«به من بزنگ»، «این آهنگ رو گوشیدم» و... . این فعلها بخشی از ساختههای فارسیزبانهای جوان در مکالمههای روزمره است. شاید اگر اینها را به گوشِ یک استاد ادبیات فارسی برسانیم، به احتمال زیاد برافروخته شود و بگوید که اینها، همه ساختهای مندرآوردیِ زبانی و نشانه بیسوادی هستند. اما اگر با این موضوع به نرمی برخورد کنیم، میبینیم این نوع ساخت مصدر فعلی،خیلی هم عجیب و غریب نیست و در روزگارِ فردوسی و حافظ هم رایج بوده است.
برخورد غیر چکشی با زبان!
علیرضا بدیع، شاعر و دانش آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی درباره ساختن مصدر از اسم، مجموعه استوریهای جالبی منتشر کرد که با واکنشهای مثبت همراه بود. او نوشت: «یکی از دلایل نحیف ماندن زبان فارسی، محروم کردن خودمان از امکانات آن است. یعنی من میتوانم از اسم تلفن، مصدر تلفنیدن را بسازم یا از زنگ که مجاز از تلفن است، زنگیدن را بسازم. اما استادان دانشکده ادبیات در سرِ مردم فرو کردهاند که به من بزنگ اشتباه است و باید گفت به من زنگ بزن. اگر چنین برخورد نرمی با زبان داشتیم، بسیار در اقتصاد و فرهنگ و زبان تأثیر مثبت میدیدیم». کاربری در این باره نوشته است: «ما تُرک زبانها به سادگی از روی رفتار و موقعیتهای مختلف، مصدر فعل میسازیم. انگلیسی هم شرایط زبان ترکی رو داره. شما به فعلهایTrumping و Brexiting نگاه کنید که یک پدیده سیاسی به فعل تبدیل شده است».
نادیده گرفته شدن امکانات زبان فارسی
زبان فارسی مانند هر زبان زنده دیگر، امکانات فراوانی دارد که بعضی از آنها نادیده گرفته و همین باعث شده است برای واژهسازیِ علمی، پویایی لازم را نداشته باشد. یکی از این امکانات، ساختن مصدر فعلی از اسم است و در آثار بزرگانی مانند فردوسی، سعدی و حافظ این نوع واژهسازی را میبینیم. به این بیت سعدی در بوستان توجه کنید: «بتُندید با من که عقلت کجاست/ چو دانی و پرسی سؤالت خطاست». سعدی از واژه «تُند»، مصدر فعلیِ «تندیدن» را ساخته یا حافظ در بیت «ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است/ چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم» از واژه «ناله»، مصدر فعلی «نالیدن» و از واژه «خروش»، مصدر فعلی «خروشیدن» را ساخته است.
فاصله کهکشانیِ گفتار و نوشتار فارسی
طبق گفته دکتر محمدرضا باطنی، زبانشناس برجسته، هم اکنون فارسیزبانها هم مانند عربزبانها و انگلیسی زبانها و... از اسم، مصدر فعلی میسازند ولی فقط در گفتار عامیانه و ادبیات داستانی که «سلفیدن»، «توپیدن»، «تیغیدن»، «پکیدن»، «ماسیدن»، «تمرگیدن» و... از نمونههای آنها هستند. در حالی که مشکل فعلیِ زبان فارسی واژهسازیِ علمی است و باید فکری به حالِ این نقطه ضعف کرد. شاید اگر مقاومت بعضی از اهالی ادبیات در برابر این نوع واژهسازیها نبود، مشکل پویا نبودنِ زبان در حوزه متون علمی را نداشتیم.
- 10
- 6