ملاحظه شایستگیها در انتخاب افراد و واگذارى کارها از مهمترین مسائل در اداره امور است؛ یعنى کسى که قرار است مسئولیت کارى را عهدهدار شود و در مسندى قرار گیرد، باید شایستگىهاى لازم را براى آن مسئولیت دارا باشد زیرا آنچه سبب گردش درست امور و سلامت و صلابت کارها مىشود و زمینه دسترسی به اهداف را فراهم میکند، آن است که مناصب و مسئولیتها امانت تلقى و به شایستگان سپرده شود. خداوند فرمان داده است که امانتها به اهلش یعنی شایستگانش سپرده شود:
إِنَّالله یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤدُّوا الاَمَانَاتِ إِلَى اَهْلِهَا وَ إِذَا حَکمْتُمْ بَینَ النَّاسِ اَنْ تَحْکمُوا بِالْعَدْلِ(نساء/ ۵۸) «خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به اهلش بسپارید و چون میان مردم داورى کنید به داد داورى کنید.»
برخى در شأن نزول این آیه نوشتهاند که وقتى رسول خدا(ص) با پیروزى کامل وارد مکه شد، عثمانبن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از وى گرفت تا درون خانه را از بتها پاک سازد. پس از انجام دادن این کار، عباس عموى پیامبر نزد آن حضرت آمد و تقاضا کرد که منصب کلیددارى خانه کعبه به او سپرده شود ولى پیامبر اکرم(ص) در حالى که این آیه را تلاوت مىکرد، کلید را به عثمانبن طلحه سپرد. (جامعالبیان، طبری، ج ۵، ص ۹۲؛ التبیان، طوسی، ج ۳، ص ۲۳۴)
از ظاهر آیه مورد بحث برمىآید که مفهوم «الأمانات» در آیه مفهومى عام است که مشتمل بر همه امانتها است؛ اعم از امانتهاى مالى و غیرمالى میان مردم و امانتهاى خداوند بر بندگانش و در این میان، امانت مدیریت و رهبری از اهمیتی ویژه برخوردار است زیرا همه امور زندگی مردم را تحتتأثیر قرار میدهد.
آنان که بدون داشتن شایستگىهاى لازم، خود را بر مصدر امور قرار مىدهند و بدون ویژگیهای اساسی برای اداره امور یعنی «درایت»، «معرفت»، «عدالت»، «سلامت» و «قوت» دست به کارى مىزنند، آنچه را تباه مىکنند بیشتر از آن چیزى است که اصلاح مىکنند. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود رسول خدا(ص) فرموده است:
مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیرِ عِلْمٍ کانَ مَا یفْسِدُ اَکثَرَ مِمَّا یصْلِحُ.(الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۴) «آنکه بدون علم کارى را انجام دهد، آنچه تباه مىکند بیشتر از آن چیزى است که اصلاح مىکند.»
به همین سبب، انسان براى حفظ خود و کارها از تباهى، باید از تصدى امور بدون شایستگیهای لازم بپرهیزد. رسول خدا(ص) به هشداری جدی در این باره تأکید کرده و در این زمینه فرموده است:
إِنَّ الرِّئَاسَه لاَ تَصْلُحُ إِلاَّ لاَهْلِهَا، فَمَنْ دَعَا النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ ینْظُرِالله إِلَیهِ یوْمَ الْقِیامَه. (الاختصاص، مفید، ص ۲۵۱) «ریاست، شایسته نیست مگر براى شایستهاش؛ پس هر کس مردم را به خود بخواند و در میان مردم، داناتر از او وجود داشته باشد، خداوند در روز قیامت به وى نظر نخواهد افکند.»
چنین افرادى که خود را به پستى و سقوط کشاندهاند، سبب مىشوند که کار مردم و امورى که تصدى کردهاند به پستى و سقوط کشانده شود. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود:
مَنْام قَوْمًا وَ فِیهِمْ اَعْلَمُ مِنْهُ اَوْ اَفْقَهُ مِنْهُ لَمْ یزَلْ اَمْرُهُمْ فِی سِفَالٍ إِلَى یوْمِ الْقِیامَه. (المحاسن، برقی، ج ۱، ص ۹۳) «هر که رهبرى جماعتى را به عهده گیرد و در میان ایشان داناتر، فهیمتر و فقیهتر از وى باشد، پیوسته کارشان تا روز قیامت در پستى و سقوط است.»
از عمدهترین ضعفهاى مدیریت، ناتوانی در سپردن امور به شایستهترین افراد و قرار دادن ایشان در مناسبترین جایگاه است. این عمل ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد. از جمله علل پدیدن آمدن چنین امرى «جهالت»، «رقابت»، «حسادت»، «حقارت»، «خصومت» و «خیانت» است. ناتوانى در شناخت شایستهترین افراد و به کارگرفتن ایشان، سبب بر سر کار آمدن افرادى مىشود که نمىتوانند حق اداره امور را ادا کنند.
البته رقابتهاى نادرست نیز از جمله عواملى است که سبب کنار زده شدن شایستهترین افراد براى اداره امور مىشود. گاهى نیز حسادتهاى زمامداران و مسئولان است که توان دیدن شایستهترین افراد را ندارند و از سر نفسانیت خویش بهترینها را کنار مىزنند. این پدیده مذموم و مخرب گاهى نیز از آن رو است که افراد ناتوانى بر سر کار قرار مىگیرند و زمام امور به ایشان سپرده مىشود و آنان از سر کار آمدن انسانهاى تواناتر از خود بیم دارند. حقارت نفسانى ایشان، مانع سپرده شدن امور به شایستهترین افراد مىگردد. چنین مدیرانى تنها کسانى را مىپسندند که ضعیف و مطیع باشند تا حقارت نفسانى ایشان ظهور نیابد.
همچنین خصومتها و دشمنىها سبب مىشود که شایستهترین مدیران کنار زده شوند و اداره امور بازیچه دست قدرتطلبى شود. البته مناسبات ناسالم اجتماعى و سیاسى و روابط نادرست مدیریتى، خود سبب مىشود که شایستهترین افراد از کار کنارهگیری کنند.
نفوذ فرصتطلبان و میدان یافتن ایشان نیز خود از علل کنار رفتن شایستگان است. زمامداران و مدیرانى که با علم به وجود افراد شایستهتر، جز ایشان را به کار مىگمارند، باب خیانتى خانمانبرانداز را بر خود و مردم خویش مىگشایند. از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود:
مَنِ اسْتَعْمَلَ عَامِلاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ هُوَ یعْلَمُ اَنَّ فِیهِمْ اَوْلَى بِذلِک مِنْهُ وَ اَعْلَمَ بِکتَابِالله وَ سُنَّه نَبِیهِ فَقَدْ خَانَالله وَ رَسُولَهُ وَ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ. (السنن الکبری، بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۸) «هر که کارگزارى از مسلمانان را به کار گمارد و بداند که در میان ایشان شایستهتر از او و داناتر از او به کتاب خدا و سنت پیامبرش هست، به خدا و پیامبرش و به همه مسلمانان خیانت کرده است.»
این مسأله آنقدر با اهمیت است که عدم رعایتش در محدودترین کارها و اداره کوچکترین واحدها نیز فاجعهآمیز است. از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرمود:
اَیمَا رَجُلٍ اسْتَعْمَلَ رَجُلاً عَلَى عَشَرَه اَنْفُسٍ عَلِمَ اََنَّ فِی الْعَشَرَه اََفْضَلُ مِمَّنِ اسْتَعْمَلَ فَقَدْ غَشَّالله وَ غَشَّ رَسُولَهُ وَ غَشَّ جَمَاعَه الْمُسْلِمِینَ. (کنزالعمّال، متّقی هندی، ج ۶، ص ۱۹) «هر که فردى را{بهعنوان مسئول}بر ده تن بگمارد و بداند در میان ایشان فردى شایستهتر از او هست، بىگمان به خدا و پیامبرش و همه مسلمانان خیانت کرده است.»
این خیانت به منزله فراهم کردن زمینههای انواع تباهیها و در نتیجه هلاکت و نابودی است؛ چنانکه در سخنی شگفت از پیامبر اکرم(ص) آمده است:
إِذَا وُسِّدَ الاَمْرُ إِلَى غَیرِ أَهْلِهِ فَانْتَظِرُوا السَّاعَه. (تفسیر المنار، رشید رضا، ج ۵، ص ۱۶۸) «آنگاه که کار به دست نااهل سپرده شود منتظر قیامت و هلاکت باشید.»
شیخ محمدعبده – مفتی گرانقدر الأزهر و مصلح بزرگ معاصر در گذشته به سال ۱۳۲۳ هجری قمری – در توضیح این حدیث یادآور شده است که این سخن بدین معنا است که وقتی زمام امور به دست ناشایستگان سپرده میشود زمان قیامت و هلاکت آن جامعه فرا میرسد زیرا براى هر جامعهای قیامتى است، که مراد زمانى است که در آن زمان هلاک مىشوند یا استقلالشان از بین مىرود و وابسته میشوند. (همان، ص ۱۷۳)
در اداره درست کارها، هیچ امری به اندازه «رعایت شایستگیها» ضرورى نیست. مسئولیت اداره هر کارى، از بالاترین امور تا پایینترین کارها، باید بر اساس رعایت شایستگیها باشد و چنانچه این اصل اصیل، زیرپا گذارده شود، شیرازه امور ازهم مىپاشد و هیچ کارى به مقصد نمىرسد.
هر فسادى که در عالم روى داده، از آنجا پیدا شده است که کسى در جایى قرار گرفته که شایستگى و صلاحیت لازم براى آنجا را نداشته است. آنکه در مسندى قرار مىگیرد که شایستگىهاى لازم براى آن را ندارد، هم موجب تباهى خود مىشود و هم آن کار را به تباهى مىکشاند. اگر در این میان پاى دین هم در وسط باشد، دین نیز بىآبرو مىشود. شیخ اجل، سعدى شیرازى گوید:
«ناخوش آوازى به بانگ بلند قرآن همى خواند، صاحبدلى بر او بگذشت. گفت: تو را مشاعره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس زحمت خود چندین چرا همى دهى؟ گفت: از بهر خدا مىخوانم! گفت: از بهر خدا مخوان!»
گر تو قرآن برین نَمَط خوانىببرى رونق مسلمانى (گلستان، ص ۱۵۶).
مشکلات و تباهیهای جوامع به طور عمده از اینجا ناشی میشود که افرادى بر سر کار میآیند که شایستگى، توان و کفایت لازم را ندارند و شایستگان کنار زده میشوند و ناشایستگان خود را بر مناصب تحمیل میکنند. به بیان ابن خالَوَیه، از فضلا و ادباى برجسته امامیه، درگذشته به سال ۳۷۰ هجرى:
«زمانی که در صدر مجلسها سید و بزرگى نباشد، پس خیرى در وجود آن کسى که مجلسها او را در صدر خود جاى دادهاند نیست.چه بسا گویندهاى{به من مىگوید}چرا تو را پیاده مىبینم؟ و من به او مىگویم: براى این است که تو سوار شدهاى.»
رسول خدا(ص) در انتخاب افراد و سپردن مسئولیت به آنان، رعایت اهلیت و شایستگى افراد را مىکرد و نه چنانکه مرسوم و معمول بوده است رعایت خویشاوندى یا بزرگى سن یا قدرت مالى یا سفارشهای خاص را؛ و همین امر موجب اعتراضهایى به آن حضرت از جانب کسانى مىشد که هنوز پایبند سنتهاى پیشین بودند. چنانکه به فرماندهى اسامه بن زیدِ جوان بر سپاهى که بزرگان مهاجر و انصار در آن بودند اعتراض کردند، همانگونه که به فرماندهى پدرش زید بن حارثه بهعنوان یکى از سه فرمانده سریه مُؤْته اعتراض کرده بودند. آنان در حرکت سپاه اسامه کارشکنى کردند و بهانه آوردند که چرا رسول خدا(ص) جوانى نورس را بر بزرگان مهاجر و انصار فرمانده ساخته است و همراه وى نرفتند. پیامبر اکرم(ص) از این نافرمانى به خشم آمد و در حال بیمارى آهنگ مسجد کرد و به منبر رفت و پس از حمد خدا و ثناى الهى فرمود: «مردم، فرماندهى اسامه را بپذیرید و سپاه را حرکت دهید که به جان خودم سوگند اگر درباره فرماندهى او سخن مىگویید، پیش از این درباره فرماندهى پدرش هم سخنها گفتید ولى او شایسته فرماندهى است چنانکه پدرش نیز در خور آن بود.» (السیره النبی، ابن هشام، ج ۴، ص ۳۲۸)
آن حضرت در سپردن همه امور تنها شایستگىهاى افراد را ملاحظه مىکرد و خلاف رسم و رسوم زمانه خویش جوانان شایسته را در مناصب و مسئولیتهاى مهم قرار مىداد. چنانکه عمرو بن حزم را در حالى که جوانى هفده ساله بود به فرماندارى نجران در یمن منصوب کرد. (اسد الغابه، ابن اثیر، ج ۳، ص ۷۱۱)
همچنین عَتّاب بن اُسَید را که جوانى بیست و چند ساله و در نهایت زهد و پرواداری و دارای تواناییهای لازم برای اداره امور بود، فرماندار مکه قرار داد که از نظر سیاسى پس از مدینه مهمترین پایگاه محسوب مىشد و او نخستین «امیر الحاج» مکه بود. (سیره النبی، ابن هشام، ج ۴، ص ۶۹، ۱۴۸ – ۱۴۹)
تکیه بر شایستگان در اداره امور از عمدهترین ویژگىهاى یک مدیریت موفق است. سیرى در سَریههاى انجام یافته، در ده سال دوران مدینه و دقت در نتایج موفقیتآمیز غالب این سریهها حاکى از آن است که پیامبر اکرم(ص) چگونه بر اساس شایستهسالاری، مسئولیتها را واگذار و امور را اداره کرده است. از عوامل مهم در توفیق این سریهها انتخاب افراد مناسب براى فرماندهى بوده که به بهترین نحو انجام شده است. همچنین نگاهى به آمار غزوههاى پیامبر اکرم(ص) و افرادى که بهعنوان جانشین خود در مدینه تعیین کرده، حاکى از رعایت همین اصل است. انتخاب فرد مناسب راهگشاى امور است و تا زمانی که در مدیریتها شایستهسالاری به معنای دقیق آن پاس داشته نشود، هیچ مدیریتی به سامان درست نمیرسد.
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی
مدیر گروه نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث پردیس تهران
- 18
- 4