قدرت کلمات و از آن مهمتر ادبیات را نمیتوان دست کم گرفت. گاهی یک بیت شعر یا یک جمله ادیبانه حال شما را از این رو به آن رو میکند؛ یعنی میتواند حالتان را از بد به خوب تغییر دهد یا برعکس! در این روزهای سخت که انگار همهمان در گردنهای پر پیچ و خم گیر افتادهایم، نیاز به امیدواری و آرامش مهمتر از هر چیزی است. ادبیات با قدرت فوقالعادهاش میتواند این آرامشِ رفته را به ما برگرداند. روز گذشته یک شعر و یک متن از دو استاد بزرگ ادبیات معاصر فارسی منتشر شد که خواندنشان برای همه امیدبخش است.
نفسی تازه زیر سایه شعر معاصر
اصلاً دیدن چهره هوشنگ ابتهاج با آن محاسن سفید و صورت آرام، خودش به تنهایی آرامش را به دلت میآورد. ویدئوهای شعرخوانی سایه یکی از پربازدیدترین ویدئوهای فضای مجازی، به ویژه در میان ادبدوستان است. حالا در این روزهای پراضطراب، دختر سایه ویدئویی جدید از پدرش منتشر کرده که در آن شعری امیدوارکننده خطاب به مردم و دوستدارانش میخواند؛ شعری که گذر از این مرحله را نوید میدهد و میگوید اگر چه سخت است، اما نفسی تازه کن و دوباره به راهت ادامه بده: «این همه راه آمدی آری بنشین خستهای و حق داری/ نفسی تازه کن نمیدانم چند مانده است از شب دشوار/ تا رسیدن هنوز باید رفت، کار سخت است و راه ناهموار». ۲۹ فوریه، یعنی ۱۰ اسفند قرار بود به مناسبت تولد این شاعر معاصر، شب شعری در کلن آلمان برگزار شود. همه چیز آماده بود اما ویروس کرونا آن را لغو کرد. یلدا ابتهاج با انتشار این ویدئو در صفحه شخصیاش نوشت: «امید که این فیلم کوتاه بعد از ضرورت به تعویق افتادن برگزاری شب شعر در کلن آلمان، مرهمی بر روزهای سخت امروز ما و همچنین نویدبخش روزهای آینده ما باشد».
به معجزه امید باور داریم
سید علی صالحی، شاعر خونگرم خوزستانی هیچگاه خودش را از مردم کشورش جدا نمیداند. او در این روزها هم که با بحران ویروس کرونا مواجه ایم، دست به کار شده و با قلم نابش خطاب به این ویروس، متنی بلند بالا نوشته است که بخشهایی از آن را میخوانید: «تو نشانی را غلط آمدهای. تو بیرخصت... رگزنِ ملتی آمدهای که در هر شرایطی، مهیاست تا برای زندگی بمیرد. من در روستای مَرغاب به عهد طفولیت و نوجوانی بارها مُردم از ملال طاعون، وبا، مالاریا، سرخک، حصبه و بیماریهای مخوف و مخفیِ دیگری که مردم بیپناهِ آن ایام از سرِ بیخبری آنها را کار جن و نفرین آل و «چی» و «کُهمیر» مینامیدند. باری در این ایام، هم باز این مردم با دست خالی به جنگ ویروسِ وحشت میروند. تو نمیتوانی ما را نسبت به معجزه امید... بیباور کنی. خانواده مشترکِ بشری از گردنه این بیم و از سلاسلِ این بلا عبور خواهد کرد. فرض که صباحی سر در ستم، بسیاران را درو کردی، فرض لگد نخست را تو زدی، با سوتِ پایان چه خواهی کرد؟!»
- 9
- 3