بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن رضاخان تحتعنوان سردارسپه،دولت مرکزی تصمیم گرفت حاکمیت خود را بر کل ایران مسجل کند؛ بنابراین باید دولتهای محلی از میان برداشته میشدند و دولت جنگل در این میان هدف قرار گرفت. به فرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردارسپه (رضاخان) برای سرکوب قوای جنگل وارد رشت شد که چندین برخورد جنگی بین دو قوا بهوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقبنشینی میکردند.
در نهایت با مذاکرات پشتپرده، قوایجنگل خاک رشت و بندرانزلی را ترک کردند. نیروهای خالوقربان تسلیم قوای سردارسپه شدند و احسانالله خان و رفقایش به خاک شوروی گریختند. در این میان میرزا با گروه خود در صومعهسرا به فکر تجدیدقوا بود. قوای قزاق از فرصت استفاده کرده و طی شبیخونهای متعدد نیروهای جنگل را وادار به عقبنشینی کردند و بعضی از سران آن تسلیم یا کشته شدند.
میرزا همراه با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمتخانم فولادلو (حاکم خلخال) که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به طرف کوههای تالش حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و توفان شدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا، هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای درآمدند.
خبر درگذشت میرزا به گوش محمدخان سالارشجاع، برادر امیر مقتدر تالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. او به همراه شماری تفنگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از تالشهای همراه وی که رضا اسکستانی بود، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند.
محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال برده و آنگاه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد. جسد بدونسر میرزاکوچکخان در میان زاری و شیون زنان روستایی در گورستان دهکده به خاک سپرده شد. سر میرزا کوچکخان را در مجاورت سربازخانه رشت، در جایی که معروف به انبار نفت نوبل است، تا مدتها در معرض تماشای مردم قرار داده و سپس خالوقربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردارسپه بود، سر میرزا را به تهران نزد سردارسپه فرستاد. سر میرزا را به دستور سردارسپه در گورستان حسنآباد دفن کردند.
- 18
- 1