چکیده بیوگرافی شهید ولی الله چراغچی:
نام کامل: ولیالله چراغچی مسجدی
تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۷
محل تولد: مشهد
تاریخ جراحت: ۲۴ اسفندماه سال ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۱۸ فروردین ۱۳۶۴
محل دفن: گلزار شهدای بهشت رضا (علیهالسلام) مشهد
بیوگرافی ولی الله چراغچی:
ولی الله چراغچی مسجدی در تاریخ ۱ شهریور ۱۳۳۷ در مشهد به دنیا آمد. به مدت ۳ سال در یکی از مدارس علمی مذهبی به نام مقویه تحصیل کرد. برای گذراندن دوره ابتدایی به مدرسه رفت و مجددا شروع به درس خواندن از پایه اول کرد. بعد از اینکه دوران ابتدایی خود را به اتمام رساند، برای طی کردن تحصیلات متوسطه به دبیرستان دانش بزرگنیا رفت و رشته ریاضی را انتخاب کرد. ایشان دوران دبیرستان را با بهترین نمرات به پایان رساند و بهترین رتبه را نیز کسب کرد. در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۶ در کنکور شرکت کرد و رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. زمانی که فعالیت های انقلابی به اوج خود رسید، ولی الله چراغچی نیز فعالیت سیاسی خود را تقویت کرد.
در سال ۱۳۵۷-۱۳۵۸ زمانی که دانشگاه ها تعطیل شدند فعالیت خود را در ارتش شروع کرد و به تعلیم افراد دیگر در کلاس های نظامی مشغول شد. در همین دوران با تشکیل سپاه به این ارگان انقلابی – اسلامی رو نهاد و درس و دانشگاه را رها کرد.
زمانی که خیانت ضدانقلابی در گنبد ایجاد شد، به آنجا رفت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد. زمانی که جنگ ایران و عراق آغاز شد، وارد جبه های نبرد شد و مسئولیت هایی مانند فرمانده گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و قائم مقام فرمانده لشکر ۵ نصر به وی واگذار شد.
ولی الله چراغچی قدرت برنامه ریزی و طراحی فوق العاده ای داشت، او در عملیات بستان طرح او برای تصرف آنجا مورد توجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت.
خصوصیات اخلاقی ولی الله چراغچی:
درباره خصوصیات اخلاقی این شهید باید گفت؛ وی بسیار متواضع و فروتن بوده است که دوستان و بیگانه ها چندین مرتبه به این مسئله اشاره کرده اند. وی بسیار خویشتن دارد بود و توکل و خونسردی بسیاری در واکنش به مشکلات و فشارهای زیادی کتری نشان می داد.
نماز شبهای پر شور و مداوم او در نیمهشبهای جبههها یا در خلوتهای پشت جبهه زبانزد همه بود.
ازدواج ولی الله چراغچی:
در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و ثمره آن دختری به نام فاطمه می باشد که در ۷ مهر ۱۳۶۳ به دنیا آمد. با اصرارهای بسیاری که خانواده اش برای ازدواج وی داشتند، شرط گذاشت تنها با زنی ازدواج خواهد کرد که حضور همیشگی اش را در جبهه ها قبول کند. او خود را همواره پذیرای شهادت می دانست.
بعد از ازدواج توانست به حضور اما خمینی برسد، و درحالی که تنها سه الی چهار روز از ازدواجش می گذشت، مجددا به جبهه برگشت. در زمان جنگ همرزمانش اعتراض می کردند که چرا به خانواده اش تلفن نمی زند، در این زمان پاسخ می داد: زیرا زمانی که به خانواده تماس می گیرم بخشی از فکرم که همیشه باید در خدمت جنگ باشد به خود مشغول می کند، به همین دلیل خیلی تماس نمی گیرم تا این حالت پیش نیاید.
جراحت در عملیات:
ولی الله چراغچی در عملیات چزابه از ناحیه دست و پا مجروح شد، با این حال استراحت را ترجیح نداد و به هیچ قیمتی راضی نبود که پشت جبهه رود. این وضعیت تا زمانی ادامه داشت که وارد حال وخیمی شد به طوریکه بالاجبار وی را به پشت جبهه ها منتقل کردند. در یکی دیگر از حمله ها ترکش به وی اصابت کرد و تا پشت دریچه قلبی اش رسید، در این حال وی مدام می گفت :«چیزی نیست. من حالم خیلی خوب است؛ شما بهتر است به فکر جنگ و بچههای بسیجی در خط مقدم باشید.»
محمد امیر زاده درباره این دوران می گوید:
بعد از اتمام عملیات رمضان به تعدادی از یگان های رزمی سپاه ماموریت هایی سپرده شد تا خیلی سریع به جبهه میانی محور سومار بروند. لشکر ۲۱ امام رضا در آن روزها مستقل بودند و از عاملان این ماموریت شدند. فرماندگی این تیپ برعهده شهید ولی الله چراغچی بود و من هم به عنوان یک بسیجی رانندگی برای ایشان را برعهده داشتم.
عملیات تحت عنوان "مسلمبن عقیل" در سال ۱۳۶۱ شروع شد، ارتفاعات بسیار بلندی را که مشرف به دشت اطراف شهر مندلی عراق بود، بچهها هنگام شب و در موعد مقرر تمام آنها را تصرف کرده بودند و به هدف اصلی دست یافته بودند، ولی دشمن در پایین ارتفاعات –که تپههای کوچکی بود– استقرار داشت و احتمال تعرض او میرفت. لذا با هماهنگی فرمانده گردان آن محور با فرمانده تیپ شهید چراغچی، قرار شد آن تپههای پایین ارتفاعات هم از دشمن گرفته شود. وقتی گردان حمله کرد، عراقیها سریع موضع را ترک کردند.
بعد از ظهر همان روز که روز اول عملیات بود، تصمیم گرفتند به همراه عدهای از عزیزان از جمله: شهید رمضانعلی عامل، شهید حسینیان، شهید نعمانی، شهید عرفانی و شهید شریفی بروند پایین و منطقه را ببینند که بنده راننده ایشان بودم و آنها را همراهی میکردم.
زمانی که پایین آمدیم حدود ساعت ۵ بود، به محض رسیدن به پایین، مورد حمله شدید دشمن قرار گرفتیم که امکانات بسیار زیاد و یک لشکر نیرو داشتند که قصد تصرف نیرو و مواضع را داشتند.
در همین حین گردان چراغچی تحت محاصره دشمن درآمد، در این زمان هوا کاملا تاریک بود و دشمن محاصره را بسیار تنگ کرده بود. ایشان سریعا گردان را سازماندهی و تقسیم کرد سپس توصیه شد تا مهمات موجود بسیار با صرفه و با دقت مصرف شود که تمام نشود تا اینکه گردان کمکی برسد و محاصره شکسته شود.
دو سه ساعت از شب گذشته بود تا اینکه شهید چراغچی به افراد گردان دستور داد تا سریعا دعای توسل برگزار کرده تا شاید فرجی از سمت خداوند متعال و ائمه معصومین(ع) به نیروها برسد. بلافاصله دعا برگزار شد و به نیمههای دعا نرسیده بودیم که بالای سر ما یک ابر سیاهی فرا گرفت و بلافاصله شروع به باریدن کرد و چنان باران شدیدی بارید که ماشین جنگی دشمن از کار افتاد و سر و صدا کم شد. در همین حال فرمانده گردان اطلاع داده بودند مهمات در شرف اتمام است. زیر باران نشسته بودیم و خدا را شکر میکردیم که سر و صدایی بلند شد.
یکی از برادران سریعا آمد و گفت: از دور دود سیاهی به چشم می خورد، دو تن از برادران جلو آمدند و گفتند: آن دو سیاهی دو قاطرند که حامل مهمات میباشند. این قاطرها به محض اینکه رسیدند، در میان بچهها زانو زدند و روی زمین دو زانو خوابیدند و سرشان را روی زمین گذاشتند و بچهها سریع بار آنها را تخلیه کردند. سپس آن دو حیوان از شدت جراحات زیاد و تیرهایی که به آنها اصابت کرده بود، از بین رفتند. شهید چراغچی با چشمان پر از اشک گفت:
من در سختترین اوضاع و گرفتاری متوسل به دعای توسل شدم، که این چنین نتیجههایی داشته باشد.
بعد که از گردان بالا سوال شد، گفتند: ما هیچگونه قاطری نفرستادیم و خبر نداریم و بدون شک امدادهای غیبی بود که دائما به یاری رزمندگان میشتافت.»
نحوه شهادت ولی الله چراغچی
ولی الله چراغچی به دنبال اصابت گلوله در عملیات بدر به ناحیه سر مجروح شد و سپس در بیمارستان شهدای تهران بستری شد. بعد از ۲۳ روز بی هوشی درنهایت در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۶۴ به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید ولیالله چراغچی مسجدی
مسلم و تسلیم هستم و شهادت میدهم به خداوند حی لا یموت واحد، رحمان و رحیم و .... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یك صد و بیست و چهار هزار رسولش و علی(ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی(ع) از فاطمه(س) كه همگی برحقند و اما تنها حجت خدا، مهدی(عج) است كه به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین(ع): ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الكافرین.
درود خدا به امام عزیزم كه ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاك كردن زنگار نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهدا باد كه به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را.
گردآوری: بخش رزمندگان دفاع مقدس سرپوش
- 19
- 2