نبرد حران
جنگ حران یا نبرد کارِه، بین اورفه و رأس العین در شمال بین النهرین میان سپاه شاهنشاهی اشکانی و جمهوری روم اتفاق افتاد. از آن زمان حالت جنگ و گاهی صلح بمدت هفت صد سال میان روم و ایران برقرار بود. این جنگ ها از نظر تاریخ نگاران به علت زیاد بودن سال های جنگ میان ایران و روم، تحت عنوان جنگ های هفت صد ساله ایران و روم شناخته میشود.
اتفاقات پیش از نبرد حران
اشکانیان ایران توانستند در سدهٔ نخست قبل از میلاد، بر ارمنستان و آسیای صغیر و همهٔ میان رودان تا مرز سوریه مسلط شوند و به این ترتیب همسایه امپراتوری روم شوند، در حالی که حکومت جمهوری روم از چندین سال پیش ، در تلاش بود تا ارمنستان را که در حومهٔ قلمرو اشکانیان، یک بخش خود مختار بود؛ از اشکانیان بگیرد و این موضوع هم چنان تا زمانی که سلسله ای ایران و روم در حال جنگ بودند، ادامه داشت ولی عاقبت، رومیان نتوانستند ارمنستان را از ایران جدا کنند.
سرزمین های اروپا نظیر شبه جزیره ایتالیا، فرانسه، انگلستان، گالیا، شبه جزیره ایبری( اسپانیا)، سرزمین ژرمن ها و شمال آفریقا تا سوریه در غرب امپراتوری ایران، زیر سلطه امپراتوری روم قرار داشتند. فقط بطلیموس دوازدهم و خواهرش به نام کلئوپاترا در مدت کوتاهی حاکم مصر بودند که سرانجام توسط سردار رومی به نام اکتاویوس تسلیم شدند؛ از این رو جهان توسط دو امپراتوری نیرومند حکمرانی میشد. یکی از این امپراطوری ها به نام دولت نیرومند روم در اروپا، شمال آفریقا تا سوریه بود درحالیکه امپراتوری دیگری به نام اشکانیان بود که در قلمرو خود، تمامی خاورمیانه به جز سوریه را دربر می گرفت و مرزهای شرقی آن در بخش شرقی افغانستان تا هند و سرزمین کوشانی ها وسعت داشت، ولی حدود متصرفاتش با این حال به اندازه قلمرو دوران هخامنشیان نبود.
شروع نبرد حران
پادشاه اشکانی، بعد از این که جنگ قطعی شد؛ فرماندهی ارتش را به سورنا (سردار دلاور) واگذار کرد و پادشاه اشکانی به ارمنستان رفت تا مانع از این امر شود که پادشاه آن سرزمین، نیروهای کمکی را به روم بفرستد. بعد از ورود کراسوس و سپاه ۴۲هزار نفری لژیونرهای رومی به مرز حران، با سپاه کوچکی از اشکانیان مواجه شدند. کراسوس، بعد از سازماندهی سپاه روم به شکل مستطیل، گروهی را به کاسیوس و دیگری را به پسرش پوبلیوس داد و خودش فرمانده ی قلب سپاه شد.
حرکت پارت ها از طریق آواز فلوت و شیپور و بوق نبود بلکه آن ها با طبل های بزرگی که زنگوله هایی در اطرافش بسته بودند تا از چند محل صدا کند، حرکت می کردند. از مجموعهٔ این صداها میتوان به غُرش جانوران درنده یا آذرخش بسیار وحشت آور اشاره کرد و گوش را حتی از مسافت دور، آزار میداد و بسیار شورانگیز بود و مرد سپاهی با شنیدن صدای آن از حالت معمولش خارج می شد. سورنا که نسبت به این مسأله آگاه بود که سپاه مجهز رومی به راحتی شکست نمی خورند، حیله جنگی جدید بکار برد. او در برابر ارتش روم با ۱۰۰۰سربازش ظاهر شد و در پشت تپه ها ۹۰۰۰ کمان دار را پنهان کرد. سورِنا با حمله لژیونرها، دستور عقب نشینی داد تا سربازان رومی به محوطه اشکانیان در تعقیب آنها وارد شوند. کمانداران در این هنگام از پشت تپه ها بیرون آمدند و به رومی ها حمله کردند.
سواران اشکانی با مهارت خاصی با حرکت زیگزاگی به لژیونرهای پیاده نظام، تیرها را پرتاب می کردند که پای سربازان رومی را به قول پلوتارک به زمین می دوختند. پوبلیوس کراسوس( پسر کراسوس) در این هنگام با ۱۳۰۰ سوار سنگین اسلحه که در این بین، سواران سرزمین گالیا( فرانسه) به تعداد هزار نفر بودند و ژولیوس سزا، آنها را فرستاده بود؛ به لژیونرها کمک کردند اما آنها هم موفق نشدند و سرانجام همه ی آن ها اسیر یا کشته شدند. کراسوس در تلاش بود تا حمله دیگری را با سازمان دهی ارتش باقی مانده ، ترتیب دهد ولی ناگهان سر بریده پسرش را بر روی نیزه ایرانیان دید. مرگ پوبلیوس، تبعاتی بهمراه داشت که باعث شد سرداران رومی روحیه ی خود را ببازند، به طوریکه دیگر توانایی جنگیدن با سربازان اشکانی را نداشتند و به همین خاطر اشکانیان در پایان جنگ پیروز شدند.
جنگ حران و شیوۀ نبرد ایرانی
ایرانیان از دوران باستان، به شیوۀ جنگ حران شهرت داشتند. بدین دلیل آنها به این شیوۀ نامنظم و پارتیزانی، دلبسته بودند که نتایج درخشانی از آن می گرفتند. عده ای از تاریخ نگاران می گویند که ایران در دوران ساسانیان بدین دلیل با شکست های مختلفی مواجه میشد که پارسی های ساکن عراق عرب کنونی، شدیدا تحتتأثیر شیوۀ جنگی رومیان بودند و از این شیوۀ مادری با گذشت زمان دست کشیدند. این شیوه بعدها، چندین مرتبه استفاده شد که اوج این روش جنگی در دوران شاه اسماعیل و شاه عباس بود که ایرانیان به پیروزی رسیدند و در دوران سلطان حسین از پشتون ها شکست خوردند. طبق گواهی متون باقی مانده ، سپاه محمدشاه گورکانی که در جنگ کارنال پیروز شدند، از همین شیوۀ جنگی ایرانیان بهره گرفتند.
پایان نبرد حران
نتیجه ی پایان نبرد حران براساس دست نوشته تاریخ نویسان رومی به اینصورتست که ۲۰هزار رومی کشته و ۱۰هزار تن اسیر شدند، در صورتی که مجموع زخمی ها و کشته های اشکانی، صد نفر نبودند. روایات گوناگونی درمورد مرگ کراسوس بیان شده است. عقیده و باور بعضی اینست که سورنا در صحنه ی نبرد، کراسوس را کشت؛ درحالیکه بعضی دیگر بر این باورند که کراسوس در فردای نبرد حران، توسط فرماندهان رومی که علت شکستشان را از بی کفایتی او می دانستند، کشته شد.
طبق روایت دیگری کراسوس در فردای جنگ حران، با تعدادی از یاران خود در زمانی که فرار میکرد؛ توسط پوماکزِرسِر( یکی از یاران سورنا) کشته شد و سر و دستش را در کنار سر فرزندش گذاشتند و در کاخ ارمنستان که حاکمش ارته باذ بود؛ در پایان جنگ آویخته شد ولی طبق گفته ی سورنا در سلوکیه، کراسوس را زنده گرفته است؛ چون می خواست صحنهٔ تمسخر آمیزی را به عنوان پیروزی و تمسخر رومی ها مهیا کند؛ برای همین لباس زنانه ای را به یکی از اسرا که« کایوس پاستیانوس» نام داشت و به کراسوس شباهت بسیاری داشت، پوشاند و به او یاد داد که وقتی او را کراسوس یا سردار و فرمانده خطاب کردند، جوابشان را بدهد.
بنابراین کایوس پاستیانوس بر اسبی سوار شد و تعدادی طبل زنان و دهل زنان در مقابل سوار به راه افتادند و در اطراف او افسرانی سوار شتر شدند و دستهٔ تازیانه و تبر که بیانگر کنسولگری روم بود را پیش از سوار، حرکت دادند. زنان سلوکیه در اطراف هر دسته بطور تمسخر آمیزی، رقص کنان و آوازخوانان به شرح جنگ کراسوس و اخلاق زنانه و خالی از شجاعتش می پرداختند. سورنا دستور داد، هفت عقاب که نماد لژیون های شکست خورده بود را به معبد آناهیتای تیسفون بدهند. بهرحال دولت روم به خاطر مرگ کراسوس و شکست سنگین ارتش روم، متحمل ضربه سختی شد و اشکانیان( پارت ها) را در جهان، مشهور کرد. پرچم لژیون های ارتش روم در این جنگ، بدست ایرانیان افتاد و این پرچم تا زمان برقراری صلح بین امپراتوری ایران و روم، در دربار پادشاه اشکانی وجود داشت. سَرِ کراسوس طبق بعضی گزارشات ، برای ارد دوم فرستاده می شود.
نتیجه نبرد حران
* به غنیمت بردن تمام پرچم های روم بود برای ارتش روم به عنوان یک لکه ی ننگ محسوب میشد. ژولیوس سزار، سردار بزرگ رومی پس از این شکست، قصد انتقام این شکست از ایران را داشت ولی پیش از این که به ایران حمله کند؛ داخل مجلس سنای روم در تاریخ ۱۵ مارس ۴۴ ق. م در اثر خنجر برتوس و شمشیرهای دشمنانش به قتل رسید. کاسیوس که قاتل ژولیوس سزار و تنها سردار بازمانده ای بود که با پارت ها جنگید؛ توانست به سوریه برود، بدین دلیل که شاهد ضعف قدرت کنسولی و عدم آینده نگری این قدرت بود.
* از نبرد حران به عنوان یک نبرد تعيين کننده و مرگبار یاد میشد. رم براى نخستین بار در برابر یک دولت، بطور قطعى شکست خورد و پس از آن ۹۰ درصد از لژیون هاى شرقى اش را از دست داد. درواقع رم در زمانی که به اوج قدرت خود رسیده بود از دولت تازه قدرت یافته ى اشکانى شکست خورد.
* سه سردار بزرگ رم به نام های کراسوس، اکتاویوس و کاسیوس در نبرد حران حضور داشتند که حضور آن ها بیانگر این بود که رم به فتح ایران، علاقه دارد ولی این کشور نمیتوانست که مرگ یک سردار و سرافکندگى دو سردار دیگر را تحمل کند.
* حمله ی اشکانیان در تاریخ، آوازه ی عام و خاص شد بحدی که جنگ و گریز علیه سپاه هاى منظم تاریخ توسط بسیارى از سرداران جنگى استفاده شد. تاجایی که گفته اند جنگ و گریز پارتیزانى از کلم هى پارت مى آید.
* احتمالا رمى ها نسبت به این مسأله واقف بودند که نمیتوان براحتی از دجله و فرات، عبور کرد و اگر بخواهند به سمت شرق بروند باید تلاش بسیاری داشته باشند.
* رم اکنون با یک دشمنی که بزرگتر از دشمنان قبلی اش( پادشاه پونت، گل ها، ژرمن ها و هانیبال) بود، مواجه شد. قدرتى که بیانگر نفوس فراوان و تواتن بالاى جنگاورى غیرقابل شکست به دلیل پهناورى خاک بود.
* نبرد حران باعث ایجاد تحول و سبک جدیدی در تخیل نویسندگان، شاعران، تاریخ نگاران و فلاسفهٔ اخلاقیات در روم، شد. این نوشته ها ، باعث شد تا شکست از اشکانیان، چند برابر شود. یکی از تبعات این جنگ برای ایران، قتل سورنا در دوران جوانی اش، آن هم پس از انجام چنان خدمات شایانی بود. طبق نوشته ی مورخان رومی، ارد به خاطر بدگمانی، ترس و حسد به سورنا چنین قهرمانی را به قتل رساند و ایران را از آن محروم کرد.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 20
- 6