شعر در مورد مرگ
شاعران در رویارویی با مرگ سه گروه هستند: اول، كسانی مثل مولانا که مرگ را ستوده اند و به گرمی از آن استقبال کردند. دوم، دسته ای که مانند خیام با نفرت و کراهت به مرگ نگریسته و با خوش باشی از ترس ناشی از مرگ کاسته اند. سوم، جمعی مانند سعدی که واقع گرایانه به مرگ نگریسته اند. در شعر معاصر نیز مشابه همین دسته بندی دیده می شود. انواع گوناگون شعر مرگ را در ادامه مطلب بخوانید:
۱. شعر مرگ پدر
پدرم در سوگ تو دل های ما پیوسته می گرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید
۲. شعر در مورد مرگ- بابا طاهر
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
۳. شعر در مورد مرگ از مولانا
چون زین قفس برستی در گلشن است مسکن
چون این صدف شکستی، چون گوهر است مردن
چون حق تو را بخواند سوی خودت کشاند
چون جنت است رفتن، چون کوثر است مردن
۴. شعر مرگ از گروس عبدالملکیان
موسیقی عجیبی ست مرگ
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچ کس تو را نمی بیند
مرگ در شعر فارسی- مجتبی کاشانی
عاقبت در دام می افتیم ما
دام ما ای کاش در کوی تو باد
تیر ما هم از کمانی میرسد
آن کمان ای کاش، ابروی تو باد مجتبی کاشانی
۵. شعر مرگ عزیزان
گلچین خزان زود بچیدی گل ما را
در خاک نشاندی گل یکدانه ما را
ای باد خزان شیوه تو چیدن گلهاست
با شیوه خود سخت شکستی دل ما را
۶. غزل حافظ در خصوص مرگ فرزندش
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل كرد باد غیرت به صدش خار پریشان دل كرد
طوطی را به خیال شكری دل خوش بود ناگهش سیل فنا نقش امل باطل كرد
قره العین من آن میوه دل یادش باد كه چه آسان بشد و كار مرا مشكل كرد
ساربان بار من افتاد خدا را مددی كه امید كرمم همره این محمل كرد
روی خاكی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه ازین كهگل كرد
آه و فریاد كه از چشم حسود مه چرخ در لحد ماه كمان ابروی من منزل كرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امكان حافظ چه كنم بازی ایام مرا غافل كرد
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 20
- 4