به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، هشام مطر، نویسنده و روزنامهنگار لیبیتبار آمریکایی است که در حال حاضر در لندن زندگی میکند و کتابهایش را به زبان انگلیسی و فرانسه مینویسد.
او با انتشار نخستین رمانش با عنوان «در کشور مردان» موفق شد به فهرست کوتاه نامزدهای جایزه من بوکر در سال ۲۰۰۶ راه پیدا کند و دومین رمانش با عنوان «آناتومی یک ناپدید شدن» از پرفروشترین آثار منتشر شده در مصر و برخی از کشورهای اروپایی شد. اثر دیگر او با عنوان «بازگشت: پدران، پسران و سرزمینهای میان آنها» در رشته زندگینامه و خودزندگینامه جایزه پولیترز را در سال ۲۰۱۷ از آن خود کرد.
گاردین اخیراً به مناسبتهای مختلف مصاحبههای کتابی با نویسندگان مطرح بینالمللی ترتیب میدهد. روزنامه انگلیسی این بار به سراغ هشام مطر، نویسنده مطرح جهان عرب رفته است که در ادامه این گفتوگو را میخوانیم.
- کتابهای که در حال خواندن آنها هستید؟
در حال حاضر یک مجموعه شعر جدید از سینیاد موریسی، شاعره اهل ایرلند تحت عنوان «در تعادل» را هر شبها پیش از خواب میخوانم. به تازگی نیز با آثار عبدالفتاح کیلیتو، نویسنده و منتقد مراکشی آشنا شدهام و کتاب «به زبان من حرف نخواهی زد» را میخوانم. او واقعا باهوش و شوخطبع است.
- کتابی که زندگی شما را تغییر داد؟
زمانی که خیلی کوچک بودم نسخه سانسور نشده «هزار و یک شب» را با همه پیرنگهای ترسناک و عجیبش برایم میخواندند. در آن زمان چیز زیادی از آن درک نمیکردم اما بعدها به درون فکر و ذهنم نفوذ کرد. از آن زمان روح این اثر را پنهانشده در آثاری چون «دن کیشوت»، «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» و آثار رابرت لویی استیونستن، جوزف کنراد و خورخه لوئیس بورخس یافتم.
- کتابی که آرزو میکردید خودتان آن را مینوشتید؟
«در جستجوی زمان از دست رفته» را با شوق و تحسین بسیار خواندم. در واقع کتابی بود که احساس مرا نسبت به جهان پیرامونم، گسترش داد و مرا از پوسته تنگ دنیای درونم بیرون کشید. یکی از نبوغهای فراوان پروست همین است که با خواندن آثار او احساس میکنید باهوشتر، دقیقتر و در توانایی احساس کردن از آنچه فکرش را میکردید، بهتر شدهاید. به اعتقاد من هیچ رمانی در آن این اندازه ایده، لذت و شادمانی وجود ندارد.
- کتابی که فکر میکنید چنانچه باید، قدرش دانسته نشده است؟
ادبیات بینالملل در سطحی گسترده ناشناخته مانده و در مقابل، به کتابهای انگلیسی بیش از حد بها داده میشود. فقط یک و نیم درصد از کتابهایی که در انگلستان منتشر میشود و ۳ درصد از کتابهایی که در آمریکا به چاپ میرسند، کتابهای ترجمهشده هستند و فروش همانها نیز به طرز غمانگیزی پایین است. این موضوع فرهنگ را فقیرتر و نارسیسم را غنیتر میکند. در واقع خیلی کسالتبار و خطرناک نیز است.
- کتابی که بیشترین تاثیر را بر نوشتار شما داشته است؟
شاید «خورشید هم چنان میدمد» نوشته ارنست همینگوی. چرا که مرا فریب داد و به رفتن ترغیب کرد.
- کتابی که فکر شما را تغییر داد؟
«نامههای گوستاو فلوبر به ایوان تورگنیف» و همین طور «خاطرات» سویاتوسلاو ریختر، پیانیست روسی. همه این کتابها به من معنای احتمالی زندگی طبق ذهنیت و نگرش فرد را آموختند.
- آخرین کتابی که شما را به خنده انداخت؟
کتاب «جایزههای من» توماس برنهارد. عاشق این نویسنده اتریشی هستم. او، هم مرا به شدت عصبانی، هم شگفتزده و هم سرگرم میکند. درست به یک اندازه.
- کتابی که نتوانستید تمامش کنید؟
کتابهای بسیاری بودهاند. من هم خیلی حریصم و هم خیلی بیحوصله. هم سبک اثر برایم مهم است و هم در پی لذت خواندنم و هم ایده برایم جذاب است. دنبال شعر و فلسفه هستم. درواقع خواننده موشکاف و بادقتی هستم و بیشتر وقتها یک کتاب را چند بار میخوانم و یا نیمه کاره رها میکنم.
- کتابی که بیشتر هدیه دادهاید؟
گزیده شعرهای بورخس. همچنین به جستجو و یافتن نسخههای نادر و قدیمی کتابها علاقهمندم. هم به این امید که شخصی که برای من مهم است شاید همان خطهایی را خوانده که من خواندهام و احساسی مشابه احساس من داشته است.
- کتابی که بیشتر دوست دارید به یاد بیاورید؟
در واقع این سوال کمی ناراحتم میکند. مثل این میماند که کسی بر روی شانه شما بزند درست وقتی که وسط یک رویای زیبا هستید.
- 12
- 4