«پساز باران» نمایشنامهای از سرژی بلبل، یکی از خلاقترین نمایشنامه نویسان کاتالان اسپانیاست که در نشر نی بهعنوان چهل و سومین مجلد از مجموعه دورتادور دنیا با ترجمه نگار یونسزاده منتشر شد. این نمایشنامه در فضای آخرالزمانی میگذرد و دارای چند شخصیت است که همه بدون نامند اما با شخصیتپردازی فوقالعاده نویسنده هریک از آنها در جریان نقشی که در صحنه ایفا میکنند و کنشهایشان شناخته میشوند.
این نمایشنامه در اسپانیا و فرانسه اجرایی بسیار موفق داشت و جایزه مولیر (معتبرترین جایزه ملی تئاتر فرانسه) را برای بهترین نمایش کمدی دریافت کرد. نگار یونسزاده مترجم این نمایشنامه متولد ۱۳۶۳ تهران پیشاز این مجموعه داستان «اورلیا پاریس» از مارگریت دوراس را ترجمه و توسط نشر نی منتشر کرده بود و میگوید: در حال حاضر مشغول کار روی نمایشنامهای هستم که اقتباسی مدرن از اسطوره مدهآ اثر دئالوهر نمایشنامهنویس معاصر و مطرح آلمانی است، داستان که در منهتن نیویورک میگذرد، جدا از روایت خود اسطوره مدهآ، نگاهی دارد به مسأله مهاجران در دنیای غرب. اکنون نیز مشغول ترجمه اثری دیگر از ادبیات فرانسوی زبان است.
خانم یونسزاده، نمایشنامههای دور تا دور دنیا چگونه شکل گرفت؟ آیا انتخاب نمایشنامهها به عهده مترجم است یا این نمایشنامهها قبلاً بهصورت مجموعه در غرب منتشر شده بود؟ نمایشنامه پس از باران چطور......؟
ترجمه نمایشنامههای دورتادور دنیا گاهی به انتخاب مترجمان است و گاهی هم به انتخاب دبیر مجموعه خانم تینوش نظم جو صورت میگیرد. البته خانم نظم جو خودشان از مترجمان خوب و شناخته شده کشور است و آثار متعددی در عرصه ادبیات ترجمه و منتشر کرده است. نمایشنامهها را خانم نظم جو مطابق معیارهای تعریف شده و رویکرد کلی این مجموعه انتخاب و به مترجمان پیشنهاد میدهند. از طرف دیگر ممکن است خود مترجمان بنابه سلیقه خودشان (مثل خودم) نمایشنامهای را انتخاب و ترجمه کنند و پس از بررسی و تأیید در مجموعه دورتادور دنیا منتشر شود.
نمایشنامه پس از باران توسط یکی از دوستان به من پیشنهاد شد. نویسنده را نمیشناختم و اثری هم از او در ایران منتشر نشده بود. اما وقتی این نمایشنامه را خواندم دیدم در میان آثار منتشر شده در ایران موضوع و فضایی منحصر به فرد دارد و در فضایی متفاوت میگذرد. بنابراین ترغیب شدم که آن را ترجمه کنم.
در مورد موضوع این نمایشنامه میتوانید مختصر توضیح بدهید؟
پساز باران یک نمایشنامه کمدی اجتماعی - انتقادی است و ماجرا در برجی ۴۹ طبقه، در میان کارکنان یک شرکت میگذرد. موضوع بر سر ممنوعیتها و خط قرمزهایی است که در هر اجتماع کوچک یا بزرگی میتواند حاکم باشد اما نشان داده میشود در همین اجتماع کوچک یعنی شرکت چگونه و چطور همگی از مدیر و کارمند و منشی و... این ممنوعیتها و خط قرمزها را زیرپا میگذارند و هیچ چیز نمیتواند مانعشان شود.
ما در این نمایشنامه با جامعهای روبهرو هستیم که پساز دو سال بحران ناشی از خشکسالی به سمت فروپاشی میرود و مردم کمکم شروع میکنند به حرف زدن از خودشان و مشکلات و ترسها و احساسات واقعی شان. این نمایشنامه تا حدی فضای آخرالزمانی را تداعی میکند اما با اینکه به سمت سوررئال گرایش دارد، در واقع کاملاً رئال است.
نمایشنامههایی از این دست کمتر شانس اجرا پیدا میکنند. نمایشنامههایی که مشخص نیست به صحنه بیاید یا نیاید مخاطبانش را چه کسانی تشکیل میدهند؟
من این نمایشنامه را برای اجرا ترجمه نکردهام هرچند قابلیتهای فراوانی برای اجراء هم دارد. اما مخاطب این نمایشنامه میتواند هرکسی باشد از جمله مخاطبان داستان و رمان، مخاطبان ادبیات نخبه پسند و... چون نمایشنامهای خوشخوان و مفرح است. با توجه به بازخوردهایی که داشتهام نه تنها مخاطبان تئاتر بلکه خوانندگان داستان و رمان هم میتوانند از مطالعهاش لذت ببرند. این نمایشنامه در کشورهای مختلفی به روی صحنه رفت و با استقبال فراوانی روبهرو شده است و من وقتی نسخه ویدئویی چند اجرای آن را در فرانسه دیدهام، به نظرم در اجراء بینظیر است.
غالب شخصیتهای اصلی این نمایشنامه زن هستند، آیا این موضوع تأثیری در انتخاب آن برای ترجمه داشت؟
به هیچ وجه مسأله جنسیت در انتخاب این اثر برای ترجمه تأثیر نداشت. شاید به نقش شخصیتهای زن در نمایشنامه کمی بیشتر پرداخته شده باشد اما شخصیتهای مرد هم نقش پررنگی دارند و همراه با شخصیتهای زن اجرا را پیش میبرند. در واقع بیشتر این شخصیتها بینام هستند که بواسطه نوع رفتارها و واکنشهایشان، خود را معرفی میکنند و مورد داوری قرار میگیرند.
شما یک مجموعه داستان از مارگریت دوراس ترجمه و منشر کردید به اسم «اورلیا پاریس». شاخصترین چهرهای که با شنیدن نامش، مارگریت دوراس و آثارش در ذهن ما تداعی میشود قاسم روبین است. آیا داستانهای «اورلیا پاریس» را هم روبین ترجمه کرده است؟
داستانهایی که در کتاب «اورلیا پاریس» آمده، قبل از ترجمه خیلی جستوجو کردم چه درمیان ترجمههای آقای روبین و چه دیگران، دیدم هیچ یک از داستانها به فارسی ترجمه و منتشر نشدهاند. شروع کار با دوراس ترجمه داستان «انبارها» بود، اگر چه ترجمه این داستان کار فوقالعاده سختی بود اما جذابیتهای داستان به قدری زیاد بود که ترغیب و تشویق بهترجمه آن شدم. این داستان در مقایسه با دیگر داستانهای دوراس یک سر و گردن بلندتر است و جذاب تر.
یک روایت مردانه است. یعنی دوراس که اغلب داستانهایش روایتی زنانه دارد و زنانگی در داستانهایش برجسته است، در این داستان با ذهنیتی کاملاً مردانه به سراغ سوژه میرود. من این داستان را که ترجمه کردم، چند داستان دیگر را هم با همکاری و همفکری یکی از دوستانم انتخاب و ترجمه کردم که هنوز، هیچ کدام در جایی چاپ و منتشر نشدهاند. مضمون همه این داستانها هم جنگ است ، البته نه جنگ بهصورت مستقیم بلکه حواشی و پیامدها و آثار جنگ در این داستانها بازتاب پیدا کرد.
سومین داستان کتاب به اسم «گزنه شکسته» در دورانی نوشته شده که دوراس عضو حزب کمونیست فرانسه بود.
البته همه داستانهای کتاب «اورلیا پاریس» مربوط به همان دوران است. دورانی که شوهر دوراس به جنگ رفته بود و عضو حزب کمونیست و از اعضای نهضت مقاومت فرانسه بود و دوراس این داستانها را زمانی که در انتظار شوهرش بود مینوشت. با توجه به اینکه بخش مهمی از زندگی دوراس در بستر جنگ گذشته، بنابراین، داستانهای کتاب به نوعی روایت بخشی از زندگی خود اوست که با مبارزه و مقاومت و جنگ عجین شده است .
ترجمه داستانهای این مجموعه با مهمترین داستان آغاز میشود که در میان همه آثار دوراس یک نکته مهم آن را از بقیه متمایز میکند. آن نکته این است که داستان از زاویه ذهنی کاملاً مردانه روایت میشود و داستان با وجود اینکه ظاهراً به جنگ میپردازد اما در لایه پنهان متن به امر والا که کانت آن را در نقد قوه حکم مطرح میکند، میپردازد و از همین منظر به گمانم داستان مورد اشاره در عین سادگی از پیچیدهترین داستانهای دوراس شناخته میشود. سه داستان دیگر مجموعه مشخصاً به جنگ و ویرانگریهای انسان میپردازد. این داستانهای به ظاهر مستقل و بیارتباط بههم، از پیوستگی ناپیدایی برخوردارند و سرانجام پس از ۴۰ سال که از نگارش آنها میگذرد به دست چاپ سپرده شدند.
داستان «گزنه شکسته» تا ۴۰ سال مجوز انتشار نداشت. آیا نگرش چپگرایانه دوراس در این امر تأثیر داشت؟
البته که نگاه و نگرش سوسیالیستی دوراس جوان در این داستانها حاکم است . اما بنا به گفته خودش این داستانها را زمانی نوشته که شوهرش توسط گشتاپو دستگیر میشود و او در تکاپوی پیدا کردن راهی است تا وی را از چنگال آنها برهاند. بههرحال در تمام این داستانها دوراس به توصیف تجربیات و مشاهدات خودش از آن دوران و رویدادهای پیرامون خود است. دوراس روایتگر بخش مهمی از زندگی خودش و افرادی است که با آنها یک دوره وحشت را سپری کرده است. قاعدتاً بهدلیل ممنوعیتهایی که در آن دوران وجود داشته و ملاحظات شخصی و امنیتی به خاطر نام بردن از افراد هرگز اقدام به چاپ این داستانها نکرده است، به گفته خودش این داستانها نوشتههای پراکنده و فراموش شدهای بودند که با همیاری دوستانش پس از ۴۰سال که از آن وقایع فاصله گرفته به چاپ آنها اقدام کرده است.
سایر محمدی
- 14
- 6