است که بحث رسانه مستقل اهمیت دارد و وضعیت خوبی در این زمینه نداریم اما با شرایط فعلی هم میشود از پس این مسائل برآمد. آیا شما با این نکته موافقید یا خیر؟ همچنین در صحبتهای آقای علیزاده چند نکته بود؛ یکی آسیبپذیری قوه قضاییه بهدلیل ماهیتش و دیگر اینکه باید تحلیل رسانهای مردم را بالا ببریم تا حداقل بخشی از این مشکلات را در آینده نداشته باشیم، صرفنظر از اینکه ما در بقیه حوزهها چه عملکردی خواهیم داشت.
- عبدی: وقتی ما از رسانۀ مستقل صحبت میکنیم، منظور فقط مالکیت آن نیست. معمولاً رادیو و تلویزیون در اکثر کشورها دولتی هستند، رسانه مستقل یعنی روزنامهنگار مستقل یعنی مدیریت مستقل. مانند قاضی مستقل. در واقع قاضی حقوق بگیر حکومت است اما در کار خود استقلال دارد. اگر با این رسانهها میشد از پس چنین مشکلاتی برآمد، حتما تاکنون برآمده بودند دیگر! بحث این است که ما نمیتوانیم با کسی چالش کنیم که خوب برخورد کند خوب اگر خوب رخورد نکرد چه؟ رسانه باید استقلال داشته باشد از حوزۀ فراروزنامهنگاریاش امر و نهی نشود، حقوق آن مشخص باشد و بتواند اطلاعرسانی کند، دسترسی به خبر و شفافیت داشته باشد.
* تسنیم: رسانههای دولتی؟
- عبدی: تفاوتی ندارد. البته طبیعی است که بودجه تلویزیون ایران را حکومت میدهد مانند خیلی از تلویزیونهای دنیا. درواقع منظور من از رسانه مستقل این نیست که استقلال صددرصدی داشته باشد بلکه یک هیئت مدیره و ضوابطی داشته باشد که عرف عمومی حس نکند این بوق حکومت و بخش خاصی از حکومت است، این رسانه دارد خبررسانی و اطلاعرسانی میکند. وقتی سخن از استقلال رسانه میکنیم، منظور این نیست که فقط مالکیت آن مهم است. اگر ۴ روزنامه بتوانند درست بنویسند و با آنها برخورد نشود استقلال رسانهای ایجاد میشود.
سطر و ذیل بعضی اخبار به صورتی است که فقط اَجنّه میتوانستند آنجا باشند و این خبر را بدهند، اما باز باور میکند چون به آن باور نیاز دارد. اصلاً بحث تحلیل نیست.
من عینیتر به نکتهای که آقای علیزاده گفتند اشاره میکنم. اگر کسی قبول کند من حاضرم نقد دستگاه قضایی را با اسم و رسم بنویسم اما چنین مطلبی امکان چاپ ندارد. بنابراین با این دستگاه قضایی امکان ندارد یک جامعهای داشته باشید که بتوانید از مسائل آن دفاع کنید. آقای سخنگوی قوه قضاییه میگوید "علنی بودن دادگاه دست قاضی است". آیا این جواب شد؟ قاضی باید بتواند از تصمیمی که میگیرد دفاع کند. چطور همۀ دادگاههای مسالهدار، غیرعلنی است؟! اصلاً چطور امکان دارد؟! اصلاً چرا دستگاه قضایی باید به هر سوالی پاسخ دهد؟ میتواند بگوید این آقا چنین اتهامی دارد و با وکیلش صحبت کنید. وکیلها سعی میکنند دقیق صحبت کنند و نمیتوانند بازی دربیاورند. بنابراین منظور از استقلال نهادهای ارتباطی و رسانهای، استقلالی است که روزنامهنگار مستقل داشته باشد و مالکیت هم جای خودش را دارد.
* تسنیم: این توانمندی را در خود رسانهایهای ما میبینید؟ چون بحثی که آقای علیزاده مطرح کردند بحث توانمندی و تکنیک رسانهها هم بود.
- عبدی: این توانمندی در خلاء و انتزاع شکل نمیگیرد روزنامهنگاری علم نیست که به کسی یاد بدهید، یک بخش کوچکی از آن یادگیری است و یک بخش دیگر آن حضور، فن، هنر و در عرصۀ و میدان بودن است، اگر کسی نتواند تمرین داشته باشد و خود را نشان دهد، از خط سیر خود خارج میشود. اگر فضا خوب باشد، ما روزنامهنگارانی داریم که میتوانند بهتر از این شوند. شاید الان امکان بروزش را نداشته باشند. اتفاقاً آقای علیزاده و آقای نصراللهی درست گفتند، ممکن است در ابتدا یک عوارض و اشتباهاتی باشد ولی به خاطر یک بینماز که درِ مسجد را نمیبندند. آدم میتواند این اشتباهات را در طول زمان رفع کند.
یکی از دلایلی که مردم در انتخابات اخیر آمریکا به شبکههای مجازی گرایش پیدا کردند این بود که رسانههای رسمی اعتبار خود را از دست داده بودند و همه آنها مستأصل ماندند. وقتی سیانان و ایبیسی اعتبار خود را از دست میدهند و یک طرفه شده و یک نخبهگرایی مبتذل را پیش میگیرند، نتیجه این میشود که ترامپ به شبکههای مجازی متوسل میشود.
اما در مورد دو نکتهای که آقای علیزاده گفتند باید بگویم متاسفانه آنها را قبول ندارم و معتقد نیستم باید از آنجا شروع کنیم. چون در جامعهای که ۸۰ میلیون نفر زندگی میکنند اصلاً قرار نیست همه تحلیل داشته باشند. این کارِ سختی است. به جای اینکه یک خبر به مردم داده شود و آنها در چارچوب تحلیلیشان بگذارند و بگویند تایید میشود یا نمیشود، باید اعتماد داشته باشند یعنی اگر به شما میگویند فلان کانال این خبر را زده، شما بگویید "من آن را نمیشناسم، باید ببینم تلویزیون ایران این را گفته یا نگفته است".؟ یک تعداد اندکی فرصت و امکان دارند که تحلیل کنند اما اتفاقاً همان تعداد اندک هم مشکلی را دارند که آقای علیزاده گفتند. یعنی طرف اولین خبری که میبیند حتی متوجه میشود منبعش سوراخ است، حتی میبیند سطر و ذیل خبر به صورتی است که فقط اَجنّه میتوانستند آنجا باشند و این خبر را بدهند، اما باز باور میکند چون به آن باور نیاز دارد. اصلاً بحث تحلیل نیست، مثلاً دیشب دو تا خبر برای من فرستادند و گفتند "نظرت چیست؟"، گفتم "من از تیترش پایینتر نیامدم، اصلاً حوصله ندارم این را بخوانم، او شایعه مینویسد که من را تحت تاثیر قرار بدهد، من اصلاً نمیخوانم تا تحت تاثیر قرار بگیرم"!
بنابراین اگر رسانۀ معتبر داشته باشیم که مورد اعتماد مردم باشد اساساً مردم از ابتدا میگویند ما با رسانههای غیررسمی کاری نداریم. در خارج به ندرت از رسانههای مجازی کسب خبر میکنند بلکه عموما از طریق رسانۀ رسمی خود کسب خبر میکنند یعنی تا این حد اعتماد دارند. یکی از دلایلی که مردم در انتخابات اخیر آمریکا به شبکههای مجازی گرایش پیدا کردند این بود که رسانههای رسمی اعتبار خود را از دست داده بودند و همه آنها مستأصل ماندند. وقتی سیانان و ایبیسی اعتبار خود را از دست میدهند و یک طرفه شده و یک نخبهگرایی مبتذل را پیش میگیرند، نتیجه این میشود که ترامپ به شبکههای مجازی متوسل میشود و انواع و اقسام اخبار دروغ برای شما درست میکنند.
بنابراین گرچه چیزی که آقای علیزاده میگوید برای نخبگان خوب است اما تودۀ مردم حوصله و توان آن را ندارند.
ما باید کاری کنیم که اگر در جامعه خبری منتشر شد، مردم بگویند "ما شنیدهایم اما تلویزیون رسمی ما چه گفت؟" اگر شما به این مرحله رسیدید، درست است. اما آنطور که آقای نصراللهی مطرح کردند روزی ۱۴۰ ساعت خبر در تلویزیون ایران پخش میشود، اما اگر ۱۴۰ کلمه از این نوع اخبار در جامعه جا افتاد من به شما جایزه میدهم! اما چرا باید یک کانال با این وضعیت که در خارج از کشور نشسته بتواند اینکارها را بکند؟
در مورد صحبت دیگر آقای علیزاده باید بگویم به نظرم قوهقضاییه اساساً ادبیاتِ حقوقی ندارد. ادبیاتِ دستگاه قضا باید فرهنگ و ادبیاتِ قضایی را بسط دهد، دقیق و در چارچوب کاملا حقوقی باشد و اصلاً وارد سیاست نشود نه اینکه سیاست جای بدی است، اما سیاست، دستگاهِ قضایی را نابود میکند. اصلاً دستگاه قضایی تنها کاری که میتواند انجام دهد، شفافیت است. مثلا وقتی به یک شخصی اتهام وارد است، اگر وکیل این فرد بیاید به رسانهها پاسخ دهد و بگوید "ما را احضار کردند، تفهمیم اتهام کردند، پرونده و دادگاه ما هم این چنین است"، دیگر چه کسی در دنیا میتواند علیه قوهقضاییه صحبت کند؟ تقریباً بااطمینان میگویم بسیاری از موارد هم که حق با دستگاهِهای قضایی است، باز هم سکوت میکنند.
در قضیۀ خبر اخیر این کانال مورد بحث، بسیاری از آدمها که میدانستند دروغ است باز سکوت کردند، چرا؟ این کلیدیترین سوالی است که باید پاسخ داده شود. چرا دستگاه قضایی و سخنگوی دستگاه قضایی باید این شایعه را تکذیب کنند؟ چرا به عنوان مثال من نباید تکذیب کنم؟ چون من صد تا مشکل و ایراد دیگر میبینم که نمیتوانم بگویم، هروقت توانستم آنها را بگویم، این را هم با جان و دل میگویم.
عباس عبدی: به نظرم قوهقضاییه اساساً ادبیاتِ حقوقی ندارد. ادبیاتِ دستگاه قضا باید فرهنگ و ادبیاتِ قضایی را بسط دهد، دقیق و در چارچوب کاملا حقوقی باشد و اصلاً وارد سیاست نشود نه اینکه سیاست جای بدی است، اما سیاست، دستگاهِ قضایی را نابود میکند.
واقعاً میگویم من از این شایعات خوشحال نمیشوم چون میدانم انتهای شایعه بدبختی است، تفاوتی هم ندارد علیه چه کسی باشد اما در حال حاضر کسانی را میتوان دید که یقین دارند این شایعه و دروغ است، ولی میگویند خوب است بگذارید بگویند. به نظرم این احساسی که ایجاد میشود، از اصلِ قضیه خطرناکتر است.
* تسنیم: آقای نصراللهی! بحثی که آقای عبدی گفتند در نقض مطلب شما بود. سوال من هم همین است که وقتی یک فضای عدم اعتماد نسبی نسبت به رسانه وجود دارد، چطور باید انتظار داشته باشیم که مردم حرف ما را باور کنند؟ چون شما گفتید با همین وضعیت فعلی رسانهای هم میشود بسیار بهتر از این کار کرد. این را قبول داریم، اما در موضوعات حساس، آیا میتوانیم فیالفور حرف پایاندهنده را بزنیم؟
- نصراللهی: اعتماد مهمترین سرمایه رسانه است ، به یک باره به دست نمی آید اما اگر رسانه ها در مواقع مهم و بحرانی که چسبندگی و مراجعه مردم به آنها به اوج خود می رسد ، نتوانند به نیاز های خبری مخاطبان سریع و قانع کننده پاسخ دهند، این اعتماد به سرعت از دست می رود. وقتی رسانهای نتواند کار خود را که اطلاعرسانی، ارائه تحلیل و آموزش به مردم، است، بموقع و دقیق انجام دهد، خود دچار بحران است. مطالعات من نشان می دهد رسانههای ما چه مطبوعات و چه رادیو و تلویزیون وضعیت مطلوبی ندارند و نمیتوانند وظایف خود را به درستی انجام بدهند .در بحرانهای مختلف مثل پلاسکو ، ریزگردها، طوفان و بارش برف در گیلان و مازندران ،آلودگی هوا، حمله داعش به مجلس و پوشش اخبار مفاسد اقتصادی وظایف خود را خوب انجام ندادند ؛معتقدم هنوز شرایط رقابتی را درک نکرده اند، نیاز مخاطبان را خوب و بموقع تشخیص نمی دهند ، حرفهای کار نمی کنند ، سیاست زده هستند و اخلاقمحور نیستند.
وقتی رسانهای نتواند کار خود را که اطلاعرسانی، ارائه تحلیل و آموزش به مردم، است، بموقع و دقیق انجام دهد، خود دچار بحران است. مطالعات من نشان می دهد رسانههای ما چه مطبوعات و چه رادیو و تلویزیون وضعیت مطلوبی ندارند و نمیتوانند وظایف خود را به درستی انجام بدهند.
در این شرایط یعنی بی اعتمادی و ناکارمدی ، اثرگذاری و نفوذ شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای بیشتر میشود، چند عامل در این بی اعتمادی و ناکارامدی رسانه های داخلی نقش دارند آموزشهای حرفهای ناکافی و تصدی پست های حرفه ای با بکارگیری افراد سیاسی از علل مهم این وضع است ؛ بسیاری از افراد شاغل در رسانهها ، یا دغدغۀ معیشت دارند و یا اصلا روزنامهنگار نیستند، بلکه از رسانه به عنوان ابزار قدرت و در جایگاه حزب استفاده میکنند. در این میان یکی از این دلایل وضع موجود نوع مالکیت و موضوع استقلال رسانهها است؛ مهم نیست رسانه حتما مستقل ،خصوصی و بیطرف باشد، همه رسانه های کشورهایی مثل انگلیس و سایر کشورهای غربی خصوصی و مستقل نیستند؛ بعضی از رسانههای این کشورها مثل بی بی سی بخش قابل توجه ای از بودجه شان را از دولت می گیرند و بی طرف و مستقل نیستند اما در کارشان حرفه ای عمل می کنند .اصلا هیچ رسانهای در دنیا بیطرف نیست و نباید هم باشد. بنابراین انتظار است به عنوان مثال اگر یک خبرگزاری میخواهد طرفدار قوه قضاییه یا مثل خبرگزاری میزان از این قوه هم باشد، قواعد و اصول کار حرفه ای را بداند . اگر میخواهد ماجرای اخیر را تکذیب کند، بلد باشد چگونه تکذیب کند نه اینکه کلی بگوید کار دشمنان است و مثلا "ما تکذیب میکنیم"! تکذیب انواعی دارد و حتما باید به همراه مستندات و مصادیق و اقناع کننده و هوشمندانه و هنرمندانه باشد.
* تسنیم: در این بحث فکر میکنم اختلافی نیست؛ اما نکتهای که آقای عبدی در مخالفت با بخشی از صحبت های شما مطرح کردند این بود که حرفهای و کارآمد شدن رسانه و روزنامهنگاران صرفاً آموختنی نیست بلکه یک فضا و اتمسفری میخواهد که به صورت طبیعی چنین روزنامهنگارانی و چنین رسانههایی آنجا تربیت شوند و در غیر این صورت نمیتوانند.
-نصراللهی: فکر میکنم بخش قابل توجهی از مهارتهای روزنامهنگاری آموختنی است، روزنامه نگار باید بدانید در موقعیت های مختلف چه راهبردها و تاکتیکهایی مناسب است .
* تسنیم: وقتی شما نتوانید از همه آنها در عمل استفاده کنید ورزیده میشوید؟
- نصراللهی: من به عنوان کسی که سالها سردبیر حساسترین بخشِ خبری یعنی گفتگوی ویژۀ خبری و همچنین مدیرکل اطلاعات و اخبار شبکه خبر بودم و حساس ترین و امنیتی ترین مصاحبه ها را با حضور چپترین تا راستترین شخصیت ها مدیریت کردم ، معتقدم کار حرفه ای و هوشمندانه و رقابتی در همین فضا و اتمسفر سخت است اما ناممکن نیست . به نظرم روزنامهنگاران باید یاد بگیرند که چگونه باید بحرانها را مدیریت کنند تا هم منافع ملی و سازمانی شان تامین شود و هم مخاطبان راضی باشند و سراغ رسانههای دیگر نرود. بسیاری از همکاران رسانه ای کار حرفه ای و مسئولانه در این فضا را نمی دانند باید بپذیریم همۀ مشکل از ساختار و فضای کاری نامناسب نیست، من به قوه قضاییه و بسیاری از دستگاههای دیگر اشکال و ایراد دارم اما معتقدم باید بپذیریم بخش اعظم اشکال مربوط به خودمان است. باید کار حرفه ای را یاد بگیریم ، فرایند تولید و انتشار را اصلاح کنیم ، فضای رقابتی را درک و مهارت کار و زمان شناسی در این فضا را تقویت کنیم ، جسارت حرفه ای هوشمندانه داشته باشیم. وگرنه تا چه زمانی باید منتظر باشیم تا این فضا فراهم شود؟ باید خودمان آن را فراهم کنیم.
در اثرگذاری و افزایش قدرت مانور برخی کانالهای بینام و نشان و کم سابقه و سایر شبکههای اجتماعی اینچنینی چند عامل نقش مهمی دارند ؛ غفلت و ناکارامدی رسانههای داخلی از سوژههای حساس؛ راهبردی و مورد توجه مردم وبیاعتمادی مردم به این رسانه، آستانه تحمل پایین مسئولان و ایجاد موانع بر سر کار رسانهها، سواد رسانهای پایین مردم و شرایط اجنماعی کشور از جمله این عوامل هستند.
واقعیت این است که رسانههای داخلی کار خود را به خوبی انجام نمیدهند، هر جا رسانههای داخلی توانسته اند کارشان را خوب انجام بدهند ، رسانههای خارجی و کانال های بی نام و نشان قدرت مانور نداشته اند یا بسیار محدود و ضعیف ظاهر شدند.
من به قوه قضاییه و بسیاری از دستگاههای دیگر اشکال و ایراد دارم اما معتقدم باید بپذیریم بخش اعظم اشکال مربوط به خودمان است. باید کار حرفه ای را یاد بگیریم.
همان گونه که اشاره کردم آستانۀ تحمل مسئولان هم ، کم است، ادبیاتشان ادبیات سیاسی و هیجانی و جناحی است. آقای عبدی فرمودند "رئیس قوه قضاییه با ادبیات سیاسی و غیر حقوقی صحبت کردند" من از آقای عبدی می پرسم "مگر رئیسجمهور محترم با چنین ادبیاتی صحبت نکردند و حقوقی حرف زدند ؟! آقای رئیسجمهور هم حقوقدان است!
- عبدی: بله من موافق آن صحبتها و آن ادبیات رئیسجمهور هم نیستم اما شخصاً همیشه انتظارم از قوه قضاییه خیلی بالاتر است.
- نصراللهی: درست است اما معتقدم مسئولان ما باید نوعِ نگاهشان را به مردم و افکار عمومی تغییر بدهند، وقتی رئیسجمهور آن حرف را میگوید، قوه قضاییه هرچند باید بیشتر رعایت کند، اما باید انتظار داشته باشید قوه قضاییه هم همین حرف را بگوید. وقتی رئیسجمهور میگوید "بیکارند که احضار میکنند". او هم میگوید "نه ما بیکار نیستیم شما بیکار هستید".
- عبدی: ولی من چنین چیزی انتظار ندارم. قوه قضاییه آنقدر ابزار صحبت دارد که میتواند کلاً آن را خنثی کند. اما متاسفانه افتاد در بازی آن طرف(رئیسجمهور)
- نصراللهی: من قبول دارم اما افکار عمومی میگویند شما هم (رئیسجمهور) حقوقدان هستی و شان تو هم مقام دوم کشور است. متاسفانه تحملِ مسئولان ما کم است و اجازۀ جریان آزاد اطلاعات و نقد آزاد را حتی در بین خودشان نمی پذیرند و نتیجه اش این می شود که قدرت مانور رسانه ای های داخلی محدود می شود. ولی عرصه عمل رسانه های خارجی و کانال های تلگرامی بی نام و نشان و کم سابقه افزایش می یابد. در هر بخش و قوه ای که فضای اطلاع رسانه ای و مجاری نقد محدود و مسدود شود ، شایعات بیشتر تولید و رواج می یابد و آن بخش و قوه به رسانه های رقیب و دشمن کمک می کند تا به تولید و انتشار اخبار کذب بپردازد.
وقتی رئیسجمهور آن حرف را میگوید، قوه قضاییه هرچند باید بیشتر رعایت کند، اما باید انتظار داشته باشید قوه قضاییه هم همین حرف را بگوید. وقتی رئیسجمهور میگوید "بیکارند که احضار میکنند". او هم میگوید "نه ما بیکار نیستیم شما بیکار هستید".
عامل دیگری که در اثر گذاری و نفوذ رسانه های فارسی زبان و شبکه های اجتماعی خاص موثر است سواد رسانهای مردم پایین است و نمیتوانند برخورد فعالی با پیام رسانههای مختلف داشته باشند به همین دلیل وقتی رسانهها کارشان را خوب انجام ندهند، آستانۀ تحمل مسئولان پایین باشد و مردم هم سواد رسانهای پایینی داشته باشد، طبیعی است قدرت مانورِ شبکههای اجتماعی خارجی زیاد میشود.
سابقۀ مسئولان و رسانهها در اطلاع رسانه ای هم در این زمینه بسیار مهم است. هر زمانی چیزی گفته شده، بلافاصله شدیدا تکذیب شده است. وقتی اینطور باشد طبیعی است که رسانه های خارجی و کانال های تلگرامی ، قدرت مانور بیشتری داشته باشد.
برای خروج از این وضع باید راهبردها، رویکردها و جهتگیریهای مسئولان و رسانهها تغییر کند. وقایع اخیر یک فرصت استثنایی را به وجود آمده و میتواند خط پایانی بر رویههای قبلی باشد تا رسانهها و مسئولان نوع رویکردشان را از سنتی به تعاملی و راهبردشان را از انفعالی و واکنشی به فعال و فوق فعال تغییر دهند .
به نظرم تا زمانی که این نوع رویکرد، راهبرد باشد، همچنان قدرت مانور شبکههای اجتماعی خارج نشین زیاد میشود و مردم هم تحت تاثیر قرار میگیرند و امنیتِ روحی و روانی آنها به خطر میافتد.
- عبدی: فکر میکنم آقای علیزاده هم با جملۀ آخر ایشان موافق باشند که این اتفاق باید آغازی باشد برای تغییر نگاه به رسانه.
- نصراللهی: و مدیریت اطلاعرسانی به افکار عمومی.
- علیزاده: برای تبارشناسی و ریشهشناسی این موضوع(رسانهها) میخواهم برگردم به سالهای ۷۶ تا ۷۸؛ در زمانی که پس از فضای دوم خرداد یک موجِ درباره مطبوعات راه افتاد. نقطهای که روزنامهنگارانِ آن زمان خیلی تندروی کردند و موجب افزایش ترس شدند و همانطور لحظهای که بخشهای امنیتی آنها را در اثر فضایی که پیش آمد محدود کردند. یعنی به جای اینکه سعی کنند به این روزنامهنگاران، مسئولیتپذیری تزریق کنند و در گفتگویی بین بخشهای امنیتی و قضایی از یک سو و روزنامهنگاران از سوی دیگر، خطوط قرمز را درونی کرده و کمک کنند تا فهم روزنامهنگاران مانند همه جای جهان مسئولانه شود، فضا تغییر کرد. به عنوان مثال اگر فردا صبح در لندن امر تروریستی انجام شود، امکان ندارد روزنامه گاردین یا تلگراف در ۲۴ یا ۴۸ ساعت اول، حرفی تندروآنه و انتقادی بزنند در واقع روزنامهنگاران در یک روند چند صد ساله به این درک رسیدند.
علی علیزاده: پس از فضای دوم خرداد یک موجِ درباره مطبوعات راه افتاد. نقطهای که روزنامهنگارانِ آن زمان خیلی تندروی کردند و موجب افزایش ترس شدند و همانطور لحظهای که بخشهای امنیتی آنها را در اثر فضایی که پیش آمد محدود کردند.
به نظرم باید دو طرف به یک آتشبس دست بزنند و بگویند "میخواهیم برگردیم به همان روند رسمی". یعنی رسانهای برای جناح چپ و رسانهای برای جناح راست باشد و هر دو جراتِ انتشار خبر غیرواقعی نداشته باشند برای اینکه جایی با ۲۰۰ کارمند، روزنامهنگار، خبرنگار و سرمایۀ عظیم اصلاً جرات چنین کاری ندارند و دادگاه هم در کنار اوست. نه آمدنیوزی که معلوم نیست در کدام شهرتولید میشود در تلآویو یا در استانبول توسط سازمان جاسوسی ترکیه (میت) و غیره.
* تسنیم: منظورتان از دو طرف آتشبس کدام دو طرف است؟
- علیزاده:بحث دو جناح بود؛ دو نگاهی که به آزادی و امنیت بود. درواقع بحثی که در هر دو سمت شد هم نگاهِ آزادیخواهانه تندروی کرد و هم نگاه امنیتی در دورۀ اولیۀ اصلاحطلبی میتوانست بهتر عمل کند.
بحث دوم آن جملۀ درخشان آقای نصراللهی بود که گفتند ۱۴۰ ساعت در روز خبر پخش میشود. با وضعیت فعلی اگر ۱۴۰ ساعت پخش خبر در روز را به ۱۴۰۰ ساعت افزایش دهیم، مساله حل نمیشود. باید این نگاه تغییر کند و آن ۱۴۰ ساعت، تبدیل به ۱۴ ساعت شود ولی با کیفیتِ متفاوت. اما سوال اینجاست کیفیت چه زمانی متفاوت میشود؟ زمانی که صداهای کاملاً متفاوت باشد. در تمام این ۲۰ سال شما بعضاً کسانی را مشروع کردید که مشروعیت نداشتند، کسانی که اگر صدایشان با یک روندِ شفاف به گوش مردم میرسید، مردم خودشان آنها را طرد میکردند اما شما بعضاً از آنها قهرمان ساختید.
منبع خبر ادعایی علیه زهرا لاریجانی برای تشکیک در اصل خبر کاملاً کفایت میکند". عباس عبدی با بیان این مطلب در کنار اکبر نصراللهی و علی علیزاده به بررسی چرایی فراگیری چنین شایعاتی در جامعه ایران میپردازدمباحثی که اخیراً حول و حوش یک شایعه ساخته شده توسط یک کانال تلگرامی شکل گرفت، بحثهای مهمتری را در میان روزنامهنگاران و جامعهشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی در کشورمان پیش کشیده است. این گروهها معتقدند نباید صرفاً به روشن شدن جعلی بودن آن شایعه اکتفا کرد بلکه باید آن را مقدمهای دانست برای بررسی یک موضوع کلانتر و آن اینکه چرا یک شایعه سطح پایین از طریق یک رسانه مبتدی حداقل در بخشی از جامعه ایران فراگیر میشود؛ در حدی که وزیر اطلاعات، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و شخص رئیس قوه قضائیه برای رفع این شبهه وارد صحنه میشوند؟
پرسش اصلی آن است که چه نقصی در میان سه رکن ۱-رسانهها، ۲- مسئولان و ۳- فرهنگ عمومی جامعه ایران، میتواند وجود داشته باشد که جامعه سیاسی ایران را مستعد چنین آسیبهایی کند؟
خبرگزاری تسنیم در این باره با برخی روزنامهنگاران باسابقه، اساتید ارتباطات و جامعهشناسان سیاسی به گفتوگو نشسته و هرکدام از آنها از دیدگاه خود به ریشهیابی این موضوع پرداختهاند. قاعدتاً انتشار مطالب مطرح شده توسط این کارشناسان به معنای تایید همهی جزئیات توسط خبرگزاری تسنیم نیست، اما تسنیم انتشار آنها را برای فتح باب چنین بحث مهمی، بویژه برای پیشگیری از اتفاقات بعدی، بسیار مفید میداند.
آنچه در ادامه میآید بخش اول میزگردی با حضور عباس عبدی جامعهشناس و تحلیلگر مطرح سیاسی، اکبر نصراللهی استاد دانشگاه در زمینه ارتباطات و علی علیزاده مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل رسانه است. آقای علیزاده به دلیل استقرار در لندن از طریق اسکایپ در این میزگرد شرکت کرده است.
* تسنیم: بحث امروز ما ناظر به اتفاقی است که اخیراً توسط یک کانال تلگرامی درباره دختر آیتآلله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه مطرح شد. البته موضوع ما پرداختن به این ماجرا نیست چرا که درباره نادرست بودن این ادعا قبلا صحبت شده، منتها ما با موضوع مهمتری میخواهیم این بحث را پی بگیریم و آن اینکه چرا چنین شایعهای در جامعه ایران استعداد فراگیر شدن دارد؟
عباس عبدی: من میخواهم حرف آخرم را در همین ابتدا بگویم؛ مانند انتخاب تیترهای مطبوعاتی؛ آنچه که جامعۀ ما را تهدید میکند در درجه اول نداشتنِ موشک یا حملۀ نظامی یا حتی مشکل اقتصادی نیست، نه اینکه اینها مهم نیست، اتفاقا در جای خود خیلی مهم هستند، اما به نظر من بزرگترین خطری که جامعۀ ما را تهدید میکند، نداشتنِ رسانۀ مستقل است.
حدود ۳۰ سال پیش تحقیقی در وزارت ارشاد در مورد میزان اعتماد به اخبار رسانه و تلویزیون انجام شد که من مشاور این تحقیق بودم، مقدمه نتایج طرح را من نوشتم که با این جمله شروع میشود: " در ایران هیچ پدیدۀ مدرنی به اندازۀ رسانه به شکل سنتی استفاده نمیشود." در واقع به رسانه که یک پدیدۀ کاملاً مدرن با کارکردهای کاملاً جدید و بسیار مهم است، مانند بوق نگاه میکنند و تا وقتی که به آن شبیه به بوق نگاه شود به طور قطع و یقین ما درگیر چنین مسائلی میشویم. حالا شایعه اخیر که یک موضوع حاد نبود، حتی اگر درست هم میبود اتفاقی در مملکت نمیافتاد، چه رسد به حالا که تکذیب میشود. اما باید توجه کرد که فردای روزگار با شایعاتِ بسیار مهمتری مواجه خواهیم شد که امنیت کشور را به خطر میاندازد و هنگامی که امنیت کشور بر اثر شایعه و نبودن رسانه مستقل تحت خطر قرار گیرد، جمع و جور کردن آن به این راحتی نیست آن هم در فضایی که اخیراً به وجود آمده و رسانههای غیررسمی، ماهواره، شبکههای مجازی و اجتماعی حضورِ فعالی دارند.
عباس عبدی: به نظر من مسالۀ اصلی این است که در ایران نحوۀ حل این مسائل را کلاً اشتباه میرویم، مانند مبارزه با موادمخدر؛ در این موضوع باید توجه کرد که سازوکار مصرف موادمخدر دو بخش دارد، یکی عرضه و یکی تقاضا؛ حالا در کشور همه تلاش میکنند جلوی عرضه را بگیرند، در حالی که مگر میشود جلوی عرضه را گرفت؟
من اولین بار که خبر مربوط به دختر آقای آملی لاریجانی را دیدم همین که خط اول خبر را خواندم ناراحت شدم که چرا باید رسانه غیررسمی منبع خبری ما باشد؟ اما خود این موضوع مسالۀ اصلی من نیست چراکه منبع انتشار این خبر برای تشکیک در خبر کفایت میکند. اما مساله این است که از آن روز به بعد هر جا میروم راجع به آن سوال میکنند. و حتی جرات رد هم نداری چون چپ چپ نگاه میکنند!
بنابراین مسالۀ کلیدی، «نداشتنِ رسانۀ مستقل» است.
من یادم است سال ۷۱ یا ۷۲ شایعهای در تهران پخش شد که ریشه اصلی آن دزدیده شدن چند کودک بود و پس از آن خیلی خانوادهها نگران فرزندانشان شده بودند. نگرانیها زیاد شده بود دولت این شایعه را رد کند ولی مقبول نمیشد چون قرار نیست مردم فقط از آنها بشنوند. در نهایت در روزنامه سلام درباره این قضیه مفصل صحبت کردیم و به مردم گفتیم که تنها یک مورد بچهدزدی بوده و بقیه آن شایعه است و چندان به این شایعات نباید توجه کرد.
به نظر من مسالۀ اصلی این است که در ایران نحوۀ حل این مسائل را کلاً اشتباه میرویم، مانند مبارزه با موادمخدر؛ در این موضوع باید توجه کرد که سازوکار مصرف موادمخدر دو بخش دارد، یکی عرضه و یکی تقاضا؛ حالا در کشور همه تلاش میکنند جلوی عرضه را بگیرند، در حالی که مگر میشود جلوی عرضه را گرفت؟ باید مسالۀ تقاضا را حل کنیم. در مورد شایعه هم این موضوع وجود دارد، مثلاً میگویند دشمنان این کار را میکنند! خب اگر دشمنان این کار را نکنند چه کنند؟ کار آنها همین است. باید در این کشور تقاضایی برای شایعات وجود نداشته باشد. در حال حاضر در کشور سوئیس ۱۰۰ شایعه هم راه بندازید جا نمیافتد، چون تقاضایی برای آن وجود ندارد. باید شرایط به گونهای باشد که وقتی مردم شایعه را میشنوند، دنبال کنند که رسانه، تلویزیون، و روزنامهنگاران رسمی خودشان درباره آن چه میگویند؟!
بنابراین در ایران تا وقتی به مسالۀ تقاضا توجه نشود، تقاضا برای شایعه وجود دارد و مردم شنیدن شایعه را میطلبند و عرضه هم راه خود را پیدا میکند. لذا آنچه امنیت ما را بیش از هر چیزی تهدید میکند، موشکهای خارجی و داعش نیستند که البته آنها هم هستند، اما مهمتر از همه «فقدان رسانۀ مستقل» است که حرف آن مورد پذیرش جامعه باشد. امیدواریم این اتفاق اخیر حداقل این منفعت را داشته باشد که مسئولان را به صرافت بیندازد که نمیشود بدونِ رسانۀ مستقل کار کرد.
به عنوان مثال در رژیم پهلوی، مردم هر اتفاقی مثل کشته شدن تختی، آلاحمد و صمد بهرنگی میافتاد، به پای آن رژیم مینوشتند، چون هیچ گاه اجازه نداد اخبار درست و راست منتشر شود. اصلاً رسانۀ مستقلی وجود نداشت. وقتی روزنامهنگار نمیتوانست کوچکترین حرفی را بگوید، طبیعی است وقتی رژیمی نان سانسور را خورد، در مواقعی چوبش را هم میخورد آن هم براساس آیه قرآن "من حیث لایحتسب" یعنی از جایی که حساب نمیکند.
بنابراین امیدواریم وضعیت به گونهای شود که سیستم به سمت داشتن رسانههای مستقل برود. ممکن است در ابتدا این رسانهها یک مشکلاتی ایجاد کنند ولی در بلندمدت قوام و ثباتی به جامعه میبخشند که واقعاً برای امروز باورنکردنی است.
اکبر نصراللهی: صداوسیما روزانه ۱۴۰ ساعت برنامه خبری دارد؛ این ظرفیت کمی است؟/ از همین رسانههایی که داریم استفاده نمیشود
نصراللهی: نکات خوبی را آقای عبدی گفتند. من هم گفتهی ایشان را تایید میکنم. به هر حال نداشتن رسانۀ مستقل یکی از مشکلاتی است که وجود دارد و اگر رسانههای مستقل بیشتر شوند و گسترش پیدا کنند تا حد زیادی قدرتِ مانورِ شبکههای اجتماعیِ خارجی و شبکههای ماهوارهای را کمتر خواهند کرد و در درازمدت سود آنها برای همۀ افراد جامعه خواهد شد.
در بحثهای رسانهای یک تاکتیکی داریم به نام "هزینه برای سرمایه". یعنی ممکن است در کوتاه مدت ایجادِ رسانۀ مستقل باعث شود این انتقادها از بعضی دستگاهها و حتی افراد و شخصیتهای حقیقی و حقوقی بالا بگیرد ولی در درازمدت امنیت ملی را تامین و تضمین میکند و به نفع مردم است.
اما نکتۀ دومی که میخواهم عرض کنم این است که رسانههایی مانند همین کانال که شایعه اخیر را تولید و منتشر کرد یا سایر شبکههای اجتماعیِ مستقر در خارج از کشور اگر مشغول تولید و انتشار شایعات باشند خیلی غیرطبیعی نیست. به هر صورت جنگ است و این جنگ برخلاف گذشتهها، بر روی زمین نیست بلکه بیشتر در اذهان مخاطبان است و هر رسانه ای تلاش میکند به شکلها و با تاکتیکها و روشهای مختلف افکار عمومی را دچار تردید و با دیدگاهِ مورد نظر خود موافق کند ؛بنابراین این اقدامات با توجه به اهداف آنها نه تنها غیرطبیعی نیست ؛بلکه کاملاً طبیعی و قابل انتظار است.
اکبر نصراللهی: در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فقط ۱۴۰ ساعت در شبانه روز خبر پخش می شود و در هفته ۳۰۰ ساعت برنامه با موضوع سیاسی انتشار می یابد، حالا کاری به برنامههای غیرسیاسی که کارکرد سیاسی دارد، نداریم، آیا این ظرفیت، ظرفیتِ کمی است؟
در واقع از دشمنان و شبکههای اجتماعی معاند و شبکههای ماهوارهای همین انتظار میرود لذا اینکه برخی مسئولان تاکید میکنند این اقدامات کار دشمنان است، باید گفت کار دشمن دقیقا همین است. لذا این سخنان ناشی از این است که اقتضائاتِ رسانه و رسانهها را نمیشناسند. شاید در رشته و تخصص خود بسیار استاد باشند ولی شرایط و آرایش جدید رسانهای را نمی دانند .
البته علیرغم موافقت کلی با صحبتهای آقای عبدی در این مورد با ایشان هم نظر نیستم که «مهمترین» مشکل، نداشتن رسانۀ مستقل باشد. گرچه داشتنِ رسانۀ مستقل را بسیار مفید میدانم اما بر این باور هستم که بیشترین مشکل این است که مسئولان و رسانههای ما از آرایش جدید رسانهای، ویژگی ها و دسترسیهای مخاطبان و تاثیر بسیار گسترده تکنولوژیهای ارتباطی بویژه شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های موبایلی بر همۀ ابعاد و زوایای جامعه، درک ناکافی دارند ؛ اگر آنها آرایش جدید رسانهای را درک کنند ، مخاطبان را بشناسند و از دسترسی ها و میزان مصرف آن ها از شبکه های اجتماعی را بدانند و براساس مقتضیات آرایش جدید رسانه ای و مختصات مخاطبان فعلی و تغییر و تحولاتی که تکنولوژیهای ارتباطی پدید آورده برنامهریزی و اقدام کنند و خودشان را با این شرایط تطبیق بدهند، چنین مشکلاتی پیش نمیآید چون قواعد بازی و شیوۀ عمل و افعال خود را براساس این مقتضیات سازماندهی خواهند کرد.
من فکر میکنم اگر درک کافی و درستی از شرایط جدید حاصل شود، حتی اگر رسانۀ مستقلی هم وجود نداشته باشد از ابزارها و امکاناتی که وابسته به این دستگاه است، میتوان خوب بهرهبرداری و استفاده کرد.
اکنون رسانههایی که در اختیار دولت، قوه قضاییه، سازمانها، نهادها و وزارتخانههای مختلف است، کم نیستند، اما ببینیم از این رسانهها چه استفادهای میشود؟ مگر ما به لحاظ تعداد، با کمبود رسانه مواجهیم؟ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فقط ۱۴۰ ساعت در شبانه روز خبر پخش می شود و در هفته ۳۰۰ ساعت برنامه با موضوع سیاسی انتشار می یابد ، حالا کاری به برنامههای غیرسیاسی که کارکرد سیاسی دارد، نداریم، اما سوال اینجاست آیا این ظرفیت، ظرفیتِ کمی است؟ چرا باید یک کانال درجه چندم امنیت روانی مردم را در معرضِ مخاطره قرار دهد ،رسمی ترین ،قدیمی ترین ، ثروتمندترین رسانه ها را به واکنش وادار کند و مسئولان را در بالاترین رده مجبور به موضغع گیری کند ؟
معتقدم اتفاقات اخیر و پاسخ به این سئوالات می توان شروع خوبی برای اصلاح رویه نادرست فعلی رسانه ها و مسئولان باشد.
ـ آقای علیزاده! در صحبتهای آقایان عبدی و نصراللهی دو دیدگاه مطرح شد که علیرغم اشتراک در برخی جهات یک تفاوت هم داشت. آقای عبدی به طور کلی خلأ رسانه مستقل قدرتمند را عامل اصلی میداند و آقای نصراللهی با تایید این مطلب میگوید که با همین رسانههای فعلی که تعدادشان کم هم نیست باز میشد مساله اخیر را بهتر مدیریت کرد. نظر شما چیست؟
علیزاده: من این بحث را در دو قسمت مطرح میکنیم، یک قسمت در باب نقد رسانه و دیگری نقد صنعتِ روابط عمومی و فرهنگ خبررسانی و ارتباطِ بین نهادهای رسمی و پاسخگویی آنها به بدنۀ جامعه.
از نظر نقد رسانه باید بگویم مشکلات در رسانه فقط مختص ایران نیست، بلکه در آمریکا هم یک رسانه زرد مانند فاکسنیوز در ۱۰ سال گذشته به شدت فراگیر شده و محبوبیت ایجاد کرده است. در انتخابات اخیر آمریکا نقش فیکنیوزها(رسانههایی که خبر جعلی میدهند) را دیدید و مقالات زیادی هم دربارهشان نوشته شد. به نظر میرسد این تکنیک در حال فراگیر شدن در بسیاری از جاها است. اتفاقاً این مسائل میتواند یک تلنگر و یک خط بطلانی بر نگاهِ تا حدی سادهدلانۀ لیبرالها در دهۀ ۹۰ میلادی یا ۷۰ شمسی باشد که معتقد بودند با آمدنِ راههای جدیدِ ارتباطی به یک شکلی استبداد خبری و انحصار خبری عملاً غیرممکن میشود.
اتفاقی که با فراگیری ابزار جدید تکنولوژی رخ داد، این بود که انفجار اخبار تا حدی سرعت پیدا کرد و تشخیص سره از ناسره را غیرممکن کرد و اینجا باید نقد اول را بگویم. بنده از منظر کسی که به آزادی معتقد است میگویم مخاطب به چیزی که بیش از هر فاکتوری نیاز دارد، تعدد خبر، منبع خبر و زیاد شدن خبر نیست. بلکه آن نگاهِ تحلیلی است که به مخاطب اجازه دهد به خبر از هر منبعی که بود، بیندیشد و خبر را در عصر جدید تحلیل کند. این درس جدید است که باید از دبیرستان تحلیل رسانه را به اعضای جامعه آموزش دهیم اما آیا با آغاز آموزش تحلیل رسانه، خودمان متضرر نمیشویم؟ آیا صدا و سیما متضرر نمیشود؟ چراکه صدا و سیما و رسانههای رسمی ما هم در جاهایی که بخواهند دفاع کنند یا به آن سمت حمله کنند، به استفاده ازآسانترین روش عادت کردند.
علی علیزاده: هر جایی که ما اطلاعرسانی دقیق و مناسب نداشتیم و نتوانستیم اعتمادِ کلی مخاطب را جلب کنیم آنجا محلِ ارتزاق انگلهایی مانند همین کانال آمدنیوز است که تعدادشان هرروز بیشتر و بیشتر خواهد شد.
ایران در سال ۸۸ یا ۸۷ با بزرگترین غول رسانه جهانی یعنی بیبیسی روبرو شد، بیبیسی رسانهای است که وقتی ناتو میخواهد تَنِش را با روسیه زیاد کند، پیش از هرچیز تهدید میکند که تلویزیون بیبیسی روسی به میدان خواهد آمد! لذا در حال حاضر مهمترین ابزار جنگ نرم جهان براساس آمار اتاق فکر «لگاتوم» که هر ساله رسانهها را ردهبندی میکند، بیبیسی است.
حالا راه برخورد آسان با این رسانه چیست؟ این است که شما بگویید بیبیسی بهایی است و بعد از مسائلِ جنسی و تجاوز درون کارمندان بیبیسی صحبت کنید؟! ممکن است این اقدامات یک یا دو ماه کارِ شما را راه بیندازد اما در یک بازهی ۸ یا ۹ ساله با این روند شما وضعیتی پیدا میکنید که رسانهای که برای نفوذِ جدی و آشکار در مورد سیاست خارجی شما وارد شده و هیچگونه منافعِ مشترکی با شما ندارد، به یک مرجع خبر برای بخشی از جامعۀ شما تبدیل میشود.
پس اینکه شما تحلیل رسانه نیاز دارید، به این دلیل است. اگر شما همان سال ۸۸ به جای طرح نقدهای نه چندان عمیق، به مخاطب تحلیل رسانه آموخته بودید، مخاطب میتوانست متوجه شود چه بخش از خبری که در این رسانه میبیند، طراحی شده است.
بخش دوم در مورد صنعت روابط عمومی است. اینکه هر نهاد رسمی و حتی هر کمپانیِ خصوصی وظیفه دارد نگرانِ تصویرش در افکار عمومی باشد. اما وقتی چرخش مدیران در کشور به صورتی است که اطلاعرسانی در مورد عزل و نصب مدیر به افکار عمومی ربطی ندارد و دستگاه خود را موظف به اطلاعرسانی به مخاطب نمیکند، رابطه دوطرفه میان دستگاه و جامعه به شکلی فشل میشود و از کار میافتد.
در چنین شرایطی هر جایی که ما اطلاعرسانی دقیق و مناسب نداشتیم و نتوانستیم اعتمادِ کلی مخاطب را جلب کنیم آنجا محلِ ارتزاق انگلهایی مانند همین کانال آمدنیوز است که تعدادشان هرروز بیشتر و بیشتر خواهد شد. مانند روز روشن است که این اتفاق باز هم خواهد افتاد، این یک قانونِ روانشناسی جمعی و قانون رسانههای جدید است. از فردا هم اگر به موقع در مورد مسائل اطلاعرسانی نکنید، این اتفاق خواهد افتاد.
حالا دقت کنید در اتفاق اخیر کجا را هدف گرفتهاند؟ قوۀ قضاییه را. قوه قضاییه که انباشتی از هزاران پروندهای است که در مورد خیلیهایشان احساس نیاز به خبررسانی بههنگام نکرده است. اگر ملاحظه کنید، خواهید دید در پروندههایی مثل پرونده بازداشت دوملیتیها، روزنامهنگارها و اعضای گروههای تروریستی، ماهها اطلاعرسانی نمیشود، در بیخبری، بازجویی صورت میگیرد، دادگاه اول و دادگاه تجدیدنظر هم برگزار میشود و زمانی که رسانههای خارجی به موضوع ورود میکنند و از آن با عنوان اقدام ضد حقوقبشر، علیه ایران بهرهبرداری میکنند و تبدیل به یک مسئله و بحران بینالمللی میشود، تازه ممکن است یک مسئولی در مورد آن یک کلمه بگوید که دلیل دستگیری این شخص چیست!
قطعا در این زمان آن توضیح به جایی نخواهد رسید. چراکه اگر قوۀ قضاییه خود را هم موظف به پاسخگویی بداند، فقط به بخشهای طرفدار نظام پاسخ میدهد و بخشهای مقابل نظام را که کلاً بیرون گذاشته است و با بخشهای خاکستری هم عملاً کمتر سخن میگویند. فقط با کسانی سخن میگوید که آنقدر نیاز نیست به آنها پاسخی داده شود چون بین آنها اعتماد خیلی خیلی زیادی وجود دارد. بنابراین وقتی ۳۰، ۴۰ سال در مورد اینگونه پروندهها اطلاعرسانی دقیق و حرفهای نشده است با انباشتی از عدم اعتماد مواجه خواهد بود و دیگر مخاطب راحت نیست حرف شما را باور کند.
به نظر من دستگاههای رسمی کشور به ویژه دستگاههایی که مقامات انتصابی(انتخاب دو مرحلهای) در آنها هستند، وظیفۀ دوچندان و دهچندانی برای اطلاعرسانی به مردم دارند لذا باید روند خبررسانی و روابط عمومی آنها به کل تغییر کند.
مباحثی که اخیراً حول و حوش یک شایعه ساخته شده توسط یک کانال تلگرامی شکل گرفت، بحثهای مهمتری را میان روزنامهنگاران و جامعهشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی در کشورمان پیش کشیده است. این گروهها معتقدند نباید صرفاً به روشن شدن جعلی بودن آن شایعه اکتفا کرد بلکه باید آن را مقدمهای دانست برای بررسی یک موضوع کلانتر و آن اینکه چرا یک شایعه سطح پایین از طریق یک رسانه مبتدی حداقل در بخشی از جامعه ایران فراگیر میشود؛ در حدی که وزیر اطلاعات، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و شخص رئیس قوه قضائیه برای رفع این شبهه وارد صحنه میشوند؟
پرسش اصلی آن است که چه نقصی میان سه رکن ۱ــ رسانهها، ۲ــ مسئولان و ۳ــ فرهنگ عمومی جامعه ایران، میتواند وجود داشته باشد که جامعه سیاسی ایران را مستعد چنین آسیبهایی کند؟
* تسنیم: آقای عبدی صحبتهایی که ناظر به بحث شما مطرح شد این بود که درست است که بحث رسانه مستقل اهمیت دارد و وضعیت خوبی در این زمینه نداریم اما با شرایط فعلی هم میشود از پس این مسائل برآمد. آیا شما با این نکته موافقید یا خیر؟ همچنین در صحبتهای آقای علیزاده چند نکته بود؛ یکی آسیبپذیری قوه قضاییه بهدلیل ماهیتش و دیگر اینکه باید تحلیل رسانهای مردم را بالا ببریم تا حداقل بخشی از این مشکلات را در آینده نداشته باشیم، صرفنظر از اینکه ما در بقیه حوزهها چه عملکردی خواهیم داشت.
- عبدی: وقتی ما از رسانۀ مستقل صحبت میکنیم، منظور فقط مالکیت آن نیست. معمولاً رادیو و تلویزیون در اکثر کشورها دولتی هستند، رسانه مستقل یعنی روزنامهنگار مستقل یعنی مدیریت مستقل. مانند قاضی مستقل. در واقع قاضی حقوق بگیر حکومت است اما در کار خود استقلال دارد. اگر با این رسانهها میشد از پس چنین مشکلاتی برآمد، حتما تاکنون برآمده بودند دیگر! بحث این است که ما نمیتوانیم با کسی چالش کنیم که خوب برخورد کند خوب اگر خوب رخورد نکرد چه؟ رسانه باید استقلال داشته باشد از حوزۀ فراروزنامهنگاریاش امر و نهی نشود، حقوق آن مشخص باشد و بتواند اطلاعرسانی کند، دسترسی به خبر و شفافیت داشته باشد.
* تسنیم: رسانههای دولتی؟
- عبدی: تفاوتی ندارد. البته طبیعی است که بودجه تلویزیون ایران را حکومت میدهد مانند خیلی از تلویزیونهای دنیا. درواقع منظور من از رسانه مستقل این نیست که استقلال صددرصدی داشته باشد بلکه یک هیئت مدیره و ضوابطی داشته باشد که عرف عمومی حس نکند این بوق حکومت و بخش خاصی از حکومت است، این رسانه دارد خبررسانی و اطلاعرسانی میکند. وقتی سخن از استقلال رسانه میکنیم، منظور این نیست که فقط مالکیت آن مهم است. اگر ۴ روزنامه بتوانند درست بنویسند و با آنها برخورد نشود استقلال رسانهای ایجاد میشود.
سطر و ذیل بعضی اخبار به صورتی است که فقط اَجنّه میتوانستند آنجا باشند و این خبر را بدهند، اما باز باور میکند چون به آن باور نیاز دارد. اصلاً بحث تحلیل نیست.
من عینیتر به نکتهای که آقای علیزاده گفتند اشاره میکنم. اگر کسی قبول کند من حاضرم نقد دستگاه قضایی را با اسم و رسم بنویسم اما چنین مطلبی امکان چاپ ندارد. بنابراین با این دستگاه قضایی امکان ندارد یک جامعهای داشته باشید که بتوانید از مسائل آن دفاع کنید. آقای سخنگوی قوه قضاییه میگوید "علنی بودن دادگاه دست قاضی است". آیا این جواب شد؟ قاضی باید بتواند از تصمیمی که میگیرد دفاع کند. چطور همۀ دادگاههای مسالهدار، غیرعلنی است؟! اصلاً چطور امکان دارد؟! اصلاً چرا دستگاه قضایی باید به هر سوالی پاسخ دهد؟ میتواند بگوید این آقا چنین اتهامی دارد و با وکیلش صحبت کنید. وکیلها سعی میکنند دقیق صحبت کنند و نمیتوانند بازی دربیاورند. بنابراین منظور از استقلال نهادهای ارتباطی و رسانهای، استقلالی است که روزنامهنگار مستقل داشته باشد و مالکیت هم جای خودش را دارد.
* تسنیم: این توانمندی را در خود رسانهایهای ما میبینید؟ چون بحثی که آقای علیزاده مطرح کردند بحث توانمندی و تکنیک رسانهها هم بود.
- عبدی: این توانمندی در خلاء و انتزاع شکل نمیگیرد روزنامهنگاری علم نیست که به کسی یاد بدهید، یک بخش کوچکی از آن یادگیری است و یک بخش دیگر آن حضور، فن، هنر و در عرصۀ و میدان بودن است، اگر کسی نتواند تمرین داشته باشد و خود را نشان دهد، از خط سیر خود خارج میشود. اگر فضا خوب باشد، ما روزنامهنگارانی داریم که میتوانند بهتر از این شوند. شاید الان امکان بروزش را نداشته باشند. اتفاقاً آقای علیزاده و آقای نصراللهی درست گفتند، ممکن است در ابتدا یک عوارض و اشتباهاتی باشد ولی به خاطر یک بینماز که درِ مسجد را نمیبندند. آدم میتواند این اشتباهات را در طول زمان رفع کند.
یکی از دلایلی که مردم در انتخابات اخیر آمریکا به شبکههای مجازی گرایش پیدا کردند این بود که رسانههای رسمی اعتبار خود را از دست داده بودند و همه آنها مستأصل ماندند. وقتی سیانان و ایبیسی اعتبار خود را از دست میدهند و یک طرفه شده و یک نخبهگرایی مبتذل را پیش میگیرند، نتیجه این میشود که ترامپ به شبکههای مجازی متوسل میشود.
اما در مورد دو نکتهای که آقای علیزاده گفتند باید بگویم متاسفانه آنها را قبول ندارم و معتقد نیستم باید از آنجا شروع کنیم. چون در جامعهای که ۸۰ میلیون نفر زندگی میکنند اصلاً قرار نیست همه تحلیل داشته باشند. این کارِ سختی است. به جای اینکه یک خبر به مردم داده شود و آنها در چارچوب تحلیلیشان بگذارند و بگویند تایید میشود یا نمیشود، باید اعتماد داشته باشند یعنی اگر به شما میگویند فلان کانال این خبر را زده، شما بگویید "من آن را نمیشناسم، باید ببینم تلویزیون ایران این را گفته یا نگفته است".؟ یک تعداد اندکی فرصت و امکان دارند که تحلیل کنند اما اتفاقاً همان تعداد اندک هم مشکلی را دارند که آقای علیزاده گفتند. یعنی طرف اولین خبری که میبیند حتی متوجه میشود منبعش سوراخ است، حتی میبیند سطر و ذیل خبر به صورتی است که فقط اَجنّه میتوانستند آنجا باشند و این خبر را بدهند، اما باز باور میکند چون به آن باور نیاز دارد. اصلاً بحث تحلیل نیست، مثلاً دیشب دو تا خبر برای من فرستادند و گفتند "نظرت چیست؟"، گفتم "من از تیترش پایینتر نیامدم، اصلاً حوصله ندارم این را بخوانم، او شایعه مینویسد که من را تحت تاثیر قرار بدهد، من اصلاً نمیخوانم تا تحت تاثیر قرار بگیرم"!
بنابراین اگر رسانۀ معتبر داشته باشیم که مورد اعتماد مردم باشد اساساً مردم از ابتدا میگویند ما با رسانههای غیررسمی کاری نداریم. در خارج به ندرت از رسانههای مجازی کسب خبر میکنند بلکه عموما از طریق رسانۀ رسمی خود کسب خبر میکنند یعنی تا این حد اعتماد دارند. یکی از دلایلی که مردم در انتخابات اخیر آمریکا به شبکههای مجازی گرایش پیدا کردند این بود که رسانههای رسمی اعتبار خود را از دست داده بودند و همه آنها مستأصل ماندند. وقتی سیانان و ایبیسی اعتبار خود را از دست میدهند و یک طرفه شده و یک نخبهگرایی مبتذل را پیش میگیرند، نتیجه این میشود که ترامپ به شبکههای مجازی متوسل میشود و انواع و اقسام اخبار دروغ برای شما درست میکنند.
بنابراین گرچه چیزی که آقای علیزاده میگوید برای نخبگان خوب است اما تودۀ مردم حوصله و توان آن را ندارند.
ما باید کاری کنیم که اگر در جامعه خبری منتشر شد، مردم بگویند "ما شنیدهایم اما تلویزیون رسمی ما چه گفت؟" اگر شما به این مرحله رسیدید، درست است. اما آنطور که آقای نصراللهی مطرح کردند روزی ۱۴۰ ساعت خبر در تلویزیون ایران پخش میشود، اما اگر ۱۴۰ کلمه از این نوع اخبار در جامعه جا افتاد من به شما جایزه میدهم! اما چرا باید یک کانال با این وضعیت که در خارج از کشور نشسته بتواند اینکارها را بکند؟
در مورد صحبت دیگر آقای علیزاده باید بگویم به نظرم قوهقضاییه اساساً ادبیاتِ حقوقی ندارد. ادبیاتِ دستگاه قضا باید فرهنگ و ادبیاتِ قضایی را بسط دهد، دقیق و در چارچوب کاملا حقوقی باشد و اصلاً وارد سیاست نشود نه اینکه سیاست جای بدی است، اما سیاست، دستگاهِ قضایی را نابود میکند. اصلاً دستگاه قضایی تنها کاری که میتواند انجام دهد، شفافیت است. مثلا وقتی به یک شخصی اتهام وارد است، اگر وکیل این فرد بیاید به رسانهها پاسخ دهد و بگوید "ما را احضار کردند، تفهمیم اتهام کردند، پرونده و دادگاه ما هم این چنین است"، دیگر چه کسی در دنیا میتواند علیه قوهقضاییه صحبت کند؟ تقریباً بااطمینان میگویم بسیاری از موارد هم که حق با دستگاهِهای قضایی است، باز هم سکوت میکنند.
در قضیۀ خبر اخیر این کانال مورد بحث، بسیاری از آدمها که میدانستند دروغ است باز سکوت کردند، چرا؟ این کلیدیترین سوالی است که باید پاسخ داده شود. چرا دستگاه قضایی و سخنگوی دستگاه قضایی باید این شایعه را تکذیب کنند؟ چرا به عنوان مثال من نباید تکذیب کنم؟ چون من صد تا مشکل و ایراد دیگر میبینم که نمیتوانم بگویم، هروقت توانستم آنها را بگویم، این را هم با جان و دل میگویم.
عباس عبدی: به نظرم قوهقضاییه اساساً ادبیاتِ حقوقی ندارد. ادبیاتِ دستگاه قضا باید فرهنگ و ادبیاتِ قضایی را بسط دهد، دقیق و در چارچوب کاملا حقوقی باشد و اصلاً وارد سیاست نشود نه اینکه سیاست جای بدی است، اما سیاست، دستگاهِ قضایی را نابود میکند.
واقعاً میگویم من از این شایعات خوشحال نمیشوم چون میدانم انتهای شایعه بدبختی است، تفاوتی هم ندارد علیه چه کسی باشد اما در حال حاضر کسانی را میتوان دید که یقین دارند این شایعه و دروغ است، ولی میگویند خوب است بگذارید بگویند. به نظرم این احساسی که ایجاد میشود، از اصلِ قضیه خطرناکتر است.
* تسنیم: آقای نصراللهی! بحثی که آقای عبدی گفتند در نقض مطلب شما بود. سوال من هم همین است که وقتی یک فضای عدم اعتماد نسبی نسبت به رسانه وجود دارد، چطور باید انتظار داشته باشیم که مردم حرف ما را باور کنند؟ چون شما گفتید با همین وضعیت فعلی رسانهای هم میشود بسیار بهتر از این کار کرد. این را قبول داریم، اما در موضوعات حساس، آیا میتوانیم فیالفور حرف پایاندهنده را بزنیم؟
- نصراللهی: اعتماد مهمترین سرمایه رسانه است ، به یک باره به دست نمی آید اما اگر رسانه ها در مواقع مهم و بحرانی که چسبندگی و مراجعه مردم به آنها به اوج خود می رسد ، نتوانند به نیاز های خبری مخاطبان سریع و قانع کننده پاسخ دهند، این اعتماد به سرعت از دست می رود. وقتی رسانهای نتواند کار خود را که اطلاعرسانی، ارائه تحلیل و آموزش به مردم، است، بموقع و دقیق انجام دهد، خود دچار بحران است. مطالعات من نشان می دهد رسانههای ما چه مطبوعات و چه رادیو و تلویزیون وضعیت مطلوبی ندارند و نمیتوانند وظایف خود را به درستی انجام بدهند .در بحرانهای مختلف مثل پلاسکو ، ریزگردها، طوفان و بارش برف در گیلان و مازندران ،آلودگی هوا، حمله داعش به مجلس و پوشش اخبار مفاسد اقتصادی وظایف خود را خوب انجام ندادند ؛معتقدم هنوز شرایط رقابتی را درک نکرده اند، نیاز مخاطبان را خوب و بموقع تشخیص نمی دهند ، حرفهای کار نمی کنند ، سیاست زده هستند و اخلاقمحور نیستند.
وقتی رسانهای نتواند کار خود را که اطلاعرسانی، ارائه تحلیل و آموزش به مردم، است، بموقع و دقیق انجام دهد، خود دچار بحران است. مطالعات من نشان می دهد رسانههای ما چه مطبوعات و چه رادیو و تلویزیون وضعیت مطلوبی ندارند و نمیتوانند وظایف خود را به درستی انجام بدهند.
در این شرایط یعنی بی اعتمادی و ناکارمدی ، اثرگذاری و نفوذ شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای بیشتر میشود، چند عامل در این بی اعتمادی و ناکارامدی رسانه های داخلی نقش دارند آموزشهای حرفهای ناکافی و تصدی پست های حرفه ای با بکارگیری افراد سیاسی از علل مهم این وضع است ؛ بسیاری از افراد شاغل در رسانهها ، یا دغدغۀ معیشت دارند و یا اصلا روزنامهنگار نیستند، بلکه از رسانه به عنوان ابزار قدرت و در جایگاه حزب استفاده میکنند. در این میان یکی از این دلایل وضع موجود نوع مالکیت و موضوع استقلال رسانهها است؛ مهم نیست رسانه حتما مستقل ،خصوصی و بیطرف باشد، همه رسانه های کشورهایی مثل انگلیس و سایر کشورهای غربی خصوصی و مستقل نیستند؛ بعضی از رسانههای این کشورها مثل بی بی سی بخش قابل توجه ای از بودجه شان را از دولت می گیرند و بی طرف و مستقل نیستند اما در کارشان حرفه ای عمل می کنند .اصلا هیچ رسانهای در دنیا بیطرف نیست و نباید هم باشد. بنابراین انتظار است به عنوان مثال اگر یک خبرگزاری میخواهد طرفدار قوه قضاییه یا مثل خبرگزاری میزان از این قوه هم باشد، قواعد و اصول کار حرفه ای را بداند . اگر میخواهد ماجرای اخیر را تکذیب کند، بلد باشد چگونه تکذیب کند نه اینکه کلی بگوید کار دشمنان است و مثلا "ما تکذیب میکنیم"! تکذیب انواعی دارد و حتما باید به همراه مستندات و مصادیق و اقناع کننده و هوشمندانه و هنرمندانه باشد.
* تسنیم: در این بحث فکر میکنم اختلافی نیست؛ اما نکتهای که آقای عبدی در مخالفت با بخشی از صحبت های شما مطرح کردند این بود که حرفهای و کارآمد شدن رسانه و روزنامهنگاران صرفاً آموختنی نیست بلکه یک فضا و اتمسفری میخواهد که به صورت طبیعی چنین روزنامهنگارانی و چنین رسانههایی آنجا تربیت شوند و در غیر این صورت نمیتوانند.
-نصراللهی: فکر میکنم بخش قابل توجهی از مهارتهای روزنامهنگاری آموختنی است، روزنامه نگار باید بدانید در موقعیت های مختلف چه راهبردها و تاکتیکهایی مناسب است .
* تسنیم: وقتی شما نتوانید از همه آنها در عمل استفاده کنید ورزیده میشوید؟
- نصراللهی: من به عنوان کسی که سالها سردبیر حساسترین بخشِ خبری یعنی گفتگوی ویژۀ خبری و همچنین مدیرکل اطلاعات و اخبار شبکه خبر بودم و حساس ترین و امنیتی ترین مصاحبه ها را با حضور چپترین تا راستترین شخصیت ها مدیریت کردم ، معتقدم کار حرفه ای و هوشمندانه و رقابتی در همین فضا و اتمسفر سخت است اما ناممکن نیست . به نظرم روزنامهنگاران باید یاد بگیرند که چگونه باید بحرانها را مدیریت کنند تا هم منافع ملی و سازمانی شان تامین شود و هم مخاطبان راضی باشند و سراغ رسانههای دیگر نرود. بسیاری از همکاران رسانه ای کار حرفه ای و مسئولانه در این فضا را نمی دانند باید بپذیریم همۀ مشکل از ساختار و فضای کاری نامناسب نیست، من به قوه قضاییه و بسیاری از دستگاههای دیگر اشکال و ایراد دارم اما معتقدم باید بپذیریم بخش اعظم اشکال مربوط به خودمان است. باید کار حرفه ای را یاد بگیریم ، فرایند تولید و انتشار را اصلاح کنیم ، فضای رقابتی را درک و مهارت کار و زمان شناسی در این فضا را تقویت کنیم ، جسارت حرفه ای هوشمندانه داشته باشیم. وگرنه تا چه زمانی باید منتظر باشیم تا این فضا فراهم شود؟ باید خودمان آن را فراهم کنیم.
در اثرگذاری و افزایش قدرت مانور برخی کانالهای بینام و نشان و کم سابقه و سایر شبکههای اجتماعی اینچنینی چند عامل نقش مهمی دارند ؛ غفلت و ناکارامدی رسانههای داخلی از سوژههای حساس؛ راهبردی و مورد توجه مردم وبیاعتمادی مردم به این رسانه، آستانه تحمل پایین مسئولان و ایجاد موانع بر سر کار رسانهها، سواد رسانهای پایین مردم و شرایط اجنماعی کشور از جمله این عوامل هستند.
واقعیت این است که رسانههای داخلی کار خود را به خوبی انجام نمیدهند، هر جا رسانههای داخلی توانسته اند کارشان را خوب انجام بدهند ، رسانههای خارجی و کانال های بی نام و نشان قدرت مانور نداشته اند یا بسیار محدود و ضعیف ظاهر شدند.
من به قوه قضاییه و بسیاری از دستگاههای دیگر اشکال و ایراد دارم اما معتقدم باید بپذیریم بخش اعظم اشکال مربوط به خودمان است. باید کار حرفه ای را یاد بگیریم.
همان گونه که اشاره کردم آستانۀ تحمل مسئولان هم ، کم است، ادبیاتشان ادبیات سیاسی و هیجانی و جناحی است. آقای عبدی فرمودند "رئیس قوه قضاییه با ادبیات سیاسی و غیر حقوقی صحبت کردند" من از آقای عبدی می پرسم "مگر رئیسجمهور محترم با چنین ادبیاتی صحبت نکردند و حقوقی حرف زدند ؟! آقای رئیسجمهور هم حقوقدان است!
- عبدی: بله من موافق آن صحبتها و آن ادبیات رئیسجمهور هم نیستم اما شخصاً همیشه انتظارم از قوه قضاییه خیلی بالاتر است.
- نصراللهی: درست است اما معتقدم مسئولان ما باید نوعِ نگاهشان را به مردم و افکار عمومی تغییر بدهند، وقتی رئیسجمهور آن حرف را میگوید، قوه قضاییه هرچند باید بیشتر رعایت کند، اما باید انتظار داشته باشید قوه قضاییه هم همین حرف را بگوید. وقتی رئیسجمهور میگوید "بیکارند که احضار میکنند". او هم میگوید "نه ما بیکار نیستیم شما بیکار هستید".
- عبدی: ولی من چنین چیزی انتظار ندارم. قوه قضاییه آنقدر ابزار صحبت دارد که میتواند کلاً آن را خنثی کند. اما متاسفانه افتاد در بازی آن طرف(رئیسجمهور)
- نصراللهی: من قبول دارم اما افکار عمومی میگویند شما هم (رئیسجمهور) حقوقدان هستی و شان تو هم مقام دوم کشور است. متاسفانه تحملِ مسئولان ما کم است و اجازۀ جریان آزاد اطلاعات و نقد آزاد را حتی در بین خودشان نمی پذیرند و نتیجه اش این می شود که قدرت مانور رسانه ای های داخلی محدود می شود. ولی عرصه عمل رسانه های خارجی و کانال های تلگرامی بی نام و نشان و کم سابقه افزایش می یابد. در هر بخش و قوه ای که فضای اطلاع رسانه ای و مجاری نقد محدود و مسدود شود ، شایعات بیشتر تولید و رواج می یابد و آن بخش و قوه به رسانه های رقیب و دشمن کمک می کند تا به تولید و انتشار اخبار کذب بپردازد.
وقتی رئیسجمهور آن حرف را میگوید، قوه قضاییه هرچند باید بیشتر رعایت کند، اما باید انتظار داشته باشید قوه قضاییه هم همین حرف را بگوید. وقتی رئیسجمهور میگوید "بیکارند که احضار میکنند". او هم میگوید "نه ما بیکار نیستیم شما بیکار هستید".
عامل دیگری که در اثر گذاری و نفوذ رسانه های فارسی زبان و شبکه های اجتماعی خاص موثر است سواد رسانهای مردم پایین است و نمیتوانند برخورد فعالی با پیام رسانههای مختلف داشته باشند به همین دلیل وقتی رسانهها کارشان را خوب انجام ندهند، آستانۀ تحمل مسئولان پایین باشد و مردم هم سواد رسانهای پایینی داشته باشد، طبیعی است قدرت مانورِ شبکههای اجتماعی خارجی زیاد میشود.
سابقۀ مسئولان و رسانهها در اطلاع رسانه ای هم در این زمینه بسیار مهم است. هر زمانی چیزی گفته شده، بلافاصله شدیدا تکذیب شده است. وقتی اینطور باشد طبیعی است که رسانه های خارجی و کانال های تلگرامی ، قدرت مانور بیشتری داشته باشد.
برای خروج از این وضع باید راهبردها، رویکردها و جهتگیریهای مسئولان و رسانهها تغییر کند. وقایع اخیر یک فرصت استثنایی را به وجود آمده و میتواند خط پایانی بر رویههای قبلی باشد تا رسانهها و مسئولان نوع رویکردشان را از سنتی به تعاملی و راهبردشان را از انفعالی و واکنشی به فعال و فوق فعال تغییر دهند .
به نظرم تا زمانی که این نوع رویکرد، راهبرد باشد، همچنان قدرت مانور شبکههای اجتماعی خارج نشین زیاد میشود و مردم هم تحت تاثیر قرار میگیرند و امنیتِ روحی و روانی آنها به خطر میافتد.
- عبدی: فکر میکنم آقای علیزاده هم با جملۀ آخر ایشان موافق باشند که این اتفاق باید آغازی باشد برای تغییر نگاه به رسانه.
- نصراللهی: و مدیریت اطلاعرسانی به افکار عمومی.
- علیزاده: برای تبارشناسی و ریشهشناسی این موضوع(رسانهها) میخواهم برگردم به سالهای ۷۶ تا ۷۸؛ در زمانی که پس از فضای دوم خرداد یک موجِ درباره مطبوعات راه افتاد. نقطهای که روزنامهنگارانِ آن زمان خیلی تندروی کردند و موجب افزایش ترس شدند و همانطور لحظهای که بخشهای امنیتی آنها را در اثر فضایی که پیش آمد محدود کردند. یعنی به جای اینکه سعی کنند به این روزنامهنگاران، مسئولیتپذیری تزریق کنند و در گفتگویی بین بخشهای امنیتی و قضایی از یک سو و روزنامهنگاران از سوی دیگر، خطوط قرمز را درونی کرده و کمک کنند تا فهم روزنامهنگاران مانند همه جای جهان مسئولانه شود، فضا تغییر کرد. به عنوان مثال اگر فردا صبح در لندن امر تروریستی انجام شود، امکان ندارد روزنامه گاردین یا تلگراف در ۲۴ یا ۴۸ ساعت اول، حرفی تندروآنه و انتقادی بزنند در واقع روزنامهنگاران در یک روند چند صد ساله به این درک رسیدند.
علی علیزاده: پس از فضای دوم خرداد یک موجِ درباره مطبوعات راه افتاد. نقطهای که روزنامهنگارانِ آن زمان خیلی تندروی کردند و موجب افزایش ترس شدند و همانطور لحظهای که بخشهای امنیتی آنها را در اثر فضایی که پیش آمد محدود کردند.
به نظرم باید دو طرف به یک آتشبس دست بزنند و بگویند "میخواهیم برگردیم به همان روند رسمی". یعنی رسانهای برای جناح چپ و رسانهای برای جناح راست باشد و هر دو جراتِ انتشار خبر غیرواقعی نداشته باشند برای اینکه جایی با ۲۰۰ کارمند، روزنامهنگار، خبرنگار و سرمایۀ عظیم اصلاً جرات چنین کاری ندارند و دادگاه هم در کنار اوست. نه آمدنیوزی که معلوم نیست در کدام شهرتولید میشود در تلآویو یا در استانبول توسط سازمان جاسوسی ترکیه (میت) و غیره.
* تسنیم: منظورتان از دو طرف آتشبس کدام دو طرف است؟
- علیزاده:بحث دو جناح بود؛ دو نگاهی که به آزادی و امنیت بود. درواقع بحثی که در هر دو سمت شد هم نگاهِ آزادیخواهانه تندروی کرد و هم نگاه امنیتی در دورۀ اولیۀ اصلاحطلبی میتوانست بهتر عمل کند.
بحث دوم آن جملۀ درخشان آقای نصراللهی بود که گفتند ۱۴۰ ساعت در روز خبر پخش میشود. با وضعیت فعلی اگر ۱۴۰ ساعت پخش خبر در روز را به ۱۴۰۰ ساعت افزایش دهیم، مساله حل نمیشود. باید این نگاه تغییر کند و آن ۱۴۰ ساعت، تبدیل به ۱۴ ساعت شود ولی با کیفیتِ متفاوت. اما سوال اینجاست کیفیت چه زمانی متفاوت میشود؟ زمانی که صداهای کاملاً متفاوت باشد. در تمام این ۲۰ سال شما بعضاً کسانی را مشروع کردید که مشروعیت نداشتند، کسانی که اگر صدایشان با یک روندِ شفاف به گوش مردم میرسید، مردم خودشان آنها را طرد میکردند اما شما بعضاً از آنها قهرمان ساختید.
مباحثی که اخیراً حول و حوش یک شایعه ساخته شده توسط یک کانال تلگرامی شکل گرفت، بحثهای مهمتری را میان روزنامهنگاران و جامعهشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی در کشورمان پیش کشیده است. این گروهها معتقدند نباید صرفاً به روشن شدن جعلی بودن آن شایعه اکتفا کرد بلکه باید آن را مقدمهای دانست برای بررسی یک موضوع کلانتر و آن اینکه چرا یک شایعه سطح پایین از طریق یک رسانه مبتدی حداقل در بخشی از جامعه ایران فراگیر میشود؛ در حدی که وزیر اطلاعات، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و شخص رئیس قوه قضائیه برای رفع این شبهه وارد صحنه میشوند؟
پرسش اصلی آن است که چه نقصی میان سه رکن ۱ــ رسانهها، ۲ــ مسئولان و ۳ــ فرهنگ عمومی جامعه ایران، میتواند وجود داشته باشد که جامعه سیاسی ایران را مستعد چنین آسیبهایی کند؟
* تسنیم: آقای عبدی! نکتۀ مهمی در صحبتهای آقای علیزاده این بود که یک روندی به سمت تکثر رسانهها در کشور بعد از دوم خرداد بوجود آمد اما یک تجربۀ منفی در دورۀ سالهای ۷۶ تا ۸۰ شکل گرفت که باعث بیاعتمادی شد. در این مورد نکتهای دارید. همچنین اینکه اگر شما میخواستید این شایعه اخیر را مدیریت کنید به عنوان یک موضوع مصداقی و شفاف، چطور این کار را انجام میدادید؟
- عباس عبدی: من قبول دارم همۀ مشکلات، مشکلاتِ قضایی نیست اما وقتی ۱۰، ۲۰ مشکل را بگوییم درواقع انگار چیزی نگفتهایم. من به خاطر اینکه همیشه به دستگاه قضایی حساس هستم و معقتدم مهمترین قوه و نهاد هر کشور است، برای همین انتقاد میکنم وگرنه به لحاظ شخصی اعتقاد دارم بسیاری از قضاتِ دیوان عالی کشور و دادگاههای ما جزو انسانهای بسیار سالم و فرهیخته هستند که نمونۀ آنها در دستگاهها و نهادهای دیگر بسیار کم پیدا میشود اما این دلیل نمیشود که ایرادات دستگاه قضایی را نگوییم.
من نمیخواهم وارد این نکته آقای علیزاده که به کارآمدی افراد ارجاع دادند شوم اما این سوال است که چرا در رسانه آدمهای ناکارآمد بالا میآیند؟ حتماً یک مشکلی آن پایین وجود دارد. چرا بخش خصوصی بهترین و کارآمدترین مدیر را با بهترین حقوق میآورد اما چرا یک فرد رانتی را در بخش دولتی میگذارند؟ بحث سر سیستمی است که او بالا میآید، به نظرم خیلی اهمیت دارد.
عباس عبدی: اگر قرار است سیاست رسانهای به معنای دقیق کلمه بازنگری شود، نمیخواهم بگویم از فردا یک انقلابی شود، بلکه همین روندی که شما آغاز کردید و چنین نشستی تشکیل دادید، شروع خوبی است.
من با این مطلب آقای علیزاده در مورد اینکه تاریخ صد سال گذشتۀ ما بود و همیشه اینگونه بوده که پس از یک فضای بسته، فضا باز میشود، وقتی هم باز میشود همه فکر میکنند این آخرین فرصت است و باید زودتر استفاده کنیم، کاملاً همدلی دارم اما معتقدم ما از سال ۹۲ به این طرف وارد فضایی شدیم که میتوانیم این موج و سینوس را که در گذشته بود، رد کنیم. اکنون وضعیت به گونهای است که طرفین میتوانند رعایت کرده و فضا را باز کنند و به نفعشان هم میتواند باشد در عین اینکه مشکلات گذشته هم به وجود نیاید.
همچنین من با جمله آخر آقای نصراللهی موافق هستم و فکر میکنم آقای علیزاده هم حتماً موافق هستند که این اتفاق را پایهای قرار دهند برای اینکه در سیاستهایمان نسبت به رسانه یک بازنگری شود. اگر قرار است سیاست رسانهای به معنای دقیق کلمه بازنگری شود، نمیخواهم بگویم از فردا یک انقلابی شود، بلکه همین روندی که شما آغاز کردید و چنین نشستی تشکیل دادید، شروع خوبی است. به هر حالخبرگزاری تسنیم خبرگزاری مهمی است. اگر همین روند ادامه یابد و اینگونه آسیبشناسی شود، بسیار خوب است.
اگر نظر من را بپرسید که در این قضیه چه میکردم؟ ابتدا باید بگویم چه کارهایی نمیکردم؛ بنده به هیچوجه به شکل مستقیم وارد این قضیه نمیشدم. به نظرم مهمترین چیزی که میتوانست به این قضیه کمک کند تکذیب مستقیم آن نیست تکذیب ضمنیاش است. بهترین کار همین روندی است که شما در خبرگزاری تسنیم کردید، شما نگفتید این خبر دروغ است، آن را مفروض گرفتید، اما دیگران میگویند اگر یک خبر دروغ است و یک شایعه است پس چرا منتشر و پذیرش میشود؟ خود این بهترین شیوۀ مواجه با آن است و رادیو، تلویزیون و رسانههای دیگر باید این کار را میکرد، وگرنه شما هر چه بیشتر تکذیب کنید، درواقع و ناخواسته بیشتر آن را تایید کردهاید.
عباس عبدی: اگر نظر من را بپرسید که در این قضیه شایعه علیه دختر آقای آملی لاریجانی چه میکردم؟ ابتدا باید بگویم چه کارهایی نمیکردم؛ بنده به هیچوجه به شکل مستقیم وارد این قضیه نمیشدم. به نظرم مهمترین چیزی که میتوانست به این قضیه کمک کند تکذیب مستقیم آن نیست تکذیب ضمنیاش است.
من همین روش را در سطح گستردهتر و وسیعتر انتخاب میکردم حتی در سطوح رسمی شما میتوانید بگویید "ما اشتباهی در رسانههایمان داریم که یک دروغ جا میافتد"، وقتی شما این جمله را بگویید یعنی این دروغ را مفروض گرفتید مردم هم میگویند: بله و دنبال این هستند که ببینند آن اشتباه چه بوده است. نه اینکه مثل یکی از مسئولان قوه قضائیه بگوییم "مشخص است ما(قوه قضائیه) کارمان را درست انجام دادهایم که علیه ما این دروغها را میگویند". این چه پاسخی است؟! مگر بقیه که علیهشان شایعه ایجاد نمیشود، همگی کارشان را بد انجام دادند؟ یا مگر قبلاً که این شایعات علیه شما نبوده، معلوم است کارتان درست نبوده است؟! این استدلالها درست نیست. من به لحاظ سیاست رسانهای به هیچوجه در شکل مستقیم به دلِ این خبر نمیرفتم.
- اکبر نصراللهی: در شایعه اخیر به لحاظ تکنیکهای فریب از مواردی بهره گرفته که قابل توجه و تامل است و خوب است در اطلاعرسانی و کار رسانهای این تاکتیکها را یاد بگیریم. یکی از تاکتیکها، بمباران اطلاعات و پرداخت گسترده به جزئیات است. طرح جزئیات و بمباران اطلاعات یکی از شیوههایی است که مخاطبان را از تفکر و تحلیلمحوری باز میدارد و توجهاش به مطالبی که گفته میشود جلب میشود و بخشهایی از آن را باور میکند.
نکتۀ بعدی دادن اطلاعات مستمر، قطرهای و ایجاد انتظار و القای داشتن اطلاعات زیاد است. اینکه در زمانهای مختلف یکسری اطلاعات منتشر میکنند مثلاً میگفتند "ما یک سندی داریم، منتشر میکنیم، منتظر باشید، دیگران را خبر کنید". این یعنی اطلاعات خیلی زیادی دارم علاوه بر آن جزئیات را به زودی منتشر میکنم این هم یک تاکتیکی بود که استفاده کردند.
اکبر نصراللهی: به نظر میرسد قوه قضاییه ضعیفترین تیمهای رسانهای را در اختیار دارد. معتقدم مردم بیش از دولت به قوه قضاییه مراجعه دارند و با آن سروکار دارند.
استفاده از" سابقۀ خودساخته و نادرست " از جمله تاکتیک های مورد استفاده در شایعات اخیر بود . در خبر اول گفتند "یک فردی در فلان جا دستگیر شده و او را دستگیر کردند و یکسری مسائل را سرهم کرده است. در خبرهای بعدی هم تمام این سابقه خودساخته ، تکرار و استفاده می شد . این یکی از تاکتیکهایی بود که من کمتر در رسانهها دیدم.رسانههای در خبرها معمولاً از سابقه استفاده میکنند و شاید با سابقه خبرها را جهت دهند اما استفاده از سابقۀ خودساخته و نادرست با این اندازه و حجم ، کم سابقه است.
نکتۀ مهم این است که کانال مذکور، با دادن جزئیات زیاد امکانِ راستیآزمایی را از مخاطبان و حتی کارشناسانِ عادی سلب کرده است. وقتی این همه اطلاعات، آمار، ارقام، ساعت و اسم گفته می شود امکان راستیآزمایی آن برای افراد عادی و حتی رسانه ای و امنیتی که مسئول پرونده نباشند، فراهم نیست.
همچنین تاکتیک های دیگری هم در شایعات اخیر استفاده شد که تکرار ،دروغ ، بهره گیری از افراد در جایگاه کارشناس ، تلفیق راست و دروغ و کانتکست یا زمینه از جمله آن ها بوده است.
اما چه باید کرد ؟ به نظرم باید این اتفاقات به یک فرصت تبدیل شود و شروعی باشد برای بازنگری و سازماندهیِ جدید در اطلاع رسانی؛ یعنی در نیروها و ساختارها و فرایندهای تولید و انتشار بازنگری و قوتها و ضعفهای رسانه ای بررسی شود و اصلاحات اساسی صورت گیرد
اکبر نصراللهی: مطمئناً قوه قضاییه بیش از دستگاههای دیگر در معرض آسیب است. هر دستگاه و قوهای که مسیر اطلاعرسانی و نظارتی را خوب مدیریت نکند، قدرتِ مانورِ رسانههای بینام و نشان و سخیف را بیشتر میکند. اتفاقاً آنها برای ایجاد شایعه جای خوبی را انتخاب کردند چراکه در این قوه مشکلات اطلاعرسانی بیشتر است.
به نظر میرسد قوه قضاییه ضعیفترین تیمهای رسانهای را در اختیار دارد. معتقدم مردم بیش از دولت به قوه قضاییه مراجعه دارند و با آن سروکار دارند. چون به نوعی یا مظلومند یا ظلم کردند یا شاکی هستند یا متشاکی بنابراین ارتباط مردم با قوهقضاییه به دلایل مختلفی است که با منافع مستقیم مردم سروکار دارد. به نظرم نیازی که مردم به قوه قضاییه دارند بیش از نیازی است که به دولت و سایر دستگاهها دارند. حجم گستردای از پروندهها در قوه قضاییه است اما این قوه بعضا خود را با یک حصارهایی محصور کرده است و مردم و رسانهها دسترسی مطلوبی به آن پروندهها و اطلاعات ندارند.
مطمئناً قوه قضاییه بیش از دستگاههای دیگر در معرض آسیب است. هر دستگاه و قوهای که مسیر اطلاعرسانی و نظارتی را خوب مدیریت نکند، قدرتِ مانورِ رسانههای بینام و نشان و سخیف را بیشتر میکند. اتفاقاً آنها برای ایجاد شایعه جای خوبی را انتخاب کردند چراکه در این قوه مشکلات بیشتر است.
نکتۀ دیگر افزایش قدرت تحلیل است. بیبیسی در حال حاضر رویکرد تحلیلمحوری دارد. این رسانه خبر میدهد ولی خبر را با سبک تشریحی تنظیم میکند، با سوابق میگوید، تا هم به خبر جهت دهد و هم به مخاطبان کمک کند تا خبرهای قبلی و رویکرد آینده را بهتر درک کند.
- علی علیزاده: قوه قضاییه ۱۵ میلیون پرونده در سال دارد، آیا ممکن است در یک سازمان با ۱۵ میلیون پرونده در سال حتی یک اشتباه به وجود نیاید؟ اما آیا تا به حال چیزی درباره یکی از این خطاها از طرف قوه قضائیه به عموم اعلام شده؟ در این ۳۰ سال هرکدام از رئوسای این قوه که سرکار آمدند گفتند که وضعیت قوه خوب نیست و خرابه تحویل گرفتهاند. ولی بعد از آن هیچ کدام از این نقدها را با مردم درمیان نگذاشتند.
این اولین درس جنگ نرم است. سیستمی قوی که نیست که به قول آقای نصراللهی دور آن حصار کشیده شود، سیستمی قوی است که وقتی بیشترین نقد به آن میشود آنقدر منعطف باشد که بتواند نقدهای درست را بپذیرد. این نگاه در قوه قضاییه وجود دارد؟
امیدوارم بعد از این نقدها، رویه را تغییر دهند. مثلاً دوماه است که روزنامهنگاری از روزنامه اعتماد بازداشت است و یک خبر ندادند که علت بازداشت او چه بوده است؟ در حالی که وظیفه هر دستگاهی که حقوق میگیرد، این است که خبررسانی کند.
علی علیزاده: در این ۳۰ سال هرکدام از رئوسای این قوه که سرکار آمدند گفتند که وضعیت قوه خوب نیست و خرابه تحویل گرفتهاند. ولی بعد از آن هیچ کدام از این نقدها را با مردم درمیان نگذاشتند.
کاری که رئیس قوه قضاییه در پاسخ به شایعه اخیر کرد، اشتباه بود. اینکه رئیس یک قوه جواب یک شایعه زرد را بدهد، مخاطبی که آن خبر را نشنیده کنجکاو میشود و میخواهد بداند این خبر چه بوده است؟ این یعنی رئیس قوه بسیار مهم کشور، مشاور رسانهای ندارد، چون تا این لحظه رسانه و افکار عمومی برای این قوه مهم نبوده است.
مسالۀ بعدی این است که چه باید کرد تا از این وضعیت بیرون بیاییم؟ باز کردن فضای گفتگو و مباحثه چندصدایی درباره مسائل سیاسی برای شروع مناسب نیست و ظرفیتی میخواهد که باید تدریجاً ایجاد شود. هرچند مسائل اجتماعی هم خط قرمز امنیتی کم نداشته است مثلاً در مورد مواد مخدر. در این موارد در نگاهِ رسمی گمان این است که باید از سیاست رسمیِ امروز کشور به صورت مطلق دفاع شود. حالا اگر دو ساعت دیگر این سیاست رسمی تغییر کند باز از همان سیاست جدید به همان شکل رسمی دفاع میشود بدون اینکه حتی درباره چرایی تغییر بوجود آمده توضیحی داده شود. اما شما یک میزگرد بگذارید که دو طرف بیایند و حرفی بزنند که سیاست رسمی آن زمینه نباشد، مثلا سیاست رسمی آموزش و پرروش و غیره نباشد. تا زمانی که نگاهِ رسانهای این باشد که فقط صدای رسمی آن لحظه شنیده شود به نظرم اتفاقی نمیافتد.
علی علیزاده: رسانههای مکار دشمنان را ببینید؛ آنها کسب اعتماد میکند تا فردا کاری که میخواهند را انجام دهند و تاثیری که بخواهند را بگذارند و نه اینکه بخواهند همین الان تاثیر بگذارند. این نگاه فعلی ما به رسانه نگاه کوتاه مدت و به شکلی بزن دررویی است.
به نظرم برای شروع باید فضاهای رسانهای رسمی کشور به سمت باز شدن بروند، صداهای متنوع و حتی مخالف را منعکس کنند. نگران نباشند این درسی است که ما باید از دشمن بگیریم. شما وقتی به رسانهای مانند بیبیسی نگاه میکنید، متوجه میشوید که نگران نیست مهمانش در میزگرد امشب، حرفی علیه منافع آنها بزند. اما میداند مخاطب در یک روند چندساله، همانگونه به سیاست خارجی، به مساله ایران یا سوریه یا قضیه هستهای ایران فکر میکند که لندن میخواهد. در واقع نگاهش، نگاهِ درازمدت است نه نگاهی که همین امروز هم من و هم شما حتماً همان حرفی را بگوییم که یک رسانه میخواهد.در واقع سیاست رسانهای باید این باشد که اجازه دهد حرفهای متفاوت بگوییم اما باز مخاطب برگردد به همان رسانه اصلی. مهم نیست اینها چه میگویند، آقای عبدی و آقای علیزاده و... میروند اما اعتماد به تسنیم میماند.
رسانههای مکار دشمنان را ببینید؛ آنها کسب اعتماد میکند تا فردا کاری که میخواهند را انجام دهند و تاثیری که بخواهند را بگذارند و نه اینکه بخواهند همین الان تاثیر بگذارند. این نگاه فعلی ما به رسانه نگاه کوتاه مدت و به شکلی بزن دررویی است.
به نظر من حتی بخشهای امنیتی باید نگاهشان به جنگ نرم را تغییر دهند و ببینند اولین خواسته و خاصیت جنگ نرم اعتماد است و اعتماد چیزی است که بسیار سخت به دست میآید. برای همین این نگاه باید درازمدت شود.
ویترین نظام جمهوری اسلامی ایران صدا و سیمای آن است تا وقتی از آنجا صداهای متفاوت بیرون نیاید، هر جای دیگری هم تغییر کند در ذهن مخاطب نمینشیند. این ویترین قدیمی و متعلق به ۴۰ سال پیش است و به یک خطر امنیتی تبدیل شده است. اگر صدا و سیمایی معتبر و مورد اعتماد برای عموم مردم داشتیم، همان داستان اخیر با نیم خبری از بین رفته بود.
برنامههایی که مستقیماً سیاسی نیستند، برای شروع تغییر رویه خوب است، مثلا موضوع پلاسکو نقطۀ خوبی برای شروع گفتگوی واقعی در رسانههایمان بود. بحرانهای اجتماعی هم زمینۀ خوبی برای شروع است. برگزاری میزگردهای واقعی با نظرهای واقعاً متضاد با همدیگر، هیچ آسیبی نمیزنند، فقط ضریب امنیت بالاتر میرود که پایینتر نخواهد آمد.
- اکبر نصراللهی: چند نکته اضافه کنم و آن اینکه اگر هر کاری انجام شود یعنی رسانۀ مستقل داشته باشیم، آموزش ببیند و... اما باز هم نباید انتظار داشته باشیم، شایعات به طور کلی حذف شود، شاید کم شود و اثرگذاری آن از بین رود، ولی نظام و مردم واکسینه میشوند.
نکتۀ دوم اینکه قوه قضاییه باید بیش از سایر دستگاهها و دولت از نقد استقبال کند تا قدرت مانور رسانه ای دشمن را کم کند، حتی جلوی نقد غلط و نادرست را در مورد خود نگیرد . چون قوه قضاییه نباید هیچ نگرانیای داشته باشد چون کسی نیست که به آنان را محاکمه کند و به زندان ببرد، اما در مورد شخصیت های دیگر قوا و دستگاهها این گونه نیست .
نکتۀ سوم اینکه هدف برخی رسانههای مجعول شخصیتسوزی، امیدزدایی و سلب اعتماد مردم از نظام است، به نظر من دلخوران یا مخالفان قوه قضاییه هم نباید از وقایع اخیر خوشحال باشند از اینکه آقای لاریجانی یا خانوادهاش در معرض حمله قرار گرفتهاند. هدف آمدنیوز آن است که اعتماد مردم به شخصیتهای نظام و جمهوری اسلامی کاهش پیدا کند، پس مراقب باشیم تا آن هدف حاصل نشود حتی به اندازه خیلی کم.
نکتۀ بعد این است که رسانهها نباید نگاهِ کوتاهمدت داشته باشند بلکه باید یک نگاهِ درازمدت و معطوف به منافع ملی داشته باشند. مثلاً در مورد دستگیریآقای رحیمی «م.ر» عنوان میشود ولی چطور یکدفعه قانون تغییر کرد و رسانه ملی میگویند برادر آقای جهانگیری؟ این خیلی ساده است. این باعث مظلومنمایی میشود و قوه قضاییه باید به صداوسیما تذکر بدهد.
نکتۀ آخر هزینه برای سرمایه است. به نظرم این موضوع تاکتیک مناسبی برای شروعی است که همۀ ما روی آن توافق داریم. اگر امروز شروع برای رسانهها و دستگاهها، هزینه داشته باشد و مشکلاتی بوجود آورد اما در دراز مدت این سرمایه بسیار به نفع کشور است.
* تسنیم: آقای عبدی! نکتۀ مهمی در صحبتهای آقای علیزاده این بود که یک روندی به سمت تکثر رسانهها در کشور بعد از دوم خرداد بوجود آمد اما یک تجربۀ منفی در دورۀ سالهای ۷۶ تا ۸۰ شکل گرفت که باعث بیاعتمادی شد. در این مورد نکتهای دارید. همچنین اینکه اگر شما میخواستید این شایعه اخیر را مدیریت کنید به عنوان یک موضوع مصداقی و شفاف، چطور این کار را انجام میدادید؟
- عباس عبدی: من قبول دارم همۀ مشکلات، مشکلاتِ قضایی نیست اما وقتی ۱۰، ۲۰ مشکل را بگوییم درواقع انگار چیزی نگفتهایم. من به خاطر اینکه همیشه به دستگاه قضایی حساس هستم و معقتدم مهمترین قوه و نهاد هر کشور است، برای همین انتقاد میکنم وگرنه به لحاظ شخصی اعتقاد دارم بسیاری از قضاتِ دیوان عالی کشور و دادگاههای ما جزو انسانهای بسیار سالم و فرهیخته هستند که نمونۀ آنها در دستگاهها و نهادهای دیگر بسیار کم پیدا میشود اما این دلیل نمیشود که ایرادات دستگاه قضایی را نگوییم.
من نمیخواهم وارد این نکته آقای علیزاده که به کارآمدی افراد ارجاع دادند شوم اما این سوال است که چرا در رسانه آدمهای ناکارآمد بالا میآیند؟ حتماً یک مشکلی آن پایین وجود دارد. چرا بخش خصوصی بهترین و کارآمدترین مدیر را با بهترین حقوق میآورد اما چرا یک فرد رانتی را در بخش دولتی میگذارند؟ بحث سر سیستمی است که او بالا میآید، به نظرم خیلی اهمیت دارد.
عباس عبدی: اگر قرار است سیاست رسانهای به معنای دقیق کلمه بازنگری شود، نمیخواهم بگویم از فردا یک انقلابی شود، بلکه همین روندی که شما آغاز کردید و چنین نشستی تشکیل دادید، شروع خوبی است.
من با این مطلب آقای علیزاده در مورد اینکه تاریخ صد سال گذشتۀ ما بود و همیشه اینگونه بوده که پس از یک فضای بسته، فضا باز میشود، وقتی هم باز میشود همه فکر میکنند این آخرین فرصت است و باید زودتر استفاده کنیم، کاملاً همدلی دارم اما معتقدم ما از سال ۹۲ به این طرف وارد فضایی شدیم که میتوانیم این موج و سینوس را که در گذشته بود، رد کنیم. اکنون وضعیت به گونهای است که طرفین میتوانند رعایت کرده و فضا را باز کنند و به نفعشان هم میتواند باشد در عین اینکه مشکلات گذشته هم به وجود نیاید.
همچنین من با جمله آخر آقای نصراللهی موافق هستم و فکر میکنم آقای علیزاده هم حتماً موافق هستند که این اتفاق را پایهای قرار دهند برای اینکه در سیاستهایمان نسبت به رسانه یک بازنگری شود. اگر قرار است سیاست رسانهای به معنای دقیق کلمه بازنگری شود، نمیخواهم بگویم از فردا یک انقلابی شود، بلکه همین روندی که شما آغاز کردید و چنین نشستی تشکیل دادید، شروع خوبی است. به هر حالخبرگزاری تسنیم خبرگزاری مهمی است. اگر همین روند ادامه یابد و اینگونه آسیبشناسی شود، بسیار خوب است.
اگر نظر من را بپرسید که در این قضیه چه میکردم؟ ابتدا باید بگویم چه کارهایی نمیکردم؛ بنده به هیچوجه به شکل مستقیم وارد این قضیه نمیشدم. به نظرم مهمترین چیزی که میتوانست به این قضیه کمک کند تکذیب مستقیم آن نیست تکذیب ضمنیاش است. بهترین کار همین روندی است که شما در خبرگزاری تسنیم کردید، شما نگفتید این خبر دروغ است، آن را مفروض گرفتید، اما دیگران میگویند اگر یک خبر دروغ است و یک شایعه است پس چرا منتشر و پذیرش میشود؟ خود این بهترین شیوۀ مواجه با آن است و رادیو، تلویزیون و رسانههای دیگر باید این کار را میکرد، وگرنه شما هر چه بیشتر تکذیب کنید، درواقع و ناخواسته بیشتر آن را تایید کردهاید.
عباس عبدی: اگر نظر من را بپرسید که در این قضیه شایعه علیه دختر آقای آملی لاریجانی چه میکردم؟ ابتدا باید بگویم چه کارهایی نمیکردم؛ بنده به هیچوجه به شکل مستقیم وارد این قضیه نمیشدم. به نظرم مهمترین چیزی که میتوانست به این قضیه کمک کند تکذیب مستقیم آن نیست تکذیب ضمنیاش است.
من همین روش را در سطح گستردهتر و وسیعتر انتخاب میکردم حتی در سطوح رسمی شما میتوانید بگویید "ما اشتباهی در رسانههایمان داریم که یک دروغ جا میافتد"، وقتی شما این جمله را بگویید یعنی این دروغ را مفروض گرفتید مردم هم میگویند: بله و دنبال این هستند که ببینند آن اشتباه چه بوده است. نه اینکه مثل یکی از مسئولان قوه قضائیه بگوییم "مشخص است ما(قوه قضائیه) کارمان را درست انجام دادهایم که علیه ما این دروغها را میگویند". این چه پاسخی است؟! مگر بقیه که علیهشان شایعه ایجاد نمیشود، همگی کارشان را بد انجام دادند؟ یا مگر قبلاً که این شایعات علیه شما نبوده، معلوم است کارتان درست نبوده است؟! این استدلالها درست نیست. من به لحاظ سیاست رسانهای به هیچوجه در شکل مستقیم به دلِ این خبر نمیرفتم.
- اکبر نصراللهی: در شایعه اخیر به لحاظ تکنیکهای فریب از مواردی بهره گرفته که قابل توجه و تامل است و خوب است در اطلاعرسانی و کار رسانهای این تاکتیکها را یاد بگیریم. یکی از تاکتیکها، بمباران اطلاعات و پرداخت گسترده به جزئیات است. طرح جزئیات و بمباران اطلاعات یکی از شیوههایی است که مخاطبان را از تفکر و تحلیلمحوری باز میدارد و توجهاش به مطالبی که گفته میشود جلب میشود و بخشهایی از آن را باور میکند.
نکتۀ بعدی دادن اطلاعات مستمر، قطرهای و ایجاد انتظار و القای داشتن اطلاعات زیاد است. اینکه در زمانهای مختلف یکسری اطلاعات منتشر میکنند مثلاً میگفتند "ما یک سندی داریم، منتشر میکنیم، منتظر باشید، دیگران را خبر کنید". این یعنی اطلاعات خیلی زیادی دارم علاوه بر آن جزئیات را به زودی منتشر میکنم این هم یک تاکتیکی بود که استفاده کردند.
اکبر نصراللهی: به نظر میرسد قوه قضاییه ضعیفترین تیمهای رسانهای را در اختیار دارد. معتقدم مردم بیش از دولت به قوه قضاییه مراجعه دارند و با آن سروکار دارند.
استفاده از" سابقۀ خودساخته و نادرست " از جمله تاکتیک های مورد استفاده در شایعات اخیر بود . در خبر اول گفتند "یک فردی در فلان جا دستگیر شده و او را دستگیر کردند و یکسری مسائل را سرهم کرده است. در خبرهای بعدی هم تمام این سابقه خودساخته ، تکرار و استفاده می شد . این یکی از تاکتیکهایی بود که من کمتر در رسانهها دیدم.رسانههای در خبرها معمولاً از سابقه استفاده میکنند و شاید با سابقه خبرها را جهت دهند اما استفاده از سابقۀ خودساخته و نادرست با این اندازه و حجم ، کم سابقه است.
نکتۀ مهم این است که کانال مذکور، با دادن جزئیات زیاد امکانِ راستیآزمایی را از مخاطبان و حتی کارشناسانِ عادی سلب کرده است. وقتی این همه اطلاعات، آمار، ارقام، ساعت و اسم گفته می شود امکان راستیآزمایی آن برای افراد عادی و حتی رسانه ای و امنیتی که مسئول پرونده نباشند، فراهم نیست.
همچنین تاکتیک های دیگری هم در شایعات اخیر استفاده شد که تکرار ،دروغ ، بهره گیری از افراد در جایگاه کارشناس ، تلفیق راست و دروغ و کانتکست یا زمینه از جمله آن ها بوده است.
اما چه باید کرد ؟ به نظرم باید این اتفاقات به یک فرصت تبدیل شود و شروعی باشد برای بازنگری و سازماندهیِ جدید در اطلاع رسانی؛ یعنی در نیروها و ساختارها و فرایندهای تولید و انتشار بازنگری و قوتها و ضعفهای رسانه ای بررسی شود و اصلاحات اساسی صورت گیرد
اکبر نصراللهی: مطمئناً قوه قضاییه بیش از دستگاههای دیگر در معرض آسیب است. هر دستگاه و قوهای که مسیر اطلاعرسانی و نظارتی را خوب مدیریت نکند، قدرتِ مانورِ رسانههای بینام و نشان و سخیف را بیشتر میکند. اتفاقاً آنها برای ایجاد شایعه جای خوبی را انتخاب کردند چراکه در این قوه مشکلات اطلاعرسانی بیشتر است.
به نظر میرسد قوه قضاییه ضعیفترین تیمهای رسانهای را در اختیار دارد. معتقدم مردم بیش از دولت به قوه قضاییه مراجعه دارند و با آن سروکار دارند. چون به نوعی یا مظلومند یا ظلم کردند یا شاکی هستند یا متشاکی بنابراین ارتباط مردم با قوهقضاییه به دلایل مختلفی است که با منافع مستقیم مردم سروکار دارد. به نظرم نیازی که مردم به قوه قضاییه دارند بیش از نیازی است که به دولت و سایر دستگاهها دارند. حجم گستردای از پروندهها در قوه قضاییه است اما این قوه بعضا خود را با یک حصارهایی محصور کرده است و مردم و رسانهها دسترسی مطلوبی به آن پروندهها و اطلاعات ندارند.
مطمئناً قوه قضاییه بیش از دستگاههای دیگر در معرض آسیب است. هر دستگاه و قوهای که مسیر اطلاعرسانی و نظارتی را خوب مدیریت نکند، قدرتِ مانورِ رسانههای بینام و نشان و سخیف را بیشتر میکند. اتفاقاً آنها برای ایجاد شایعه جای خوبی را انتخاب کردند چراکه در این قوه مشکلات بیشتر است.
نکتۀ دیگر افزایش قدرت تحلیل است. بیبیسی در حال حاضر رویکرد تحلیلمحوری دارد. این رسانه خبر میدهد ولی خبر را با سبک تشریحی تنظیم میکند، با سوابق میگوید، تا هم به خبر جهت دهد و هم به مخاطبان کمک کند تا خبرهای قبلی و رویکرد آینده را بهتر درک کند.
- علی علیزاده: قوه قضاییه ۱۵ میلیون پرونده در سال دارد، آیا ممکن است در یک سازمان با ۱۵ میلیون پرونده در سال حتی یک اشتباه به وجود نیاید؟ اما آیا تا به حال چیزی درباره یکی از این خطاها از طرف قوه قضائیه به عموم اعلام شده؟ در این ۳۰ سال هرکدام از رئوسای این قوه که سرکار آمدند گفتند که وضعیت قوه خوب نیست و خرابه تحویل گرفتهاند. ولی بعد از آن هیچ کدام از این نقدها را با مردم درمیان نگذاشتند.
این اولین درس جنگ نرم است. سیستمی قوی که نیست که به قول آقای نصراللهی دور آن حصار کشیده شود، سیستمی قوی است که وقتی بیشترین نقد به آن میشود آنقدر منعطف باشد که بتواند نقدهای درست را بپذیرد. این نگاه در قوه قضاییه وجود دارد؟
امیدوارم بعد از این نقدها، رویه را تغییر دهند. مثلاً دوماه است که روزنامهنگاری از روزنامه اعتماد بازداشت است و یک خبر ندادند که علت بازداشت او چه بوده است؟ در حالی که وظیفه هر دستگاهی که حقوق میگیرد، این است که خبررسانی کند.
علی علیزاده: در این ۳۰ سال هرکدام از رئوسای این قوه که سرکار آمدند گفتند که وضعیت قوه خوب نیست و خرابه تحویل گرفتهاند. ولی بعد از آن هیچ کدام از این نقدها را با مردم درمیان نگذاشتند.
کاری که رئیس قوه قضاییه در پاسخ به شایعه اخیر کرد، اشتباه بود. اینکه رئیس یک قوه جواب یک شایعه زرد را بدهد، مخاطبی که آن خبر را نشنیده کنجکاو میشود و میخواهد بداند این خبر چه بوده است؟ این یعنی رئیس قوه بسیار مهم کشور، مشاور رسانهای ندارد، چون تا این لحظه رسانه و افکار عمومی برای این قوه مهم نبوده است.
مسالۀ بعدی این است که چه باید کرد تا از این وضعیت بیرون بیاییم؟ باز کردن فضای گفتگو و مباحثه چندصدایی درباره مسائل سیاسی برای شروع مناسب نیست و ظرفیتی میخواهد که باید تدریجاً ایجاد شود. هرچند مسائل اجتماعی هم خط قرمز امنیتی کم نداشته است مثلاً در مورد مواد مخدر. در این موارد در نگاهِ رسمی گمان این است که باید از سیاست رسمیِ امروز کشور به صورت مطلق دفاع شود. حالا اگر دو ساعت دیگر این سیاست رسمی تغییر کند باز از همان سیاست جدید به همان شکل رسمی دفاع میشود بدون اینکه حتی درباره چرایی تغییر بوجود آمده توضیحی داده شود. اما شما یک میزگرد بگذارید که دو طرف بیایند و حرفی بزنند که سیاست رسمی آن زمینه نباشد، مثلا سیاست رسمی آموزش و پرروش و غیره نباشد. تا زمانی که نگاهِ رسانهای این باشد که فقط صدای رسمی آن لحظه شنیده شود به نظرم اتفاقی نمیافتد.
علی علیزاده: رسانههای مکار دشمنان را ببینید؛ آنها کسب اعتماد میکند تا فردا کاری که میخواهند را انجام دهند و تاثیری که بخواهند را بگذارند و نه اینکه بخواهند همین الان تاثیر بگذارند. این نگاه فعلی ما به رسانه نگاه کوتاه مدت و به شکلی بزن دررویی است.
به نظرم برای شروع باید فضاهای رسانهای رسمی کشور به سمت باز شدن بروند، صداهای متنوع و حتی مخالف را منعکس کنند. نگران نباشند این درسی است که ما باید از دشمن بگیریم. شما وقتی به رسانهای مانند بیبیسی نگاه میکنید، متوجه میشوید که نگران نیست مهمانش در میزگرد امشب، حرفی علیه منافع آنها بزند. اما میداند مخاطب در یک روند چندساله، همانگونه به سیاست خارجی، به مساله ایران یا سوریه یا قضیه هستهای ایران فکر میکند که لندن میخواهد. در واقع نگاهش، نگاهِ درازمدت است نه نگاهی که همین امروز هم من و هم شما حتماً همان حرفی را بگوییم که یک رسانه میخواهد.در واقع سیاست رسانهای باید این باشد که اجازه دهد حرفهای متفاوت بگوییم اما باز مخاطب برگردد به همان رسانه اصلی. مهم نیست اینها چه میگویند، آقای عبدی و آقای علیزاده و... میروند اما اعتماد به تسنیم میماند.
رسانههای مکار دشمنان را ببینید؛ آنها کسب اعتماد میکند تا فردا کاری که میخواهند را انجام دهند و تاثیری که بخواهند را بگذارند و نه اینکه بخواهند همین الان تاثیر بگذارند. این نگاه فعلی ما به رسانه نگاه کوتاه مدت و به شکلی بزن دررویی است.
به نظر من حتی بخشهای امنیتی باید نگاهشان به جنگ نرم را تغییر دهند و ببینند اولین خواسته و خاصیت جنگ نرم اعتماد است و اعتماد چیزی است که بسیار سخت به دست میآید. برای همین این نگاه باید درازمدت شود.
ویترین نظام جمهوری اسلامی ایران صدا و سیمای آن است تا وقتی از آنجا صداهای متفاوت بیرون نیاید، هر جای دیگری هم تغییر کند در ذهن مخاطب نمینشیند. این ویترین قدیمی و متعلق به ۴۰ سال پیش است و به یک خطر امنیتی تبدیل شده است. اگر صدا و سیمایی معتبر و مورد اعتماد برای عموم مردم داشتیم، همان داستان اخیر با نیم خبری از بین رفته بود.
برنامههایی که مستقیماً سیاسی نیستند، برای شروع تغییر رویه خوب است، مثلا موضوع پلاسکو نقطۀ خوبی برای شروع گفتگوی واقعی در رسانههایمان بود. بحرانهای اجتماعی هم زمینۀ خوبی برای شروع است. برگزاری میزگردهای واقعی با نظرهای واقعاً متضاد با همدیگر، هیچ آسیبی نمیزنند، فقط ضریب امنیت بالاتر میرود که پایینتر نخواهد آمد.
- اکبر نصراللهی: چند نکته اضافه کنم و آن اینکه اگر هر کاری انجام شود یعنی رسانۀ مستقل داشته باشیم، آموزش ببیند و... اما باز هم نباید انتظار داشته باشیم، شایعات به طور کلی حذف شود، شاید کم شود و اثرگذاری آن از بین رود، ولی نظام و مردم واکسینه میشوند.
نکتۀ دوم اینکه قوه قضاییه باید بیش از سایر دستگاهها و دولت از نقد استقبال کند تا قدرت مانور رسانه ای دشمن را کم کند، حتی جلوی نقد غلط و نادرست را در مورد خود نگیرد . چون قوه قضاییه نباید هیچ نگرانیای داشته باشد چون کسی نیست که به آنان را محاکمه کند و به زندان ببرد، اما در مورد شخصیت های دیگر قوا و دستگاهها این گونه نیست .
نکتۀ سوم اینکه هدف برخی رسانههای مجعول شخصیتسوزی، امیدزدایی و سلب اعتماد مردم از نظام است، به نظر من دلخوران یا مخالفان قوه قضاییه هم نباید از وقایع اخیر خوشحال باشند از اینکه آقای لاریجانی یا خانوادهاش در معرض حمله قرار گرفتهاند. هدف آمدنیوز آن است که اعتماد مردم به شخصیتهای نظام و جمهوری اسلامی کاهش پیدا کند، پس مراقب باشیم تا آن هدف حاصل نشود حتی به اندازه خیلی کم.
نکتۀ بعد این است که رسانهها نباید نگاهِ کوتاهمدت داشته باشند بلکه باید یک نگاهِ درازمدت و معطوف به منافع ملی داشته باشند. مثلاً در مورد دستگیریآقای رحیمی «م.ر» عنوان میشود ولی چطور یکدفعه قانون تغییر کرد و رسانه ملی میگویند برادر آقای جهانگیری؟ این خیلی ساده است. این باعث مظلومنمایی میشود و قوه قضاییه باید به صداوسیما تذکر بدهد.
نکتۀ آخر هزینه برای سرمایه است. به نظرم این موضوع تاکتیک مناسبی برای شروعی است که همۀ ما روی آن توافق داریم. اگر امروز شروع برای رسانهها و دستگاهها، هزینه داشته باشد و مشکلاتی بوجود آورد اما در دراز مدت این سرمایه بسیار به نفع کشور است.
- 13
- 1