پرویز دوایی «دست به قلم» است. نقدهای سینماییاش در مطبوعات پیش از انقلاب اسلامی، نمونه نقدهای منصفانه به شمار میروند. بعدتر ترجمههای شسته و رفتهای چه در حوزه سینما – مثل «سینما به روایت هیچکاک» اثر فرانسوا تروفو، فیلمنامه «سرگیجه» نوشته سمویل تیلر – و چه در حوزه ادبیات – مثل «تنهایی پر هیاهو» و «نی سحرآمیز و چند داستان دیگر»، از آثار بهومیل هرابال، نویسنده چک، «استلا» نوشته جان دوهاتوگ، «ذن در هنر نویسندگی» نوشته ری بردبری و «بچه هالیوود» خودزندگینامه رابرت پریش – بر جای میگذارد که اغلب هم در زمره کتابهای مورد توجه قرار میگیرند. اما داستاننویسی دوایی روایتی دیگر دارد. چنان که از نوشتههای دور و نزدیک دوایی بر میآید، او عاشق نامهنگاری است. حاصل این نامهها و اشارات و روایاتی که در این نامهها میکند، به تشویق برخی دوستانش و به ویژه هوشنگ گلمکانی، تبدیل به کتاب میشود.
«باغ» اولین مجموعه داستان پرویز دوایی است که خاطراتی از کودکی تا نوجوانی نویسنده در تهران عصر پهلوی را به تصویر میکشد. همزمان بهاریههای پرویز دوایی در مجله فیلم هم مخاطبان خود را پیدا کردهاند. بسیاری صفحات ابتدایی ویژهنامه نوروزی مجله فیلم را به عشق خواندن مطلبی نو از دوایی باز میکنند. دوایی، داستانهای برگرفته از خاطراتش را در چند کتاب دیگر هم ادامه میدهد: «بازگشت یکهسوار»، «سبز پری»، «ایستگاه آبشار»، «بلوار دلهای شکسته» و «امشب در سینما ستاره».
با این حال این داستانها و خاطرهها در چهار کتاب اخیر وی که با سر عنوان «نامههایی از پراگ» - پایتخت چک که دوایی سالهاست به آن کوچ کرده است – چاپ شدهاند، عنصر اضافهتری هم دارند که در عنوان کتابها هم آمده است: «نامه»! دوایی پیشتر چند باری در کتابهای دیگرش و نیز در بهاریههای مجله فیلم، در نامههایش داستاننگاری کرده بود. همین موضوع، فاصله واقعیت و تخیل یا داستان و خاطره را در این نوشتهها کم میکند. در واقع به نظر میرسد داستاننوشتههای دوایی، خاطرات و شرححالهایی هستند که از زاویه دید شاعری عاشق جوانی، زیبایی و حتی عاشق خود عشق، به نثر نوشته شدهاند.
زاویه دیدی که لطیف است و در عین شرم و حیا و خجالت نویسنده – که بارها در داستانها به آن اشاره شده – بازیگوش هم هست. دوایی به گواهی داستانهایش عاشق طبیعت و به ویژه سر سبزی و زیبایی بهار است. حتی شاید اصلیترین دلیل انتخاب پراگ برای اقامت، شگفتی او از سرسبزی و زیبایی پایتخت چک در سفری درمانی به این کشور باشد که در داستانهایش بارها این شور و شوق دیدار کوچه باغهای سبز این خطه اروپا به تصویر کشیده شدهاند. با این حال نوستالژی عنصر پررنگی در نوشتههای دوایی به شمار میرود و چه فصلی بیش از پاییز فصل نوستالژیبازی است؟ «خیابان شکرچیان» چهارمین کتاب از مجموعه «نامههایی از پراگ» بعد از «درخت ارغوان»، «به خاطر باران» و «روزی تو خواهی آمد» به شمار میرود که اخیرا در ۱۳۲ صفحه با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۷هزار تومان در انتشارات جهان کتاب عرضه شده است. به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی داشتیم با هوشنگ گلمکانی؛ درباره دوایی، داستانهایش و نامههایش.
به تازگی جدیدترین اثر پرویز دوایی با عنوان «خیابان شکرچیان» به عنوان چهارمین کتاب از مجموعه «نامههای پراگ» منتشر شده است. کتابهای او بیشتر حال و هوای نوستالژیک و بازآفرینی خاطره دارد، انگار او به دنبال نوستالژی است. نگاه شما به نوشتههای آقای دوایی چگونه است؟
نوشتههای دوایی نوشتههای پیچیدهای نیستند که نیاز به رمزگشایی داشته باشند، اما گویا نگاه اغلب کسانی که اسم او را میشنوند و میخواهند در مورد نوشتههایش اظهار نظر کنند، تنها در همین نوستالژی خلاصه میشود. در صورتی که نوشتههای او صرفا نوستالژیک نیست. جنبههای مختلف نگاه آقای دوایی در کتابهای او آشکارند. او در ستایش طبیعت، در تحسین زیبایی، در ستایش عشق مینویسد و در کنارشان گریزهایی هم به گذشته میزند. مساله هم فقط نوستالژی و ستایش گذشته نیست. او ستایشگر زیبایی، عشق و طبیعت؛ مقوله هایی که از نگاه دوایی در گذشته بروز و ظهور دلپذیرتری داشته اند. اما همه نوشتهها صرفا به گذشته و نوستالژی مربوط نمیشوند. او معتقد است زمانه بهگونهای تغییر یافته که بسیاری از چیزهای دلپذیرِ گذشته از بین رفته و حالا او برای تسلی خاطر مدام به گذشته و کودکی رجوع میکند. نقلقولهایی از «ری برادبری» شاعر و نویسنده آمریکایی میآورد با همین مضمون یا از اشعار سیاهان و سرخپوستان که حقایقی را در گذشته میجویند خلوص آدم ها را در دوران کودکی و نوجوانی شان سراغ میگیرد. آقای دوایی چنین نگاهی دارد اما نباید همه جنبههای نوشتههایش را در نوستالژی خلاصه کرد.
چند کتاب آخر آقای دوایی، به صورت مجموعه نامه منتشر شدهاند. او با شما هم نامهنگاریهایی دارد. شما چگونه به نامههای آقای دوایی که سرشار از این همه عشق و زیبایی است پاسخ میدهید؟ اصلا چه جوابی میشود به این نامهها داد؟
من نوشتههای دوایی را بسیار دوست دارم. از همان سی سال پیش که نامهنگاریهای ما شروع شد (البته نامههایی که من نوشتهام به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد و اخیرا هم مکاتبه ما به صورت ایمیل ادامه پیدا کرده) به ایشان گفتم که آنقدر این نوشتهها زیباست که من خجالت میکشم به آنها جواب بدهم! گفتم من نمیدانم چه جوابی بدهم که تناسبی با این نامهها داشته باشد، بنابراین وقتی نامهای از او میآید، فقط تماس میگیرم و تشکر میکنم و می گویم نامهتان رسیده و در مورد نکتههایی که در آنها هست یا چیزهای دیگر حرف میزنیم ولی اصلا نمیتوانم چیزی در جوابشان بنویسم که از نظر کیفیت نوشته تناسبی با این نامهها داشته باشد.
ایرج پارسینژاد چند سال پیش، درباره «نامههای پراگ» پرویز دوایی نوشته بود: «این نوشتهها یک «نوع» تازهای است در ادبیات معاصر ما». نظر شما چیست؟ چقدر جای خالی چنین ادبیاتی که در قالب نامه حرف خودش را بزند، در میان ادبیات ما خالی است؟
من متخصص ادبیات نیستم که بخواهم بگویم این ژانر بوده یا نبوده و جای خالیاش چگونه است. برای من خواندن نوشتههای آقای دوایی در هر قالبی، چه نامه چه هر قالب دیگری، دلپذیر است.
سالها است که آقای دوایی در ایران سکونت ندارند. نبودن او در ایران و جای خالی او از سینما تا ادبیات چگونه است؟
چرا جای خالی؟ جای او خالی نیست! او این همه اثر منتشر کرده است. حضور که نباید فقط فیزیکی باشد. اتفاقا شاید کتابهای او حاصل زندگی کردن او در آنجا است. شاید اگر در ایران زندگی میکرد این کتابها به وجود نمیآمد. جای خالیای وجود ندارد. او هست و حضور دارد و علاقهمندانش هم نوشته هایش را دنبال میکنند.
با توجه به شناختتان از آقای دوایی، او چگونه صندوقچه این همه خاطرات است و میتواند آنها را چنین با زیبایی و ظرافت به رشته تحریر دربیاورد؟
فکر میکنم کسانی که سالهای سال در خارج از کشور زندگی میکنند، خاطرات گذشتهشان از سرزمین مادری در ذهنشان خیلی شفافتر وجود دارد. اگر دوایی در این ۴۳ سال در ایران بود، خیلی از خاطراتش در مواجهه و برخورد با وقایع روزمره در همین مملکت از بین میرفت. من کسان دیگری را هم میشناسم که سالها است در خارج از کشور هستند اما خاطراتشان از ایران بسیار روشنتر از ما در ذهنشان هست و آنها را مرور میکنند. در بسیاری از موارد این خاطرهها حیرتانگیز هستند. این اتفاقات به ساختمان ذهن افراد بستگی دارد که حافظهشان چقدر منظم و مرتب باشد.
فاطمه امینالرعایا
- 14
- 1