«لالجین» روی نقشه شبیه یک گلدان سفالی است. دستان هنرمند اهالی از ٧٠٠ سال پیش به کار خاک و گل مشغول بوده و کورهها از آن زمان برای پختن سفالینهها گرم است. مسئولان شهری میگویند اینجا هیچکس بیکار نیست و سفالگری غیربومیها را هم به کار مشغول کرده است. سفالگرانِ این گوشه از همدان در این سالها بعضی در سکوتِ خانهها و بعضی در شلوغی کارگاهها از این پیشه نان خوردهاند، اما با اینکه از دو سال قبل پسوند «جهانی» به نام شهرشان گره خورده، تحریم و گرانی قیمت دلار دامن آنها را هم گرفته؛ از یک طرف خریدن مواد لعاب و صادرات سفال سختتر شده و از طرف دیگر دست واردکنندگان ظروف چینی در حنا مانده، هرچند همین چند وقت پیش بساط یکی از قاچاقچیان سفالهای خارجی را برچیدند. فروشندگان سفال در لالجین میگویند مشکلاتشان همینهاست، به علاوه اینکه «اگر قدیمها خریداری میآمد و ٢٠ تکه سفال میخرید، الان ساعتی گشت میزند و فقط چهار تکه میخرد.»
در کارگاه کوزهگری
آقا ارسلان دستهای خاکیاش را بلند میکند که «خدا را شکر وضع خوب است» اما «نه مثل قبل.» سقف کارگاه چوبی است، مثل خانههای قدیمی روستایی. لالجین هم سالها پیش از این روستا بود و رفته رفته شهر شد تا اینکه دو سال پیش شد شهر جهانی سفال. هم بچههای کمسن و هم پیرمردها و پیرزنهای لالجین این را میدانند. جهانی شدن قیافه شهر را عوض کرده و جنب و جوشی در کارگاههای سفالگری انداخته. مثلا در کوچههای اطراف کارگاه ارسلان که از ٤٠سال پیش مشغول این کار است، مردم شهر دیوارها را گل اندود کردهاند و این تکه از لالجین شبیه گذشتهها شده.
ارسلان و دو برادرش با یکی از برادرزادهها به رسم پدرانشان، سفالگری را ادامه دادهاند. اغلب لالجینیها چنین کردهاند. «در زمانهای گذشته سفالها مصرفی بود و حالا بیشتر تزیینی است. پلاستیک و تولیدات چینی آمده و سفال ورافتاده.» ارسلان مینشیند پای چرخ و دستهای گِلی را میزند توی کاسه آب. بوی خاک نم خورده میآید. «٤٠ سالی است که چرخها برقی شده. کیفیت سفالها هم نسبت به زمانهای قدیم بهتر شده، حرارت کوره بالا رفته و بدنه ظرفها محکمتر شده.» بعد دستهایش را آرام بالا میبرد و به مشت گلی که روی چرخ بود شکل میدهد؛ چشم بر هم زدنی یک لیوان پیش رویش میچرخد. «آب فقط توی لیوان سفالی مزه میدهد.» مثل معجزه است. ارسلان میگوید: «مهمترین کار تمرکز است. اگر اختیار دستت را به گل بدهی، شکل نمیگیرد. سفالگری مثل ریاضی فرمول ندارد. به زبان گفتنی نیست. مثل خوشنویسی است.»
ارسلان اسلامی از وقتی خودش را شناخته سفالگر بوده. مثل زکریا هوشیار که حالا ٨٠ ساله است و از ٢٠ سال پیش بازنشسته شده، اما هیچ کاری به قدر سفالگری به دلش خوش نیامده: «کاسه، بشقاب، سوپ خوری، گلدان، پارچ و لیوان؛ همه جور ظرفی درست میکردم. آن وقتها تعداد سفالگران این قدر زیاد نبود. الان هر جوانی اینجا سفالگری بلد است. زیادند. همه هم باسلیقه.»
سفالگری نگذاشته کسی در لالجین بیکار بماند، اما زنان کمتر در کارگاهها حضور دارند. زنان سفالگر، اغلب، در خانهها کار میکنند. به قول آقا شهریارِ سفالگر «لالجین شهری مذهبی است و زنان به کارگاهها که محیطی مردانه دارد نمیآیند.» او میگوید که دخترانش نه علاقهای به این کار داشتند و نه او گذاشت که سراغ آب و خاک را بگیرند. بعضی هم یا شبیه ارسلان معتقدند که سفالگری کار سخت و مردانهای است یا مثل دختر آقا رضا اگرچه سفالگری را دوست دارند اما دنبال کار دیگری میروند.
حیاط و بام کارگاهی در همسایگی ارسلان پر از کوزههای یک شکلی است که سایهشان روی زمین پهن شده. سه پسر نوجوان کوزهها را یکی یکی کنار هم میچینند. سه ماه تعطیل تابستان نوبت کار آنهاست. در کارگاه این٣ نفر به سفالگری مشغولند و رضا نوریان مطلع که این شغل را پس از بازنشستگی پدرش از او به ارث برد و از ٣٠ سال پیش «با عشق» پشت چرخ نشست: «١٢ ساعت در روز پشت دستگاه مینشینم اما اصلا خسته نمیشوم. در تنهایی رادیو همدم من است و سفالگری با آرامش کار من.»
لعاب گران و خاکی که شاید تمام شود
«این خاک از کجا می آید؟» میگویند از دستیجرد، ٨ کیلومتری لالجین. دو سه سالی است که کارشناسان از برداشت بیرویه خاک برای تولید سفال نگرانند. مسئولان میراث فرهنگی میگویند جای نگرانی نیست و خود سفالگران هم از این بابت خیالشان راحت است، اما بعضی میگویند تولید انبوه سفال، دیر یا زود خاک مفید لالجین را تمام میکند. کارشناسان محیط زیست هم دست روی این موضوع گذاشتهاند و میگویند این یک تهدید محیط زیستی است.
زکریا اما تعریف میکند که زمانی در دستیجرد سه، چهار متر زیر زمین را حفر میکردند و خاک رس خالص را بیرون میکشیدند: «عینهو مقنیهای قنات تونل میکندند و خاک بیرون میآوردند. الان کار راحت شده. با لودر و بولدوزر و بیل مکانیکی زمین را میکنند و تمام. آن سالها خاک را با الاغ میآوردند و حالا با ماشینهای کمپرسی. سفال ساختن قدیمها کار سختی بود، اما دیگر نیست.»
در گذشته ورز دادن گل هم کار خود سفالگرها بود. حالا آنها گل را هم آماده میخرند. فرهاد اسلامی میگوید:«گل آماده را از کارخانه میگیریم. در روستای دستیجرد خاک را به یک کارخانه بزرگ تولید گل میدهند و آنها کیلویی به ما میفروشند. هر کیلو فقط ٨٠ تومان. ما هم هر بار ٥ تن میگیریم و میگذاریم توی انبار.»
از تمام شدن خاک و تولید عمده سفال اگر بگذریم، سفالگران از مشکلات گرانی لعاب گله دارند. آقا رضا یکی از آنهاست که بعد از تحریم و گرانی دلار شکل کارش را عوض کرده: «بعد از گرانی دلار، خامفروشی میکنم. دیگر از عهده هزینه لعاب گرفتن ظرفها برنمیآیم. روزبهروز قیمتها عوض میشود. دیگر نمیشود کبالت و قلع آلمان را خرید.» آقا ارسلان هم ردیف ظرفهای کشکساب را نشان میدهد که لعاب سبز پوشیدهاند: «لعابها در سالهای گذشته آبی بود، اما حالا که کبالت گران شده از ترکیب اکسید مس و آهن برای رنگ سبز استفاده میکنیم.»
ماجرای لعاب سفالینههای لالجین بیشتر از پنج سال پیش سر و صدا کرد و حرف سرب سمی به میان آمد. بعد از جهانیشدن این شهر حتی گفته شد که اتحادیه اروپا به دلیل استفاده از سرب توریستها را از خرید سفال لالجین منع کرده اما این موضوع را چندباری رد کردند. آقا ارسلان فکر میکند حساسیت روی سرب بیجاست: «نیاکان ما از همین سفالها استفاده کردند و ما هم استفاده میکنیم. اروپاییها سوسولبازی درمیآورند. وقتی سفالها در کوره ١٠٠٠ درجه میپزد، دیگر خطرساز نیست. شاید قبلا بود؛ خطرناک بود چون لالجین در نبود لولهکشی گاز مشکل حرارت ١٢٠٠ درجه داشت اما الان حل شده و دیگر خبری از مواد سربی هم نیست.» یک سال است که کارگاه آقا ارسلان به گاز مجهز شده است.
شهرام، برادرِ دیگر او کنار کوره خاموش میایستد و ردیف سفالها را در آن نشان میدهد که «در طول ١٣ ساعت، در هزار درجه میپزند.» بعد از دو روز خاموشی، کوره که از سفال پر است، هنوز حرارت دارد. تا همین یک سال پیش این کوره با نفت جان میگرفت. آن وقتها هنوز بالا نبودن حرارت مشکل لالجینیها بود.
هر سه برادر میگویند که این روزها فروش سفال «بد نیست» و «طوری شده که هر چقدر درمیآوری خرج خانه میشود.» سفالگری برای اهالی لالجین ارثیهای است که با تمام مشکلات نمیشود رهایش کرد؛ نه با استخواندردی که رطوبت زمستانها به جانشان میاندازد، نه با سفالهای چینی و لعابهای گران و نه سرب.
سرب نداریم، جنس چینی نداریم مشکل بیمه هم حل شد
دو سال پس از ثبت جهانی شهر سفال، همه میپرسند: «از سرب چه خبر؟» و محمدرضا قادری، رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و امین محبی، شهردار لالجین چند جور جواب میدهند؛ یا میگویند دیگر خبری از سرب نیست، یا دیگر فقط در ظروف تزیینی هست یا اینکه هست اما به قدر استاندارد.
قادری یکبار میگوید: «در لعابها حتی درصدی سرب وجود ندارد» و بعد اضافه میکند: «به حد استاندارد سرب در لعابها هست.»
این توضیح او است: «قبلا از سرب برای لعاب ظروف مصرفی استفاده میشد، اما بعد از جهانی شدن سرب از پروسه تولید خارج شده است. البته هنوز در رنگها درصد استانداردی از سرب وجود دارد. یکی، دو هفته پیش با یکی از استادان صحبت میکردم که میگفت درصد سرب این لعابها آنقدری نیست که برای انسان مضر باشد؛ در حدود هشت درصد در اکثر لعابها. در تزیینیها البته سرب وجود دارد چون ظرف باید براقی و زیبایی بیشتری داشته باشد. اما بیش از سه سال است که سرب در ظروف مصرفی با طرح جهانی شدن حذف شده است و دیگر چیزی به نام سرب نداریم.»
بعضی تولیدکنندگان از وجود سفالهای چینی میگویند. هر از گاهی هم خبر میدهند که جنسهای قاچاقی چینی از بازار جمع شده. ظرفهای چینی را به راحتی میتوان در ویترینهای مغازههای شهر جهانی دید اما قادری، رئیس اداره میراث فرهنگی لالجین همه این حرفها را رد میکند: «تصور اشتباهی است. ما چیزی به نام سفال چینی در ایران نداریم. اگر هست سرامیک چینی است، نه سفال. بیشترشان هم از مبادی قانونی وارد شده. در لالجین قبل از جهانی شدن شاید سرامیک چینی زیاد بود اما بعد از آن به دلیل اشتغال، سعی میکنند که دیگر وارد نکنند. در حال حاضر صنایع دستی چینی در لالجین نداریم. از طرف دیگر با شرایط تحریم امروز واردات جنس چینی خیلی سختتر خواهد بود و قیمتها هم بالاتر است. بنابراین صرفه اقتصادی برای فروشندگان ندارد و مردم قدرت خرید محصولات چینی را نخواهند داشت.»
در چند وقت اخیر، رویداد همدان ٢٠١٨، سفالگران را به فروش تولیدات کارگاهها امیدوارتر کرده. شهردار معتقد است که همدان ٢٠١٨ میتواند مثل یک بمب خبری در جذب گردشگر تاثیر داشته باشد و مثال میزند که همین امسال میزان گردشگر در اوایل نوروز ٩٧ سه برابر سال پیش بوده است: «فروشی که سفالگران لالجین از صادرات در سال گذشته داشتند، چیزی حدود ١٥ میلیون دلار بود. در سه ماهه اول امسال هم طبق آنچه گمرک اعلام کرده چیزی حدود سه میلیون و ٢٥٠ هزار دلار صادرات داشتهاند.»
قادری هم از رکود در تمامی ایران میگوید، هرچند «در لالجین تاثیر کمتری داشته» و دلیلش «تغییرات در کیفیت سفال، تنوع، لعاب و زیبایی» در سه سال اخیر است: «نه اینکه رکود نباشد، در کل کشور هست و در تمام صنایع اما در لالجین کمتر بوده به این دلیل که تغییر کردهایم. مسأله اینجاست که ورودی گردشگر بالاست اما توان خرید کم است.»
ناصر خلیلیفر، متصدی یکی از کارگاههای سفال و همینطور فروشگاهی در لالجین که از ٣٥ سال پیش سفالگر بوده هم چنین تعریفی از رکود دارد: «قدیمترها اگر کسی میآمد داخل فروشگاه و ٢٠ تکه سفال میخرید، الان ٤ تکه میخرد چون توان خرید همه کمتر شده.» خلیلیفر در ٥ سال گذشته، هر بار صادرکننده نمونه صنایع دستی در کل کشور بوده است. با این همه به گفته شهردار رکود روی صادرات سفال تاثیر داشته، هرچند تا پایان سال معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد.
هزار کارگاه فعال در لالجین مشغول کار تولیدند و با وجود ١٢ واحد صادراتی در شهر سفال، در کنار عراق و افغانستان و ترکیه، کشورهای اروپایی مثل هلند، اسپانیا و آلمان هنوز مشتری هنرمندان لالجیناند. اینطور که محبی آمار میدهد، لالجین تنها شهر همدان است که اشتغال صددرصدی دارد. این را رئیس اداره میراث فرهنگی هم تایید میکند: «اینجا نرخ بیکاری صفر است. علاوه بر این هر روز ٣ تا ٤ هزار نفر از بیرون این شهر برای کار به لالجین میآیند.» اکنون بیش از ٥ تا ٦ هزار نفر در کارگاههای سفالگری شهر جهانی به کار مشغولند و به گفته رئیس اداره میراث فرهنگی اکثر آنها بیمهاند: «همین هفته پیش مشکل بیمه هنرمندان روستایی و شهری حل شد.»
- 12
- 3