«خورشید حمام آفتاب می گیرد، به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد، سراب کاریکاتور آب است، برای مردن باید یک عمر صبر کرد، به مرگ بیشتر از زندگی مدیونم.» «پرویز شاپور»
سال ۱۳۴۷ بود که پرویز شاپور، نوایی نو با شیپور ادبیات طنز ایران نواخت. مردی که به اقرار خودش «جز یک جمله بیشتر نمی توانست بنویسد!» اما آن یک جمله ها کنار یکدیگر جمع شدند و سبکی تازه در دفتر ادبیات به نامش رقم زدند. هر چند ۱۹ سال است قلمش مسکوت مانده اما نام و آوازه اش در طنز ابدی است و کاریکلماتور با نامش گره خورده.
امروز۱۵ مرداد، سالروز فوت پرویز شاپور است. به همین بهانه نگاهی داریم به کاریکلماتور و زندگی مبدع آن.
اندر باب کلماتی که کاریکاتورند
کاریکلماتور گونهای از نثر معاصر است که برخی از ادیبان آن را به عنوان یک نوع ادبی پذیرفتهاند. این واژه از دو کلمه «کاریکاتور» و «کلمه» مشتق شده است، یعنی کاریکاتوری که با کلمات نوشته می شود از این رو باید حتما طنز دار باشد. بنابر تعریف خواجه نصیر از شعر (کلام موزون و مخیّل)، میتوان کاریکلماتور را فراتر از تعریف یادشده دانست؛ زیرا کاریکلماتور نوعی موسیقی درونی دارد و عنصر تخیل هم در آن موج میزند.
کلمات قصار وضرب المثل ها بیشتر دستمایه کاریکلماتور است اما مضمون آن انواع مختلفی از موضوعات متنوع اخلاقی، اجتماعی، عاشقانه و... را در برمیگیرد. در نگاه اوّل، ممکن است کاریکلماتور شبیه مَثَل یا جملات قصار بهنظر بیاید؛ اما باید گفت تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. جملات قصار، اغلب از آنِ بزرگان است که به صورت جداگانه نگاشته نشده؛ بلکه از خلال مقالات و سخنان این بزرگان استخراج شدهاند؛ مَثَلها هم اغلب داستانی داشتهاند که بدان ختم میشدهاند و طی زمان داستان آنها حذف شده و مَثَلها باقی ماندهاند.
میتوان گفت که چون کاریکلماتور بهصورت جمله یا عبارت مستقل خلق شده و از متن داستان یا مقالهای استخراج نشده، با سخنان بزرگان و مَثَلها متفاوت است؛ دیگر آنکه، جملات قصار و سخنان بزرگان، اغلب زندگی بهتر را آموزش میدهند و جنبۀ اندرز و نصیحت دارند؛ درحالیکه کاریکلماتور اغلب به فکاهه و در مواردی هم به طنز شباهت دارد. به همین دلیل میتوان گفت که کاریکلماتور از این وجه با مَثَل و سخنان قصار متفاوت است امّا شباهت ظاهری آن را نمیتوان نادیده گرفت؛ تا جایی که جملاتی از کاریکلماتور بهاندازه کلمات قصار تکاندهنده و پنددهنده است.
انواع کاریکلماتور
گروهی از کاریکلماتورها فکاهی و طنزآمیز هستند که کارکرد آن ها طنز و شوخ طبعی است؛ گروهی دیگر عاشقانههایی کوتاه اند که در ادب غنایی قرار می گیرند. برخی از آن ها به حکمت و فلسفه نزدیک میشوند.گروهی از کاریکلماتورها شعرند (سبک کاریکلماتور به سبک هندی نزدیک است). همچنین برخی از نمونه های کاریکلماتورها کاملا جدی است.
ساختار کاریکلماتور
نویسنده کاریکلماتور گاهی از صنایع ادبی مثل تشبیه: «تا چشمت را نبندی، پرندۀ نگاهم به آشیانه بازنمی گردد»، ایهام: «روی قـبرم سنگِ تمام گذاشتم»؛ ضرب المثل : «صورت سیب را با سیلی سرخ نگه میدارم»؛ کنایه: «حتی مهربانترین قلبها هم خونآشام اند» و... استفاده می کند. گاهی کلمات را به بازی می گیرد و از معانی گوناگون یک کلمه برای ساختن تصاویر چند معنی استفاده میکند مثل «فوّاره یک عمر نشست و برخاست میکند»؛ که شاید این مهمترین شیوه در نگارش کاریکلماتور باشد و گاهی از رفتار و وضعیّت موجود انتقاد دارد و طنز خود را این طور بیان می کند «تکان نخوردن مجسمه آزادی مرا به شک انداخته است که نکند آزادی نباشد.»
چرا کاریکلماتور؟
کاریکلماتور روی سوژه هایی دست می گذارد که شاید ما هر روز ده ها بار آن ها را دیده باشیم اما بی اعتنا از کنارش گذشته ایم. سوژه ها بار معنایی جدید می گیرند و واژه ها رخت طنازی می پوشند تا جملات کوتاهی بسازند و به مخاطب تلنگری بزنند، او را به تفکر وا دارند و خنده ای از سر استهزا یا حتی تاثر بر لبش بنشانند.
پدر کاریکلماتور ایران
مادر «شاپور» میگفت: «۶۰ سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم». اما همین حرف های نا حسابی او، در ردیف شیرینترین و طناز ترین جملات طنزمان قرار گرفته است. هر چند برخی شاپور را با نام و شهرت همسرش فروغ فرخزاد به یاد می آورند و می گویند پرویز شاپور، همسر فروغ بود اما این نوع خواندن شاپور، کم لطفی است زیرا او در ادبیات برای خودش صاحب سبک بوده و نباید او را با شهرت همسرش خواند.
تولد پدر
پرویز شاپور در اسفند سال ۱۳۰۲ به دنیا آمد. نخستین نوشتههای او در یکی از روزنامههای محلّی اهواز بهنام «فریاد خوزستان» به چاپ میرسید؛ پس از آن مطالب خود را با نام مستعار«مهدخت» و «کامیار» برای روزنامه «توفیق» میفرستاد؛ این نوشتهها در صفحههای «سبدیّات» و «دارالمجانین» چاپ میشد. شاملو در مجله «خوشه» (سال ۱۳۴۷) برای نخستین بار عنوان کاریکلماتور را برای نوع نوشتههای او پیشنهاد کرد که مورد پذیرش واقع شد. طنز موجز و خوبی که شاپور پیش گرفته بود خیلی زود به روی نامش در مطبوعات مهر تایید زد . امروز کاریکلماتور، عنوان شناخته شدهای است که همچون یک نوع ادبی معرفی شده و پیروان زیادی دارد که به این شیوه قلم میزنند.
پیوند با فروغ، زندگی بی فروغ
سال ۱۳۲۹ پرویز شاپور، فروغ فرخزاد را به همسری گرفت که بعدها شاعر شد و شهرتی رقم زد. حاصل این ازدواج پسری بود به نام کامیار. هرچند شعله های این عشق و زندگی مشترک کم فروغ بود، زود به خاموشی گرایید و زندگی عادی پرویز، برایش به شیرینی زندگی ادبی نبود، اما همسرش در خلق کاریکلماتور های او نقش مثبتی داشت .پرویز شاپور در هیچ نوشته ای نامی از فروغ نیاورده است اما از خلال برخی جملاتش می توان بوی او را حس کرد و ردپایش را دید.
تولد پسر
پرویز شاپور «پدر کاریکلماتور ایران» نام گرفت؛ این پدر فرزندش را در سال ۱۳۴۷به ادبیات ایران معرفی کرد.
جملات طنازانه پرویز شاپور زنده است، جان دارد، حس دارد و روبه روی چشم انسان تصویر می شود. «تنهایی» و «مرگ» مضامین اصلی نوشتههای او را تشکیل میدهند و شاپور آن ها را به سخره می گیرد. پدر کاریکلماتور ایران ساده می نویسد و قصد ندارد خواننده را نصیحت کند یا گوشش را بپیچاند و مفهومی خاص را به او منتقل کند. تنها کاری که او با مخاطب می کند، برانگیختن حس شگفتی در اوست. این گونه است که این پسر شوخ سال ها مخاطبانش را راضی نگاه داشته و مقلدانی گرد خودش جمع کرده است که البته با گذشت زمان هنوز هم یک سر و گردن از آن ها بلندتر است.
هدیه به گورستان
پرویز شاپور پس از جدایی از فروغ، دیگر هیچ گاه ازدواج نکرد و تا پایان عمر با پسرانش کاریکلماتور و کامیار در یک خانه قدیمی زندگی کرد. او در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوض زاده تهران بستری شد و سرانجام در ساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت و به گفته خودش پیکرش را به گورستان هدیه داد.
کاریکلماتور امروزه
با وجود تاثیر پذیری پیروان شاپور از وی، هر کدام سبک خاص خود را دارند اما درمقایسه با شاپور بیشتر به موضوعات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مسائل روز جامعه پرداخته اند. سهراب گل هاشم، حوریه نیکدست، ابوالفضل لعل بهادر و... از جمله پیروان شاپور هستند. کاریکلماتور امروزه بیشتر مسائل روز را دستمایه قرار می دهد که تاریخ مصرف دارد و بیشتر برای اطلاع رسانی و افزایش آگاهی مخاطب گام برمی دارد.
نسیم سهیلی
- 10
- 1