هر روز اتفاقات زیادی در جهان رخ میدهد، اتفاقاتی که معمولا بعد از چند روز فراموش میشوند اما بعضی از آنها آنقدر مهم هستند که در تاریخ ماندگار میشوند و حتی شاید سرنوشت افراد زیادی را هم تغییر دهند؛ اتفاقاتی مثل جنگ، ترور، آتشسوزی یا انفجار در یک مکان استراتژیک و ... ثبت این وقایع و نوشتن گزارش درباره آنها به طور طبیعی وظیفه خبرنگاران و روزنامهنگاران است. اما گاهی این اتفاقات چنان جذابیت و پتانسیل دارند که روزنامهنگار به جای نوشتن آنها در یک روزنامه تصمیم به چاپ آنها در قالب یک کتاب میگیرد. «جنگ چهره زنانه ندارد» یا «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» نمونههای مطرحی از این مستندنگاریهای داستانوار هستند اما اگر بخواهیم کتابی داخلی در این حوزه نام ببریم، آیا نمونه موفقی پیدا میکنیم؟
روزنامهنگارانِ فقط روزنامهنگار
«جنگ چهره زنانه ندارد» روایتی پرفراز و نشیب است از روزگار جنگ جهانگیر دوم؛ خاطرات زنانی که در ارتش اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند و حالا پس از سالها، از کابوسها، تنهایی و هول و هراسهای خودشان میگویند. زنانی پرستار، تک تیرانداز، خلبان، پارتیزان، بیسیمچی و ... با خاطراتی تکاندهنده. نویسنده این کتاب سوتلانا الکسیویچ، نویسنده و روزنامهنگار بلاروسی است که برای این کتاب جایزه نوبل ادبیات را ازآن خود کرده است.
در سالهای دهه شصت، اوریانا فالاچی، روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبهگر سیاسی ایتالیایی یک سال در ویتنام و مکزیک زندگی کرد و کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» را نوشت که نگاهی است آگاه به پشت سنگر جنگ، به اجتماعی که آتش و باروت از انسان فقط گوشت دریده از هم و لاشهای خون آلود و کبود، باقی میگذارد. این کتاب جوایز زیادی را برای او به ارمغان آورد.
نمونههایی از این دست در دنیای ادبیات جهان کم نیستند. کتابهایی که توسط روزنامهنگاران درباره اتفاقاتی واقعی به صورت مستند تهیه شدهاند اما زبانشان زبانی عام است که اکثر مردم میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. اما آیا ایران هم سهمی در این نوع کتابها دارد؟ آیا روزنامهنگاران ما میتوانند در این حوزه فعالیت کنند؟ علی گرانمایهپور، استاد ارتباطات در اینباره به «ابتکار» میگوید: اگر نگاهی به تالیفات شعر، رمان و داستان در ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی بیندازیم به داستانهایی مثل «چرند و پرند»، «غربزدگی» جلال آل احمد و ... برمیخوریم. در گذشته روزنامهنگاران قدیمی یا بنیانگذاران اولین روزنامههای ایران، اکثرا نویسنده، مصحح، ویراستار، شاعر و ... بودند. قدرت نویسندگی به این افراد توانایی روزنامهنگاری هم داده بود.
او ادامه میدهد: در عصر جدید شاهد چرخش در میان روزنامهنگاران هستیم که بنا بر آن دیگر در میان این افراد کمتر افرادی مولف، نویسنده، شاعر و ... فعالیت میکنند. بیشتر روزنامهنگاران امروز، حرفهشان تنها روزنامهنگاری است. بنابراین تعداد کمی از این افراد قابلیت نویسنده یا شاعر شدن دارند.
رابطه عکس سانسور و روزنامهنگاری تحقیقی
عوامل مختلفی در جذابیت یک کتاب سهم دارند. در موضوعاتی مثل اتفاقات مستند که توسط یک روزنامهنگار ثبت و نگارش میشود، یکی از این عوامل است اما عامل دیگر خود نویسنده و شناخته شدن او است. وقتی نام فالاچی، الکسیویچ، کریستین امانپور و روزنامهنگارانی از این دست را میشنویم ناخودآگاه جذب نوشتههایشان میشویم چون برای ما شناخته شده و جذاب هستند. آیا در ایران در حال حاضر چنین روزنامهنگارانی تحقیقی و مستندنگار وجود دارند که به اندازه کافی برای مردم شناخته شده باشند تا مردم به واسطه اسمشان کتابشان را بخرند؟ گرانمایهپور میگوید: ظهور و بروز روزنامهنگاران نویسنده، کسانی که به صورت تحقیقی بنویسند، روزنامهنگارانی که بتوانند خاطرات بنویسند، ارتباط مستقیم با فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد.
زمانی که اوریانا فالاچی خاطرات خودش را مینویسد، والتر لیپمن زمانی که خاطرات خودش را درباره جنگ سرد مینویسد، در فضای اجتماعی خودشان محدود نبودند، دچار سانسور نبودند. هر چه سانسور کمتر باشد، روزنامهنگاران در کنار روزنامهنگاری نویسندههای بهتری خواهند شد. رابطه خیلی مستقیمی بین نویسندگی و هنرمند بودن و خوشذوق بودن روزنامهنگار با فضای اجتماعی وجود دارد.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: گلآقا یک طنزپرداز بود اما قدرت طنزپرداز بودن به او این توانایی را داد که روزنامهنگار خوبی هم باشد. ما اگر به طنز اجازه بروز و ظهور بدهیم، اگر به گزارش تحقیقی اجازه فعالیت بدهیم میتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم. در حال حاضر کدام روزنامهنگار ایرانی در دهههای اخیر توانستهاند با توجه به فضاهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کتاب خاطرات بنویسند؟
هر کدام چنین کاری کنند باید به قشر یا نهادی پاسخگو باشند. بخشی از توانایی نوشتن اینگونه کتابها به آماده بودن فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه باز میگردد.
نقد تلخ روزنامهنگاری در مقابل شیرینی روایت رمانها
اگر تصور کنیم که فضای مناسب برای نوشتن کتابهای مستند و تحقیقی توسط روزنامهنگاران فراهم باشد، آیا مردم از اینگونه کتابها استقبال خواهند کرد؟ گرانمایهپور میگوید: در کشور ما متاسفانه یا خوشبختانه فعلا غلبه نویسندگان مشهور رمان، داستانهای عامه و داستان های اجتماعی پوپولیستی بیشتر از روزنامهنگاران است. شاید شهرت نویسندگان متعدد که نه روزنامهنگارند و نه سابقه ژورنالیستی دارند بسیار بیشتر از روزنامهنگاران باشند. بنا به دلایلی هنوز نتوانستیم فرآیندی برای روزنامهنگاران فراهم کنیم که روزنامهنگاران نویسنده، نقاش، طنزنویس و .. را برجسته کنیم. علت این است که روزنامهنگار در رشته خودش نقد اجتماعی خواهد داشت و این نقد تلخ است، در حالی که رماننویس یک نقد اجتماعی را در قالب رابطه دو نفر یا یک داستان تخیلی بیان میکند اما روزنامهنگار نمیتواند چنین کند. روزنامهنگار باید به نقد اجتماع بپردازد.
او درباره تفاوت روزنامهنگار با نویسنده و رماننویس میگوید: رویکرد و نگاه روزنامهنگار به هر مسئلهای نگاه نقادانه است. یک رماننویس در داستانش با ایجاد روابط پیچیده ظلم، سلطه، ولنگاری جامعه و ... را نشان میدهد. اما یک روزنامهنگار این موضوعات را به صورت نقد جامعه بیان میکند. بنابراین ممکن است احساس شود روزنامهنگاران در نوشتن کمی دچار سانسور میشوند. البته باید از متخصصان پرسید که مخاطبان روزنامهنگاران توده مردم هستند یا قشر روشنفکر.
گرانمایه درباره اهمیت نگارش کتابهای مستندنگاری و تحقیقی توسط روزنامه نگاران آن هم برای مخاطب عام میگوید: بخشی از آنچه تحت عنوان نویسندگی در جامعه مطرح میشود بستگی به مخاطب دارد. هر چه کتاب با زبان فاخرتر یا سنگینتری نوشته شود بازار کمتری دارد. بنابراین نویسنده کتاب را به گونهای مینویسد که توده مردم هم بتوانند کتاب را بخوانند و از آن استقبال کنند. بخشی از نویسندگی در هر صورت به بازار بستگی دارد و باید سلیقه عمومی هم رعایت شود.
فاطمه امینالرعایا
- 18
- 6