حادثه ۹ اسفند ۳۱ همه گروههای مذهبی را برای نخستین بار گرد هم آورد، نه در ائتلافی علنی یا تلویحی، بلکه به این شکل که همه علنا و به طور فعال نسبت به مصدق و دولت او دشمنی ابراز کردند
در اردیبهشت طرح توطئهآمیز دیگری به اجرا درآمد تا مصدق ناچار به کنارهگیری شود. مخالفان داخلی و خارجی مصدق تصمیم گرفتهبودند، مقامهای کلیدی و شخصیتهای سیاسی (از جمله سرلشکر ریاحی، دکتر فاطمی، دکتر معظمی و دکتر شایگان) یکی پس از دیگری ربوده شوند و در کشور، نوعی ناامنی و آشفتگی ایجاد کنند
در نخستین نقشه سازمان سیا برای سرنگونی مصدق که مدتها پیش از تصمیم مصدق به انجام همهپرسی تهیه شده بود ، پیشبینی شده بود که شاه سرلشکر زاهدی را به ریاست ستاد ارتش منصوب کند و او با کمک گروه های مختلف و برخی نمایندگان مجلس مصدق را سرنگونكند
در نیمههای شب ۲۵ مرداد ۳۲، کودتاچیان در مرحله اول سیمهای تلگراف میان ستاد ارتش و نواحی حساس از جمله مقر استقرار نخستوزیر را قطع کردند
با انتشار خبر کودتای ناموفق و فرار شاه از کشور، نیروی عظیمی از هیجان و اعتراض آزاد شد. مردم اخبار کودتای ناموفق را با خشم و شادی دریافت کردند
تودهایها در این سه روز خیابانها را در اختیار گرفتند. آنها مجسمه شاه و پدرش را از میدانهای شهر پایین کشیدند
ساعت پنحعصر ۲۸مرداد ۳۲، سرتیپ فولادوند فرمانده نیروهای مامور حمله به خانه مصدق وارد خانه شد و از مصدق خواست اعلام آتشبس کند و محافظان او به نیروهای کودتا تیراندازی نکنند
۶۵ سال از کودتای ۲۸مرداد میگذرد اما این واقعه همچنان یکی از پرمجادلهترین وقایع تاریخ معاصر ایران است. بهرغم وجود بیش از نیم قرن و انتشار مجموعه چندهزار صفحهای از اسناد داخلی و خارجی درباره کودتای ۲۸مرداد ۳۲ و شیوه سقوط مصدق، این واقعه و تبعات تاریخی آن همچنان بر سیاست و فرهنگ در ایران سایه افکنده است. شخصیت ملی مصدق به عنوان نماد استقلالخواهی و مشروطهطلبی در برابر شخصیتهای مخالف او از جمله شاه، نظامیان و قدرتهای خارجی هنوز بعد از سالها، الهامبخش تحرکات سیاسی و صف بندیهای آن است.
آنچه البته در این یک دهه بیش از گذشته در بازخوانی کودتای ۲۸مرداد ۳۲ موضوع بحثهای دامنهدار بوده است، تاثیر عوامل خارجی و داخلی بر کودتاست. کودتا با نقشه و طراحی و پول سازمانهای امنیتی آمریکا و انگلیس انجام شد اما نبايد از نقش نیروهای داخلی بخصوص مجموعه مخالفان مصدق در اتحاد علیه او نیز غافل شد اما باید تاکید کرد که کودتا نتيجه همکاری نزدیک مخالفان داخلی و خارجی مصدق بود، اگرچه نقش دولت های خارجی، به ویژه ایالات متحده، تعیین کننده بود. کودتا در نهایت به دست مخالفان ایرانی مصدق اجرا شد اما آنان بیش از آن از هم گسیخته و از خود و یکدیگرنامطمئن بودند که بتوانند به اتحاد عمل برسند. البته برخی از این مخالفان، از جمله شاه، حتی گمان میکردند که انگلیس پشتیبان مصدق است و در نتیجه در پیوستن به توطئه سرنگونی او مردد بودند اما عوامل متعددی دست به دست هم داد و در مرداد ۳۲، باعث شد توازن قوای سیاسی در ایران که پس از قیام۳۰ تیر ۳۱ به نفع مصدق و متحدانش بود، به نفع مخالفان او که حمایت غرب را در پشت سر داشتند تغییر کند.
حادثه۹ اسفند
در حادثه ۹ اسفند ۳۱ همه گروههای مذهبی را برای نخستین بار گرد هم آورد، نه در ائتلافی علنی یا تلویحی، بلکه به این شکل که همه علنا و به طور فعال نسبت به مصدق و دولت او دشمنی ابراز کردند. چند روز پیش از آن، شاه به مصدق اطلاع داده بود که قصد دارد ملکه ثریا را برای درمان نازايی به اروپا ببرد و تاکید کرده بود که موضوع باید تا خروج آنان از کشور مخفی نگه داشته شود، تا در میان مردم نگرانی ایجاد نشود. مصدق ضمن ابراز مخالفت با نظر شاه، پذیرفته بود که با او همکاری کند. در نتیجه در روز سفر شاه – ۹ اسفند ۳۱ – مصدق از اینکه موضوع با وجود اصرار شاه بر مخفی نگهداشتن آن علنی شده بود، شگفتزده شد. آیتا... بهبهانی نخستین کسی بود که مصدق را از علنی شدن موضوع با خبر کرد.
آیتا... بهبهانی سپس به دیدن شاه رفت تا او را از سفر به خارج باز دارد، او بیرون کاخ شاه برای جمعیتی از مخالفان مصدق سخنرانی کرد. آیتا...کاشانی در اعلامیهای از مردم خواست از سفر شاه جلوگیری کنند. از سوی دیگر، مصدق اطمینان داشت قصد شاه از سفر به خارج آن است که شورشی به راه بیفتد و دولت را سرنگون کند، یا خود مصدق را از بین ببرد. پس از آنكه مصدق برای تودیع با شاه به کاخ مرمر رفته بود از دری فرعی خارج شد، جمعیت به خانه او حمله برد. این بار نیز بخت با مصدقيار بود و او توانست از دیوار بالا برود و به مجلس برسد که اجلاس فوق العاده ای برگزار کرده بود.
قتل افشارطوس
در اردیبهشت طرح توطئهآمیز دیگری به اجرا درآمد تا مصدق ناچار به کنارهگیری شود. مخالفان داخلی و خارجی مصدق تصمیم گرفتهبودند، مقامهای کلیدی و شخصیتهای سیاسی (از جمله سرلشکر ریاحی، دکتر فاطمی، دکتر معظمی و دکتر شایگان) یکی پس از دیگری ربوده شوند و در کشور، نوعی ناامنی و آشفتگی ایجاد کنند. افشارطوس، رييس شهربانی کل کشور در صدر فهرست قرار داشت. چون مقام کلیدیای داشت و وفاداری او به مصدق اثبات شده بود. افشارطوس ربوده شد. او را به نقطهای خارج از تهران بردند و بعد از شکنجه به قتل رساندند. بعد از تحقیقات پلیس مشخص شد که برخی نظامیان ارتش با اطلاع و همکاری مظفر بقایی موافق پیشین و دشمن امروزین مصدق در این توطئه نقش داشتهاند. بسیاری معتقدند اگر افشارطوس در روز ۲۸مرداد ۳۲ زنده بود، اجازه اجرایی شدن نقشه کودتا و تصرف خانه مصدق را نمیداد.
رفراندوم انحلال مجلس
در تیر ۳۲، مصدق که نگران بود مبادا مجلس به او رای عدم اعتماد بدهد، تصمیم گرفت مجلس هفدهم را با همهپرسی منحل و سپس انتخابات تازهای برگزار کند. مدارک تازه سیا نشان میدهند که در تیرماه آمریکاییها قصد داشتند تعدادی از نمایندگان مجلس را بخرند و دولت را سرنگون کنند اما بسیاری از مورخان معتقدند مصدق در برگزاری این همهپرسی و انحلال مجلس اشتباه بزرگی مرتکب شد. اولا مصدق و هوادارانش اکثریت لازم را برای از رسمیت انداختن
مجلس تا زمان تشکیل مجلس بعدی در اختیار داشتند و ثانیا در غیاب مجلس، امکان عزل مصدق توسط شاه پیش میآمد. در این وضعیت مخالفان داخلی و خارجی مصدق، فشار بیشتری بر شاه برای عزل مصدق میآوردند زیرا در غیاب مجلس، این امکان برای شاه به وجود میآمد که بتواند مصدق را عزل کند. به همین دلیل بسیاری، اگر نه اغلب همکاران نزدیک و حامیان مصدق، با همه پرسی مخالف بودند. در عمل، بیشتر نمایندگان مجلس به توصیه مصدق استعفا دادند تا همهپرسی موجه شود. به این ترتیب با انحلال مجلس، مصدق بهانه بزرگی به دست مجموعه مخالفان داخلی و خارجی خود داد تا توطئه برای سرنگونی او به کمک شاه را عملی کنند.
کودتای ۲۵مرداد
در نخستین نقشهای که سازمان سیا برای سرنگونی مصدق که مدتها پیش از تصمیم مصدق به انجام همهپرسی تهیه شده بود ، پیشبینی شده بود که شاه سرلشکر زاهدی را به ریاست ستاد ارتش منصوب کند و او با کمک گروه های مختلف و برخی نمایندگان مجلس مصدق را سرنگونكند. در نقشهای که پس از همه پرسی، در غیاب مجلس اجرا شد مجموعه مخالفان داخلی و خارجی مصدق سیا توانستند حكم عزل او و حکم نخستوزیری سرلشکر زاهدی را از شاه بگیرند. شاه حکم عزل مصدق را در زمانی که در رامسر در کاخ تفریحی خود مستقر بود امضا کرد. طبق نقشه قرار بود سرهنگ نعمتا... نصیری، حكم عزل را به مصدق تحویل دهد و او را دستگیر کند.
این کار به دلایل نامعلومی یک روز به تاخیر افتاد و نصیری حکم را در شامگاه ۲۴ مرداد به مصدق تحویل داد. در همان روز، دولت مصدق از منابع مختلف باخبر شد که کودتایی در راه است و برای جلوگیری از آن اقدام کرد. بنا بود ابتدا در ۲۵ مرداد، دکتر فاطمی وزیر خارجه و ریاحی ريیس ستاد ارتش توسط کودتاگران ربوده شوند. کودتاگران وقتی به خانه ریاحی رفتند، دو نفر از سران نهضت ملی را در آنجا یافتند که آنها را با خود بردند اما ریاحی ساعتی قبل، از طرف مصدق احضار شده بود و بنابراین در آن ساعت منزل نبود.
در نیمههای شب ۲۵ مرداد ۳۲، کودتاچیان در مرحله اول سیمهای تلگراف میان ستاد ارتش و نواحی حساس از جمله مقر استقرار نخستوزیر را قطع کردند. سپس چهار تانک بزرگ از کاخ سعدآباد به طرف خیابان کاخ - خانه مصدق – حرکت کردند و اطراف این خیابان را بستند. بعد سرهنگ نصیری (که بعدها ريیس ساواک شد)، فرمانده گارد سلطنتی، در ساعت یک بامداد روز ۲۵ مرداد با فرمان عزل مصدق به محل اقامت نخستوزیر آمد تا او را توقیف کند.
اما کودتا خیلی ساده شکست خورد. بنا بود تمامی عملیات توسط گارد سلطنتی انجام شود، از همین رو لشکر گارد در آماده باش کامل بود. آمادهباش غیرعادی گاردسلطنتی و جابهجایی غیرعادی تانکها، افسران ملیگرای عضو این نیروهای نظامی را حساس کرد و آنها مصدق را از احتمال وقوع یک توطئه مطلع کردند.
مصدق ریاحی رییس ستاد ارتش را احضار کرد و به این ترتیب کودتاچیان موفق به ربودن ریاحی نشدند. وقتی سرهنگ نصیری وارد خیابان کاخ شد تانکهای ارتشی برای دفاع از مصدق در اطراف اقامتگاه او موضع گرفته بودند. نصیری حکم عزل مصدق را تحویل نخستوزیر داد اما مصدق پس از دریافت حکم ملوکانه و اعلام وصول آن، دستور داد نصیری را بازداشت کنند. کودتا با شکست روبه رو شد و شاه و ملکه ثریا از شمال کشور با یک هواپیمای کوچک به بغداد فرار کردند و از آنجا خود را به رم رساندند.
فاصلهروزهای ۲۵تا ۲۸مرداد
با انتشار خبر کودتای ناموفق و فرار شاه از کشور، نیروی عظیمی از هیجان و اعتراض آزاد شد. مردم اخبار کودتای ناموفق را با خشم و شادی دریافت کردند. تظاهرات عظیمی در میدان بهارستان برگزار شد که طی آن فاطمی، شایگان و دیگران سخنرانی کردند. در طول این سه روز میتینگها و تظاهرات گروههای مختلف شدت گرفت. متشکلترین نیرو در این میان در اختیار حزب توده ایران بود. تودهایها در این سه روز خیابانها را در اختیار گرفتند. آنها مجسمه شاه و پدرش را از میدانهای شهر پایین کشیدند. اعلامیهها و شعارهایی مبنی بر لزوم اعلان جمهوریت توسط مصدق منتشر کردند. حتی در برخی شهرهای شمالی ایران مانند بندرانزلی و رشت، تودهایها ساختمان شهرداری را به کنترل خود درآوردند. در چنین وضعیتی دولت مصدق دچار انفعال و بیتصمیمی شده بود.
دولت هنوز نمیدانست چه باید بکند. ایجاد شورای سلطنتی در غیاب شاه به ریاست علی اکبر دهخدا مورد بحث قرار گرفت اما پیگیری نشد. روز ۲۶ مرداد نیز تظاهرات و میتینگها بیوقفه ادامه یافت و روز ۲۷ مرداد تهران دستخوش بی نظمی و آشوب بود. برخی آتشسوزیها در نقاط مختلف شهر روی داده بود و ترس و واهمه از ادامه آشوب و ناامنی در مردم تهران و شهرهای بزرگ درست شده بود.
در چنین شرایطی مصدق بدون اینکه سازماندهی خاصی به نیروهای موافقش بدهد یا حتی لااقل طرحی برای وضعیت کشور بدون شاه داشته باشد، تنها با اتکا به اینکه نیروهای مسلح در اختیار اوست، از هوادارانش خواست خیابانها را خلوت کنند و به خانه برگردند. مصدق این دستور را در پی دیدار با سفیر آمریکا در تهران گرفت. در این دیدار سفیر آمریکا در تهران هندرسون به مصدق وعده داده بود در صورت برقراری دوباره نظم و قانون، آمریکا از دولت او حمایت خواهد کرد. به این ترتیب مصدق با توسل به نیروهای ارتش که سه روز قبل قصد سرنگونی او را داشتند، تصمیم گرفت مخالفانش را به خانهها بازگرداند.
۲۸ مرداد
خالی شدن خیابانها از هواداران مصدق، به مخالفان جرات داد دوباره تحرکاتی را علیه او آغاز کنند. ستاد سیا در آمریکا به عوامل خود در ایران توصیه کرد عملیات خود را تمام کنند و از کشور خارج شوند اما هم عوامل سیا و هم عوامل انگلیس تصمیم گرفتند به کوشش خود ادامه دهند. با توجه به حوادث روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد، ناآرامی و آشوب در خیابانها امری چندان غیرعادی نبود. از صبح ۲۸مرداد ۳۲، از محلات جنوب تهران تظاهراتی با شعارهایی در حمایت از شاه و علیه مصدق آغاز شد. تظاهرات به سرعت به تمامی مناطق شهر گسترش یافت. در نخستین ساعت های روز ۲۸ مرداد - که ساعتهای سرنوشت سازی بود، یعنی بین ساعتهای ۹ صبح تا یک بعدازظهر- خیابانهای تهران صحنه نمایش قدرت نیروهای مخالفان داخلی مصدق بود؛
کسانی مانند بهبهانی، کاشانی و بقایی. هنوز علايمی از نقشه کودتا به چشم نمیخورد. حتی ساعت نه و نیم صبح وقتی وزیرکشور مصدق دکتر صدیقی از وزارت کشور به خانه مصدق میرفت، اثری از جمعیت تظاهرات کنندهای که متوجه خیابان کاخ باشد، ندید. سایرین، شایگان، نریمان، فاطمی و غیره، آن روز صبح به اقامتگاه مصدق رفته بودند. وقتی دکتر فاطمی در ساعت چهار بعدازظهر مقر نخستوزیری را ترک میکرد هنوز جمعیت آنقدر زیاد نبود که خیابان کاخ را بند آورده باشد اما از ظهر آن روز به تدریج واحدهای ارتشی نیز به جمع مخالفان پیوستند. سرلشگر زاهدی که در نقطهای در تهران مخفی بود، با مشاهده پیوستن گروههایی از نظامیان به مخالفان مصدق، از مخفیگاه بیرون آمد. یکی از نقشههای مهم شورشیان، تصرف ایستگاه رادیو بود.
صدیقی یکی، دو بار در آن روز در این مورد هشدار داد ولی هیچ اقدامی برای دفاع از ایستگاه فرستنده رادیو صورت نگرفت. وقتی ایستگاه رادیو مورد حمله قرار گرفت، کارکنان رادیو ابتدا به جای برنامههای عادی به پخش موسیقی پرداختند و سایر قسمتها را تعطیل کردند و رفتند. اندکی بعد رادیو توسط شورشیان تصرف شد. بعد صدای مخالفان دولت از جمله مهدی میراشرافی از رادیو پخش شد و به دروغ به مردم اطلاع دادند که دولت مصدق سقوط کرده است. در فاصله میان ساعت چهار تا پنج بعدازظهر خانه مصدق در محاصره کامل جمعیت قرار گرفت. سرتيپ رياحی، ريیس ستاد ارتش در دفتر کارش توقیف شد. او ساعاتی قبل، معاونش سرتیپ کیانی را در رأس یک ستون پیاده نظام و تانک به سوی پادگان عشرت آباد فرستاده بود که آن روزها خارج از شهر تهران بود.
اگر همین نیروی اعزامی درست به کار گرفته میشد، سرنوشت کودتا به گونه دیگری رقم می خورد، سرهنگ ممتاز سالها بعد در این مورد گفت: «کیانی مرد خوبی بود ولی برای آن کار ساخته نشده بود.» اینجا نقش حساس سرتیپ دفتری آشکار شد. او با گروهی از افسران شورشی خود را به کیانی رساندند و از او خواستند، مداخله نکند. بعد از «روبوسی» تمامی نیروها به کودتاگران پیوستند. ساعت پنحعصر ۲۸مرداد ۳۲، سرتیپ فولادوند فرمانده نیروهای مامور حمله به خانه مصدق وارد خانه شد و از مصدق خواست اعلام آتشبس کند و محافظان او به نیروهای کودتا تیراندازی نکنند. چهار نفر از رهبران جبهه ملی اعلامیهای (با موافقت مصدق) تهیه کردند.
در این اعلامیه آمده بود که مصدق خود را نخست وزیر قانونی میداند اما چون در ارتش شورش هایی به وقوع پیوسته و اقامتگاه او نیز بیدفاع مانده است، بنابراین حمله به اقامتگاه او باید متوقف شود. با آنکه احمد رضوی پرچم سفیدی بر بام خانه برافراشته بود، حمله و تیراندازی قطع نشد. اندکی بعد بین ساعت ۹ وهفتبعدازظهر، یاران مصدق وی را تشویق کردند از طریق پشت بام خانه فرار کند. سرهنگ عزت اله ممتاز، فرمانده لایق و وفادار گارد خانه مصدق تا آخرین گلوله از خانه مصدق دفاع کرد. خانه در ساعت هشت بعدازظهر به دست اوباش افتاد و اموال آن به تاراج رفت. مصدق فردای آن روز خودش را تسلیم فرمانداری نظامی کرد.
- 17
- 2