سرعت رخداد حوادث و وقایع در جامعه متحول و متغییر امروز ضرورت اطلاعرسانی صحیح، سریع و مورد اعتماد را خصوصا در سایه حضور رسانههای پر تعداد اجتماعی بیش از پیش آشکار میسازد. در این میان، وظیفه روزنامهنگار، ایجاد روشنگری و اصلاح جامعه در قالب انتقال صحیح پیام است، اما روزنامهنگار تا چه میزان میتواند با وجود سایه سنگین حاکمیت بر رسانه و مطبوعات، وظایف خود را به درستی به سرانجام رساند.
دکتر محمد مهدی فرقانی، همچنین دکتر محمدعلی الستی، استادان علوم ارتباطات، در گفت و گو با همدلی، ضمن پرداختن به چالشها و موانع این حرفه، به نبود حمایتهای لازم از روزنامهنگاران اشاره کردند.
محمدمهدی فرقانی در تبیین جایگاه مطبوعات در ایران:
بیاعتمادی به رسانهها، حاصل بیاعتمادی به ساختار قدرت است
رشته روزنامهنگاری در ایران چه تاریخچهای دارد؟
اولین دورههای کوتاهمدت و فشرده آموزش روزنامهنگاری از سال ۱۳۱۸ و توسط سازمان پرورش افکار با حضور استادان خارجی که عمدتا انگلیسی و بعضا آمریکایی بودند، در ایران برگزار شد. بعد از چند سال، در اواخر دهه ۲۰، دوره لیسانس این رشته در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دایر شد، اما پس از چندی این دوره تعطیل و آموزش رسمی روزنامهنگاری متوقف شد. در سال ۱۳۴۶ دانشکده علوم ارتباطات تحت عنوان موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی در محل فعلی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی دایر شد. این موسسه یک دانشکده مستقل بود که به همت دکتر مصباحزاده، رئیس و صاحب وقت موسسه کیهان و با کمک استادانی که با بورس تحصیلی روزنامه کیهان، دکترای روزنامهنگاری را در دانشگاههای خارج از کشور گذرانده بودند، از جمله مرحوم دکتر معتمدنژاد، مرحوم دکتر نطقی، دکتر منصفی، دکتر صدرالدین الهی و چند نفر دیگر راهاندازی شد.
پس از چندی، این دانشکده در سال ۱۳۵۰ به دانشکده علوم ارتباطات تبدیل شد و چهار رشته کارشناسی در آن راهاندازی شد، رشته روزنامهنگاری که آن زمان به نام رشته مطبوعات، رادیو و تلویزیون در آن ثبت نام میشد که بعدها در سال ۱۳۵۲ تبدیل به رشته روزنامهنگاری شد، همینطور رشتههای روابط عمومی، مدیریت بازاریابی و تبلیغات بازرگانی، و نهایتا رشته مترجمی زبان انگلیسی برای مطبوعات. بنابراین از سال ۱۳۴۶ تا به امروز، ۵۲ سال است که آموزش مستمر و آکادمیک روزنامهنگاری را در ایران داشتهایم و داریم. منتها در سالهای پس از انقلاب فرهنگی، یعنی از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۱، رشته روزنامهنگاری و روابط عمومی عملا منحل شدند و به گرایش ارتباطات، ذیل رشته علوم اجتماعی تبدیل شدند. در سال ۱۳۶۰ با تلاشهایی که گروه آموزشی ارتباطات صورت داد، دوباره گرایش روزنامهنگاری و روابط عمومی به جای گرایش ارتباطات اجتماعی، احیا شد و به دنبال آن در اوایل سال ۱۳۸۳، مجوز تاسیس دانشکده علوم ارتباطات از وزرات علوم گرفته شد، منتها به دلیل مشکلاتی که آن زمان وجود داشت این دانشکده به صورت نمادین در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی افتتاح شد و تابلوی دانشکده علوم ارتباطات هم در کنار دانشکده علوم اجتماعی قرار گرفت، اما عملا همچنان دانشکده مستقلی نداشتیم و باز هم کماکان این رشتهها را در قالب گروه ارتباطات راهاندازی کردیم.
لذا رشته روزنامهنگاری و روابط عمومی همچنان در قالب گروه ارتباطات به صورت مستقل در دانشکده علوم اجتماعی مستقر بود تا اینکه در سال ۱۳۹۴، مجددا دانشکده علوم ارتباطات در دانشگاه علامه طباطبایی، در یک ساختمان جدید در پردیس شماره یک این دانشگاه در دهکده المپیک احیا و راهاندازی شد، و ما امروز صاحب یک دانشکده بزرگ در این زمینه هستیم. این دانشکده امروز با سه رشته در مقطع کارشناسی روزنامهنگاری، روابط عمومی و مطالعات ارتباطی و همینطور چهار رشته در مقطع کارشناسی ارشد رشته روزنامهنگاری، ارتباطات، مدیریت رسانه، مطالعات فرهنگی و رسانه و یک مقطع دکترا فعالیت میکند که از سال ۱۳۷۵ راهاندازی شده است. یادآوری میکنم که ما در سال ۱۳۶۹ توانستیم اولین دوره کارشناسی ارشد روزنامهنگاری را در دانشگاه علامه طباطبایی راهاندازی کنیم و از سال ۱۳۷۵ اولین دوره دکترای این رشته پابرجاست و تا به امروز هم فعالیت آن کماکان ادامه دارد.
همانطور که مستحضرید، وظیفه روزنامهها اطلاعرسانی است و حاکمیت هم این وظیفه را به رسمیت شناخته، اما طبیعتا ملاحظاتی که وجود دارد مانع از اطلاعرسانی صحیح به مردم میشود. چرا با وجود رسمیت این رسالت، این ملاحظات همچنان لحاظ میشوند؟
کمابیش در همه دنیا، البته با شدت و ضعف و بر اساس تفاوت ساختارهای سیاسی که در هر کشوری وجود دارد، نظام روزنامهنگاری و رسانهای هر کشور به نوعی تابع و تحت تاثیر ساختار سیاسی قدرت است. به این معنی که در طبقهبندی نظام انتشار مطبوعات هم میبینید که از بدو تاریخ تا به امروز، این طبقهبندی بر اساس ساخت قدرت سیاسی در کشورهای مختلف صورت گرفته است و طبیعتا ساخت دولت و نگاه و فلسفه سیاسی آن نیز به نوعی بر مطبوعات و سایر رسانهها نیز سایه افکنده است، به همین دلیل مطبوعات علیرغم اینکه از قوانین خاص خود برخوردارند، یعنی حداقل از بعد از انقلاب مشروطه که قانون مطبوعات به طور رسمی تصویب شد و جزو اولین قوانینی بود که در کشور به تصویب رسید و این، خود به رسمیت شناختن فعالیتهای مطبوعاتی محسوب میشود، اما عملا محدودیتهایی برای فعالیت روزنامهنگاران وجود دارد.
علت این محدودیتها آن است که علیرغم اینکه ما اولین قانون مطبوعاتمان را در سال ۱۲۸۶شمسی -۱۳۲۶قمری- از اولین قانون مطبوعات فرانسه که در سال ۱۸۸۱میلادی تصویب شده بود اقتباس کردیم، ولی بعد از آن قوانینی که در زمینه حقوق روزنامهنگاران در فرانسه تصویب شد و بعد در سایر کشورهای اروپایی هم اولین قوانین، کمابیش به رسمیت شناخته شد، اما در ایران هیچ وقت قانونی که ضامن حقوق روزنامهنگاران باشد تصویب نشد. به عنوان مثال، در سال ۱۹۳۵میلادی در فرانسه، اولین قانون حقوق حرفهای روزنامهنگاران به تصویب پارلمان فرانسه رسید، اما در ایران تحت تاثیر شرایط سیاسی، هرگز به این قانون توجه نشد و ما تا به امروز فاقد ساختار حرفهای روزنامهنگاری در ایران هستیم، به این دلیل که نهادهای روزنامهنگاری حرفهای در ایران شکل نگرفته است، از جمله قوانینی که استقلال حرفهای روزنامهنگاری را تضمین کند.
قطع به یقین تشکلهای صنفی و حرفهای، میثاق اخلاق حرفهای، و آموزش روزنامهنگاری، جزو ارکان روزنامهنگاری حرفهای هستند که در ایران هیچ وقت در چارچوب قوانین تثبیت نشدند و حقوق حرفهای روزنامهنگاران در چارچوب قانونهای خاص به رسمیت شناخته نشده است. به همین دلیل روزنامهنگاری در ایران مثل همه جای دنیا کمابیش تحت تاثیر ساختار سیاسی آن کشور است، اما در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما، تاثیر و نقش ساختار سیاسی در تعیین سرنوشت روزنامهنگاری جدیتر است.
چرا مطبوعات ما در قیاس با مطبوعات خارجی مطرح نیستند و خبرنگاران ایرانی در سطح جهان، جایگاه چندانی ندارند؟
در مجموع، یکی از دلایل آن این است که اصولا قدرت مطبوعات و رسانههای هر کشوری به نوعی با اقتدار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن کشور ارتباط مستقیم دارد. اگر امروز شما نگاه کنید میبینید با نفوذترین، موثرترین و بزرگترین رسانههای دنیا عمدتا متعلق به کشورهای صنعتی و پیشرفته غربی هستند، به دلیل اینکه این کشورها به لحاظ اقتصادی، علمی، نظامی و سیاسی، کشورهایی هستند که در قیاس با کشورهای در حال توسعه، ساختارهای منسجمتری دارند. بنابراین خواه ناخواه در کشوری که به لحاظ اقتصادی و مدیریتی مشکلاتی دارد نمیتوان انتظار داشت که مطبوعات یا روزنامهنگارانش جدا از شرایط آن کشور بتوانند متفاوت جلوه کنند، بنابراین روزنامهنگاران نیز کمابیش محصول همین چارچوبها هستند. نکته دوم این که ساختار حرفهای و مستقل روزنامهنگاری هیچگاه در ایران شکل نگرفته است، در نتیجه میبینیم که برخی از رسانهها رسما دولتی هستند و از بودجه دولت ارتزاق میکنند، سایر رسانهها هم غیرمسقیم و کمابیش وابسته به دولت هستند، لذا در ایران هیچگاه مطبوعات و سایر رسانهها به صورت مستقل از دولت تاسیس و اداره نشدهاند، همچنان که بخش اعظم اقتصاد یا فرهنگ کشور دولتی است.
در واقع در کشورهایی با اقتصاد نفتی یا اقتصاد تکمحصولی دولت کمابیش منابع اصلی اقتصادی را در دست دارد و در همه عرصهها تعیینکننده اصلی است، به همین خاطر هم در ایران تحت تاثیر این ویژگی، ساختار روزنامهنگاری حرفهای شکل نگرفته و در غیاب آن، نباید انتظار داشته باشیم که بتوانیم روزنامهنگاران برجستهای را به جهان عرضه کنیم. حتی در کشور ما وقتی یک روزنامهنگار میخواهد در مطبوعات، رادیو، تلویزیون و خبرگزاریها حضور داشته باشد، بر اساس تجربیاتی که در درازمدت دارد، مجبور میشود تجربیاتش را به خدمت بگیرد، چرا که ادامه کار او با دشواری مواجه میشود. امکان انباشت تجربه تاریخی روزنامهنگاری مستقل هم میتواند دلیل سوم در این رابطه تلقی شود. روزنامهنگاری در عین حال، حرفه زمینخوردن و بلند شدن است، حرفه کسب تجربه در کوران تاریخ است و متاسفانه ما به لحاظ تاریخی این فرصت را هیچگاه نداشتهایم که از یک جریان روزنامهنگاری آزاد و مستقل برخوردار باشیم تا در نتیجه روزنامهنگاران ما کسب تجربه کنند و با استفاده از تجربیاتشان بتوانند خود را به دنیا نشان دهند. بنابراین به نظر من، سه عاملی که به آنها اشاره کردم، عوامل اصلی هستند که باعث میشوند روزنامهنگاری ما در قیاس با روزنامهنگاری کشورهای پیشرفته، حالت توسعه یافتهای نداشته باشد.
مردم ما عمدتا اخبار رسانههای خارجی را دنبال میکنند، چرا کار به عدم اعتماد مردم به رسانههای داخلی کشیده شده است؟
این اقدام، بیتردید نشانه عدم اعتماد مردم به رسانههای داخلی است. اما این رویکرد، دلایل مختلفی دارد. مهمترین دلیل این نوع نگاه، به نوعی برخاسته از وابستگی و غیرمستقل بودن ساختار رسانهای است، و اینکه مردم احساس میکنند که رسانهها بیشتر به ساخت قدرت نزدیکاند تا کف جامعه و در نتیجه بیشتر صدای دولت یا اصحاب قدرت هستند تا صدای آحاد مردم، لذا بیشتر خواستهای آنها را منعکس میکنند و کمتر صدای واقعی مردم هستند. نکته دیگر اینکه تحقیقات در ایران نشان داده که اعتماد به دولت یا حکومت با اعتماد مردم به رسانهها به ویژه مطبوعات رابطه مستقیمی دارد.
به این معنا که در طول تاریخ هرگاه مردم به حکومت وقت اعتماد داشتند و احساس کردند که حکومت به نوعی بازتاب منویات آنهاست، به مطبوعات هم بیشتر اعتماد کردند و بالعکس، وقتی مردم به دولت اعتماد ندارند، دولت به مفهوم ویژه حاکمیت، به رسانهها هم اعتماد نداشتند، بنابراین بیاعتمادی عمومی که ما امروز کمابیش شاهد آن هستیم میتواند به بیاعتمادی به رسانهها هم کشیده شود و گریز و گزیری از این مسئله نیست. بخش دیگری از این مسئله هم به عملکرد خود روزنامهنگاران برمیگردد که چقدر توانستهاند به طور مستقل، خواستها، علایق، نیازها و مشکلات مردم را بازتاب دهند و صدای مردم باشند.
محمدعلی الستی در تشریح موانع روزنامهنگاری امروز ایران:
چالش روزنامهنگاری امروز
عدم حمایت از آزادی بیان و اطلاعات
همدلی: روزنامهنگاری از جمله ابزار انتقال اخبار و پیام خصوصا در دنیای پر مخاطره امروز است و سرعت رخدادها و حوادث به قدری بالاست که لازمه اطلاعرسانی صحیح، سریع و مورد اعتماد را خصوصا در سایه حضور رسانههای پر تعداد اجتماعی بیش از پیش آشکار میسازد. در این میان، وظیفه روزنامهنگار، روشنگری و اصلاح جامعه در قالب انتقال صحیح پیام است، اما روزنامهنگار تا چه میزان میتواند با وجود سایه سنگین حاکمیت بر رسانه و مطبوعات، وظایف خود را به درستی به سرانجام رساند. دکتر محمدعلی الستی جامعهشناس و استاد علوم ارتباطات در گفتوگو با همدلی، ضمن پرداختن به چالشها و موانع این حرفه، به نبود حمایتهای لازم از روزنامهنگاران میپردازد.
رشته روزنامهنگاری از چه زمانی در ایران پدید آمد؟
رشته روزنامهنگاری در ایران به عنوان یک فعالیت مدنی سابقه چندانی ندارد. زمانی که میرزا صالح شیرازی در حدود صد سال پیش، اولین روزنامه ایران را به نام «کاغذ اخبار» منتشر میکرد، مناسبات اجتماعی که در غرب منجر به ظهور مطبوعات شد در ایران وجود نداشت. شاید بتوان روزنامهنگاری را به عنوان یکی از ویژگیهای جامعه مدرن و یکی از پدیدههایی که در جامعه مدرن مورد استفاده قرار میگرفت قلمداد کرد، اما اتفاقاتی که مدتها بعد برای آن نشریه و نشریات بعد از آن افتاد نشانگر این مسئله بود که در ایران هنوز زمینههای ظهور مطبوعات به عنوان نهادهای مدنی فراهم نشده است. در جهان، روزنامهنگاری را به عنوان یک نهاد مدنی میشناسند و روزنامهها نقش یک لایه میان مردم و حاکمیت را ایفا میکنند. یعنی، چه روزنامهها، چه احزاب، چه اتحادیههای کارگری و چهNGOها همچون لایهای میان مردم و حاکمیت عمل میکنند.
زمانی که شعار میدهیم مسئولان باید پاسخگو باشند، اما به این مسئله دقت نمیکنیم که چه کسی باید از آنها پرسشگری کند، در واقع آیا مردم پرسشگری از مسئولان را بلد هستند؟ چرا که مسئولان باید پاسخگو باشند. بنابراین مکمل پاسخگویی مسئولان، آموزش پرسشگری و تحقق پرسشگری توسط نهادهای مدنی از جمله مطبوعات است. طبیعتا در تاریخ مطبوعاتمان چنین وظیفهای به شکل قالبی مشاهده نشده است. شکلهای متعددی از روزنامهنگاری وجود دارد، روزنامهنگاری دولتی یا روزنامهنگاری سازمانی یا نشریات روابط عمومی همه موسسات و سازمانها ممکن است خود را روزنامه بدانند و اسم خود را روزنامهنگار بگذارند، اما اساسا آن وظیفه روزنامهنگاری تحقق پیدا نمیکند.
در کشور ما روزنامهنگاری به این علت حمایت بیشتری میشد و زمینههای بیشتری داشت که حاکمیت و قدرتها روزنامهنگارها را برای تبلیغ و ترویج هر آنچه که میخواستند مورد استفاده قرار میدادند و از این جهت روزنامهنگاری بیشتر مورد توجه آنها قرار گرفت و رشد کرد.
رشته روزنامهنگاری در دوران پس از انقلاب، تا مدتی حالتی منفعل به خود گرفته بود، چه کسانی آن را احیا و تداوم بخشیدند؟
به طور کلی افرادی این رشته را در کشور ما احیا کردهاند که از طرفداران توسعه اجتماعی و توسعه همه جانبه بودهاند. بسیاری از افرادی که خواستار توسعه یکجانبه کشور بودند، فعالیت روزنامهها را مخالف کار یا سیاستهای خود میدانستند. اما در این میان افرادی بودند که مطبوعات و روزنامهها را آینه تمامنمای اتفاقات و وقایع میدیدند و معتقد بودند که روزنامهها در جامعه پویایی ایجاد میکنند و میتوانند اشکالات را به همه از جمله مردم، مسئولان و بروکراتها گوشزد کنند. به این ترتیب که اشتباهاتی که در تصمیمسازی و در تصمیمگیری صورت میگیرد، با بازخورد مناسب در مطبوعات و رسانهها اصلاح خواهد شد. وجود اصلاحات واقعی در جامعه بدون رسانهها بسیار دشوار یا غیر ممکن است. جامعهای که فاقد مطبوعات و رسانهها، خصوصا رسانههای مستقل و مطبوعات آزاد باشد، نمیتواند فرآیند توسعه را صحیح، سالم و دقیق طی کند.
به نظر شما چه چالشها و موانعی بر سر راه رشته روزنامهنگاری در ایران وجود دارد؟
در ایران برای روزنامهنگاران دو چالش و مشکل عمده وجود دارد. یک فقدان حمایت قانونی، یعنی در کشور ما آنطور که باید از آزادی بیان و متولیان جریان آزادی اطلاعات حمایتی صورت نمیگیرد. روزنامهنگاران گروه بسیار آسیبپذیری هستند، از این جهت که هر لحظه امکان توقیف و بازداشت آنها وجود دارد یا اینکه شغل خود را از دست میدهند. از این گروه حمایت مالی آنچنانی نمیشود که بتوانند آزادانه به حیات خود ادامه دهند. فضای روزنامهنگاری از یک جنبه از نظر حقوق و دستمزد خبرنگار و از جهت تسهیلات کاغذی که برای روزنامهنگاران در دنیا فراهم میشود، و از سوی دیگر از منظر فضای حاکم موجود بر کشور که روزنامهنگاران بتوانند وظایفشان را به میزان قابل قبولی انجام دهند، فضای موثری نیست. شما فرض کنید که ما در کشور فعالیت حزبی نداریم، اما زمانی که روزنامهای شروع به فعالیت و به دنبال آن مخاطبان خود را جذب میکند، محبوبیت مییابد و اعتبار به دست میآورد، سایر دستاندرکاران نهادهای مدنی خواستار آن میشوند که از روزنامه، کارکردهای سایر نهادهای مدنی را هم دریافت نمایند، چرا که بسیاری از افراد در جریان دوره اصلاحات از روزنامهها به جای احزاب هم استفاده میکردند و به جای ارگانهای حزبی هم از روزنامه بهره میبردند.
این مسئله خود منجر به سوءتفاهمها و مشکلاتی میشد که بیشتر هزینههای آن را روزنامهنگاران دادند. به نظر من تا زمانی که استقلال و قدرت تکنیکی لازم برای روزنامه و روزنامهنگاران وجود نداشته باشند، مطالبات مختلف متوجه روزنامه خواهد شد، مثلا اینکه خواست اعضای یک صنف یا اتحادیه کارگری را روزنامه منتشر کند، همانگونه که وقتی احزاب بهصورت رسمی وجود ندارند، از روزنامه انتظار کارکرد حزبی وجود دارد.
مسئله عدم آمادگی شرایط مدنی خود مشکل دیگری است که به طور مضاعف کار روزنامهنگاران را در کشور ما دشوار میکند. علاوه بر این ضعف آموزشهای روزنامهنگاری، ضعف آموزشها و پژوهشهای آکادمیک از جمله چالشهای این رشته هستند. شاید در بسیاری از کشورهایی هم که روزنامهنگاری به طور آزاد یا دانشگاهی تدریس میشود، از کیفیت کافی برخوردار نباشد.
با توجه به اینکه تیراژ مطبوعات کاغذی رو به کاهش است، به نظر شما عاقبت این رشته به کجا خواهد انجامید؟
اصولا در جهان هم روزنامهنگاری وابسته به کاغذ کاهش پیدا کرده است و روزنامهنگاری آنلاین جایگزین آن شده است. اما با این حال هنوز هم برای عدهای از افراد هیچ چیزی، جای فیزیک روزنامه را پر نمیکند و این دست افراد مخاطبان و مشتریان پر و پا قرص این روزنامهها و مجلات هستند. اما به طور کلی از تیراژ روزنامهها و نشریات کاغذی به میزان قابل توجهی کاسته شده است و رسانههای دیجیتال جایگزین آنها شدهاند. طبیعتا در رسانههای دیجیتال تمایزاتی میان اداره کنندگان و کاربران پیدا میشود، اما عرضه و تقاضای اطلاعات در جامعه مدنی همچنان به قوت خود باقی است و همچنان نیازها و ضرورتهایی از حضور مطبوعات در جامعه احساس میشود.
آیا زمانی که دانشجویان این رشته فارغالتحصیل میشوند آمادگی لازم برای فعالیت در زمینه روزنامهنگاری را دارند؟
معمولا کار تئوریک و تجربی در آموزشهای روزنامهنگاری با یکدیگر همافزایی مناسب پیدا نمیکنند، یعنی بسیاری از افراد هستند که به صورت تجربی در زمینه روزنامهنگاری مشغول به کار بودهاند، منتها آموزش و مطالعات آکادمیکشان قابل توجه نیست و بسیاری هم آموزشهای آکادمیک را گذراندهاند اما از تجربه کافی برخوردار نیستند. این دو گروه یکدیگر را قبول ندارند، در حالی که روزنامهنگاری از آن نوع رشتههایی است که آموزش و تجربه باید کنار یکدیگر پاسخگوی نیازها باشند. اگر مسئله همافزایی دانش و تجربه روزنامهنگاری با هم درکشور ما تحقق پیدا کند، قطعا میتوانیم بخش قابل توجهی از مشکلات را حل کنیم.
چه سیاستهایی میتوان در پیش گرفت تا نگاه علمی روزنامهنگار نسبت به یک مطلب برای عامه قابل درک باشد؟
این مسئله خود یک تکنیک است که باید آموزش داده شود. دو اصل مهم در مدیریت و سازماندهی رسانه وجود دارد. اصل نخست سازگاری است، یعنی پیدا کردن زبان سازگار با مردم، زبانی که مردم متوجه آن بشوند و تعارضی هم با چارچوبها نداشته باشد و اصل دوم این است که روزنامه گرایش به ایجاد تغییر در زندگی مردم داشته باشد. این دو اصل از ویژگیهای رسانههای موفق هستند که اگر در جامعه ما جاری شوند و در کنار آن روزنامهنگاران تلاش کنند که زبان و مهارت خود را بر این دو اصل استوار کنند و تکامل ببخشند، حتما انتقال درک و دریافت علمی به عامه مردم صورت میگیرد.
- 9
- 5