یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۶ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۱۲۸۲
فرهنگ و حماسه

زنی در قامت قهرمان

اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه,حضرت زینب(س)

روزی که امام‌حسین(ع) به احترام خواهرش هنگام خواندن قرآن از جا برخاست.

 

نگاهی به ابعاد شخصیت و زندگی حضرت زینب(س) به مناسبت سالروز ولادت ایشان و روز پرستار

 

شکل گیری شخصیت و زندگی حضرت زینب(س)

حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگمرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریفترین زنان جهان فاطمه زهرا(س) دیده به جهان گشود. وی شخصیتی است ویژه که در خاندان شریف نبوی رشد یافت و جامع صفات نیک و پسندیده و افتخار تاریخ گردید. بعد از ولادتش رسول خدا(ص) از فاطمه(س) درخواست نمود فرزندش را نزد وی بیاورد. پیامبر(ص) نوزاد را به سینه چسبانید و با صدای بلند گریست، طوری که اشک از گونه های مبارکش سرازیر گشت. حضرت فاطمه(س) فرمود: «پدر جان، خدا هیچگاه چشمانتان را گریان نکند این گریه برای چیست؟» پیامبر(ص) فرمود: «دخترم، او به بلاهایی گرفتار اید و با مصیبتها و دشواری های جانکاهی مواجه می شود. ای پاره تنم هرکس بر او و مصیبتش بگرید، پاداشش همانند کسی خواهد بود که بر دو برادر او گریه کند.»

 

در بعضی منابع تاریخی آمده است: تا چند روز پس از تولد، حضرت زینب(س) نامی نداشت و وقتی حضرت فاطمه(س) از امیرالمؤمنین(ع) علت تأخیر آن را خواست، امام فرمود: «منتظر هستم تا رسول خدا(ص) نامش را برگزیند.» و پس از این جریان پیامبر(ص) به فرمان خدا نام زینب را برای فرزند فاطمه(س) برگزید.

 

کنیه حضرت زینب(س) را ام کلثوم و ام الحسن گفته اند که بعضاً با نام خواهرش حضرت ام کلثوم(س) نوعی تشابه به وجود آورده است. دختر امیرالمؤمنین(ع) چون به سن رشد رسید، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب وی را به همسری برگزید. وی از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیامبر دربارهاش دعای خیر فرمود. همه نویسندگانِ سیره، او را به بزرگواری، عزت نفس و بخشش فراوان ستوده اند. حضرت زینب(س) از عبدالله صاحب فرزندانی شد از جمله سه پسر و یک دختر معروف است پسران او عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند.

 

در محضر رسول اکرم(ص)

حضرت زینب(س) عالیترین درس های زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگمنشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود. نوازشهای پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) میگردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهرهمند میشدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلت های والایی داشت.

 

همگام با ولآیت

مردم کوفه پس از شهادت امام علی(ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوستنما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به همراه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزش های دینی و دستآوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند.

 

احترام و محبت خاص حضرت زینب(س) به امام مجتبی(ع) از دو جهت قابل تأمل است. ابتدا اینکه آن حضرت برادر بزرگتر و محل اتکاء زینب(س) پس از امیرالمؤمنین(ع) و به منزله پدرش بود و دیگر آنکه وی امام زمانش به حساب می آمد و تبعیت از آن حضرت را بر خویش واجب می دانست.

 

همراز حماسه حسینی

عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولآیت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود.

 

تعلق خاطر این خواهر و برادر در خلال شواهد تاریخی و حتی دورانی که حضرت زینب(س) همسر عبدالله بن جعفر شده و زندگی مشترک تشکیل داده بود به خوبی نمایان است. در تاریخ چنین درجهای از محبت بین یک خواهر و برادر کمتر دیده شده که البته دلیل آن واضح است؛ آن دو بزرگوار، عارف به کمال، عظمت و جلالت قدر و شأن یکدیگر بودند. به گونهای که زینب(س) برادرش را سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه رسول خدا(ص) میدانست امام حسین(ع) برایش یکی از شخصیت های مطرح در «آیهی تطهیر»، «آیه مباهله» و «سوره هل اتی» و مهمتر از همه امام منصوب از جانب خدا و پیامبرص) و به نص صریح قرآن بود. حضرت امام حسین(ع) نیز خواهرش را به حقیقت شناخته و به کمالات و فضائل و ویژگی هایش آشنایی کامل داشت و روح بلندش را مخزن اسرار الهی و حافظ اصل نبوت و ولآیت میدانست.

 

در تاریخ آمده است، روزی حضرت امام حسین(ع) مشغول تلاوت قرآن بود که خواهرش بر وی وارد شد. امام در حالی که قرآن را به دست گرفته بود به احترام وی از جا برخاست.

 

زمان جدایی

پس از آنکه اصحاب و یاران امام، یکی پس از دیگری شهید شدند، نوبت به مردان علوی و وابستگان امام(ع) رسید. علی اکبر فرزند شجاع امام که شبیه ترین افراد از حیث اخلاق و رفتار به پیامبر(ص) بود در کارزاری سنگین دعوت حق را لبیک گفت. شهادت وی برای عمهاش بسیار سخت و طاقت فرسا بود، طوری که خود را بر جسم مطهر او انداخت و بر سوگش گریست.

 

امام حسین(ع) آن حضرت را از علی اکبر(ع) جدا ساخت و به خیمه باز گرداند. عون و جعفر، پسران حضرت زینب در حالی که رجز حماسی می خواندند قدم به صحنه جنگ گذاشتند. عون در معرفی خود چنین گفت: اگر مرا نمیشناسید، بدانید من از نسل جعفرم، شهید راستینی که در بهشت میدرخشد همو که با بال های سبز پرواز میکند و همین افتخار ما را کفآیت خواهد کرد. شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب او را اندوهناک و متأثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمآیت از امام ایستاد تا برای لحظه ای نیز خاطر امام را مکدّر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس و برادرزادگانش _ که کافی بود هر کدام یک انسان عادی را دچار تزلزل و جزع و فزع نماید - زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را مدبرانه مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که می فرمود: «اصبری و احتسبی فیما اصابک؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت اید در نزد خدا محاسبه کن.»

 

در شهر بی وفایان

کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جایگاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبرا(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی میکرد و خانه اش محل مراجعه زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی میگرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار میکردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولآیت امیر المؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیشترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند. اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثه تاریخ به واسطه سستی آنان رقم خورد؟! البته نباید از نظر دور داشت که کوفه با به قدرت رسیدن «ابن زیاد» با اختناق، خوف و ترور قرین شد و هزاران مأمور و جاسوس هر نوع حرکتی در سطح شهر و خانه ها را گزارش میدادند و در این میان بسیاری از دوستداران و پیروان امیرالمؤمنین(ع) دستگیر و زندانی شدند و مجالی برایشان حاصل نشد تا به کاروان امام حسین(ع) ملحق شوند. علاوه بر این، کسانی بودند که از ترس حکومت و حفظ جانشان در خانه ها پنهان و یا به سهل انگاری و بی وفایی نسبت به نمایندهی امام حسین(ع)- مسلم بن عقیل- دچار شدند و فقط معدود افرادی به طور مخفیانه توانستند خود را به قافله امام رسانده و او را یاری کنند و به فیض شهادت نائل شوند.

 

نکته مهم و تأسف بار اینکه در پی شهادت فرزند پیامبر(ص) دنیاپرستان طماع و بردگان دین فروش، اهل بیت(ص) او را اسیر کرده به کوفه آوردند. شهری که یادگارهای زیادی از دوران ولآیت امیرالمؤمنین(ع) با خود داشت، اکنون پذیرای دختر والاتبارش گردیده بود. کوفه زینب را خوب میشناخت.

 

زنانی که در آن روز سی سال بیشتر نداشتند و حشمت او را در دیدهی مسلمانان و عزتش را در چشم پدر دیده بودند، حال شاهد بودند که او بدون یار و یاور، سوار بر مرکبی بی جهاز و بدون هیچ احترامی همراه با سرهای بریده و بر سر نیزه شدهی عزیزانش، با نان و خرما مورد ترحم واقع میشود. اینجا بود که دختر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای مردم صدقه بر ما حرام است و مردم کمکم فهمیدند چه جنآیتی رخ داده و چه عزیزی در خون تپیده و به چه خسارتی مبتلا شده اند.

 

به دنبال این شرمساری حضرت زینب(س) با کمال وقار و در حالی که بر احساسات خود مسلط بود، شجاعانه لب به سخن گشود و خطبه ای فصیح ایراد نمود. شاید تا آن زمان به دلیل نجابت و صیانت از دید نامحرمان چنین سخن نگفته بود. بشیر بن خزیم اسدی گوید: «زینب(س) دختر علی(ع) را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی که تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویی کلمات از زبان گویای امیرالمؤمنین(ع) جاری بود. او به مردمی که همهمه میکردند و میگریستند اشاره کرد و فرمود: ساکت شوید! ناگهان نفسها در سینهها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.» راوی این خطبه از کسانی بود که حضرت علی(ع) را از نزدیک دیده و سخنرانیهای آن حضرت را شنیده بود.

 

در شرایطی که مأموران و مزدوران اموی سعی در کنترل اوضاع و فضای شهر داشتند تا صدایی از گلو برنیاید و کسی اعتراضی نکند حضرت زینب با تصرف ولایی خویش در انسانها، حیوانات و حتی جمادات، نفسها را در سینه حبس و زنگ شتران را از حرکت باز داشت و خطبهاش را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندان پاکش آغاز کرد. و با بیان عبارت «یا اهل الکوفه، یا اهل الخَتلِ و الغَدر» تأثیرگذارترین جمله را برای بیداری وجدانهای به خواب رفته به کار برد تا خود را بشناسند و صورت خود را بخراشند که اهل وقاحت و رسوائیاند، دورو و تملق گویند و در مقابل دشمن خوار و ذلیلند.

 

«الا و هل فیک الّا الصَّلف النطف؟ و الصَّدر اشنف؟ و ملق الاِماء؟ و غمز الاعداء.» آن حضرت فرمود: «چه بد توشهای برای آخرت خود فرستادید! توشهای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.» آری، لکهی ننگی بر دامان خویش نهاده بودند که به گفتهی آن حضرت با هیچ عملی پاک نمیشد و آن قتل سلاله نبوی بود. حسین(ع) کسی نبود که شما او را نشناسید زیرا پیامبر(ص) فرمود: «سید شباب اهل الجنه».

 

حضرت در ادامه با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد امام فرمود: «او پناه مومنان فریادرس در بلاها، مشعل فروزانِ استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در قحطی و خشکسالی بود.» سپس از آن مردم برائت جست «الاساء ما تزرون و بُعداً لکم و سحقاً و ... چه بار بدی بر دوش خود گذاشتید پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد، چونکه جگری از رسول خدا دریدهاید و زنان و دختران با عفت و نجیبی از خاندانش را به کوچه و بازار کشاندهاید.» در بعضی اقوال آمده است دشمن از رسایی و بیداری کلام حضرت و نگرانی از شورش مردمی که کمکم از حوادث آگاه میشدند تصمیم گرفت با آوردن سر مبارک امام(ع) کلام خواهرش را قطع نماید. و در آن موقع زینب(س) با چنین اشعار سوزناکی مردم را به حیرت و گریه انداخت «ای هلال ماه نو که تا به سر حد کمال رسید خسوف او را غافلگیر کرد و غروب نمود. ای پارهی قلبم، هرگز گمان نمیکردم دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای من رقم زده باشد.»

 

گوهر افشانی افشاگر

یزید مجلسی با حضور شخصیت های مهم لشکری و کشوری تشکیل داد و مأموران نظامی را به محافظت گمارد. آن وجود ناپاک و خیانتکار با ورود اسیران آل محمد(ص) نسبت به اسلام و مقدسات به بدترین وجه توهین نمود و باورها و ارزشهای دینی را به استهزاء گرفت. او با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب مینوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی میکرد و با چوبدستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز میزد.

 

برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهره ای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوشحالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آنکه جایگاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار میگرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جدّ مکرمش خودبزرگبینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود میدانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطهی سربازان جدّ ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر میرسد حضرت از بیان جملهی یابن الطلقاء دو هدف داشته یکی بیان سوابق و گذشتهی شرم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع میگرفتند و دیگر آنکه به او بفهماند ایا انصاف بود که در جواب آن نیکیها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد اینگونه پاسخ گویی؟!

 

پاکدامنی، حجاب و اعتقاد به ارزشها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانهی لشکریان یزید بیان کرد: «تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابَدیتَ وُ جوهَنن... . [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجابشان را هتک کردی و چهره هایشان را نمایاندی ... .»

 

حضرت در ادامه خطبهی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الجنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین - علی(ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.»

 

دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود: «روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمیدادی و مادرت هرگز به تو باردار نمیشد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبتهای پی در پی و هتک حرمتها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت« ... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقضَ ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنّا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشنییان و یاران ما را کشتند و پردهی حرمت ما را دریدند.»

 

آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزشمند بر زبان جاری کرد «...و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم میشمارم.» سپس با بزرگواری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت: و «... فوالله الذی شرّفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غآیتنا و لا تمحو ذکرَنا و لا یرحضُ عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته خود نخواهی رسید و نمیتوانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.»

 

به سوی شهر پیامبر

از زمانی که حضرت زینب(س) تحت فشار ظالمان جسم مطهر برادر و بستگانش را در دشت نینوا تنها گذاشت تا لحظهی بازگشت به مدینه، دلش سخت در گرو ملاقات دوبارهی آن عزیزان میتپید. بدین سبب در مسیر بازگشت کاروان از شام به مدینه از راهنما خواستند آنان را از جانب کربلا ببرد تا به زیارت شهیدان، قلب خویش را تسلی بخشند.

 

با تحقیق این امر و رسیدن قافله به مشهد شهیدان، حضرت زینب با کوهی از اندوه و مصیبت و درد فراق، قبر برادر را در آغوش گرفت و با نالههای «وا اخاه» دلهای داغدیده را با خود همنوا کرد و صدای عزایشان به آسمان بلند شد. او با ندبههایش به برادر عرض کرد: «زینب همانگونه بود که تو خواستی و خدایش فرمان داده بود». آری، آن حضرت به مدد الهی و استقامت و ایمانش نگذاشت خونِ به ناحق ریختهی سید آل عبا(ع) و فرزند مادرش، بیاثر و مکتوم بماند. افزون بر این، وجدانهای غفلتزده را بیدار و دلهای منحرف را به سوی حق متمایل ساخت و ماهیت ناثواب خاندان ابوسفیان را برملا نمود و با این رشادتها و جان فشانیها نهضت کربلا را کامل کرد.

 

بنا بر اقوال تاریخی پس از سه روز عزاداری در کربلا حضرت زینب همراه امام سجاد(ع) و دیگر کاروانیان بهسوی مدینه جایگاه رسول خدا(ص) بازگشت. بانوی رسالت که چندین ماه پیش در کمال عزت و احترام همراه برادران و مردان هاشمی از این دیار رفته بود در حالی بازگشت که جز برادرزادهاش هیچ محرمی و مردی با او نبود. آن حضرت همراه تنی چند از زنان بنی هاشم سوی مسجد پیامبر(ص) شتافت و وقتی بدانجا رسید دست به در گرفت و ندا داد یا جداه من خبر ماتم حسین(ع) را برآیت آوردهام. تاکنون هر کجا زینب(س) قصد عزاداری داشت دشمن مانعش میشد.

 

اما اینجا موطن امن او و شهر جدش رسول خدا(ص) بود. از این جهت همراه با زنان بنی هاشم به سوگ نشست و با بیان مصیبتهای کربلا، کوفه و شام، اهالی مدینه را مطلع نمود. تا جایی که اگر هنوز افرادی دل با بنی امیه داشتند، از اقدامات و روشنگریهای این بانو تحت تأثیر قرار گرفته، مهرشان به نفرت مبدل گشت. در تاریخ آمده، عبدالله بن جعفر همسر زینب در خانهاش از عزاداران حسینی و فرزندانش استقبال میکرد و میگفت: «سپاس خدای را که مرا عزادار حسین قرار داد. اگر چه نبودم تا با دو دست خود او را یاری کنم، دو پسرم وی را با جان خود یاری نمودهاند.»

 

 

 

 

khabaronline.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش