چهارشنبه ۰۳ مرداد ۱۴۰۳
۰۹:۵۸ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۷۳۸۳
فرهنگ و حماسه

به مناسبت ۲۵ اسفند، سالروز شهادت باکری

مهدی باکری,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

۲۵ اسفند ۱۳۶۳ رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا با گذشت ۶ روز از آغاز عملیات بدر با عبور از هورالهویزه به شرق دجله رسیدند. جناحین لشکر ۳۱ موفق به پیشروی نشده بودند و پس از پیروزی اولیه، اینک رزمندگان این لشکر همراه با فرمانده‌‌ای که در کنارشان راهبری می‌کرد و می‌جنگید، در ۲۰۰ متری دشمن گرفتار شده بودند.

 

اصرار و دستور فرماندهان ارشد از قرارگاه مرکزی بازگشت فرمانده لشکر بود، اما او در فقدان مسیر ایمن برای بازگشت همه، راضی به ترک صحنه نشد. حتی وقتی رفیقش احمد کاظمی روی خط آمد و اصرار کرد و جوابِ نه شنید، سپس گفت: «من گریه می‌کنم، برگرد»؛ جواب شنید: «اینجا خیلی جای خوبی شده. اگر بیایی تا همیشه با همیم.» نوبت به نیروهای تحت امر خودش رسید: اصرار و التماس که برگردد عقب. آنها هم جواب شنیدند: «کجا را پیدا کنم از اینجا بهتر؟» دست کرد در جیبش و هرچه اطلاعات و کارت شناسایی داشت، تکه‌تکه کرد و به آب رودخانه سپرد. خودش کلاش دست گرفت؛ نارنجک انداخت و آرپی‌جی شلیک کرد. در این میانه تیری مستقیم به پیشانی‌اش خورد و وقتی همراهان جنازه‌اش را در قایق گذاشتند برای بازگشت، قایق هم هدف آرپی‌جی شد و آتش گرفت.

 

تکه‌های مبارک پیکرش، شعله‌ور بودند و هر کدام به سویی در تلاطم آب دجله فرو رفتند. بعدها محسن رضایی فرمانده‌اش گفت: «خودش را رساند به دریا. از دجله به اروند از اروند به خلیج فارس. فهمیدم نمی‌خواسته در خاک دفن شود. می‌خواست برود به ابدیتی برسد که خیلی از عرفا حسرتش را دارند.»

 

سخن از مهدی باکری است. فرمانده سرافراز لشکر ۳۱ عاشورا که غروب غم‌انگیز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ خبر شهادت او و همچنین عدم الفتح در عملیات بدر، تمام فرماندهان را ماتم‌زده کرده بود و وقتی خبر به بیت امام رسید، جمله‌ای از فرمانده کل قوا، روح جدیدی در کالبد فرماندهان دمید: «کار اگر برای خدا باشد، شکست ندارد.»

 

کار برای خدا، در واقع خلاصه‌ای از شمایل مهدی باکری در مبارزه، مدیریت، جهاد و تمام اجزای زندگی اوست. چه آنجا که در مبارزات دانشجویی دانشگاه تبریز و در فضای کاملاً چپی، بنیانِ حرکت‌های مذهبی را گذاشت و تظاهرات ۱۵ خرداد ۵۴ تبریز را سامان داد و با این حال حاضری همیشه غایب بود و بعدها در صف اول تظاهرات ۱۷ شهریور میدان ژاله ایستاد و از گلوله‌های شاهنشاهی نترسید. خواست خدا بود که حفظ شود و پیروزی انقلاب را ببیند؛ اولین شهردار ارومیه، فعالیت در روستاها و پایه‌گذاری جهاد در آذربایجان و مبارزه با ضدانقلاب مسلح در شمال غرب و نهایتاً رهسپار شدن به جبهه جنوب که گلوله‌هایی بس عظیم‌تر از میدان ژاله منتظرش بودند، اما مهدی باکری با تمام عقلانیت، هوشمندی، فهم استراتژیک و خلاقیتی که در مدیریت و مبارزه داشت، از آتش و گلوله هراسی نداشت.

 

با بی‌مهری‌هایی که نسبت به مهدی و حمید باکری در سپاه تبریز شد، مهدی تصمیم گرفت به عنوان رزمنده‌ای عادی به جنوب برود. دوستان قدیمی‌اش رحیم صفوی و حسین علایی که از دانشگاه تبریز و پیش از انقلاب او را می‌شناختند او را به فرماندهان معرفی کردند. سال اول معاون احمد کاظمی در لشکر ۸ نجف بود و عملیات فتح المبین با ایده شکافتن تنگه ذلیجان که توسط مهدی طرح شد و البته مقاومت حسین خرازی در محور شمالی عملیات به پیروزی قاطع رسید: با شروع عملیات و از میان ذلیجان، مهدی باکری با دو گردان پیاده و یک گردان مکانیکی و با طی بیست کیلومتر مسیر بلاخیز، توانست از تنگه رقابیه عبور کند.

 

سردار غلامعلی رشید در ارتباط با ابتکار و شاهکار مهدی باکری در فتح المبین می‌گوید: «مهدی مسئول محور ذلیجان تنگه ذلیجان شد تا دشمن را در شب عملیات دور بزند و چقدر ماهرانه این کار را کرد. شبانه دو گردان نیرو را ۲۰ کیلومتر در حاشیه غربی کوه میشداغ بین کوه‌ها و رمل‌ها به حرکت در آورد و هدایت کرده بود تا شب هنگام دشمن را از عقب رقابیه به محاصره در آورد. با این تاکتیک تیپ ۹۱ پیاده را با تمام نفرات محاصره کرد و اکثر افراد تیپ را به اسارت در آورد. فرمانده تیپ ۹۱ سرهنگ نزار را نیز اسیر کرد.

 

سرهنگ نزار همیشه می‌گفت: آنها با هلی‌کوپتر پشت یگان من نیرو پیاده کردند!» در عملیات بیت المقدس نیز دوشادوش احمد کاظمی جنگید و اگرچه در مرحله سوم عملیات مجروح شد اما تیپ تحت امر او و احمد در واقع اولین یگانی بود که وارد خرمشهر شد و قریب به ۱۰ هزار نفر را اسیر کردند.

 

پس از آزادسازی خرمشهر مهدی باکری به عنوان فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا که غالب نیروهای آن بچه‌های آذربایجان بودند انتخاب شد. مقاومت‌های زیادی از سوی مخالفان او در تبریز شکل گرفت اما محسن رضایی هوشمندانه پای مهدی ایستاد و بعدها گفت: «همیشه بعد از جلساتی که با فرماندهان درخصوص طراحی و مانور عملیات تشکیل می‌دادم، دو نفر را نگه می‌داشتم و درخصوص تاکتیک آن عملیات با آنها صحبت می‌کردم: یکی مهدی باکری بود و دیگری، حسین خرازی»

 

مهدی در عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی، ۱ و۲ و محرم فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا را به عهده داشت. تا اینکه به عملیات سرنوشت‌ساز خیبر در منطقه هور رسیدند. شناسایی‌های گسترده برای ورود در منطقه‌ای ناشناخته انجام ‌شد و لشکر ۳۱ عاشورا به فرماندهی مهدی باکری، از یگان‌های تعیین‌کننده این عملیات محسوب می‌شد.

 

مهدی باکری برای انجام عملیات خیبر و به منظور اطمینان از اجرای طرح مانور لشکر، جانشین خود حمید باکری را به همراه نیروهای پیشتاز بلم‌رو به سوی جزیره مجنون اعزام کرد. در واقع حمید باکری و نیروهایش اولین رزمندگانی بودند که وارد جزیره مجنون شدند و در سکوتی محض خط را شکستند.

 

عملیات خیبر در ادامه بدون پشتیبانی و لجستیک به اهداف اصلی خودش نرسید و مقاومت نیروهای لشکر۳۱ به فرماندهی حمید در آنجا حماسه‌ساز شد. زیر آتشی بی‌سابقه حمید باکری کنار پل شحیطاط به شهادت رسید و وقتی نیروهای لشکر و همچنین فرماندهان دیگر همگی اصرار داشتند تا هر طور شده است، جنازه حمید که کنار پل و در جزیره جنوبی باقی مانده بود را برگردانند مهدی باکری برادر و فرمانده او این اجازه را نداد. سردار غلامعلی رشید، به عنوان فرمانده ارشد نتوانست مهدی را وادار به بازگرداندن جنازه حمید کند و اینطور جواب شنید: «من برادر حمید هستم، حمید هم مثل سایر شهدا. باید فرصتی فراهم شود تا همه بچه‌های شهید را به عقب بیاوریم. همه انتظار دارند از من که فرمانده لشکر هستم فرقی قائل نشوم.»

 

این گونه شد که حمید هم مثل برادر بزرگ‌تر مهدی «علی باکری» که توسط رژیم شاه به شهادت رسیده بود، بدون جنازه ماند و حماسه برادران باکری ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در شرق رودخانه دجله، با به شهادت رسیدن مهدی و بازنگشتن پیکر او تکمیل شد.

 

سی سال زیستنِ مهدی باکری، خصوصاً موقعیت ممتازی که جنگ تحمیلی در ۴ سال پایانی حیات او مهیا کرد، نمونه ممتازی از زندگی و جهاد در راه خداست. به همین خاطر شهادت او در کنار رودخانه دجله، پایان مبارکی بر این زندگی الهی بود. اینک پرونده و کارنامه مهدی باکری در مقابل دیدگان هم‌نسلان خودش که بر مناصب مدیریتی تکیه زده‌اند گشوده است و می‌تواند معیار و سنجه‌ای برای تمام مدعیان «کار برای خدا» باشد. همچنین پرونده‌ مهدی برای تمام نسل‌های پس از خودش نیز گشوده است؛ تصویری نجیب از کسی که هرچه داشت برای ایران گذاشت و هیچ برنداشت. با اوضاع و احوال امروز، این تصویر از ما، دور و دورتر می‌شود، همچون «تک‌مناره‌ای در دلِ کویر.» بر تمام ایران‌دوستان فرض است که نگذارند مهدی باکری زیر غبار این روزگار فراموش شود.

 

محمدصادق درویشی

 

 

iran-newspaper.com
  • 11
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش