نمیدانم چه صیغهای است که پدرها وقتی پا به میانسالی میگذارند آرزو دارند یک کتابفروشی کوچک و نقلی با قفسههای چوبی پر از کتابهای قدیمی داشته باشند. تا همین چندسال پیش که پدرم با لذت از کتابهای کتابخانهاش نگهداری میکرد و اسمش را مُهر کرده بود و در صفحه اول کتابهایش میکوبید تا وقتی دوست و آشنا کتابهایش را قرض گرفتند، یادشان بماندکه به صاحبش برگردانند؛ تا همین چندسال پیش که در آستانه بازنشستگی حرف از بازکردن یک کتابفروشی نقلی در محلهمان میزد، فکر نمیکردم داشتن یک مغازه کتابفروشی علاقهای مشترک بین خیلی از پدرهاست.
با همه اینها خبر کسادی بازار کتابفروشیهای قدیمی تهران و تعطیلی تعدادی از آنها، باعث شدتا رأی پدر را برای بازکردن کتابفروشی بزنم! از آن روز سالها میگذرد؛ حالا در لابهلای اخبار تلخ و حوصله سر بر و بعضا تکراری از بالارفتن قیمت دلار و رانتهای میلیاردی یک خبر خوب هم آمده است؛ اینکه سروش صحت بازیگر، نویسنده و کارگردان به اصفهان رفته و یک شهر کتاب چند طبقه افتتاح کرده است. راستش ترجیح میدهم این خبر را از پدر مخفی کنم و امروز بریده مطلبم را برایش نفرستم!
شاید به این دلیل که بعد از صحبتکردن با سروش صحت قانع شدم که ریزش کتابخوانها و کسادی بازار کتابفروشیها نباید ما را در برابر شرایط تسلیم کند و شاید بهتر بود میگذاشتم پدرم کتابفروشیاش را داشته باشد. درست مثل او که در شرایط کمشدن سرانه مطالعه ایرانیها و آرزوهای به دل مانده خیلی از پدرها، ریسک بازکردن یک کتابفروشی را به جان خرید تا کتابفروشیاش زمینه تعامل و همصحبتی مردم را در یک فضای فرهنگی ایجاد کند. تا مردم بیایند کتابهای قفسهها را بردارند، روی مبل بنشینند، با هم کتاب و قصه و نمایشنامه بخوانند و کتابفروشیها هم مثل خیلی از فضاهای دیگر پاتوقی باشند برای تعامل بین مردم.
با سروش صحت درباره راهاندازی شهر کتاب در اصفهان صحبت کردم و او از علاقه و آرزوهایش گفت، از اینکه از همان دوران کودکی که ساکن اصفهان بودهاند، پاتوقش کتابخانههای قدیمی شهر بوده و حالا بعد از ٣٤سال دوری از زادگاهش دوباره به اصفهان برگشته تا دریچه دیگری از فضای فرهنگی به روی همشهریانش باز کند.
شهر کتاب ما خانهای است برای همه مردم
شما در اصفهان زندگی نمیکنید، چه شد که سروش صحت بهعنوان یک هنرمند پایتختنشین تصمیم گرفت در اصفهان شهر کتاب راهاندازی کند؟
من متولد اصفهان هستم و از کودکی به فعالیت درحوزه کتاب علاقه داشتم. در چندسال اخیر پیغامهای زیادی داشتم و خیلیها میگفتند چرا کاری در رابطه با کتاب و کتابخوانی برای شهر خودت انجام نمیدهی؟! مخصوصا وقتی که برای تدریس به پردیس اصفهان میرفتم یا زمانی که برنامه کتاب باز را اجرا میکردم، یک عده کلاسهای فیلمنامهنویسی میخواستند و عدهای هم جلسات کتابخوانی و قصهخوانی و بعضیها هم سراغ نمایشنامهخوانی را از من میگرفتند.
بنابراین خیلی با خودم فکر کردم که چه میشود کرد که همه اینها در کنار هم وجود داشته باشد و به این نتیجه رسیدم که یک مجتمع فرهنگی مثل شهرکتاب میتواند محلی باشد برای جمعشدن اهالی و دوستداران حوزههای فرهنگی. این اتفاق با چیزی که همیشه دلم میخواست، همسو و همراستاست و با برادرم تصمیم گرفتیم این ایده را اجرا کنیم.
تا چندسالگی در اصفهان زندگی میکردید؟
من سال ١٣٤٤ در اصفهان به دنیا آمدم تا سال ١٣٦٣ یعنی تا سن ١٩سالگی در اصفهان بودم؛ بعد هم دانشگاه قبول شدم و به تهران رفتم اما خانواده همچنان ساکن اصفهان هستند.
گفتید که از کودکی به کتاب و کتابخوانی علاقه داشتهاید. در دوران جوانی و نوجوانیتان، اصفهان کتابفروشیهای بزرگ داشت؟
بله؛ کتابفروشیهای قدیمی و معتبری مثل کتابفروشی ثقفی، مشعل، تدین و مهرگان در اصفهان هستند. بعدها مقابل هتل عباسی هم یک مجموعه کتابفروشی باز شد.
آقای صحت در سالهای اخیر به دلیل کاهش سرانه مطالعه ایرانیها و عدم استقبال مردم از کتابخوانی، کتابفروشیهای کوچک و حتی قدیمی تهران فروشگاههایشان را تعطیل کردند. کتابفروشیهای قدیمی اصفهان هنوز سرجایشان هستند؟
بله؛ کتابفروشیهای قدیمی اصفهان هنوز هم هستند، اما درست است متاسفانه این اتفاق برای تعدادی از کتابفروشیها افتاد.
آقای صحت مردم شما را نهتنها با بازیهای خوبتان در تلویزیون و سینما بلکه با نوشتههایتان هم میشناسند. مثل نویسندگی سریالهای پرمخاطب شبهای برره، ساختمان پزشکان (در مقام نویسنده و کارگردان) یا زیرآسمان شهر. کتاب و کتابخوانی چقدر روی قلم و نوشتن شما تأثیرگذار بود؟
من نمیتوانم درباره خودم این حرف را بزنم یا از خودم تعریف کنم! در تفسیر کلی کتابخواندن باعث افزایش آگاهی میشود و این موضوع میتواند روی هربخشی از فکر و ذهن انسان تأثیر بگذارد. مگر میشود یک انسان تجربهای در زندگیاش کسب کند و آن تجربه در زندگیاش تأثیر نداشته باشد. وقتی یک رمان میخوانیم، در واقع انگار زندگی یک آدم دیگر را تجربه میکنیم. به نظر من هر رمانی خودش یک زندگی جدید است. بنابراین افزایش آگاهی و تجربه بیشتر است که میتواند به نوشتن هم کمک کند.
در وضعیتی که علاقه مردم نسبت به این حوزه کمرنگتر شده و از طرف دیگر فروشگاههای بزرگی مثل شهرکتاب مخاطبان بیشتری به خودش جذب میکنند، چه کاری میتوان برای بقای کتابفروشیها و جذب مخاطب انجام داد؟
ببینید خود من وقتی تصمیم گرفتم شهرکتاب را در اصفهان راهاندازی کنم به این موضوع که در اطراف ما کتابفروشی محلی نباشد خیلی توجه کردم. چون واقعا کتابفروشیهای محلی مثل شعلههای آتش و خردی هستند که هر محلهای به آنها نیاز دارد و اینکه بمانند و پایدار باشند خیلی مهم است.
شهر کتاب شما در اصفهان، بزرگ و چند طبقه است؟
بله یک خانه بزرگ و چند طبقه است و بخشهای مختلفی مثل کتاب، موسیقی، لوازمالتحریر و حتی فضایی برای نشستهای فرهنگی دارد.
فروشگاههایی مثل شهر کتاب معمولا به شکل مغازههای بزرگ و چند طبقه هستند چرا یک خانه را برای شهر کتاب انتخاب کردید؟
به این دلیل که نمیخواستم شهر کتاب اصفهان صرفا یک فروشگاه و محل فروش باشد. دلم میخواست وقتی مردم به اینجا میآیند فضایی باشد که در آن احساس آرامش و امنیت کنند. خانه این حس گرما و صمیمیت را دارد. بنابراین ما صرفا یک فروشگاه نیستیم که مردم بیایند و مجبور باشند چیزی بخرند، ما به آنها نمیگوییم اگرچاییتان را میل کردید میتوانید تشریف ببرید! هرکسی هرچقدر که دلش خواست میتواند در این فضا بماند، بنشیند، کتاب بخواند و با دیگران حرف بزند.
تاکید شما روی پاتوق فرهنگی است. قرار است چه برنامههایی در شهرکتاب اجرا شود؟
از یک طرف جمع شدن و دید و بازدید اهالی هنر چه در حوزه کتاب و چه در حوزههای موسیقی، هنرهای تجسمی، ادبیات، نمایش. از طرف دیگر هم قرار است در این فضا نشستهای نمایشنامه خوانی، قصه خوانی و کارگاه نقد قصه برگزار شود.
بازیگران، نویسندگان و مردم شگفتزدهام کردند
الان سالها است که ساکن تهران هستید اما افتتاح شهر کتاب و برنامههای فرهنگی که قرار است در آنجا اجرا شود تأثیری در رفت و آمد بیشتر شما به اصفهان میگذارد؟ منظورم این است که در برنامههای فرهنگی شهرکتاب خودتان هم شرکت میکنید؟
بله تاجایی که بشود و سرکار و پروژهای نباشم قطعا در این برنامهها شرکت میکنم.
اگر قرار باشد مردم فقط به شهرکتاب بیایند و کتاب بخوانند، شما چه سبک کتابهایی را به مخاطبانتان پیشنهاد میدهید؟
من دلم میخواهد مردم با هر سلیقه و عقیدهای که دارند و در هرسن و سالی که هستند کنار هم بنشینند و با هم حرف بزنند و هر سبک کتابی را دلشان میخواهد، بخوانند.
آقای صحت واکنش مردم اصفهان و استقبالشان از شهرکتاب چطور بود؟
واقعا شگفتزده شدیم. در روز افتتاح شهرکتاب دور از تصور و انتظار ما مورد استقبال مردم قرار گرفت و این نشان میدهد که شهرستانها چقدر پتانسیل ایجاد و فعالیتهای فرهنگی را دارند.
کدام هنرمندان و نویسندگان در افتتاحیه شهر کتاب به اصفهان آمدند؟
از نویسندگان سیاوش گلشیری، عباس عبدی و سارا سالار و از بازیگران مهراب قاسم خانی، شقایق دهقان و پژمان بازغی.
این استقبال مردم شما را تشویق نمیکند که در شهرستانهای دیگر هم شعبههای دیگر شهرکتاب را راهاندازی کنید؟
بگذارید فعلا ببینیم سرانجام اینجا چه میشود و آیا میتوانیم موفق باشیم. آرزوی قلبی خود من این است که در تک تک شهرها یک شهرکتاب داشته باشم.
شما یک هنرمند شناخته شده در بین مردم هستید و ازسال گذشته با همه درگیریها و شلوغیهای کاریتان مدتها برای گرفتن مجوز افتتاح شهرکتاب در اصفهان تلاش کردید. شما که پروسههای مختلف را برای تأسیس شهرکتاب پشت سرگذاشتهاید فکر میکنید مردم و کسانی که به این کار علاقه دارند هم میتوانند این کار را انجام دهند؟
فکر میکنم اگر پیگیر این کار باشند قطعا نتیجه میدهد. شهرکتاب، شهرداری وشورای شهر اصفهان با ما نهایت همکاری را کردند. همان موقع هم کمیسیون فرهنگی شورای شهر اصفهان تأکید داشت که از هر سرمایهگذار خصوصی که بخواهد در این حوزه فعالیت کند حمایت خواهد کرد.
وقتی هنرمندان وسلبریتیها پشت یک جریان فرهنگی یا هر جریان دیگری قرار میگیرند چقدر به جذب مخاطب کمک میشود؟
ببینید لطف مردم نسبت به ما زیاد است. برای خود من همیشه لطف و توجه مردم در کارهایم موثر بوده است و به تبع سعی کردم این لطف و محبت مردم را در مسیری استفاده کنم که به ارتقای فرنگ عمومی جامعه کمک کند.
آقای صحت،آخرین سوالم از شما این است که شهر اصفهان قبل و بعد از شهر کتاب را چطور میبینید؟
اصفهان زادگاه من و محل خاطراتم است. جایی است که ریشه و خانوادهام در آن قرار دارد. اصفهان بدون شهر کتاب هم یکی از نگینهای شهری دنیا بوده و هست. امیدوارم شهر کتاب هم در گوشهای از این شهر بتواند کار خودش را بکند و مردم اصفهان در این فضا دور هم جمع شوند تا برای شهر زیبایمان یک دریچه دیگری هم باز شده باشد.
بهناز مقدسی
- 17
- 1