هرچند قطعنامه ۵۹۸، تنها قطعنامهاي نبود كه شوراي امنيت سازمان ملل در مورد جنگ ايران و عراق صادر كرد اما بيترديد مهمترين و مشهورترين آنها است. اين قطعنامه آنقدر مشهور شد كه زير سايه آن ساير قطعنامههاي اين سازمان آنطور كه بايد، مورد توجه قرار نگرفتند. يحيي فوزي استاد سابق تاريخ در دانشگاه بينالمللي امام خميني قزوين در اين يادداشت به تفاوت قطعنامه ۵۹۸ با ساير قطعنامههايي پرداخته كه شوراي امنيت در مورد جنگ ايران و عراق صادر كرده است. از جمله مهمترين اين قطعنامهها، ۵۸۸ است كه به باور عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، آغازي بود بر نگاه واقعبينانه شوراي امنيت به قدرت و مطالبات جمهوري اسلامي ايران.
قطعنامه ۵۸۸، وقتي صادر شد كه رزمندههاي ايراني توانسته بودند خودشان را به آن سوي مرزهاي عراق برسانند.ورود نيروهاي ايراني به عراق در نهايت باعث شد سازمان ملل صدور قطعنامههاي خنثي و بيثمر را متوقف و با نگاهي واقعگرايانه سعي كند حل معضلي كه با تجاوز صدام به مرزهاي ايران آغاز شده بود را در دستور كار خود قرار دهد.
قطعنامه ۵۸۸ شوراي امنيت سازمان ملل كه در روز ۱۵ مهر ۱۳۶۵ صادر شد را ميتوان اولين قطعنامهاي دانست كه شوراي امنيت تلاش كرد تا مواضع ناعادلانه و غيرمسوولانه اين شورا درخصوص جنگ ايران وعراق را تا حدي اصلاح كند . شوراي امنيت سازمان ملل دركليه قطعنامههاي پيشين خود تلاش كرد تا مواضع ناعادلانه ومبتني بر حمايت از متجاوز را به ايران تحميل كند كه با عدم پذيرش اين قطعنامهها از سوي ايران مواجه شد.
اما پس از اين قطعنامه و به دنبال تحولاتي كه طي فاصله صدور دو قطعنامه رخ داد، اين شورا مجبور به تغيير نوع نگاه خود به جنگ در قطعنامههاي ديگر خود شد بهطوري كه تلاش كرد مطالبات ايران را تا حد زيادي در دو قطعنامه ۵۸۸ و۵۹۸ لحاظ كند و واقعگرايي بيشتري در جنگ از خود نشان دهد. حال سوال اين است كه چه عواملي باعث شد كه شوراي امنيت سازمان ملل به صدور قطعنامههاي بياثر و غير عادلانه خود در قبال جنگ ايران وعراق خاتمه دهد ودر قبال جمهوري اسلامي ايران واقعگرايي بيشتري از خود نشان دهد و حقوق ايران را به رسميت بشناسد؟
چگونه سازمان ملل به صدور قطعنامههاي غيرعادلانه پايان داد؟
تحليل شرايط و عوامل موثر بر صدور اين دو قطعنامه نشان ميدهد كه برخورد واقعبينانهتر سازمان ملل معطوف به قدرت ايران در جنگ بوده است؛ به بيان ديگر برخورد واقعبينانهتر سازمان ملل به وقايع جنگ تحميلي زماني اتفاق افتاد كه احساس كرد كه مسوولان سياسي- نظامي ايران اراده كردهاند تا در جنگ پيروز شوند واين اراده با اقدامات ملموس در آن مقطع قابل مشاهده بود واحساس ميشد كه جمهوري اسلامي قادر به برهم زدن وضعيت موجود در جنگ است.
امتناع سازمان ملل از اعلام «جنايات جنگي» صدام
براين اساس تا زماني كه بن بست نسبي در جنگ ايجاد شده بود اين سازمان حتي حاضر به نام بردن از جنايات صدام نبود و تنها بسيار محتاطانه از طرفين ميخواست كه خويشتندار باشند وحتي در قطعنامه ۵۸۸ نيز با وجود گزارشهاي بازرسان سازمان ملل مبني بر استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي، شوراي امنيت بدون نام بردن از عراق، تنها در مورد اين حملات ابراز نگراني و تاكيد ميكند كه «با ابراز تاسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنين با ابراز تأسف از بمباران مراكز صرفا مسكوني غيرنظامي، حملات به كشتيراني بيطرف با هواپيماهاي كشوري، نقض قوانين بينالمللي انساندوستانه و ديگر قوانين ناظر بر درگيري مسلحانه، به ويژه كاربرد سلاحهاي شيميايي برخلاف الزامات پروتكل ۱۹۲۵ ژنو؛ با ابراز نگراني عميق نسبت به احتمال تشديد و گسترش بيشتر منازعه، شورامصمم گرديد به تمامي اقدامات نظامي بين ايران و عراق خاتمه بخشد. و معتقد گرديد كه بايد يك راهحل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار بين ايران و عراق به دست آيد»؛ شورا همچنين خواستار موارد زير شد:
۱- خواستار آن است كه به عنوان قدم اوليه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاكره، ايران و عراق يك آتشبس فوري را رعايت كرده، به تمام عمليات نظامي در زمين، دريا و هوا خاتمه داده و تمام نيروهاي خود را بدون درنگ به مرزهاي شناخته شده بينالمللي بازگردانند.
۲- از دبيركل درخواست ميكند كه يك تيم ناظر ملل متحد براي بررسي، تأييد و نظارت بر آتشبس و عقبنشيني نيروها اعزام نمايد و همچنين از دبيركل درخواست مينمايد با مشورت طرفين درگير، تدابير لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شوراي امنيت ارايه نمايد.
۳- مصرانه ميخواهد اسراي جنگي آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال كنوني، براساس كنوانسيون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تأخير به كشور خود بازگردانده شوند.
۴- از ايران و عراق ميخواهد با دبيركل در اجراي قطعنامه و در تلاشهاي ميانجيگرايانه براي حصول يك راهحل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دوطرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همكاري نمايند.
۵- از تمام كشورهاي ديگر ميخواهد كه حداكثر خويشتنداري را مبذول دارند و از هرگونه اقدامي كه ميتواند منجر به تشديد و گسترش بيشتر منازعه گردد، احتراز كنند و بدينترتيب اجراي قطعنامه را تسهيل نمايند.
۶- از دبيركل درخواست مينمايد كه با مشورت با ايران و عراق، مساله تفويض اختيار به هياتي بيطرف براي تحقيق راجع به مسووليت منازعه را بررسي نموده و در اسرع وقت به شوراي امنيت گزارش دهد.
۷- ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نياز به تلاشهاي بازسازي با كمكهاي مناسب بينالمللي پس از خاتمه درگيري تصديق ميگردد و در اين خصوص از دبيركل درخواست ميكند كه يك هيات از كارشناسان را براي مطالعه موضوع بازسازي و گزارش به شوراي امنيت، تعيين كند.
۸- همچنين از دبيركل درخواست ميكند كه با مشورت ايران و عراق و ديگر كشورهاي منطقه، راههاي افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
۹- از دبيركل درخواست ميكند كه شوراي امنيت را در مورد اجراي اين قطعنامه مطلع كند.
۱۰- مصمم است براي بررسي اقدامات بيشتر جهت رعايت و اجراي اين قطعنامه، در صورت ضرورت جلسات ديگري مجددا تشكيل دهد.»
همانطور كه مشهود است اين قطعنامه را ميتوان اولين هسته قطعنامه ۵۹۸ دانست كه در آن تلاش ميشود هرچند كلي رويكرد جديدي در خصوص ارايه راه براي جنگ طرح شود. اين رويكرد در قطعنامه بعدي يعني ۵۸۹ تا حد بيشتري بروز يافت.
تغيير رويكرد شوراي امنيت بعد از عمليات والفجر۸
در بيان اين تغيير رويكرد شوراي امنيت بايد گفت در اواخر سال ۶۴ و در شرايط سخت سياسي و اقتصادي و نظامي، نيروهاي ايراني عملياتي را تحت عنوان والفجر ۸ در مورخ ۲۰/۱۱/۶۴ در محور جنوب آغاز كردند كه در آن موفق به تصرف بندر مهم و استراتژيك فاو و قطع ارتباط عراق با شمال خليج فارس شدند و بعد از ۷۵ روز جنگ و مقاومت در مقابل پاتكهاي دشمن منطقه را تثبيت كردند. در اين عمليات ۷۰۰ تانك و خودروي دشمن منهدم شد و ۳۵۰ تانك و خودرو به تصرف نيروهاي ايراني درآمد و ۴۷ فروند هواپيما، ۱۰ فروند هليكوپتر، ۳ فروند ناوچه جنگي، ۱۵۰ عراده توپ دشمن منهدم و ۲۱۳۵ نفر از نيروهاي عراقي اسير شدند كه در مجموع، اين عمليات ضربه شديدي به توانايي نظامي عراق بود و توازن نظامي را به نفع ايران تغيير داد.
در اين شرايط كه از يكسو، با فتح فاو نگراني در مورد آينده رژيم صدام حسين در بين حاميان عراق افزايش يافته بود و از سوي ديگر، افزايش حملات عراق به مراكز مهم و استراتژيك كشور تشديد شده بود، مسوولان سياسي نظامي جمهوري اسلامي احساس كردندكهگذشت زمان به نفع آنان نيست و بايد با بسيج همه امكانات در سال ۶۵، ضربات برعراق را تشديد كرده و سرنوشت جنگ را با عمليات جديدي تعيين كنند و به همين دليل تبليغات گستردهاي به منظور بسيج نيرو و امكانات و اجراي عمليات سرنوشتساز آغاز شد.
ابتدا در اين مورد، امام خميني سال ۱۳۶۵ را سال استقامت نام نهاد و به دنبال وي هاشميرفسنجاني، فرمانده قرارگاه خاتم، مدتي بعد و پس از تشديد حملات هوايي عراق به مراكز اقتصادي و صنعتي كشور، در سمينار فرماندهان سپاه ضمن تشريح وضعيت نظامي، اقتصادي و سياسي داخلي و بينالمللي، با تأكيد بر ضرورت تسريع در امر جنگ در سال جديد، اعلام كرد: «منطقيترين راه اين است كه زمان را از دست ندهيم».
وي همچنين در نماز جمعه تهران اظهار داشت: هر محاسبه نشان ميدهد ما بايد هر چه زودتر جنگ را به پايان برسانيم. زمان بيش از اين نبايد در اختيار دشمن قرار گيرد همهچيز در اولويت اول در خدمت جنگ بايد باشد. شعار تعيين سرنوشت جنگ در سال ۶۵، در همين روند تدريجا شكل گرفت. آقاي هاشمي در توضيح اين مفهوم تأكيد كرد كه تعيين سرنوشت جنگ بدان معنا نيست كه امسال جنگ پايان يابد. بلكه جنگ را به جايي ميرسانيم كه پيروزي ايران مشخص ميشود. اين اظهارات بر اساس اين تحليل بيان ميشد كه پيروزي در عمليات فاو كافي نبوده است.براي تشديد فشار به عراق و حاميانشان بايد در تداوم پيروزي در فاو، اقدامات نظامي ديگري را انجام داد.
فتح فاو و توازن جديد جنگ به سود ايران
بر اين اساس، ايران در ششمين سال جنگ در سال ۶۵ علاوه بر طراحي عملياتهاي محدود در جبهه غرب و مياني و عمليات شجاعانه روي اسكله العميه عراق و چند عمليات محدود ديگر، اقدام به طراحي عمليات بزرگي كه بتواند سرنوشت جنگ را رقم زند، كردند و در نهايت عمليات پيچيده و جسورانه كربلاي ۴ با هدف تصرف بصره طراحي شد كه بعد از مقدمات طولاني هنگامي كه در ۳/۱۰/۶۵ نيروهاي غواص و خطشكن عمليات را آغاز كردند، متوجه شدند كه عمليات لو رفته است و به همين علت سريعا عمليات را متوقف كردند و بعدها مشخص شد كه اطلاعات ارسالي از ماهوارههاي اطلاعاتي امريكا به عراق در لو رفتن عمليات نقش مهمي داشته است.
با پيدايش وضعيت جديد به نظر ميرسيد، توازن جنگ كه پس از فتح فاو به سود ايران تغيير كرده بود، مجددا در حال تغيير به سود عراق باشد. در چنين وضعيتي تداوم حملات عراق به مراكز صنعتي و اقتصادي كشور و آمادگي قواي عراق براي بازپسگيري فاو ميتوانست برتري ايران را دستخوش تغيير كرده و اوضاع را به سود عراق به چرخش درآورد. اما با تلاشهاي مجدد فرماندهان نظامي ايران، كمتر از دو هفته پس از توقف عمليات كربلاي ۴ در روزهاي آغازين ديماه ۱۳۶۵، سپاه پاسداران عمليات كربلاي ۵ را در ساعت ۲ بامداد ۱۹/۱۰/۶۵ در منطقه شرِ بصره آغاز كرد.
تأخير در واكنش دشمن نشان دهنده حضور نيروهاي عراقي در منطقه فاو و آمادگي آنها براي حمله به فاو و بازپسگيري آن بود كه اين عمليات باعث غافلگيري آنها شد. تاكتيك ويژه اين عمليات با عبور از كانال پرورش ماهي و اجتناب از تك جبههاي از منطقه شلمچه، نيروهاي دشمن را در موقعيت دشوار قرار داد و سرانجام پس از يك نبرد سخت و دشوار نيروهاي ايراني در شرِ نهر جاسم مستقر شدند و به پشت ديوارهاي بصره و كارخانه پتروشيمي بصره رسيدند و دشمن با وجود تمام تلاشهايي كه انجام داد، نتوانست مناطق تصرف شده را باز ستاند و اين امر نگرانيهاي جديد در مورد توانايي عراق و آينده صدام را بار ديگر با جديت مطرح كرد.
امكانات محدود ايران و سياست مقابله به مثل
بعد از عملياتهاي كربلاي چهار و پنج مجددا عراق حملات هوايي به شهرها و مردم بيدفاع را از سرگرفت. در اين حملات كه سومين دور شدت يافتن حملات به شهرها محسوب ميشد و ۴۲ روز ادامه يافت، مجموعا ۶۶ شهر و بخش در كشور مورد هدف بمباران و حملات موشكي قرار گرفتند و مجموعا ۳۰۵۰ تن شهيد شدند. هدف اصلي عراق از اين حملات جبران شكست نظامي خود در جبهههاي نبرد و فشار روحي رواني به مردم ايران بود.
اما ايران نيز متقابلا بغداد را زير حملات موشكي گرفت و با اجراي آتشبار كاتيوشا روي بصره، عراق را در وضعيت دشواري قرار داد. جمهوري اسلامي به دليل برتري نظامي در جبهه زميني و عدم تمايل به گشايش جبهه جديد و مهمتر از همه نياز به صدور نفت از خليج فارس، هيچگونه تمايلي به گسترش جنگ در خارج از جبههها نداشت، اما براي مقابله با تشديد حملات عراق، سياست مقابله به مثل با توجه به امكانات محدود را دنبال ميكرد. در سال ۱۳۶۶، تحولات قابل ملاحظهاي از نظر نظامي و سياسي در جنگ بروز كرد. همين تحولات موجب شد كه مولفههاي جديد وارد صحنه شده و جنگ را در آستانه دگرگونيهاي اساسي قرار دهند.
با وجود ضربههاي مستمر و موثر ايران در منطقه جنوب و فرو ريختن مستحكمترين خطهاي دفاعي عراق در نزديكي بصره و در منطقه شلمچه، بلافاصله پس از عمليات كربلاي ۵، سپاه با انجام عمليات كربلاي ۱۰ در شمال سليمانيه وارد جبهه شمال غرب شد و تا آخر سال ۱۳۶۶ نيز در اين جبهه دست به عمليات زد. در حالي كه، در جنوب نيز مترصد فرصت بود تا در صورت فراهم آمدن شرايط لازم جهت عملياتي موفقيتآميز اقدام به حمله كند.
بر اين اساس، از فروردين ۱۳۶۶ تا فروردين ۱۳۶۷، تمام عملياتهاي جمهوري اسلامي در منطقه كوهستاني شمال غرب انجام شد. در اين مقطع، بيش از ۵۵ عمليات ايذايي، كوچك، محدود و بزرگ صورت گرفتكه در نتيجه اين عملياتها، شهرهاي ماووت، حلبچه، خرمال، سيد صادِ، چند قريه و دهها ارتفاع مهم منطقه را به تصرف درآوردند يا بر آنها مسلط شدند. از نظر كمي، در اين سال نيروهاي ايراني بيشترين عمليات را انجام دادند.
از سوي ديگر، عراق تلاش كرد با تشديد حملات هوايي و موشكي به شهرهاي ايران، دامنه اجتماعي و اقتصادي جنگ را گسترش دهد. در اين ارتباط همزمان با بروز تحولات در جبهههاي نبرد، حمله هوايي و موشكي به شهرها و جنگ نفتكشها نيز آغاز شد. عراق از هشتم اسفند ۱۳۶۶ حملات هوايي و موشكي خود را عليه تهران و ساير شهرهاي ايران وسعت بخشيد، بهطوري كه شهرها يكبار ديگر ميادين نبرد را تا حدودي تحتالشعاع خود قرار داد. ايران نيز در سطح محدودتر، بغداد و برخي شهرهاي عراق را مورد حمله قرار داد. اين حملات در فروردين ۶۷ نيز ادامه يافت كه پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي بسياري را به جاي گذاشت.
همچنين در اين سالها، هنگامي كه عراق تشديد حملات به نفتكشها و ناامن كردن خليج فارس را دنبال كرد و پيشبيني ميكرد كه با اين اقدام ضمن تضعيف بنيه اقتصادي ايران و با افزايش دخالت قدرتهاي بزرگ و مداخله آنها، موقعيت را براي افزايش فشار به ايران و پايان بخشيدن به جنگ فراهم خواهد كرد. جمهوري اسلامي ايران ضمن درك روشن نسبت به ماهيت تلاشهاي عراق و حمايت بينالمللي نسبت به اين اقدامات به دليل گشايش يك جبهه جديد و همچنين نيازمندي به ارز حاصله از صادرات نفت، اساسا تمايل چنداني به گسترش دامنه بحران در خليج فارس نداشت، لذا همين امر منجر به سياست مقابله به مثل ايران به صورت محدود شد.
بهطوري كه در مجموع طي مراحل مختلف جنگ نفتكشها به ترتيب در سال ۱۹۸۵ تعداد ۴۷ فروند، در سال ۱۹۸۶ تعداد ۱۰۷ فروند و در سال ۱۹۸۷ تعداد ۳۳۳ فروند كشتي در خليج فارس مورد حمله قرار گرفتند. اين آمار نشاندهنده روند رو به گسترش درگيري در منطقه خليج فارس بود. نگراني ناشي از پيدايش اين وضعيت سبب شد تا نشانهها و علايم مداخله قدرتهاي بزرگ در خليج فارس آشكار شود، بنابراين پيدايش وضعيت جديد در خليج فارس بر اثر حملات عراق، موقعيتي را به وجود آورد كه مشخصه آن گسترش دامنه جنگ و بينالمللي شدن آن بود. ايران در اوضاع جديد در موقعيت دشواري قرار داشت.
بدين معنا كه عدم مقابله به مثل منجر به افزايش حملات عراق ميشد و از سوي ديگر، هرگونه مقابله به مثل نيز زمينه را براي گسترش دامنه جنگ و بينالمللي شدن آن فراهم ميكرد. لذا همانگونه كه اشاره شد، ايران استراتژي «مقابله به مثل محدود» و «ضربه در برابر ضربه» را به منظور محدود كردن تهاجمات عراق اتخاذ كرد و با انجام حملات هوايي و موشكي و هليكوپتري و مينگذاري معابر كشتيهاي نفتي به مقابله به مثل ميپرداخت.
در سال ۶۶ اقدامات مقابله به مثل تشديد شد. در اين مرحله برخورد نفتكشها به «مين» و «حملات قايقهاي تندرو» و شليك «موشك كرم ابريشم» از سوي ايران به كشتيهاي عراق و همپيمانان عراق، زمينههاي گسترش دامنه درگيري را به كشورهاي منطقه به وجود آورد. بهطوري كه كويت از امريكا و شوروي خواست تا به اسكورت نفتكشهاي آن كشور بپردازند. سرانجام پرچم امريكا بر فراز نفتكشهاي كويت به اهتزاز درآمد. اما اين اقدامات نيز مانع عمليات ايران نشد بهطوري كه دو نفتكش بزرگ روسي با مين برخورد كردند و اولين كاروان نفتكشها كه توسط دو ناو كشتي جنگي امريكا اسكورت ميشدند و جمعي از خبرنگاران به منظور تحت پوشش قرار دادن اين اقدام آنها را همراهي ميكردند با مين برخورد كرد كه بازتاب قابل توجهي در محافل جهاني داشت.
بدينترتيب امريكاييها بر خلاف تصورات خود در اولين گام به منظور حضور مقتدرانه در منطقه خليج فارس با ناكامي روبهرو شدند و همين امر بر پيچيدگي بحران در اين منطقه افزود. در واقع نه تنها اعتبار قدرت نظامي امريكا بلكه حضور نظامي امريكا نيز فاقد تأثير تعيينكننده در تأمين آزادي كشتيراني در منطقه خليج فارس بدان مفهوم كه امريكا دنبال ميكرد، بود. اين ناتواني، باعث واكنش امريكا شد بهطوري كه چندي بعد امريكاييان، كشتي ايران اجر متعلق به نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران را به اتهام مينگذاري بدون هيچگونه هشدار قبلي مورد حمله قرار دادند و در تاريخ ۱۶/۷/۶۶ هليكوپترهاي امريكا به ۵ فروند قايق نيروي دريايي سپاه كه در حال گشتزني در منطقه بودند، حمله كردند كه بر اثر اقدام تدافعي ايران يك فروند هليكوپتر امريكا سقوط كرد. در اين حادثه از پنج قايق ايران سه فروند غرق شد و دو نفر از سرنشينان شهيد و شش نفر ديگر به اسارت نيروهاي امريكا درآمدند.در تاريخ ۲۷/۷/۶۶ به تلافي حمله موشكي ايران به يك نفتكش امريكايي، آنان به سكوي نفتي رشادت حمله كردند كه ايران در واكنش به آن اقدام به شليك يك فروند موشك به اسكله الاحمدي كويت كرد.
تصويب قطعنامه ۵۹۸
با تحولات جنگ و افزايش نگراني قدرتهاي بزرگ و اعضاي شوراي امنيت از ادامه جنگ و خطر گسترش آن در منطقه و افزايش حمله به كشتيها در خليج فارس زمينه را براي تصويب قطعنامه قاطعتر اما واقعبينانهتري در خصوص اينكه جنگ بتواند مبناي سياستهاي آينده قدرتهاي بزرگ قرار بگيرد، آماده كرد. تنظيم قطعنامه ۵۹۸ در شوراي امنيت به صورت محرمانه آغاز شد كه دو كشور جمهوري اسلامي ايران و عراق نيز تلاش كردند، نقش فعالي در تدوين آن ايفا كنند. از سوي ديگر، اعضاي شوراي امنيت نيز آگاه بودند كه هر گونه بيتوجهي نسبت به درخواستهاي ايران به همان ميزان، امكان عملي نشدن اجراي قطعنامه را به دنبال خواهد داشت.
در اين روند، تحولات ديپلماتيك ايران در سازمان ملل و گفتوگو با دبيركل اين سازمان و برخي از اعضاي دايمي و غير واقعي شوراي امنيت و نظرياتي كه ايران همراه با دلايل متقن و راهحلهاي عملي ارايه كرد، سبب شد كه ضمن توجه به اقدامات مواضع ايران تا اندازهاي پيشنويس اوليه قطعنامه نيز تغيير كند. ايران در سازمان ملل براي گنجاندن نظريات خود در قطعنامه نهايي تلاشهاي گستردهاي انجام داد و خواستار آن بود كه در اين قطعنامه پيش از درخواست برقراري آتشبس از طرفين، عراق مسوول آغاز جنگ معرفي شود. اما شواهد و قراين نشاندهنده عدم تمايل شوراي امنيت به برداشتن اين گام بود. به همين دليل بخش عمده تلاشهاي ايران قبل و بعد از تصويب قطعنامه ۵۹۸ به تأمين همين خواسته معطوف شد.
سرانجام قطعنامه ۵۹۸ به عنوان مفصلترين قطعنامه از سلسله قطعنامههاي سازمان ملل در موقعيتي كه احتمال تشديد و گسترش جنگ موجبات نگراني اعضاي شوراي امنيت را فراهم كرده بود، در تاريخ ۳۰/۴/۱۳۶۶ به اتفاق آرا تصويب و صادر شد. در اين قطعنامه، اعضاي شوراي امنيت از آغاز و ادامه اين درگيري، از بمباران مراكز كاملا غيرنظامي، حمله به كشتيهاي بيطرف و هواپيماهاي غيرنظامي و استفاده از سلاحهاي شيميايي كه مغاير با تعهدات مندرج در پروتكل ۱۹۲۵ ژنو بود، اظهار تأسف كردند. همچنين اعضاي شوراي امنيت اعلام كردند بهطور عميق نگران اوجگيري احتمالي و توسعه اين درگيري هستند و مصمم هستند به تمام عمليات نظامي بين ايران و عراق خاتمه دهند.سپس مصوبات شوراي امنيت تحت عنوان بندهاي قطعنامه به شرح ذيل مورد تأكيد قرار گرفت:
۱- اولين قدم جهت حل و فصل مناقشه از طريق مذاكره ايران و عراق رعايت آتشبس بود و اينكه اقدامات نظامي زميني، دريايي و هوايي را خاتمه داده و تمام نيروهايشان را بدون تأخير به مرزهاي شناخته شده بينالمللي بازگردانند.
۲- يك هيات توسط دبيركل براي بررسي تأييد و نظارت آتشبس و عقبنشيني نيروها اعزام شود. همچنين دبيركل تدابير ضروري را براي مشورت با دوطرف ترتيب دهد.
۳- آزادي اسراي جنگي و بازگشت بدون تأخير آنها به كشورشان پس از قطع مخاصمه.
۴- همكاري دو كشور با دبيركل براي اجراي قطعنامه.
۵- خودداري تمام كشورها از هر گونه اقدامي كه احتمالا به تشنج بيشتر و گسترش مناقشه منجر شود.
۶- دبيركل در شور با ايران و عراق موضوع مسووليت بروز جنگ را مورد بررسي قرار دهد و مراتب را هرچه سريعتر به اطلاع شوراي امنيت برساند.
۷- هياتي از كارشناسان از سوي دبيركل براي بررسي خسارات و بازسازي تعيين شده و به شوراي امنيت گزارش شود.
۸- دبيركل در مشورت با ايران و عراق و ديگر كشورهاي منطقه تدابيري را براي پيشبرد امنيت و ثبات منطقه مورد بررسي قرار دهد.
۹- دبيركل شورا را از اجراي اين قطعنامه مطلع سازد.
۱۰- شوراي امنيت در صورت ضرورت براي بررسي اقدامات بيشتر جهت تضمين پايبندي طرفين به اين قطعنامه آماده است بار ديگر تشكيل جلسه دهد.
موضع نهايي نظام در برابر قطعنامه ۵۹۸
جمهوري اسلامي ايران هر چند در نخستين واكنش در برابر قطعنامه ۵۹۸ برخورد سردي از خود نشان داد اما چند هفته بعد پاسخ مبسوط مسوولان كشور به اين قطعنامه منتشر شد. اين پاسخ شامل جوابيه وزير امور خارجه ايران به نامه مورخ ۲۰ ژوييه دبيركل بود. در آخرين بند ضميمه نامه وزير امور خارجه ايران آمده است: تلاشهاي سازنده و قابل تقدير برخي از اعضاي بيطرف شوراي امنيت براي نيل به يك قطعنامه متوازن و مثبت اگرچه به نتيجه مطلوب نرسيد ولي زمينه را براي ادامه همكاري جمهوري اسلامي ايران در جهت سوق دادن شورا به سمت يك موضع موثر و عادلانه فراهم نمود. بيترديد اعلام مواضع صريح نسبت به مسووليت عراق در شروع جنگ نظير آنچه از جانب برخي از كشورهاي واقعگرا انجام گرديده است بهترين عنصر در جهت ختم عادلانه جنگ است.
جمهوري اسلامي ايران احساس كرد كه اين قطعنامه تا حد زيادي به خواستههاي ايران نزديك شده بود ولذا به دليل نكات مثبتي كه در قطعنامه وجود داشت، در ابتدا از نفي كامل آن نيز امتناع كرد وفقط خواستار جابهجايي در بندهاي قطعنامه و تقدم محكوم كردن متجاوز نسبت به برقراري آتشبس، تلاشهاي سياسي خود را بر همين محور تنظيم و سازماندهي كرد اما در نهايت بهدليل اينكه بخش عمده مطالبات ايران را تامين ميكرد از سوي ايران به عنوان بهترين گزينه در آن شرايط تاريخي پذيرفته شد.
درواقع صدور قطعنامههاي ۵۸۸ و ۵۹۸ از سوي شوراي امنيت كه به دليل شرايط برتري نظامي ايران صادر شد وآن سازمان را كه تا قبل از آن حتي حاضر به اذعان به جنايات شيميايي رژيم عراق نبود، وادار كرد تا به صراحت بر حقوق مشروع ايران اذعان كند، نوعي پيروزي سياسي ايران محسوب ميشد هرچند نيروهاي انقلابي ايران بهدليل آرمانهاي بلند خود همچون شعار سرنگوني صدام حسين، پذيرش آن را مطلوب خود نميدانستند.
اما به هرحال اين تجربه نشان داد كه منطق حاكم برنظام بينالملل منطق قدرت است ومذاكره در كنار دارابودن قدرت، معناي واقعي خود را پيدا ميكند؛ به بيان ديگر عمليات نظامي و اقدامات جنگي ايران و اراده سياسي براي فائق آمدن به دشمن به همراه برنامهريزيهاي ملموس وهمهجانبه زمينه را براي واقعگرايي شوراي امنيت وپذيرش حقوق ايران در جنگ فراهم آورد ومنجر به تغيير رويكرد نظام بينالملل در خصوص جنگ وصدور قطعنامههاي ۵۸۸ و۵۹۸ شد.
عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي
امام خميني سال ۱۳۶۵ را سال استقامت نام نهاد.مسوولان سياسي نظامي هم احساس كردندكهگذشت زمان به نفع آنان نيست و بايد با بسيج همه امكانات، ضربات برعراق را تشديد كرده و سرنوشت جنگ را با عمليات جديدي تعيين كنند.
هاشميرفسنجاني پس از تشديد حملات هوايي عراق اعلام كرد: «منطقيترين راه اين است كه زمان را از دست ندهيم ... هر محاسبه نشان ميدهد ما بايد هر چه زودتر جنگ را به پايان برسانيم. زمان بيش از اين نبايد در اختيار دشمن قرار گيرد همهچيز در اولويت اول در خدمت جنگ بايد باشد.»
تا زماني كه بنبست نسبي در جنگ ايجاد شده بود اين سازمان حتي حاضر به نام بردن از جنايات صدام نبود و تنها بسيار محتاطانه از طرفين ميخواست كه خويشتندار باشند.
هنگامي كه عراق تشديد حملات به نفتكشها و ناامن كردن خليج فارس را دنبال كرد و پيشبيني ميكرد كه با اين اقدام ضمن تضعيف بنيه اقتصادي ايران و با افزايش دخالت قدرتهاي بزرگ و مداخله آنها، موقعيت را براي افزايش فشار به ايران و پايان بخشيدن به جنگ فراهم خواهد كرد.
عمليات نظامي و اقدامات جنگي ايران و اراده سياسي براي فائق آمدن به دشمن به همراه برنامهريزيهاي ملموس وهمهجانبه زمينه را براي واقعگرايي شوراي امنيت و پذيرش حقوق ايران در جنگ فراهم آورد ومنجر به تغيير رويكرد نظام بينالملل در خصوص جنگ وصدور قطعنامههاي ۵۸۸ و۵۹۸ شد.
يحيي فوزي
- 11
- 5