جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۷۰۹۰۰۰۷۲

بازخوانی عملیات نجات آذربایجان در ۱۳۲۵ ش

XXXXXXXXXXXX

در آستانه ۲۱ آذر، روز آزادسازی آذربایجان در این مطلب نگاهی خواهیم انداخت به بخش‌هایی از زندگانی سرهنگ سید احمد جان‌پولاد بر اساس خاطرات مکتوبی از ایشان که در سال۱۳۸۵ به همت نشر پردیس دانش و شیرازه کتاب و به کوشش کاوه بیات و مهندس سعید درایه (نوه مرحوم جان‌پولاد)، با عنوان «سرگذشت یک افسر ایرانی» چاپ شده است.

 

کتاب خاطرات سرهنگ جان‌پولاد جدا از شرح بخش‌هایی از زندگانی او تا زمان بازنشستگی در ارتش ایران، شامل جزییات دقیق و کم‌نظیری از عملیات‌های نظامی گوناگونی در ترکیه و ایران است که وی در آن‌ها حضور داشته است. هرچند اشاره به تمام جوانب زندگانی این افسر میهن‌پرست با اطلاعات موجود در کتاب خاطرات او، نه مقدور و نه در این مجال کوتاه میسر است اما تلاش خواهد شد که با نقل بخش‌هایی از خاطرات او، گوشه‌هایی از تاریخ معاصر ایران، به خصوص عملیات آزادسازی آذربایجان و رشادت‌های مردم تبریز و ارتش ایران در این عملیات بازگو شود.

 

تولد و اقامت در عثمانی

سیداحمد جان‌پولاد از پدر و مادری تبریزی در ازمیر به دنیا آمد. پدر وی در جوانی به منظور تجارت از تبریز به استانبول عزیمت کرد و در آن‌جا با دختری از خانواده‌ای تبریزی ازدواج و هر دو به ازمیر مهاجرت کردند و در آن‌جا ساکن شدند. او دو سال نخست تحصیل خود را در مدرسه «دوشان تاشی مکتبی» گذراند و پس از آن به «دبستان ایرانیان» که توسط انجمن ایرانیان استانبول اداره می‌شد، رفت و در سال۱۲۹۳ شمسی تحصیلات مقدماتی خود را در این مدرسه به پایان رساند.

 

جان‌پولاد درباره فضای مدرسه ایرانیان که توسط تعدادی از نخبگان سیاسی و مشروطه‌خواهان آن دوره تاسیس شده بود، می‌نویسد: «آموزگاران ما نصف بیشتر ایرانی بودند، مخصوصا آقایان رضازاده شفق و عبدالحسین بروجردی و میرابوالفتح علوی از مجاهدین و مشروطه خواهان ایران بودند که به ترکیه مهاجرت اختیار کرده بودند و کاملا ایران‌پرستی و میهن‌دوستی را به شاگردان تزریق کرده بودند.

 

شعار شاگردان همیشه خدا-شاه-میهن-پرچم ایران بود که در تحت لوای پرچم ایران تحصیل می‌کردند» (سرگذشت یک افسر ایرانی، ص۲). در آن دوران هرساله چند نفر ایرانی توسط سفارت ایران در عثمانی به مدارس نظام استانبول اعزام می‌شدند. جان‌پولاد نیز به همراه چند جوان ایرانی دیگر در سال۱۲۹۴ شمسی که مصادف بود با آغاز جنگ جهانی اول، لباس مدرسه نظام «قلی لی» عثمانی را با حفظ تابعیت ایرانی بر تن کرد و پس از اتمام تحصیلات نظامی در سال۱۲۹۸(۱۹۲۰میلادی) از تعلیم‌گاه دانشکده افسری با درجه ستوان سومی فارغ‌التحصیل شد.

 

با شکست عثمانی و متحدانش در جنگ جهانی اول و انحلال تدریجی واحدهای مسلح عثمانی، افسران منتسب به دانشکده افسری منتظر خدمت شدند. جان‌پولاد نیز در حالی که در همین وضعیت به سر می‌برد به درجه ستوان‌دومی ترفیع یافت. پس از چندی در سال۱۹۲۰ میلادی وزارت جنگ عثمانی به استناد یک لایحه قانونی که به دلیل انحلال واحدها و زیادی افسران منتظر خدمت و در نتیجه شکست عثمانی در جنگ به تصویب رسیده بود، افسران ایرانی را از خدمت معاف کرده و افسران ایرانی به تدریج عازم ایران شدند.

 

درگیری با کلانتر ترک در استانبول و پیوستن به نیروهای ملی در آنکارا

در حالی که جان‌پولاد منتظر تامین هزینه سفر به ایران از سوی تهران و سفارت ایران در عثمانی بود تا وارد ارتش ایران شود، حادثه‌ای برای او در عاشورای ۱۳۳۸هجری قمری رخ داد و موجب شد تا او به آنکارا رفته و به قشون نیروهای ملی که به فرماندهی مصطفی کمال پاشا در آنکارا همچنان در حال مبارزه با نیروهای یونانی بوده و دولت مستقر در استانبول را به رسمیت نمی‌شناختند، بپیوندد. شرح این حادثه از خاطرات جان‌پولاد اين است: «شب عاشورای ۱۳۳۸قمری بود. جهت شرکت در عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) و تماشای دسته‌های قمه‌زنی و زنجیرزنان به سرای والده‌خان که محل اقامت ایرانیان می‌باشد، رفته بودم. در شهر استانبول ترکیه، ایرانی‌ها شب عاشورا قمه می‌زدند و روز عاشورا دسته‌های سینه‌زن به اسکدار به مسجد و قبرستان می‌رفتند.

 

من در میدان سرای والده‌خان در کناری ایستاده بودم. در جلوي من، رییس کلانتری ناحیه سرکه‌جی ابراهیم‌بیک، با یک نفر پلیس سیویل که مامور انتظامات بود ایستاده بودند... موقعی که دسته‌ها به نوبت عبور و قمه می‌زدند، رییس کلانتری ابراهیم‌بیک به پلیس سیویل اظهار داشت که حسین را خود ایرانی‌ها کشتند و حال دارند اظهار ندامت کرده با قمه خود را می‌زنند.

 

من به اظهارات این دو نفر مامور مسئول شهربانی اعتراض و تذکر دادم که از این گونه اظهارات بی‌معنی خودداری كنند. چون اینجانب ملبس به لباس غیرنظامی بودم، آن‌ها به من پرخاش نمودند. اینجانب هم هر دو را با مشت مضروب و کتک زده و به کمک ایرانیان از محل حادثه دور شدم. ماموران شهربانی و دژبانی مدت ۲۴ساعت در تعقیب و درصدد دستگیری اینجانب مشغول بودند. بالاخره اینجانب فردای روز عاشورا به کنسولگری ایران رفته و خود را معرفی نمودم. برخلاف میل من، اینجانب را نزد کلانتر ابراهیم‌بیک برده و خواستند که عذرخواهی نموده و آشتی به عمل آید اما دادسرای استانبول مرا مجرم شناخت و تحت بازجویی قرار داد.

 

در بازجویی جداً از خود دفاع و نوشتم این دو نفر به مقدسات ما ایرانیان توهین نموده و آیین عزاداری حضرت خامس آل عبا و سیدالشهدا (ع) را به تمسخر گرفته و باعث نفاق بین مسلمانان شده‌اند»(همان، ص۱۰و۱۱). نتیجه این اتفاق برای جان‌پولاد، صدور حکم ۶ ماه زندان در دادگاه بدوی و تجدیدنظر به جرم مضروب‌کردن کلانتر و مامور پلیس مخفی بود. نرسیدن هزینه سفر به ایران از سوی سفارت ایران و وقوع این حادثه که موجب محکومیت وی به ۶ ماه زندان شدو دوستی پسرخاله‌اش با فرماندهان نیروهای ملی در آنکارا باعث شد تا جان‌پولاد با کشتی از استانبول خارج و راهی آنکارا شده و به نیروهای ملی تحت فرماندهی مصطفی کمال پاشابپیوندد. او با حضور خود در نبردهای استقلال،به دریافت نشان استقلال مفتخرو با یک درجه ترفیع به درجه ستوان‌یکمی نايل گشت.

 

بازگشت به ایران و حضور در لشکر تبریز

جان‌پولاد در اکتبر۱۹۲۳ برای خدمت در ارتش ایران، از خدمت در قشون ترکیه استعفا داد و پس از ورود به تهران و ارائه اسناد و مدارک خدمتی‌اش به ستاد ارتش ایران، با درجه نایب دومی(معادل ستوان‌دومی) وارد ارتش ایران شد و در لشکر یک مرکز که فرماندهی آن را رییس‌الوزرا و وزیر جنگ، سردار سپه بر عهده داشت، مشغول به خدمت شد. خدمت او در ارتش ایران با طغیان برخی از عشایرمصادف بود. جان‌پولاد در دوران حضورش در لشکر یک مرکز در ماموریت‌های سرکوب عشایر یاغی در ترکمن صحرا، فارس و لرستان حضور داشته و در برقراری امنیت و آرامش در کشور سهیم بود. وی پس از برقراری امنیت در کشور و در دی سال۱۳۱۱ و با درجه سروانی به لشکر سه تبریز منتقل شد. جان‌پولاد در مدت حضورش در لشکر سه تبریز در مسئولیت‌های مختلفی چون فرماندهی گردان، فرماندهی هنگ، فرماندهی دژبان پادگان تبریز و ریاست رکن سوم لشکر تبریز حضور داشته و تا درجه سرهنگی پیش رفت.

 

اشغال ایران در جنگ جهانی

با اشغال ایران از سوی قوای روس و انگلیس در سوم شهریور۱۳۲۰، سرهنگ جان‌پولاد تا روز ۶ شهریور به همراه نیروهای تحت امر خود در اطراف تبریز در برابر نیروهای روس جانانه مقاومت کرد و پیش از رسیدن دستور ترک مخاصمه از تهران، اسیر ‌شد. به دلیل همین مقاومت صورت گرفته از سوی ایشان و سرهنگ میرحسین هاشمی(داماد باقرخان)، پس از پیوستن ایران به قوای متفقین و آزادی اسرای ایرانی، سرهنگ جان‌پولاد و سرهنگ هاشمی آخرین افسرانی بودند که توسط روس‌ها آزاد شدند. سرهنگ جان‌پولاد پس از آزادی به پیشنهاد ریاست ستاد ارتش، سرلشکر یزدان پناه به فرماندهی تیپ پیاده لشکر یک مرکز منصوب شد.

 

تیپ تحت فرماندهی سرهنگ جان‌پولاد اندکی بعد ماموریت پیدا می‌کند تا برای خلع سلاح غیرنظامیان به خلخال و اردبیل اعزام شده و در این نواحی امنیت را برقرار كند. او در اردبیل و سراب در برابر ترکتازی عوامل مسلح شوروی ایستادگی کرد و غلام‌یحیی دانشیان از عوامل روس را که مشغول توزیع اسلحه و سازماندهی نیرو بود، بازداشت کرد و به تهران فرستاد اما عوامل شوروی موجبات بازگشت دانشیان به اردبیل و آزادی‌اش را فراهم کردند. نقل از خاطرات سرهنگ جان‌پولاد: «غلام یحیی قبل از شهریور۱۳۲۰ از قفقازیه در معیت مهاجران وارد ایران بالاخره به عسکرآباد یکی از قراي سراب که محل اقامت پدرش بوده، رفته و مشغول زراعت می‌شود.

 

پس از اشغال آذربایجان غلام یحیی با استفاده از اسلحه‌ای که از طرف سربازان متواری در آن حدود ریخته شده بود، یک دسته مسلح تشکیل و برای قتل و غارت آماده و به قرایی که مالکان بومی سکونت داشتند، حمله و چند نفر از مالکان را از بین برده و اموال‌شان را غارت می‌کرد. ماموران شوروی نیز این عملیات وحشیانه را ندیده گرفته و حتی به طور محرمانه او را تقویت می‌نمایند. در اواخر اسفند ۱۳۲۰ غلام یحیی را با پرونده مربوطه به تهران فرستادم.... ولی افسوس دست‌های پلید و خادم بیگانگان برای این خائن و شرور مساعدت نمودند و قرار صادر كردند که غلام یحیی باید در محل تحت تعقیب قرار گیرد. لذا این جانی و خائن میهن را در اواسط سال۱۳۲۱ از تهران دوباره به اردبیل اعزام و تحویل دادستان محل نمودند و چند روز بعد او را به کفالت حاجی تقی وهاب‌زاده از زندان مرخص كردند»(همان، ص۱۵۱).

 

سرهنگ جان‌پولاد مدتی بعد به فرماندهی تیپ مختلط ۹ اردبیل منصوب شده و مشغول سروسامان‌دادن به این تیپ ‌شد اما طولی نکشید که عوامل شوروی با دسیسه‌ای باعث انتقال وی از اردبیل به تهران و بازنشستگی‌اش ‌شدند؛ در نتیجه شکایت جان‌پولاد، کمیسیونی در ستاد ارتش تشکیل شد و پس از انجام تحقیق و بازرسی، وی در آذر۱۳۲۳ دوباره به خدمت در ارتش بازگشت و به سمت مهم فرمانداری نظامی راه‌آهن و شوسه در اهواز منصوب شد و در خرداد۱۳۲۵ به ریاست بازرسی لشکر ۱۰خوزستان ‌رسید.

 

شرکت در عملیات آزادسازی آذربایجان

پس از نزدیک به ۱۰ماه از آغاز اشغال آذربایجان توسط فرقه شوروی‌ساخته دموکرات که از آذر۱۳۲۴ قدرت را در تبریز به دست گرفته بود و تصمیم دولت برای نجات آذربایجان، سرهنگ میرحسین هاشمی (داماد باقرخان) در تاریخ دوم مهر۱۳۲۵ به فرماندهی لشکر ۳تبریز که مسئولیت نجات آذربایجان را برعهده داشت، منصوب و به قزوین اعزام شد تا پادگان آنجا را تحویل گرفته و با قوای تحت امر خود آماده حرکت به تبریز برای آزادسازی آذربایجان شود. با حرکت سریع نیروهای لشکر تبریز از قزوین در یکم آذر، در کمتر از ۲۴ساعت زنجان به دست نیروهای ارتش، ذوالفقاری‌ها و سایر میهن‌پرستان افتاد.

 

پس از آزادی زنجان، سرهنگ جان‌پولاد بنا به درخواست سرهنگ هاشمی فرمانده لشکر تبریز، روز ۱۱آذر از اهواز به تهران فراخوانده شد تا در تاریخ ۱۷آذر خود را به قوای سرهنگ هاشمی در زنجان برساند و به ایشان در فرماندهی لشکر معاونت کند. نقل از خاطرات سرهنگ جان‌پولاد: «احضار اینجانب از اهواز برای شرکت در عملیات بنا به تقاضای مستقیم سرهنگ هاشمی از پیشگاه اعلیحضرت همایونی بود که پس از تصویب ملوکانه از طرف ستاد ارتش احضار گردیده بودم.

 

شرکت در عملیات آذربایجان برای اینجانب بسی افتخار بود» (همان، ص ۱۷۴) در ۱۷آذر و پیش از آغاز عملیات و حرکت لشکر تبریز از زنجان، ۱۲فروند هواپیما جهت پخش اعلامیه به آسمان تبریز پرواز کردند. متن اعلامیه‌ها از مردم آذربایجان می‌خواست تا علیه متجاسرین و مهاجرین قیام کرده و زمام امور را در تبریز در دست گیرند. حرکت نیروهای ارتش در سه ستون به سمت تبریز در روز ۱۸آذر شروع شد.

 

فرماندهی ستون مرکزی، باختری و خاوری ارتش ایران در این عملیات به ترتیب برعهده سرهنگ هاشمی، سرهنگ نصرت‌ا... بایندر و سرهنگ دوم مظاهری بوده و نیروها پس از ضد وخورد در قافلانکوه،در ۲۰و۲۱آذر وارد میانه شدند. در ۲۰آذر به سرهنگ هاشمی ابلاغ شد که به درجه سرتیپی نايل آمده است. صبح روز ۲۲ آذر نیروهای ارتش مجدد حرکت خود را به سمت تبریز شروع کردند که در بستان‌آباد خبر قیام مردم تبریز و فرار اعضای فرقه خائن دموکرات به آن‌ها داده می‌شود.

 

انتشار این خبر باعث شد تا نیروهای ارتش سریعا خود را به تبریز رسانده و با استقبال اهالی تبریز، وارد شهر شدند. نقل از خاطرات سرهنگ جان‌پولاد: «...در بستان آباد سرتیپ هاشمی و اینجانب درصدد بودیم که به وسیله تلفن‌خانه، ارتباطی با تبریز دایر نموده و از اوضاع مطلع شویم.

 

در این موقع حاجی علی اصغر محسنی تاجر و یک نفر دیگر با اتومبیل سواری به بستان‌آباد رسیده و گزارش دادند که تمام وزرای حکومت متجاسرین و خود پیشه‌وری در لیله ۲۱آذر به جلفا، مرز شوروی فرار و اهالی تبریز قیام نموده، متجاسرین را خلع سلاح و در بعضي نقاط به خصوص قلعه ارک بین میهن‌پرستان و متجاسرین زد و خورد ادامه دارد و متجاسرین قلعه ارک را سنگر و پناه خود قرار داده‌اند. پس از استماع این گزارش که در واقع عین حقیقت بود، سرتیپ هاشمی دستور داد با همین ستون کوچک حرکت و وارد تبریز شویم تا امنیت را برقرار و تبریز را نجات دهیم. ...غروب ۲۲ آذر ۱۳۲۵ وارد تبریز شدیم.

 

حقیقتا محشری بود؛ از دروازه شهر الی مرکز شهر تمام اهالی مسلح (اسلحه متجاسرین را به دست آورده بودند) و ما را استقبال می‌نمودند. هلهله و شادی مردم به آسمان‌ها می‌رسید. در کوچه و خیابان‌ها نعش مهاجرین و متجاسرین مشاهده می‌شد. قبل از ورود نیرو، اهالی شهر تبریز، متجاسرین را خلع سلاح نموده و در بعضی جاها صدای تیر همچنان ادامه داشت. در جلو شهرداری سرتیپ هاشمی به بالای زره‌پوش رفته نطق مختصری نموده و به اهالی شاه‌پرست تبریز دستور دادند که از این ساعت به بعد مسئول امنیت و آسایش و انضباط به عهده ارتش است. [سرتیپ هاشمی] تا چند ساعت دیگر نیروهای عمده وارد شهر می‌شوند.

 

هیچ‌کس حق ندارد به کسی تیراندازی کند. بروید به خانه‌های‌تان و از فردا صبح نیز آنچه اسلحه از متجاسرین گرفته‌اید در مقابل رسید به مامورین دژبانی تحویل نمایید» (همان، ص۱۸۴). پس از آزادی تبریز نیروهایی در تاریخ ۲۳و۲۵ آذر از میانه و تبریز به اردبیل و ارومیه اعزام شدند تا بقایای عوامل فرقه دموکرات را دستگیر و امنیت را در سرتاسر آذربایجان برقرار سازند. سرهنگ جان‌پولاد در خاطرات خود، افتخار نجات آذربایجان را متعلق به سرتیپ هاشمی دانسته است.

 

بازنشستگی از خدمت در ارتش

پس از عملیات نجات آذربایجان، سرهنگ جان‌پولاد مدت کوتاهی در مناصبی چون کارمند ارشد دادگاه لشکر ۱۰ خوزستان و کارمند یک دادگاه تجدید نظر فرمانداری نظامی تهران، به خدمت خود ادامه داد تا در نهایت در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۲۸ بازنشسته شد.زندگی پربار این افسر ایرانی در ۲۹ اسفند ۱۳۷۶ به پایان رسید. خاطرات مکتوب سرهنگ جان‌پولاد با بازنشستگی ایشان خاتمه یافته و نگارنده اطلاعی از کیفیت زندگی ایشان پس از بازنشستگی و مابین سال‌های ۲۸ تا ۷۶ هجری خورشیدی ندارد.

 

برگرفته از سرگذشت یک افسر ایرانی، احمد جان‌پولاد، تهران، نشر پردیس دانش با همکاری شیرازه کتاب، چاپ اول۱۳۸۵

 

آرسام محمودی

 

ghan​oondaily.‎​ir
  • 19
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش