صادق سمیعی، مدیر انتشارات «کتابسرا» سال ٥٨ خورشیدی بعد از سالها فعالیت بهعنوان کارمند بانک، پس از مشورت با یکی از همکاران بانکیاش یعنی فریده خلعتبری -که درحال حاضر او نیز در جرگه ناشران است- قدم به دنیای نشر گذاشته و تا امروز آن را ترک نگفته است. سمیعی در تمام ٣٢دوره برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، همیشه جزو ناشران حاضر در این همایش فرهنگی بوده است.
طی ٤ دهه گذشته در نمایشگاه کتاب تهران (به طور اخص) و بازار کتاب (به طور اعم) چه عنوان کتابهایی بیش از سایر عناوین مورد توجه مردم قرار داشتهاند؟
اصولا در همه جوامع کتب داستانی بیشترین توجه را بهخود اختصاص میدهند و بازار کتاب ایران هم از این امر مستثنا نیست. بهعنوان مثال در همین نمایشگاه امسال «راز رُخشید برملا شد» از علی سلطانی سروصدای زیادی به پا کرده است، دقیقا شبیه ٣٠سال قبل که «ثریا در اغما» اثر مرحوم اسماعیل فصیح با استقبال زیاد مخاطبان روبهرو شد.
با توجه به پاسخی که دادید این توجه به کتابهای داستانی بیشتر متوجه آثار تالیفی بوده است یا آثار ترجمهای؟
در بازار کتاب ایران بعد از «کمکآموزشی»ها و «کمکدرسی»ها، کتابهای ادبی بالاترین تیراژ را به خود اختصاص دادهاند، اما اینکه بخواهیم بین آثار تالیفی و ترجمهای مرزبندی کرده و طرفداران هر یک را وزن کنیم، شاید کار دقیقی نباشد. درواقع هم تالیفیها و هم ترجمهها طی این سالها مخاطبان خود را داشتهاند و دارند. سلیقه مخاطب را نمیتوان به این شکل مورد سنجش قرار داد.
یعنی حتی پیش نیامده که مقتضیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی در سوق دادن گرایش و سلیقه کتابخوانی مردم به سمت و سویی خاص دخیل بوده باشد؟
هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاده و قشر کتابخوان همواره با توجه به سلیقه و احساس نیازی که داشته، تقاضای خود را به بازار کتاب آورده است.
به طور خلاصه وضع کنونی بازار کتاب ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
قطعا مسائل اقتصادی خصوصا گران شدن کاغذ تاثیر منفی خود را بر بازار کتاب داشتهاند، اما با این وجود طی یک دهه گذشته این بازار شاهد کاهش عناوین کتاب نبوده، به این معنا که طی ١٠سال گذشته متوسط عناوین منتشرشده به حدود ٧٥هزار عنوان در سال رسیده است، تا جایی که میتوان ایران را در این زمینه جزو ١٠کشور نخست جهان قلمداد کرد.
قبول کنید اما این آمارها باعث نمیشود چشم خود را روی برخی واقعیات مثل پایین بودن سرانه مطالعه ایرانیها ببندیم.
اینکه گفته میشود ایرانی ٣ دقیقه میخواند و هلندی ٣ ساعت شاید مبنای درستی مدنظر نبوده، چون در دنیای امروز ما با تکنولوژی روبهرو هستیم و دست هر فرد موبایل یا تبلتی است که از طریق آن به اطلاعاتی دسترسی دارد. در کل اینکه ادعای فوق چه مقدار واقعیت دارد، نیازمند تحقیق و بررسی دقیق جامعهشناختی است، اما متاسفانه باید پذیرفت که «کتابخوانی» نزد ما ایرانیها تبدیل به عادت نشده است، عادتی که تنها با سیاستهای درست تربیتی و آموزشی میتواند به وجود بیاید. به شخصه معتقدم آموزشوپرورش باید در این زمینه دست بجنباند تا حداقل برای نسلهای بعدی کتابخوانهای حرفهای تربیت کند.
نظرتان درخصوص عقیدهای که نقش ممیزی را در بیتوجهی مردم به مقوله کتاب و کتابخوانی در ایران پررنگ میداند، چیست؟
ماجرای ممیزی بیش از حد واقعیاش بزرگنمایی شده است. واقعا از ٧٥هزار عنوان کتاب منتشرشده چه تعداد ممیزیشده و جلوی چاپ چه تعدادشان گرفته شده است؟ این به معنای طرفداری از وزارت ارشاد و سیاستهایش نیست، بلکه واقعیتی است که باید گفته شود.
«فلسفه وجودی» برپایی نمایشگاه کتاب تهران از ابتدا بر چه اصلی استوار بود و آیا همچنان و بعد از ٣٢سال بر همان سیاق است؟
از روز نخست هدف این بود یکسری کتاب در نمایشگاه عرضه شود، ناشران و مخاطبان با هم آشنا شوند و در کنار آن فروش هم انجام شود. برخی ایراد میگیرند که نمایشگاه به یک فروشگاه بزرگی بدل شده است! خب چه ایرادی دارد؟ در همین نمایشگاه فرانکفورت از روز دوم یا سوم فروش کتاب انجام میشود، با این تفاوت که در آن نمایشگاه گستردگی زبان را شاهد هستیم و ناشران میتوانند از سراسر جهان به آنجا بیایند.
حرف آخر!
وضعیت بازار کتاب درحال حاضر بسیار خراب است که البته دلیل را میشود در وضع بد اقتصادی مردم جستوجو کرد. واقعیت امر این است که اگر ناشران علاقه و عشقی به کار خود نداشتند، بیتردید سالها پیش از دنیای نشر خداحافظی کرده بودند، چون هیچدرآمدی در این کار وجود ندارد.
- 13
- 5