پانزده سالم بود که عاشق مالکوم شدم. او سخنران خوبی بود، خوش تیپ بود و از همه مهمتر، یک انقلابی بود. کاراکترهای همیشه سفیدپوست و احساساتی رمانهای تخیلی که از قماش گتسبیها و کالفیلدها بودند یک طرف، و کاراکتر اصلی خود زندگینامه مالکوم ایکس یک طرف. تقریباً مطمئن شده بودم که به عنوان تنها مسلمان کلاسهای درس انگلیسی، خوانشی کاملاً متفاوت از مالکوم دارم.
امسال در روز تولد مالکوم که ۱۹ ماه مه (۲۹ اردیبهشت) بود، فهمیدم چرا به عنوان یک نوجوان آنقدر سریع با این شخصیت همذات پنداری کردم. من هرگز در زندان نبودهام، کودکیام در فقر نگذشته است، و هرگز قادر نیستم چالشهای زندگی یک امریکایی آفریقایی تبار در ایالات متحده را درک کنم. یادم میآید هیجان زده میشدم از اینکه میدیدم اسلام او شباهتی به اسلام کاریکاتوری رسانهها بعد از وقایع یازده سپتامبرنداشت. از نظر من، اسلام مالکوم ایکس، اسلام غیراعتذاری خیابان بود. من جذب مالکوم شدم چون او فردی هیجان انگیز بود.
من از مادری سوئدی - امریکایی با مذهب لوتری و یک پدر مسلمان مهاجر پاکستانی متولد شدم. مادرم نمیخواست مسلمانی مقید به همه اصول اسلام شود و پدرم هم به تصمیم او احترام گذاشت، اما مادرم پذیرفت ما را مانند مسلمانان پرورش دهد. برای ما که در بروکلین بزرگ شدیم و آن زمان همسایگانمان را اغلب سیاهپوستان تشکیل میدادند، اسلام درست مثل یک گذرنامه بود که خانواده جدا افتاده از همکیشان ما را به صاحب سنگالی یک رستوران، به یک داروساز امریکایی-آفریقایی، که مغازهاش همیشه جمعهها به خاطر نماز جمعه تعطیل بود، و به صاحب یمنی یک سوپرمارکت محلی وصل میکرد.
مسجد محل چهار بار در روز اذان پخش میکرد، و به احترام بقیه همسایگان که ممکن بود هنگام اذان صبح خواب باشند، از پخش این اذان میگذشت. سالها بعد که به دنبال تصمیم دانشگاه دوک برای پخش اذان از محوطه دانشگاه بحث و جدلهایی درگرفت، من بسیار شگفتزده شدم. در همسایگی ما مسلمانان در اکثریت نبودند، اما حضور پر رنگ مسلمانان در جامعه به وضوح نشان داد که مسلمانان بسیار محترم شمرده میشوند.
اما اکنون در دوران پسا ترامپ روز به روز بیشتر شاهد رواج نژادگرایی علیه مسلمانان در امریکا هستیم. «روز یک مسلمان را تنبیه کن» در ماه آوریلی که گذشت برگزار شد. این روز ابتدا در انگلستان معرفی شد، که طی آن نامههایی که معلوم نیست توسط چه کسی نوشته شده بودند در تیراژ بالا دست به دست میشدند، در این نامهها از افراد خواسته شده بود که به مسلمانان حمله کنند و این حملهها شامل پاشیدن اسید به صورت آنها و انفجار مساجد میشد. یک امریکایی - پاکستانی در پاسخ به این نامهها این عبارت را توئیت کرد:
به مناسبت # روز یک مسلمان را تنبیه کن. فقط به یاد بیاورید که قهرمان، شهید و والی ما مالکوم ایکس چه گفت: «صلح طلب باشید، مؤدب باشید، به قانون احترام بگذارید، به همه افراد احترام بگذارید اما اگر کسی دست رویتان بلند کرد، به قبرستان بفرستیدش.»واضح است من تنها کسی نیستم که تا این حد برای مالکوم ایکس احترام قائل است. هر سال ماه فوریه به مناسبت سالگرد ترور مالکوم، سیلی از تصاویر او با زیرنویسهایی مثل «خدا قهرمان ما را رحمت کند»، توسط آسیایی-امریکاییها در فیس بوک به اشتراک گذاشته میشود.
جوانان مسلمان از جنوب آسیا مالکوم را پیشوای خود میدانند. آنها روایت مالکوم از برخورد فرهنگها و مقاومت را درونی کردهاند. این روایت از آن جایی برای آنها جذاب است که هم به شکل اصیلی امریکایی است و هم آنکه علیه آرزوی نسلهای قدیمیتر جنوب آسیا که به دنبال ایجاد جامعهای یکدست بودند، شورش میکند. مسلمانان متنوعترین گروه نژادی در امریکا هستند.
بر اساس آمار مرکز تحقیقاتی پیو، ۴۱ درصد از مسلمانان این کشور سفیدپوست هستند (پیو اعراب و ایرانیها را سفیدپوست میداند). در حدود ۲۸ درصد از مسلمانان امریکایی از آسیا هستند که شامل مهاجران از جنوب آسیا و نسلهای بعدی آنها از کشورهایی مثل پاکستان، هند و بنگلادش است. ۲۰ درصد از مسلمانان امریکایی سیاهپوست هستند. گروهی که شامل امریکاییهای آفریقایی تبار، مهاجران آفریقایی که اخیراً به این کشور مهاجرت کردهاند و نسلهای بعدی آنها از کشورهایی مثل سنگال، غنا و نیجریه است.
یک امریکایی معمولی فکر میکند که مسلمانان تودهای قهوهای متشکل از اعراب و اهالی جنوب آسیا هستند.سیاهپوستان از نظر یک امریکایی معمولی در دسته مسلمانان جای نمیگیرند. و این درحالی است که سیاهپوستان مسلمان بیش از هر گروه دیگری مورد تبعیض قرار میگیرند.
در سطح ساختاری نیز مسلمانان اهل جنوب آسیا بیش از هر گروه دیگری از مسلمانان امکان دارد رهبری انجمنهای اسلامی مثل انجمن اسلامی امریکای شمالی را برعهده بگیرند. جمیله کریم که یک جامعه شناس است در کتاب خود با عنوان زنان مسلمان امریکایی، نشان میدهد که چطور تقسیم بندی نژادی مسلمانان جنوب آسیا و مسلمانان امریکایی آفریقایی تبار بین دو شهر شیکاگو و آتلانتا بر ویژگیهای نژادی جمعیت مساجد در این دو شهر تأثیر گذاشتهاند. نه تنها الگوی همسایگی تحت تأثیر نژادهای مختلف مسلمانان شکل میگیرد بلکه بر همین اساس، مساجد هم توسط جمعیتهای یکدست نژادی پر میشوند. هر چند باید یادآوری کرد که تقسیم بندیهای قومیتی و نژادی در مساجد بسیار کمتر از تقسیم بندیهای قومیتی در کلیساهای امریکایی است.
ریشه نژادگرایی مسلمانان جنوب آسیا علیه مسلمانان سیاهپوست در امریکا چیست؟ نتیجه تاریخ نژادگرایی در ایالات متحده، که بر اساس آن دو گانه سیاه/سفید شکل میگیرد و سفید بودن با خوب بودن مرتبط میشود، این است که فرآیند ادغام مهاجران در جامعه امریکا و همینطور دستیابی به رؤیای امریکایی تضمین برخورداری از زندگی طبقه متوسط، اغلب به اشتیاق برای سفید بودن ترجمه میشود. امریکاییهای جنوب آسیا نیز از این قاعده مستثنی نیستند. رنگگرایی در جنوب آسیا که در آن سفیدی مترادف با زیبایی است، مسأله بسیار با اهمیتی است.
حال پرسش اینجاست که با توجه به چنین پیشینهای آیا گرایش جوانان جنوب آسیا به مالکوم ایکس یک حرکت انقلابی است؟ میتواند یک حرکت انقلابی باشد، اما متأسفانه این گرایش معمولاً با حذف بافتی که مالکوم از آن برخاسته صورت میگیرد. برای مثال، تعهد مالکوم به آزادسازی سیاهان بعد از مراسم حج معمولاً در خوانش جوانان جنوب آسیا از دیدگاههای مالکوم نادیده گرفته میشود. همان مسلمانانی که مالکوم ایکس را ستایش میکنند، مسلمانان امریکایی آفریقایی تبار را نادیده میگیرند.
جای تعجب نیست که امریکاییهای مسلمان مشکلات نژادی دارند، هر چه باشد، چه چیزی امریکاییتر از این است که یک عده سفیدپوست از بیانات سیاهان سود ببرند و در عین حال افرادی که به جامعه سیاهان تعلق دارند را نادیده بگیرند؟ سعود عبدالخبیر در کتاب مسلمانان هیجانانگیز:نژاد، مذهب و هیپ هاپ در ایالات متحده درباره هالهای از هیجان صحبت میکند که میتوان در میان مسلمانان سیاهپوست آن را شناسایی کرد.
خبیر در این کتاب به فرهنگ هیپ هاپ اشاره میکند که متعلق به سیاهان است اما اغلب جوانان مسلمان از فرهنگهای مختلف از آن لذت میبرند. و این در حالیاست که حاضر نیستند با خود سیاهانی که فقط چند مایل با آنها فاصله دارند در ارتباط باشند.جنوب آسیاییها تنها افرادی نیستند که دست به خلق یک مالکوم جدید به عنوان یک قدیس زدهاند. نخستین بار در دهه ۸۰ میلادی بود که میراث مالکوم احیا شد.
در سال ۱۹۹۲، سالی که من در آن متولد شدم، اسپایک لی فیلمی با عنوان «ایکس» ساخت. در دهه ۹۰ میلادی رئیس جمهوری بیل کلینتون، که سیاستهایش درباره جرم و جنایت به شکل چشمگیری باعث افزایش تعداد زندانیها در ایالات متحده شد، در حالیکه تیشرت مالکوم ایکس را به تن داشت مشغول پیادهروی در خارج از کاخ سفید مشاهده شد. از همه اینها کنایهآمیزتر این است که دولت ایالات متحده، که ظاهراً از «اف بیآی» خواسته بود تهدیدهای علیه مالکوم را نادیده بگیرد و حتی خودش عامل تهدیدهای مرگ علیه مالکوم بود و به تمامی سازمانهایی که او تأسیس یا به نحوی با آنها در ارتباط بود نفوذ کرده بود، در سال ۱۹۹۹ تمبر یادبود مالکوم را چاپ کرد.
دین اسلام رو به رشد است، اما بسیاری از دپارتمانهای دانشگاهی در سراسر امریکا هنوز اسلام را دینی متعلق به شرق عجیب و غریب میبینند و نه بخشی از زندگی امریکایی. حتی مطالعات مردم نگارانه هم علاقه دارند بر مهاجران و مسلمانانی که در مساجد یافت میشوند، تمرکز کنند. این مطالعات اشکالی ندارد اما تصویر واضحی از تنوع مسلمانان امریکا را به ما نشان نمیدهد.
امیر حسین، که یک استاد علوم دینی است، در کتاب مسلمانان و ساختن امریکا، مثالهای بسیار زیادی از چهرههای شاخص مسلمان از جامعه سیاهپوست امریکا مانند مالکوم ایکس میآورد. هدف این کتاب قطعاً تغییر نگاهها به اسلام است که در جای خود هدف شریفی است. اما من در مقدمه این کتاب با جملاتی برخورد کردم که درکش برایم سخت بود. امیر حسین نوشته بود: «ما وجود داشتیم، پیش از آنکه امریکایی وجود داشته باشد، ما به عنوان برده با کشتی به این سرزمین آورده شدیم.»
منظور امیر حسین از «ما» کیست؟ حسین یک امریکایی پاکستانی تبار است که در کانادا بزرگ شده. اجداد او هرگز به اجبار و با کشتیهای حمل برده به امریکا آورده نشدهاند و زندگی روزمره و تجربه زیسته او هیچ شباهتی به زندگی یک سیاهپوست امریکایی ندارد. شک ندارم که کاربرد کلمه «ما» از سوی حسین با نیت خیر و با هدف روشن ساختن ابعاد تنوع گروههای قومی در امریکا صورت گرفته است. اما باید میان کنار هم ایستادن و آموختن از زندگی افرادی که برای آزادی مبارزه کردهاند تفاوت قائل شد.
مبارزه علیه اسلام هراسی نمیتواند به بهای نادیده گرفتن تبعیضهایی که در جامعه خود ما وجود دارد تمام شود. در شرایطی که نفرت از مسلمانان رو به افزایش است، مسلمانان با هر پیش زمینهای باید از مالکوم ایکس و پیام او درباره دوست داشتن خویشتن و اراده جمعی بیاموزند. اما نکته دیگر این است که مسلمانان غیر سیاهپوست زمانی میتوانند واقعاً مالکوم را درک کرده و به او احترام بگذارند که تبعیضهایی که علیه سیاهان مسلمان روا میدارند را کنار بگذارند. و باور کنند که هیجانی که در گفتار و رفتار مالکوم بود پاسخی به شرایط آن روز وی بود. آن شرایط، شرایط ما نیستند.
یاسمین فلودین
مترجم: عاطفه رضوان نیا
منبع: Religion and politics
- 17
- 4