كتاب «پنج آبتني و مقالات ديگر درباره فروغ فرخزاد» مجموعهاي از مقالات سايه اقتصادينيا است كه با موضوع زندگي شعر و انديشه فروغ فرخزاد نوشته شده است. او در اين اثر كوشيده زوايايي از زندگي فرخزاد را نشان بدهد كه تاكنون در نظر پژوهشگران و علاقهمندان به ادبيات مغفول مانده. سايه اقتصادينيا متولد ۱۳۵۴ در تهران است. بعد از گرفتن مدرك كارشناسي ادبيات فارسي از دانشگاه آزاد در سال ۱۳۷۸، وارد دوره تخصصي ويرايش و ترجمه در مركز نشر دانشگاهي شد و پس از اتمام اين دوره به دعوت استاد احمد سميعي (گيلاني) به فرهنگستان زبان و ادب فارسي پيوست و از سال ۱۳۸۴ تاكنون در گروه ادب معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسي و مجله «نامه فرهنگستان» مشغول كار است.
كتاب پنج آبتني و مقالات ديگر درباره فروغ فرخزاد در ۱۰۸ صفحه، توسط نشر مرواريد منتشر شده، در مقاله اصلي كه كتاب با آن نامگذاري شده است به چند صحنه آبتني در ادبيات فارسي نگاه ميكنيم: از آبتني شيرين در خسرو و شيرين نظامي تا آبتني مارال در كليدر و صحنههايي از آبتني در اشعار فريدون توللي، منوچهر آتشي و احمد شاملو. درباره پنج آبتني با اقتصادي نيا به گفتوگو نشستيم.
رنج مادر كاميار بودن بيشتر است يا رنج كاميار بودن؟
اين پرسش شما ناظر به مقاله من در كتاب پنج آبتني است كه همين عنوان را برايش برگزيدهام: «رنج كاميار بودن». در اين مقاله كه آن را پس از درگذشت فرزند فروغ فرخزاد و كاميار شاپور نوشتم، رنجي را كه بر كاميار تحميل شده بود، بازگو كردم اما قطعا او در اين رنج تنها نبود: فروغ هم از دوري فرزند بسيار رنج برد و اين رنج در اشعارش جلوههاي گوناگون يافته است. شاپور هم در اين ميانه كم رنج نبرد و كم آزار نديد. اما در داوري زمانه، اغلب، تنها «فروغ» در مركز توجه بود. غالبا از رنج مادرانه او سخن ميگفتند و شاپور را كه مردي آرام و محترم بود، تا حد هيولايي كه مسبب اصلي اين وضعيت بود، ناجوانمرد و زنستيز ميدانستند. داوريهاي جانبدارانه از فروغ تا حدي زياد بود كه حتي نيازها و عواطف كودكانه كاميار هم به اندازه رنج فروغ ديده نميشد. او فرزند زني بود كه به صراحت و بيتعارف سروده بود:
يار من شعر و دلدار من شعر
ميروم تا به دست آرم او را
ما اگر فرزند اين شاعر بوديم، از خواندن اين سطور چه حالي ميشديم؟ گو اينكه مادرمان نامآورترين شاعر ايران باشد اما ما نه هرگز در آغوش گرمش آرميدهايم و نه هرگز طعم محبت او را چشيدهايم. آيا اين براي يك فرزند رنج نيست؟ همين رنج بود كه احمد شاملو را بر آن داشت شعر «افق روشن» را به كاميار شاپور تقديم كند. اتفاقا، در مقاله «افق روشن» كه در همين كتاب آمده، ماجراي اين هديه ارزشمند شاملو به كاميار شاپور را نوشتهام. تا صحبت از زندگي خانوادگي فروغ فرخزاد به ميان ميآيد، تصوير زني شجاع و سنتشكن هويدا ميشود، در حالي كه غريزه و مهر مادري و از آن بالاتر، مسووليت مادري، ربطي به سنت و شجاعت ندارد.
شما فروغ را يك چهره اجتماعي نميدانيد؟ الگويي براي نسخه ايراني فمينيسم چطور؟
فروغ قطعا چهرهاي اجتماعي است. در همين كتاب تاكيد كردهام كه «در ايران معاصر ما، فروغ فرخزاد فقط چهرهاي ادبي نيست، سمبلي اجتماعي هم هست.» و وقتي درباره او به عنوان يك آيكون اجتماعي صحبت ميكنيم، ارزشهاي شعرياش را مورد داوري قرار نميدهيم، بلكه به اثر حضور اجتماعي او ميپردازيم. اين اثر چيست؟ كدام جنبه از شخصيت و كار اوست كه به او چهرهاي سمبوليك ميبخشد؟ چرا بايد در تاريخ تلاشهاي آزاديخواهانه و برابريطلبانه زنان ايراني او را الگو بدانيم؟ كدام مشي او، كدام فعل و كنش او، كمكي كرده است به پيش راندن چرخهاي معطلمانده حقوق زنان در ايران؟ اينكه به مقررات زندگي خانوادگي پايبند نبود؟ اينكه حضانت فرزند را واگذاشت؟ اينكه به واسطه رابطه عاشقانهاش با مردي كه در تاهل زن ديگري بود سالها سبب رنج آن زن و فرزندانش و فروپاشي زندگي خانوادگي آنها شد؟ اينهاست مطالبات فرومانده فمينيسم ايراني؟ پاسخ من صراحتا اين است: نه.
چقدر ميتوانيم فروغ را سرآغاز شعر زنانه بدانيم؟
فروغ يكي از برجستهترين چهرههاي شعر زنان در ايران است، ولي قطعا سرآغاز نيست. پيش از او و نزديك به او، دستكم ما يك قلم ژاله عالمتاج قائممقامي را داريم كه در آزادي نسوان بيتهايي بس شجاعانه سروده است:
از تو گر برتر نباشد جنس زن مانند توست
گو خلاف راي مغرور تو باشد راي من
در ره احقاق حق خويش و حق نوع خويش
رسم و آيين مدارا نيست در دنياي من
پس فروغ قطعا آغازگر نيست و تازه، اين تنها ابياتي است كه از چنگ جور تاريخ مردسالار جان سالم به در برده و به ما رسيده. اي بسا اشعار بلندي كه سروده شده و مايه تسكين دلي بوده، اما به دست ما نرسيده. اي بسا آرزو كه خاك شده.
روايت پنج آبتني از كجا آغاز شد؟ چگونه به اين موضوع رسيديد؟
از خود شعر «آبتني» فروغ شروع شد. اين شعر كمتر در معرض ديد منتقدان و مخاطبان بوده، چون از چاپهاي متعدد مجموعه اشعار فروغ بعد از انقلاب حذف شده است. تمركز بر عناصر بصري و صور خيال اين شعر معناي استعاري «آب» را براي من برجسته كرد. از «آب» به «ايزدبانو آناهيتا» رسيدم و از آناهيتا به زايندگي و زنانگي، و همينطور با حلقه در حلقه تداعيها جلو رفتم. تصاوير مربوط به «آبتني» در متون ادبي فارسي بسيارند و من فقط پنج نمونه را انتخاب كردم. فيالمثل در شاهنامه، اگر شما با اين ذرهبيني كه من انتخاب كردهام دنبال «آب» و «پري» بگرديد به دنيايي از تصاوير و در پي آن، تعابير و تفاسير گوناگون ميرسيد كه ممكن است متضمن استعارههاي جنسي باشند: غرق شدن در آب، غوطهور شدن در آب، ديدن عكس خود در آب، نجات غريق از آب و... كار نقد همين است كه مدام و هر دم زاويهاي نو اختيار كند و در پرتوي نوري كه از اين زاويه بر متون ادبي ميتابد آنها را بازخواني و بازشناسي و بازشكافي كند.
شما روايت فروغ را در ميان روايتهاي آبتني به نوعي منحصر به فرد دانستهايد، بين اين راويان تنها فرخزاد، زن است، آيا زنانگي او بر روايتش اثرگذار بوده؟
بله، اصلا به دليل همين زن بودن راوي است كه اين روايت منحصربهفرد است. روايتي است بسيار شجاعانه و راوي آن بسيار معتمدبهنفس. زني كه از زيبايي خود لذت ميبرد، آن را براي خود ميخواهد و براي خود افزونش ميكند و با آن راضي و سرمست ميشود تماشايي و تحسينشدني است. در اين شعر مرحلهاي از شناخت نفس پيش چشم ما به نمايش درميآيد كه در روانشناسي لذت، از شناخت تن حاصل ميشود و تن نردبان جان ميشود.
آيا چنين مجموعهاي براي ديگر زنان شاعر نيز خواهيد داشت؟
من با تصميم قبلي سراغ شعرها نميروم، بلكه در خلال بازخواني مدام و هميشگي اين شعرهاست كه گاهي صدايي از شعري به گوشم ميرسد و مرا به خود ميكشاند؛ گويي اين شعرها هستند كه مرا فراميخوانند و ناگهان پيش چشمم برهنه ميشوند تا تمام برز و بالا و خم و پيچ تنشان را ببينم و بنويسم. بنابراين، چه بسا طي مطالعاتم درباره اشعار زنان ديگر باز هم به چنين دريافتهايي برسم و چه بسا نرسم. نقد براي من عملي است تماما خلاقانه، مبتكرانه و بر اساس ذوق. تا ذوقم نجنبد و قوه خلاقهام برانگيخته نشود نميتوانم نوشتهاي نقادانه بنويسم. فكر ميكنم غالبا بايد اينطور باشد: منتقد هم مانند شاعران، بايد در انتظار فرشته الهام بنشيند.
كدام مشي او، كدام فعل و كنش او، كمكي كرده است به پيش راندن چرخهاي معطلمانده حقوق زنان در ايران؟ اينكه به مقررات زندگي خانوادگي پايبند نبود؟ اينكه حضانت فرزند را واگذاشت؟ اينكه به واسطه رابطه عاشقانهاش با مردي كه در تاهل زن ديگري بود سالها سبب رنج آن زن و فرزندانش و فروپاشي زندگي خانوادگي آنها شد؟ اينهاست مطالبات فرومانده فمينيسم ايراني؟ پاسخ من صراحتا اين است: نه.
منيره زينلی
- 11
- 9