این روزها محمدرضا خاکی برای جدیدترین پروژه تئاتری خود با عنوان «آتش سوزیها» به نویسندگی «وجدی مُعَوَد» فراخوان بازیگری منتشر کرده است. از سوی دیگر این مدرس، مترجم و کارگردان تئاتر، برنامهای با عنوان «گفتمان شنبهها» را در همکاری با اداره کل هنرهای نمایشی و مجموعه تئاتر شهر برای روزهای شنبه آخر هر ماه در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر در نظر گرفته است. در این نشستها، نمایشنامههای تازه منتشر شده توسط گروهی از هنرمندان تئاتر خوانده شده و پس از آن با حضور مترجم اثر و یک مهمان متخصص در مورد اثر خوانش شده گفتوگویی تخصصی صورت میگیرد.
نخستین برنامه «گفتمان شنبهها» با خوانش نمایشنامه «همدستها» اثر «جان هاج» با ترجمه و کارگردانی نریمان افشاری خواهد بود. در این برنامه که از ساعت ۱۷ تا۲۰ امروز شنبه ۲۶ آبان در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر برگزار میشود. رضا سرور پژوهشگر، مترجم، دراماتورژ و مدرس دانشگاه هم به عنوان مهمان حضور خواهد داشت. تمام اینها باعث شد تا پای صحبتهای محمدرضا خاکی بنشینیم.
اگر امکان دارد در ابتدا درباره برنامه «گفتمان شنبهها» صحبت بفرمایید. چرا احساس کردید چنین برنامهای باید شکل بگیرد؟
در واقع، با تجربهای که از طریق ۳۵۵ سال تدریس و ترجمه و مطالعه به دست آوردم، تصمیم گرفتم این ایده را به مرکز هنرهای نمایشی پیشنهاد بدهم. قضیه از این قرار است که میزان مطالعه دانشجویان تئاتر به شدت افت کرده است. حتی میتوانم بگویم که تیراژ کتابها به طرز وحشتناکی پایین آمده است. برخی از ناشران با تمرکز روی رشته تئاتر دست به نشر آثار نمایشی و تخصصی میزنند ولی به نسبت تعداد دانشجویانی که داوطلب تحصیل در رشته تئاتر هستند با خوانندگان آثار تئاتری مواجه نمیشوند.
به عنوان مثال، فرض کنید که دانشگاه آزاد نزدیک به ۱۰۰۰ نفر را در سال جاری برای تحصیل در رشته تئاتر وارد دانشگاه کرده است. به نظرم اگر تعداد دانشجوهای تئاتر برلین، پاریس و لندن را جمع کنیم شاید به ۱۰۰۰ نفر هم نرسد! مسائل بغرنجی در جامعه معاصر ایران جاری است. خیلی خب، دانشجویانی وارد دانشگاه میشوند و در نهایت جایی برای کار و فعالیت ندارند. فضاهای تئاتر گسترش پیدا نکرده است.
در سالهای اخیر فضاهای خصوصی تئاتری هم شکل گرفته است که تنها دنبال تجارت هستند. اگر به سر جمع فعالیت آنها بر طبق مشاهده شخصی توجه کنیم، ضعفهای جدی را درمییابیم. مثلا تعداد تماشاگرها افزایش پیدا نکرده است بلکه آنها بین سالنهای خصوصی تقسیم شدهاند. این سالنهای خصوصی گروه خاصی از تماشاگران را هم تربیت کردهاند که از امکانات مالی برخوردار هستند و علاقهای به کتابخواندن ندارند! من نه مدعی چیزی هستم و نه میخواهم کار خاصی انجام بدهم. توجه داشته باشید که برخی از ناشران تیراژ کتابهای خود را به ۲۰۰ تا ۲۵۰ نسخه رساندهاند! بنابراین باید برنامههایی درباره کتاب و کتابخوانی شکل بگیرد.
دقیقا همین امروز نمایشنامهای از اکبر رادی خریداری کردم که تنها ۴۰۰ نسخه تیراژ دارد و نمایشنامه دیگری هم ۲۰۰ نسخه!
بله. دانشجوها دیگر هدف ندارند و هویت آنها از بین رفته است. دیگر کسی علاقهای به مطالعه ندارد. علاوه بر این برخی مترجمان هستند که مشغول ترجمهاند؛ کسی هم نمیداند که کار سنگین و مشکلی است و آنها را نمیشناسند. مردم دیگر مترجمان را نمیشناسند! البته چهرههای مشهوری هستند که وارد حوزه ترجمه شدهاند. شهرت آنها متفاوت است. محمدرضا خاکی خودش را بیشتر مترجم میداند برای همین ایده «گفتمان شنبهها» را مطرح کردم. ایده تازهای هم نیست.
به نظر میرسد پدیده نمایشنامهخوانی در ایران با کجفهمی هم همراه بوده است. شاید کاری که شما پیش گرفته باشید گرهای از این خصومت نظری را باز کند. حتی شاهد هستیم نمایشنامهای که ۴۰ سال پیش ترجمه شده است بارها در قهوهخانهها و سالنهای غیر نمایشی در حال نمایشنامهخوانی است و بلیت هم فروخته میشود.
البته با این شیوه نیز مخالفتی ندارم. اگر ضرورتی در کار باشد ایرادی هم در کار نیست. تصور بنده این است که از بین تعداد بالای نمایشنامههایی که در خلال ۱۰۰ سال اخیر ترجمه شدهاند برای «گفتمان شنبهها» انتخاب کنیم.
در این برنامه خود مترجم میتواند خودش کارگردانی کند یا از کارگردان دیگری دعوت کند. به نظرم اگر از این کار استقبال شود، در آینده بچههای جوان و تئاتری به کتاب علاقه پیدا خواهند کرد. نه تنها جوانها دیگر کتابخوان نیستند بلکه برخی پیشکسوتان تئاتر هم حوصله خواندن ندارند. باید تکنیکهای اجرایی و ضرورت اجرای نمایشنامههای را به گفتوگو و بحث و جدل بگذاریم. جالب است بدانید که برخی از نمایشنامهها در بازار کتاب دیده هم نمیشوند. کارگردانها از این طریق میتوانند با نمایشنامههای خوب ترجمه شده آشنا شوند و مترجم را از نزدیک ببیند و با او صحبت کنند.
فلسفه نمایشنامهخوانی چیست؟
در واقع فلسفه نمایشنامهخوانی بدین گونه است که افراد، مدیران تئاتر، کارگردانها و علاقهمندان به تئاتر به برنامه نمایشنامهخوانی میآیند و با نویسنده و نمایشنامه آشنا میشوند. سپس میتوانند نمایشنامه و مترجم را به خوبی بشناسند و با او گفتوگو کنند و حتی اثر را هم برای اجرا انتخاب کنند. بخش قابل توجهی از تئاتر ایران به ترجمه مربوط است. بسیاری از اجراهای خوب تئاتر ایران هم از طریق ترجمه در ۵۰-۶۰ سال اخیر صورت گرفته است. آثار با ارزشی هم در ایران ترجمه شده است. ترجمه کار بسیار سختی است و تنها تبدیل یک متن از زبان مقصد به زبان مبدا نیست و خودش کاری هنری است.
چه شد نمایشنامه «آتش سوزیها» به نویسندگی «وجدی مُعَوَد» را برای اجرا انتخاب کردید؟ این نمایشنامه به شدت رئال است و مربوط به یک چهارگانه میشود.
به زبان فرنگی به چهارگانه میگویند «تترالوژی»؛ بله، این نمایشنامه چهار قسمتی را برای ترجمه انتخاب کردم. در اصل، بخش «آتش سوزیها»ی چهارگانه «وجدی مُعَوَد» را ترجمه کردم و تلاش میکنم که آن را اجرا ببرم. این نویسنده کانادایی-لبنانیتبار این روزها در کشور فرانسه به سر میبرد. نزدیک به دو سال میشود که این نمایشنامه منتشر شد. خوشبختانه استقبال خوبی از آن شد. ناشر این نمایشنامه گفت که چاپ دومش هم در راه است.
گویا نمایشنامه «آتش سوزیها» دومین قسمت از چهارگانه نمایشی «خون وعدهها» است که سه قسمت آن سال ٢٠٠٩٩، در شصت و سومین جشنواره تئاتر آوینیون، از ساعت هشت شب تا هشت صبح، پشت سر هم، اجرا شد و استقبال عجیبی هم از آن صورت گرفت و شما هم در سالن حضور داشتید.
بله. این نمایشنامه در «قصر پاپها» اجرا شد. این قصر متعلق به قرون وسطی است و در حیاط آن شاهد اجراهای برجسته تئاتر دنیا در جشنواره آوینیون هستیم. موسیقی، تئاتر، باله و چیزهای دیگر اجرا میشود. همانطور که اشاره کردید اجرای این نمایش یک اتفاق خاص بود؛ چون تماشاگرها از هشت شب تا هشت صبح پای آن نشستند.
تصاویر این نمایش در فضای مجازی وجود دارد. جمعیت فراوانی تا صبح در حال تماشای این اثر بودند. «وجدی مُعَوَد» از این جشنواره به سطح اول تئاتر جهان رسید. این روزها او در شهر پاریس حضور دارد و مدیر «تئاتر کولین» است. این سالن یکی از مهمترین تئاترهای شهر پاریس است. این شانس را داشتم که سال گذشته به این سالن رفتم. نمایشی به نام «ما همه پرندگان» یا «همه ما پرندگان» را از نزدیک دیدم. فوقالعاده بود! شاید بعد از مدتها لذت حضور در جمع تئاتری را بردم. ۱۳۰۰ نفر در سالن بودند. این اجرا یک کلمه فرانسوی هم نداشت.
چه ویژگیهایی در دل نمایشنامه و اجرای «آتش سوزیها» وجود داشت که نظر شما را به خود جلب کرد؟
«آتش سوزیها» نمایشنامهای طولانی با ۳۸۸ صحنه است. به نظرم وجدی مُعَوَد، ساختارهای اجرایی تئاتر مدرن را خیلی خوب میشناسد. تئاتر اروپا از یونان باستان به بعد، مسیری طولانی طی کرده است. در سالهای گذشته شاهد اجراهای پستمدرن، ابزورد، غیر داستانی و حتی ضد تئاتر و ضد داستان بودیم. اما وجدی مُعَوَد دوباره به سوی تئاتر داستانگو گام برداشته است. بسیاری از منتقدان و اهالی رسانه هم درباره همین توجه به داستانسرایی در تئاتر وجدی مُعَوَد نوشتهاند.
بسیاری از سبکها، تکنیکها و روشهای گوناگون در دل تئاتر قرن بیستم و پس از آن وجود دارد. تئاتر معاصر، متن را به نفع اجرا تقلیل میدهد یا حتی حذف میکند. در بسیاری از اجراها متن از پیش نوشته شدهای وجود ندارد. بنابراین در «آتش سوزیها» با زبانی روبهرو میشویم که خیلی وقتها خود آن زبان دارد تمام فضاهای بصری ممکنی که در صحنه وجود ندارد را با کلمات ایجاد میکند. در کار وجدی مُعَوَد تمام فضاهای ممکن به واسطه زبان و شیوه روایت به سادگی ساخته میشود. البته «آتش سوزیها» نمایشنامهای رئالیستی است که به لحاظ ویژگیهای فرم و شیوه روایت، تفاوتهای زیادی با آثار رئالیستی- در معنای مرسومش- دارد.
سیدحسین رسولی
- 19
- 4