جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۴:۳۱ - ۳۰ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۸۳۴۳
کتاب، شعر و ادب

مروری بر كتاب «تاريخ موسيقی غرب»

کتاب تاريخ موسيقی غرب,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

«تاريخ موسيقي غرب» كتابي است با ٣ نويسنده و ٢٣ مشاور. پيتر برك هولدر، دانلد گراوت و كلاود پاليسكا، با كمك انبوهي از استادان موسيقي در دانشگاه‌هاي گوناگون امريكا، اين كتاب ١٤٠٠ صفحه‌اي را تاليف كرده‌اند. كتاب در شش بخش، ردپاي موسيقي غربي را از يونان و روم باستان تا روزگار كنوني پي مي‌گيرد. ناشر، كتاب را در ١١٠٠ نسخه منتشر كرده اما نكته جالب اين است كه كتاب قيمت ندارد! ظاهرا اين ١١٠٠ نسخه نه براي فروش در بازار بلكه براي تقديم و اهدا منتشر شده است.

 

خواندن اين اثر دايره‌المعارف‌وار را لازم نيست از آغاز كتاب آغاز كنيم؛ از هر بخش و مدخلي مي‌توان وارد كتاب شد و از اطلاعات انبوهش بهره برد. دقت به كار رفته در ترجمه و ويراستاري اثر هم، خواندنش را براي خواننده آسان و دلنشين كرده است.

 

تنها صداست كه نمي‌ماند

بخش اول «تاريخ موسيقي غرب» به دوران باستان و قرون وسطا اختصاص دارد. نويسندگان در آغاز به اين نكته اشاره مي‌كنند كه «اروپايي‌ها مهم‌ترين انگاشته‌هاشان درباره موسيقي را از نوشته‌هاي يونان باستان به ميراث برده‌اند» اما بازيابي ردپاي اين تاثيرات، براي ما امروزيان دشوار است؛ چراكه «موسيقي صداست و گوهر صدا ناپايدار».

 

با اين حال، همه‌چيز گذشته نيز از دست ما و از چنگ تاريخ نگريخته است. بازمانده‌هاي سخت (سازها و مكان‌هاي اجرا)، تصاوير نوازندگان و سازها و اجراها، نوشته‌هاي مربوط به موسيقي و موسيقي‌دانان، و البته خود موسيقي از راه نت‌نوشته‌ها، يا سنت شفاهي يا به كمك ضبط صوت (از دهه ١٨٩٠ به بعد) براي پژوهشگران امروزي باقي مانده است.

 

اگرچه اين عناصر چهارگانه (بازمانده‌هاي سخت، تصاوير، متون، نت‌نوشته‌ها) مي‌توانند تصويري از موسيقي غربي در ديرترين و دورترين زمان‌ها و مكان‌ها ترسيم كنند، ولي مولفين كتاب تصريح مي‌كنند كه از موسيقي باستان چيز زيادي در دست انسان امروز نيست.

 

 حتي يونان باستان هم، كه بيش از هر سنت ديگري از خود شواهدي باقي گذاشته، چيز زيادي از موسيقي خودش براي ما به ارث نگذاشته است؛ جز شمار اندكي ساز و تصوير و نوشته و نت‌نوشته. در بحث از موسيقي باستان، اين سه نويسنده مي‌افزايند كه «از فرهنگ‌هاي ديگر هم هيچ موسيقي‌اي برجاي نمانده است.» اگر انقطاع رخ‌داده در موسيقي سنتي ايران امروز با موسيقي ايراني عصر ساسانيان را در نظر بگيريم، به نظر مي‌رسد مولفين كتاب چندان بيراه نيست. امروزه كدام موسيقي‌دان ايراني، به درستي مي‌داند كه موسيقي ايراني در دربار ساساني، دقيقا چگونه بوده است؟

 

از فلوت حيواني تا اركستر انساني

در بحث از دوران باستان، نويسندگان كتاب به اين نكته اشاره مي‌كنند كه در دوران پارينه‌سنگي، آدم‌ها در استخوان جانوران سوراخ‌هايي مي‌كاويدند و فلوت و سوت مي‌ساختند. يكي از قديمي‌ترين فلوت‌هاي تاريخ، در اروپا كشف شده و متعلق به ٥٦٠٠ سال پيش است. اين كتاب در واقع سرگذشت موسيقي غرب را از فلوت حيواني تا اركستر انساني روايت مي‌كند. حدود ٢٥٠٠ سال پيش، زماني كه انسان‌ها كار با فلز را آموختند، سازهايي فلزي از قبيل زنگوله، سنج، جغجغه و بوق ساختند. هنوز تا رسيدن به عصر سمفوني‌هاي باشكوه بتهوون، راه درازي در پيش بود.

 

 قرون وسطي: كليسا خادم موسيقي

در قرون وسطي، مسيحيت جزو خادمان موثر موسيقي بود. يكي از مهم‌ترين خدمات كليسا به موسيقي، تكامل و حفظ نت‌نويسي و نيز رشد ساخته‌هاي پلي‌فونيك بود. اكثر آهنگسازان در مدارس وابسته به كليساها آموزش مي‌ديدند. نت‌نويسي هم براي ثبت موسيقي كليسايي ابداع شده بود. در نتيجه، موسيقي‌هاي قرون وسطايي كمتر از ساير موسيقي‌ها از دست رفته است. البته سرودخواني دسته‌جمعي در كليساها، ريشه‌اي يهودي داشت.

 

سربرآوردن مسيحيت از دل يهوديت، موجب تداوم برخي از سنن يهودي در دنياي مسيحي شد. مزاميرخواني هم در ميان يهوديان رسمي ديرينه بود. بعدها پولس قديس اجتماع‌هاي مسيحي را پند مي‌داد كه «هم‌سرايي مزامير و خواندن سرود نيايش يا مديحه و آوازهاي روحاني را ترك نكنند.» نويسندگان كتاب معتقدند «نخستين كنش موسيقايي ثبت‌شده عيسي و يارانش، هم‌سرايي سرودهاي مقدس است. شام و سرود نيز سنتي مسيحي بود.

 

مسيحيان معمولا وعده‌هايي از غذاي‌شان را گروهي صرف مي‌كردند و در اين اجتماعات سرودهاي مذهبي مي‌خواندند. با افزايش تعداد مسيحيان در قرن چهارم ميلادي، سرودخواني‌هاي مذهبي در اجتماعات بزرگ‌تري و در ساختمان‌هايي مستطيلي با نام «بازيليكا» انجام مي‌شد. فضاي فراخ اين ساختمان‌ها كمك مي‌كرد كه صداي سروخواني و مزاميرخواني مومنان مسيحي، به وضوح شنيده مي‌شود و معنويتي موسيقايي، فضاي ديرها و كليساها را پر كند. «خواندن مزامير به كمك موسيقي روح را سامان مي‌داد.»

 

در قرون وسطي، رقص هم چاشني ساز و آواز بود اما از موسيقي‌هاي مخصوص رقص، اثر چنداني برجاي نمانده است؛ چراكه اين موسيقي‌ها عمدتا غير كليسايي بودند و نه از روي نت بلكه از بر نواخته مي‌شدند و در گذر زمان به تدريج به ديار فراموشي پيوستند. از سده‌هاي سيزدهم و چهاردهم، نزديك پنجاه قطعه رقصي بي‌كلام برجاي مانده است كه اكثرشان منوفونيك‌اند و برخي‌شان به صورت پلي‌فونيك و براي ارگ تنظيم شده‌اند.

 

رنسانس: شاهان موسيقي‌پرور

موسيقي كليسايي از سده سيزدهم ميلادي، زمينه‌ساز شكل‌گيري موسيقي درباري شد. از آن زمان، گروهي از موسيقي‌دانان و كشيش‌هاي مزدبگير در سراسر اروپا پخش شدند و به جاي كار در دير يا كليسا، به حاكمان و اشراف خدمت مي‌كردند. نخستين دسته‌هاي نوازندگان درباري به فرمان شاه لويي نهم (فرانسوي) و شاه ادوارد اول (انگليسي) تاسيس شدند. در سده چهاردهم، اشراف همچنين دسته‌هايي براي خودشان تشكيل دادند.

 

نوازندگان درباري، اربابان‌شان را در سفرها همراه و اسباب سرگرمي درباريان را فراهم مي‌كردند. به تدريج كليسا نيز به سوي تشكيل گروه‌هاي نوازندگان گام برداشت و موسيقي كليسايي، شكلي حرفه‌اي‌تر به خود گرفت. بيشتر آهنگسازان سده‌هاي پانزدهم و شانزدهم ميلادي در گروه‌هاي كر درباري آموزش مي‌ديدند و به عنوان خواننده گروه كر كليسا يا در دسته نوازندگان كار مي‌كردند.

 

 در برخي از كليساهاي بزرگ و كوچك، مدرسه‌هاي آوازخواني علاوه بر مشق آوازخواني، درس‌هايي چون نظريه موسيقي را نيز در كنار دستور زبان و رياضيات و ساير دروس آموزش مي‌دادند. پاريس و ليون و بروژ در سده پانزدهم، مراكز مشهور آموزش موسيقي شده بودند. رقابت پادشاهان و درباريان در تفاخر، يكي از علل رشد موسيقي غرب در دوران رنسانس بود. موسيقي فاخر همانند لباس و نمايش باشكوه، راهي براي اظهار توانگري درباريان به ناظران داخلي و خارجي بود.

 

پادشاهان فرانسه و انگلستان و حاكمان ايتاليايي، مهم‌ترين پشتيبانان موسيقي در سده پانزدهم بودند. خاندان مديچي، پرنفوذترين خانواده فلورانس، از موسيقي‌دانان فرانسوي-فلاماني حمايت مي‌كردند. حضور مستمر موسيقي‌دانان در دربارهاي گوناگون، فرصتي براي آنها فراهم كرد تا سبك‌ها و ژانرهاي باب روز را در سرزمين‌هاي ديگر فرا بگيرند. بسياري از آهنگسازان دايما محل خدمت‌شان را تغيير مي‌دادند و با سبك‌هاي تازه آشنا مي‌شدند.

 

همين امر زمينه‌ساز سبكي بين‌المللي در موسيقي عصر رنسانس شد؛ تولدي كه محصول تبادل سنت‌ها و ژانرها و ايده‌هاي ملي بود در سده پانزدهم بود. اين سبك بين‌المللي، متشكل از عناصر سنتي انگليسي و فرانسوي و ايتاليايي بود. با اين آميزش، سده پانزدهم نقطه عطفي در موسيقي غربي شد. از اواخر قرون وسطي و نيز در عصر رنسانس، ايتاليا و فرانسه و انگلستان مهم‌ترين كشورها يا سرزمين‌هاي موسيقي‌خيز بودند. هنوز عصر اتريش و آلمان فرا نرسيده بود.

 

رفرماسيون: مارتين لوتر فلوت‌زن

با ظهور پروتستانتيسم در جهان مسيحيت، رهبران رفرماسيون با هدف جذب پيروان بيشتر، سرودهاي مذهبي را به زبان‌هاي بومي مي‌خواندند. در نتيجه اين تحول، موسيقي‌هاي تازه‌اي خلق شد. در كليساي لوتري «موسيقي كرال»‌ زاده شد. «مزمور وزن‌دار» از كليساي كالون سربرآورد. در كليساي انگليكن نيز گونه‌هاي تازه‌اي از موسيقي پديد آمد.

 

اين نوزايي‌ها منجر به اصلاحاتي در موسيقي كليساي كاتوليك هم شد و كمي دورتر، موسيقي آييني يهوديان را هم تا حدي متحول كرد. ژانرهاي جديد از دل و ذهن موزيسين‌هاي مومن مي‌جوشيد و چندان تابع طراحي‌هاي حساب شده نبود.

 

 اما از درون اين جوشش‌هاي بي‌حساب و كتاب، غناي موسيقي غربي روز به روز بيشتر مي‌شد و پلوراليسمي باشكوه در دنياي موسيقي غرب پديد مي‌آمد. مارتين لوتر به موسيقي علاقه‌مند بود و همين امر در پررنگ بودن موسيقي در كليساي لوتري نقش بسزايي داشت. لوتر در خوانندگي و نوازندگي فلوت و آهنگسازي نيز مهارت داشت. او همانند افلاطون و ارسطو به نقش مهم موسيقي در امر آموزش و اخلاق باور داشت.

 

لوتر از آنجايي كه واسطه‌سوز بود و قبول نداشت كه روحانيت واسطه خدا و خلقش است در موسيقي كليسايش نيز واسطه‌اي به نام گروه كر را حذف كرد. يعني به جاي اينكه گروه كر يا برگزيدگان كليسا مناسك عبادي را به جاي آورند، چنان‌كه كليساي كاتوليك چنين تاكيدي داشت، همه نمازگزاران و عابدان مي‌توانستند در كنار يكديگر هم‌سرايي كنند و خدايشان را هنرمندانه‌ و بي‌دخالت گروه كر بپرستند. البته كليساهاي لوتري گروه كر داشتند ولي وجود اين گروه‌هاي كر به معناي محروم بودن مومنان از پاره‌اي سرودخواني‌هاي دسته‌جمعي نبود.

 

سده هفدهم: تولد اپرا در عصر باروك

در قرن هفدهم، سرمايه‌داري تجاري در اروپا رشد چشمگيري را تجربه كرد. با رشد ثروت عمومي در اروپا، رفاه و آسايش موسيقي‌دانان غربي نيز فزوني گرفت. ايتاليا همچنان بهشت اهل ساز و آواز بود و فلورانس نيز قلب اين بهشت. با ثروتمند شدن اروپا، جمع بيشتري از مردم اين قاره نيز وضع مالي بهتري پيدا كردند. دربسياري از شهرها، فرهنگستان‌هايي وجود داشت كه از موسيقي حمايت مي‌كردند و اپراخانه‌هاي عمومي هم در شهرهاي متعددي بنا شد. ونيز مركز اپراخانه‌ها بود. مردم نسبتا مرفه، به اپرا و كنسرت مي‌رفتند.

 

نخستين كنسرت‌هاي عمومي، در ١٦٧٢ در انگلستان برگزار شد. در بررسي موسيقي سده هفدهم، نويسندگان كتاب ابتدا به اين نكته اشاره مي‌كنند كه واژه «باروك» به معناي نابهنجار، بي‌تناسب، عجيب و غريب يا ناخوشايند از واژه پرتغالي «باروكو» به معناي مرواريد بدتراش مشتق شده است. اصطلاح باروك در واقع واكنشي به تحول سليقه موسيقي‌دانان در قرن هفدهم بود. منتقدان اين تحول سليقه از هنر و موسيقي ميانه سده هجدهم بيزار بودند و در توصيف اين هنرها، از سر تمسخر، از واژه باروك استفاده مي‌كردند.

 

آنها موسيقي باروك را نامطبوع و بي‌آهنگ و پر از تغييرهاي بيهوده توناليته و وزن مي‌دانستند. در قرن هفدهم، اپرا نيز پا به صحنه تاريخ گذاشت. تركيبي از شعر و نمايش و موسيقي و صحنه‌آرايي، اپرا را از حوالي سال ١٦٠٠ شكل داد. اپرا، كه يكي از ژانرهاي موسيقي به شمار مي‌رود، در قرن هفدهم و هجدهم بسيار محبوب بود و هنوز هم در جهان غرب، طرفداران پرشمار خودش را دارد. «باله درباري» هم در قرن هفدهم با حمايت لويي چهاردهم رشد كرد. باله درباري، قطعه‌اي نمايشي-موسيقايي بود مبتني بر تك‌خواني و هم‌سرايي و و رقص‌هاي بي‌كلام.

 

بزرگ‌ترين آهنگساز تاريخ بشر

در قرن هجدهم، آهنگسازان آلماني از راه رسيدند. باخ و هايدن و موتسارت و تلمان و هندل و بتهوون. باخ و هايدن و موتسارت به دليل ابداع ژانرهاي نو خوش درخشيدند و علاوه بر اين، در درآميختن عناصر سنت‌هاي آلماني و ايتاليايي و فرانسوي نبوغي چشمگير داشتند. نويسندگان كتاب، راز موفقيت آلماني‌هاي سده هجدهم را حفظ تعادل ذوق و ويژگي‌هاي بومي و خصوصيات وارداتي مي‌دانند.

 

فصل نوزدهم كتاب «تاريخ موسيقي غرب» بر آثار باخ و هندل متمركز است. مطابق گزارش اين فصل در طول قرن هجدهم، شمار اشراف موسيقي‌دوست و موسيقي‌دان آلمان افزايش چشمگيري يافت و چنين فضايي نه تنها به رشد موسيقي كلاسيك در آلمان كمك كرد، بلكه نوابغ اين ژانر موسيقي غربي را نيز از حاميان مطلوبي برخوردار كرد.

 

مولفان كتاب در توصيف باخ مي‌نويسند: «يوهان سباستين باخ به تصديق بسياري از دوستداران موسيقي بزرگ‌ترين آهنگساز تاريخ بشر است. مقام كنوني او با شهرتش در روزگار زندگي هنرمند در تضاد است چراكه در آلمان پروتستان صرفا به عنوان ارگ‌نوازي چيره‌دست و نويسنده آثار كنترپواني فاخر شناخته مي‌شد و شمار اندكي از آثارش منتشر و دست به دست مي‌گشت. باخ در دوران زندگي‌اش تمام سبك‌ها، فرم‌ها و ژانرهاي اصلي روز (مگر اپرا) را آزمود و آنها را با شيوه‌اي نو درآميخت و توسعه داد.» بحث مفصل نويسندگان كتاب درباره جزييات آثار باخ، يكي از جذاب‌ترين فصل‌هاي كتاب را رقم زده است.

 

عصر روشنگري: ايدئاليسم موسيقايي

در عصر روشنگري، يعني در همان دوراني كه باخ و بتهوون ظهور كرده بودند، اگرچه سبك‌هاي متنوعي در موسيقي غربي وجود داشتند اما نويسندگان پيشرو در ميانه و اواخر سده هجدهم، شيوايي موسيقايي را تكريم مي‌كردند. به نوشته نويسندگان كتاب: «مخاطبان و منتقدان موسيقي به جاي ارج‌نهادن به پيچيدگي‌هاي كنترپواني و ملودي‌هاي‌سازي مهارنشدني دوران باروك، از موسيقي‌هايي آوازي استقبال مي‌كردند كه در قالب عبارت‌هاي كوتاه و با همراهي‌هاي مختصر همراه بود.

 

نويسندگان بر اين باور بودند كه زبان موسيقي بايد همگاني باشد؛ فقط يك ملت يا شهر را مخاطب قرار ندهد و همه سليقه‌ها‌- از كارشناسان گرفته تا بي‌سوادان- را سيراب كند. به گمان آنها، موسيقي ناب موسيقي‌اي بود كه در عين اصالت سرگرم‌كننده باشد.»

 

انقلاب فرانسه: ظهور بتهوون

انقلاب فرانسه همه جنبه‌هاي زندگي فرانسويان، ازجمله موسيقي را دگرگون ساخت. پيام‌ها و داستان‌هاي انقلاب به وسيله ترانه‌هاي عامه‌پسند سينه‌ به سينه منتقل مي‌شد. آهنگسازان براي جشن‌هاي عمومي سمفوني و مارش‌هاي نظامي و براي جشنواره‌هاي دولتي مرتبط با بزرگداشت انقلاب، كرال‌هايي مفصل مي‌نوشتند. اين آثار كرال با نام «سرودهاي انقلابي» شناخته مي‌شدند.

 

دولت از اپرا و اپراكميك، دو ژانر پرطرفدار در پاريس، پشتيباني مي‌كرد اما به هر حال، اپرانامه‌ها به دلايل سياسي سانسور مي‌شدند. طرح بسياري از داستان‌ها بر اساس تم‌هاي انقلابي يا دغدغه‌هاي اجتماعي روز نوشته مي‌شد.كنسرواتوار پاريس يكي از ماندگارترين دستاوردهاي انقلاب بود.

 

دولت انقلابي اين مدرسه موسيقي را در ١٧٩٥ بنيان گذاشت تا فراگيري شاخه‌هاي گوناگون علمي و هنري براي همه شهروندان فارغ از طبقه اجتماعي، ثروت يا سنت خانوادگي ممكن شود. وقتي انقلاب فرانسه پيروز شد، بتهوون ١٩ ساله بود. او از هايدن و موتسارت تاثيرپذيرفت، انقلاب فرانسه را از دور نظاره كرد و ابتدا مجذوب ناپلئون و سپس از او دلسرد شد.

 

بتهوون تا ١٨٠٢ بر زبان موسيقي و ژانرهاي زمانه مسلط شد، تا ١٨١٤ سبكي نو پديد آورد كه او را به آوازه‌اي بلند رساند و تا ١٨٢٧، موسيقي‌اش درون‌نگرانه‌تر شد؛ به‌گونه‌اي كه فهم و اجرايش براي شنوندگان و اجراكنندگان دشوار بود. پس از بتهوون، واگنر مهم‌ترين آهنگساز قرن نوزدهم بود. بسياري از ايده‌هاي واگنر، به ويژه در باب روابط ميان رشته‌اي هنرهاي گوناگون و ديدگاهش درباره هنر به مثابه دين، دنياي هنر را تكان داد. تمام آثار او براي صحنه نمايش نوشته شده‌اند. واگنر اپراي رمانتيك آلماني را به اعتلا رساند و كلا هنر اپرا را در مقام نمايشي مبتني بر موسيقي و برساخته از همه گونه‌هاي هنري بازتعريف كرد.

 

قرن بيستم: عصر توسعه موسيقي

در ابتداي قرن بيستم، آثار برجسته تاريخ موسيقي تقريبا بر تمام گونه‌هاي موسيقي كنسرتي، از پيانو و اپرا گرفته تا موسيقي مجلسي و كنسرت‌هاي اركستري، سايه افكنده بود. در قرن هجدهم، موزيسين‌ها و شنوندگان همواره به دنبال آثار تازه بودند و هر قطعه‌اي كه بيش از بيست سال از عمرش گذشته بود، به لقب «عتيقه» مزين مي‌شد. ولي موسيقيدانان و مخاطبان در آغاز قرن بيستم انتظار داشتند كه در كنسرت‌ها با قطعه‌هايي مربوط به دست‌كم يك نسل پيش مواجه شوند و آثار تازه را نيز با معيارهاي كلاسيك تاريخ مي‌سنجيدند.

 

ريشارت اشتراوس در دو سده نوزدهم و بيستم براي جهان موسيقي بسيار مهم بود. با پايان يافتن جنگ جهاني اول، نوآوري در موسيقي غرب وارد فضاي تازه‌اي شد. در دهه ١٩٢٠ موسيقي آفريقايي‌امريكايي در فرهنگ موسيقي امريكايي‌ها روز به روز مهم‌تر شد. سنت بلوز و سنت جز از دل اين اهميت نوپديد بيرون آمد و دهه ١٩٢٠ «عصر جز» نام گرفت. ريشه‌هاي موسيقي بلوز روشن نيست. ظاهرا از تركيب ترانه‌هاي دهقاني و ديگر سنت‌هاي شفاهي آفريقايي‌امريكايي پديد  آمده است.

 

سرايندگان ترانه‌هاي بلوز معمولا از نامرادي‌ها و بدرفتاري‌ها مي‌گفتند و از ديگر مشكل‌هايي كه آدميزاد را به اندوه و افسردگي (بلو) مي‌كشاند. بلوز به دو سنت كلاسيك و دلتا تقسيم شد. بلوز كلاسيك بيش از دلتا روي صفحه‌هاي موسيقي رفت اما بلوز دلتا سبكي قديمي‌تر بود. بلوز كلاسيك با صداي آفريقايي‌امريكايي، غالبا با همراهي پيانو يا دسته‌هاي كوچك، اجرا مي‌شد.

 

موسيقي جز ريتم‌هاي سكته‌دار و روحي لجام‌گسيخته داشت؛ روحي كه تمام قواعد اجتماعي و موسيقايي پيشين را به سخره مي‌گرفت. بداهه‌نوازي از ركن‌هاي اصلي موسيقي جز بود. جز به سرعت در امريكاي شمالي، امريكاي لاتين و اروپا رواج يافت. اروپايي‌ها به لطف صفحه‌ها و نت‌نوشته‌هاي وارداتي و اجراي زنده گروه‌هاي مسافر با موسيقي جز آشنا شدند. سربازان آفريقايي‌امريكايي موسيقيداني كه در جريان جنگ اول جهاني در اروپا خدمت مي‌كردند، نقش مهمي در معرفي جز به اروپايي‌ها داشتند.

 

پريا سپينود

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش