دکتر مهدی گلشنی بتازگی کتابی با عنوان «علم و دین در افق جهانبینی توحیدی» منتشر کرده که فصلی از آن را به «مسأله شر در جهان» اختصاص داده است. مسأله شر و دلیل وجود آن در جهان یکی از مسائل غامضی است که اندیشه دینی همواره با آن مواجه بوده و تلاش کرده پاسخی متقاعدکننده برای آن بیابد؛ چرا که همواره با این پرسش بنیادین مواجه میشوند که اگر خداوند قادر مطلق و خیرخواه مطلق و عالم مطلق است چرا باید شر و بلا و رنج و مرگ در جهان وجود داشته باشد. از آنجا که این امر دستاویزی برای ملحدان برای انکار خداوند میشد فلاسفه و متألهان در تاریخ اندیشه بسیار تلاش کردند تبیین کنند که وجود شرور، با قدرت، علم، عدالت و خیریت خداوند منافاتی ندارد. در این راستا، با دکتر مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و پایهگذار گروه فلسفه علم آن دانشگاه و عضو مؤسس «انجمن بینالمللی علم و دین» و از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
جناب دکتر گلشنی، تعریف و ماهیت «شرّ» چیست؟ و چطور در تضاد با «خیر» قرار میگیرد؟
بعضی فیلسوفان «خیر» را به امر وجودی، وجود مطلوب و لذت؛ و «شرّ» را به امر عدمی، فقدان کمال و رنج و درد و مصیبت نسبت میدهند.
در اثر جدیدتان «علم و دین در افق جهانبینی توحیدی»، علم تجربی بیشتر مدنظرتان بوده است یا علوم انسانی؟
به هر دو توجه داشتهام، چون علم فارغ از ارزشها و مفروضات فلسفی (علیالخصوص متافیزیکی) نیست، که هر دو به حوزه علومانسانی تعلق دارند. اینکه در بسیاری از محافل علمی، از جمله در کشور ما، این مطلب را نادیده میگیرند، ناشی از بیدقتی و غرق شدن در تخصصها و حاکمیت جهانبینی سکولار است. خوشبختانه بعضی از سرآمدان علم معاصر به این نقص پی بردهاند و قرار دادن علم تجربی تحت یک جهان بینی جامع را توصیه کردهاند.
در نسبتسنجی بین علم و دین، بعضی علم و دین را دو حوزه متعارض میبینند؛ برخی آنها را دو حوزه مستقل به شمار میآورند که به سؤالات متفاوتی پاسخ میگویند؛ گروهی به وجود حوزههای مشترک بین آنها قائلند و تعامل بین آنها را توصیه میکنند؛ عدهای هم به یکپارچگی آنها باور دارند و معتقدند که آنها نهایتاً به هم میرسند. شما رابطه این دو را در کتابتان چگونه تبیین و تحلیل کردهاید؟
من علم را در طول دین میبینم، یعنی فعالیت علمی را یک نوع عبادت دینی میدانم اما با ابزارهای خاص خودش (تجربه، نظریهپردازی و الهام) و معتقدم که جهانبینی دینی (شامل مفروضات متافیزیکی دینی) باید بر آن حاکم باشد که ارزشها، توفیق علم و... را توجیه کند. این نگرش در دوران تمدن اسلامی بر ذهن عالمان حاکم بود و در زمان حاضر نیز برخی از سرآمدان علم در غرب همین نگرش را دارند.
همیشه در جهان درد و رنج هست، مرگ و بیماری هست، ظلم و ستم هست، جهل و جنایت هست و بلایای طبیعی (مثل سیل و حریق و...) وجود دارد. این شرور از کجا نشأت میگیرد و در کنار عدالت و علم و قدرت خدا چگونه قابل توجیه است؟ فلاسفه و متألهان چگونه به آن پاسخ میدهند؟
موضوع شرّ و اقسام آن (شرور طبیعی، مابعدالطبیعی و اخلاقی) از قدیم مطرح بوده است و همواره دستاویز منکران وجود خداوند در استدلال علیه وجود خالق شده است. سخن آنان این است که شرور با عدالت و قدرت مطلقه و حکمت بالغه خداوند نمیخواند. از طرف دیگر، پیروان ادیان توحیدی، خصوصاً حکمای الهی، بر قدرت و علم و حکمت مطلقه خداوند اتفاق نظر دارند. پس وجود شرور توجیه لازم دارد.
فلاسفه اسلامی، نظیر ابنسینا و ملاصدرا، شرور را زمینه خوبیها به حساب میآورند (خیرات اصیلاند و شرور طفیلی). اینها برای موجودات عالم پنج حالت را در نظر میگیرند؛
۱.موجودی که خیر محض است (مثل عقول یا نفوس کامل انسانی) ۲.موجودی که خیرش بر شرش غالب است. ۳. موجودی که خیرش برابر شرش است. ۴. موجودی که شرش بر خیرش غالب است. ۵. موجودی که شر محض است.
آنها تحقق سه نوع اخیر را بر خلاف حکمت بالغه الهی میدانند و عدم تحقق نوع دوم را که حاکی از ترک خیر کثیر به خاطر شر قلیل است، یک شر کثیر به حساب میآورند.
پیروان این دیدگاه معتقدند که تمامی شرور نهایتاً منجر به خیرات بالاتر میشوند؛ در این دنیا یا در آخرت. بعضی از فلاسفه غربی، نظیر سوین برن نیز همین نظر را دارند.
به طور خلاصه فیلسوفان متأله غربی و اسلامی، شرور را مقدمه حصول بعضی خیرات به حساب میآورند و همچنین شرور را نسبت به خیرات در کل عالم قلیل تلقی میکنند و این جهان دارای شرور را از جهان فاقد شرور بهتر میدانند.
فلاسفه متأله چه فواید و دلایلی را برای وجود شرور در عالم ذکر میکنند؟
اغلب آنان برای توجیه شرور در عالم ۴ دلیل عمده اقامه میکنند: اولاً بلایا و مصیبتها، مردان خدا را بیشتر متوجه خدا میکند و روح آنان را صفا میبخشد و به آنان اطمینان میدهد.
دوم اینکه انسان در رویارویی با مصائب، ذهن خود را بهکار میاندازد و به مقام و منزلت بالا میرسد.
سوم، مصائب، انسان را در برابر حوادث بردبار میسازد و انسانها را بر آن میدارد که در پی دفع آفات باشند و این خود میتواند به پیشرفت علم و فناوری کمک کند.
چهارم، «مرگ» در صورتی شر به حساب میآید که انتهای زندگی انسان باشد، ولی اگر این زندگی مقدمه یک زندگی ابدی کاملتر باشد، این اشکال وارد نیست.
آیا چنین نگاهی با دیدگاه علم محور مبتنی بر تفکر و تکنولوژی که توانسته تا حدودی با پیشبینی و تمهیدات لازم، جلوی خسارات و بلایای طبیعی را بگیرد؛ در تقابل نیست؟
این دیدگاه هیچ منافاتی با کارآیی و کارکرد علوم تجربی ندارد.
بشر با پیشرفت علم و تکنولوژی تا حدودی بر طبیعت مسلط شده؛ این قاهریت همانطور که جلوی بسیاری از شرور و بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله را گرفته، گاهی خود نیز به محیطزیست صدمات زیادی زده و منشأ شرور دیگری شده است. حال سؤال این است که چطور میتوان گزارههای علمی و دینی را بهتر با یکدیگر سازگار کرد؟
ادیان، خصوصاً ادیان ابراهیمی، مخالف کاربرد علم و فناوری در جهت تخریب محیط زیست و نابودی انسانها هستند.
اینکه در قرون اخیر ابزارهای حاصل از علم در جهات مخرب بهکار رفته بهخاطر حاکمیت یک جهانبینی سکولار بر ذهن عالمان و حاکمان بوده است و البته گاهی هم به اسم دین تخریبهایی انجام شده است که در واقع تجاوز از دستورات دین بوده است. دین یک چتر جامع بالای ذهن عالمان نگه میدارد که در صورت مراعات آن از تخریبها جلوگیری میشود یا آنها را به حداقل میرساند.
محمدصادق پورابراهیم اهوازی
- 19
- 5