مسیحیت امروز - البته نه آن مسیحیتی که نه اقتصاد سیاسیاش معلوم است و نه جریانهای فکری و اعتقادیاش- یعنی همان مسیحیت اصیل و نزدیک به آموزههای ناب عیسوی و پولوسیاش، اگر نگوییم که بنیانگذار اندیشههای اصلاحطلبی در مسیحیت نوین شدهاند، بیشک نمیتوانیم سخنی بر پایه و مبنای اصالت مسیحیتی بگوییم که روزی توسط اصلاحگران بزرگی در طرحی نوین توانستند جامعه مسیحیت را سبک و سیاقی نوین ببخشند.
بیهیچ تردیدی اگر مسیحیت عیسوی دستخوش تغییرات و این گرایشات موجود اصلی و اساسی موجود نمیشد ذات مسیحیت بالکل با اصل معنا فاصله میگرفت و امروز چیزی که در دست ما و به ما رسیده است نمیتوانست دستکم مایه و شالوده سعادت بشری را پیریزی کند یا دستکم مدعی آن باشد. اگر به این واقعیت قایل باشیم بیتردید از عملکرد بزرگ کالون و لوتر نمیتوانیم چشمپوشی کنیم. اما عملکرد کالون به دلیل تأثیر بنیادیاش دستکم شاید کمتر مورد عنایت عامه در جهان غیرمسیحی قرار گرفته است.
کالون با بنیانهای مسیحیت روزگار خودش در افتاد و از این روی هر آنقدر که بتوان او را یک مصلح دینی دانست به همان اندازه نیز نباید فراموش کرد که یک سنت پایدار مسیحیتی که در قرون وسطی شکل انسجام یافتهای از شؤونات سخت دینداری و گاهی انحرافی را به خود گرفته بود با چالشهایی نوین و اساسی مواجه کرد.
پس از این روی هر آنقدر که اسم کالون را به راحتی میتوان به عنوان یک مصلح دینی، اجتماعی و حتی گاهی اقتصادی به میان آورد، به همان اندازه نیز باید سعی کرد که آموزهها و داراییهای فکری او را از خطر عوامزدگی دینی مصون نگاه داشت.
مختصری از زندگی کالون
ژان کالون (نام اصلی کاوون) این متکلم بزرگ و مصلح دینی برجسته در عالم مسیحیت اروپایی از پدرش که مدیر مالی در یکی از کلیساهای معتبر کاتولیک در اروپا بود تاثیر فکری زیادی گرفت. او از ۱۴ سالگی در پاریس تحصیلات سخت کلامی- کاتولیکی و زبان لاتین را آغاز کرد و بالطبع با ذکاوتی که داشت آنها را بسیار خوب آموخت. بعد از مدتی باز به خواسته پدر درس حقوق را به خوبی فرا گرفت. رشتهای که بدون تردید او را آماده میکرد تا وارد بحثهای انتقادی کلامی- دینی از آن حیث که تاثیرات اجتماعی دینی مسیحیت چگونه برآموزههای اجتماعی تاثیر میگذارد را به خوبی فرا گیرد. بعد از اخذ مدرک دکترا در رشته حقوق به نوایان محل تولدش بازگشت.
در این زمان بود که فعالیتهای اصلاحگریاش را آغاز کرد که بخشی از آنها به درگیری پدرش با کلیسای کاتولیکها روی برخی مبانی اقتصادی مسحیت کاتولیک شامل قانون ارث و نحوه تقسیم اراضی و مواردی از اینگونه میشد و همین تاثیرگذاریاش بود که برای بار اول از سوی کلیسای کاتولیک تکفیر شد.
ترک زادگاه و بازگشت به پاریس
ترک زادگاه را بر ماندن ترجیح داد و در نهایت دوباره به پاریس بازگشت. پاریس باعث شد تا هم فعالیتهایش را توسعه بدهد و هم از سویی دیگر در پاریس به نهضت اندیشههای اصلاحی دینی در مسیحیت کاتولیک روی آورد. نقطه اوجی که کالون را تبدیل به کالون بزرگ کرد دقیقا از همین جا آغاز میشود. آنچنان تاثیر کلام و آموزههایش کلیسا را متعجب و در عین حال نگران کرده بود که پاریس نیز نمیتوانست او را به عنوان یک مصلح دینی بپذیرد.
از این روی پس از تکفیر دوم به سوییس گریخت و در بازل اقامت گزید و در پایان عمر نه چندان بلندش در آن شهر روزگار گذرانید. شهری که هم جرگه طرفدارانش یعنی کالوینیستهای پروتستان را در آنجا تشکیل داد و هم نگارش مهمترین اثرش یعنی کتاب «مبادی دین مسیحیت» را در آنجا به اتمام رسانید و گویا تا پایان عمرش دوبار هم به چاپ رسید.
کالوینیسمِ کالونی و دایره اعتقادی
نکته بسیار مهم این است که کالوینیسم را به هیچ عنوان نباید از آن حیث که دارای «ایسم» است با مکاتب فکری و اعتقادی بزرگ و تاثیرگذار جهانی یکی دانست. از این حیث که اعتقاد به این نحله (یعنی کالوینیسم) عمدتا تأثیرگذاری فلسفی آموزههای کالون در سیاست متاخر او در اروپا و نیز اقتصادی است که تقریبا یک قرن بعد به سمت آزادی از قیودات سنتی مسیحی و حتی اقتصادی و خانوادگی مبتنی بر آموزههای یهودیت سنتی میتوان دانست.
چرا که تاثیر اقتصاد یهود بیش از هر آموزه دیگری در میان ارتدوکسهای مسیحی (راستکیشان مسیحی و نه به الزام معتقدان به این گرایش از مسیحیت) تاثیرگذار بوده است. بعدها در آثار برخی متفکران بزرگ اروپایی از جمله هگل، دورکیم و حتی اگوست کنت میبینیم که تاثیرات اجتماعی و اقتصادی نظریههای کالونی تا چه حد توانسته باعث توجه این متفکران به بنیانهای خانوادگی، منشا مالکیت و نیز قوام اصول اجتماعی بر نهاد خانواده شود. از این روی است که به هیچ عنوان نمیتوان جایگاهی به مراتب کم اهمیتتر از لوتر به کالون داد.
چه بسا قوانین وضع شده کالون بر کلیسا و عملکردش اگرچه در فرانسه برتافته نشد، اما در سوییس و بالاخص در ژنو باعث آن شد که کلیسای رسمی از او بخواهد که قوانین موضوعه و لازمالاجرایی که هم بر عملکرد کلیسا در برابر دینداران تاثیرگذار بود و هم باعث افزایش نقش آموزههای مسیحیت بر زندگی روزمره مردم میشد را به نوعی طرحریزی بکند که این کار نیز عملی شد. بخشی از این آموزهها در کتاب «مبادی دین مسیحیت» او عبارتند از اینکه اطاعت از انسان نباید مانع اطاعت از امر الهی شود.
ساختار فکری و اعتقادی کالون یک نظام الهیاتی است
از این روی بیربط نخواهد بود که نظام اعتقادی و تاثیرگذار کالون را به همین معنا دقیقا یک نظام فکری- اجرایی بدانیم. ساختاری که نه بر آن است که ارکان اصیل مسیحیت را بلرزاند و آن را به زیر سوال ببرد و نه بر آن است که طرحی دراندازد که به طور کلی برحسب گذار تاریخی به هیچ عنوان دیگر نتوان آن را مسیحیت کاتولیک یا پروتستانی دانست. از این روی دامنه تاثیرات کالونی را هم در سدههای پیشین میتوان یافت و هم در آموزههای کلیسایی این روزهای اروپای مدرن.
اگرچه نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امروز اروپای مدرن تفاوتهای بسیاری با گذشته داشته و دارد و بالطبع دیگر نمیتوان ردپای آموزههای کلیسایی را تا به آن حد جدی در مناسبات اجتماعی اقتصادی- سیاسی جستوجو کرد، اما کماکان اگر برآن باشیم که کلیسا نفوذ خودش را بر ارکان زندگی بسیاری از مومنان دارد پس لاجرم باید به تاثیرگذاریهای کالونیسم نیز قایل باشیم.
عقاید کالونی در سیاست؛ اعتقاد به تئوکراسی یا جمهوری؟
در نگاه اول به اعتقادات سیاسی – فردی کالون ما را با نوعی دگرگونی بالطبع جدی در برابر شخصیت وی قرار میدهد. به این معنا که اعتقادات او به تعبیری نافی آزادی فردی آنطور که در مثلا آرای لوتر وجود دارد نسبت به آموزههای سخت کلیسایی میبینیم. برای نمونه چهار اصل اولیه اعتقادی کالونیها عبارت است از:
۱- پرهیز از رویارویی و مقاومت در برابر رهبران و زمامداران سیاسی.
۲- پرهیز از بروز و ایجاد تمایلات آزادیخواهانه و تغییرطلبی.
۳- پیروی محض و بیچون و چرا از دولت.
۴- اعتقاد به تقدیر.
ضمن آنکه در وضعیت الوهی کالون معتقد به بخشش قطعی الهی مومنان است. دقیقا وقتی به این مرتبه بخشش از نظر کالون میرسیم پذیرش اصول اعتقادی او عملا خللی در منطقی بودن آموزههایش او ایجاد نمیکند. در خوانش رسایل و فصول کتاب مبادی دین مسیحیت نیز همین اتفاق میافتد. کالون یک اصلاحگر دینی و متکلمی تراز اول است و همه این موارد در خدمت فردی بسیار معتقد به پروردگار و مبانی دین مسیحیت است. یک دیندار معتقد در هر کدام از ادیان آسمانی و ابراهیمی وقتی به خدا اعتقاد راسخ داشته باشد آزادی فردی برایش معنای دیگری ورای آموزههای فردی لیبرالی- مییابد و بالطبع اصل اطاعت از حکومت دینی و ... معنایی دقیقا مترادف با اصول و قواعد اعتقادی کالون مییابد.
پس از این روی منافاتی نه بالذات و نه بالعرض در بندهای اعتقادی کالون، نه در رسایلش و نه در بندهای کتاب مهم او میتوان پیدا کرد. چراکه آیین کالونی مبتنی بر کتاب مقدس است و در تببین و شرح مبانی اعتقادیاش بسیار مستدل و مشروح از اصول انجیلی و پروتستانی تبعیت میکند. برای نمونه و تاییدی بر این ادعا باید گفت که کالون آموزههای اصلاحات اولیه یعنی عادل شمردگی (اصل حاکم سیاسی و دینی) را به وسیله ایمان (تنها ایمان) که فیض الهی آن را عطا کرده است در اولویت و برتری کتاب مقدس و کشیش بودن ضمنی فرد و از برای تمام معتقدان واقعی تحت لوای او را امری اساسی میداند.
بر این اساس به همان اندازه که آموزههای کالونی خاص و ویژه تلقی میشود به همان اندازه نیز باید گفت که او ساختار جدیدی ایجاد کرد که در خصوصیات و اعمال، تفاوت بسیاری با آیین لوتری یا آیین حتی انگلیکنی در بریتانیا و نیز دیگر اصلاحات اقتدارگرای مصلحان و متکلمان مسیحی در قرن شانزدهم و هفدهم داشته و دارد. از این روی تمایل کالون حکومتی مبتنی بر آموزههای تئوکراسی که در ضمن خود الیگارشی محور باشد را میپذیرد.
اما ساختار الیگارشی او نه خانوادگی بلکه ناشی از اجماعی به تحقق میرسد که در نتیجه اتحاد کشیشان با طبقه اعیان اخلاقی و به اصطلاح افراد ذینفوذ محترم محقق میشود. بالطبع درچنین ساختار سیاسی نیز توده مردمی نقشی در اداره حکومت ندارند، اما ناگفته نماند که وظیفه اصلی و اولیه عناصر دولت و حکومت خدمت جدی و نه از سر تفنن از برای مردم است. دراینجا دقیقا اصل توجه کالون در کتاب مبادی دین مسیحیت به امور مومنان همان طور که پیشتر عنوان شد بیشتر مورد فهم و توجه قرار میگیرد.
کالون و تنفر و انزجار از ساختار نظام شاهنشاهی
کالون به کرات شاهان و عملکردشان را چه در تاریخ و چه در زمانه خودش در اروپای قرن شانزدهم به دلیل فر و شکوه کاذبشان مورد انتقاد شدید قرار داد. به اصلی میانهرو در رفتار و فضایل حکومتداران اعتقاد داشت که طبیعی بود شاهان فاقد چنین معیارهای اخلاقی باشند. امری را که بتوان در این خصوص به عنوان رفتار فردی خود او قلمداد کرد و همچنین در بخشهایی از کتاب نیز به آنها اشاره دارد توجه به تهیدستان، فقرا و نیز مالباختگان است. از دید کالون به این قشر جامعه باید توجه کرد و اهمیت داد. به امر آموزش در میان مسیحیان و تعمیم علم و دانش نیز اهمیت میداد و از این روی مدرسهای عمومی و البته رایگان، بیشتر برای فرزندان اقشار محروم جامعه در ژنو تاسیس کرد، به طوری که حتی با بودجه خود و اعتباری که کلیسای ژنو به او داده بود اساتیدی برای آن مدرسه استخدام و هزینه آنها را نیز پرداخت میکرد.
او نفرات اصلی ساختار حکومت شاهنشاهی را حاکمانی مستبد میدانست که شکوه و جلال کاذبشان باعث شده تا آنها خودشان را از اساس تافته جدابافته از دیگران بدانند. براین مبنا ساختار حکومتی آریستوکراسی انتخابی در نهایت میتواند به دموکراسی سطح مطلوب اروپایی ختم شود، اما حکومت شاهنشاهی به هیچ عنوان دارای چنین مولفههایی از اساس نمیتواند باشد. چرا که حکومت شاهان به دلیل رفتارهای ظالمانه آنها و نوع و سبک تربیتی شاهنشاهی هیچگاه الگوی موثر و جامعی نمیتواند برای اداره حکومتی یا سلطه برمردم مطلوب تلقی شود.
او هرچند به این اصل اساسی قایل بود، اما هیچگاه ساختار حکومتی آریستوکراسی را نیز متضمن همه نیکیها یا اصول و قواعد مطلوب حکومتداری قلمداد نمیکرد. اگرچه در آثار او به هیچ عنوان از دموکراسی به عنوان ساختار غایی مطلوب و امر نهایی حکومت داری سخنی به میان نمیآید، اما بطور ضمنی نظام تئوکراسی الیگارشی محور او نیز در غایت باید به یک دموکراسی مورد فایده منتهی شود. امری که به تعبیر او در ساختار یک حکومت دینی نیز میتوان به دنبال آن بود.
کالون، شعاع و گستره تفکراتش در مقام یک مصلح دینی نابغه
زمانی که کالون مبادی دین مسیحیت را نوشت ۲۷ ساله بود و در همان ایام نیز این کتاب منتشر شد. یعنی اگر نزدیک به دو سال کار نگارش کتاب را درنظر بگیریم احتمالا در ۲۵ سالگی علت نوشتن کتاب در وجودش و با اصرار پدرش ایجاد شده است. منبع اصلی نظام الاهیاتی کالون چه در آموزههایش و چه در تدوین و تالیف این کتاب، کتاب مقدس بود. کالون کتاب مقدس را به طور کامل و به دفعات خوانده بود و تقریبا بر تمامی بخشهای کتاب مقدس و همچنین اغلب شرحهای نوشته شده بر آنچه به زبان لاتین و چه به فرانسه احاطه کامل داشت. در نوع خود یک روحانی مسیحی پویا و تمام عیار بود. شاید هیچ یک از رهبران اصلاح دینی دانشی چنین گسترده درباره «عهد قدیم» نداشتند.
استفاده کالون از کتاب مقدس فوقالعاده و قابل مقایسه با علمای پیشین او، نظیر مارتین لوتر است. لوتر در جایی از آثارش تاکید میکند که مطالعه کتاب مقدس باید با توجه به روشنسازی و اثبات انگاری اصول منتهی به ایمان اصیل باشد. او این شرط را در آموزههای کتاب مقدس به عنوان اصلی اصیل میشناسد. در مقابل، کالون معتقد است تمام بخشهای کتاب مقدس - از کتب قانون و مناجات عهد قدیم تا رسالههای پولس قدیس - برای مسیحیان یک ساختار آزمونی و تفهیمی دارد. مگر آنکه فردی با رویکردی متفاوت و با مداقه در تمام شؤونات مسیحیت به سراغ این متون برود. بنابراین کتاب مقدس برای کالون، کتابی بود متشکل از متونی که باید به طور کامل خوانده میشدند.
او از مجموعه بسیار متنوعی از نسخههای کتاب تفصیلی و شرحی در باب کتاب مقدس استفاده کرد تا برنامهای برای اصلاح اشخاص و جامعه عرضه و نظرات الهیاتی و کلامی خودش را به اثبات برساند. پس بیدلیل نخواهد بود که او را نابغهای در نوع خود بدانیم. در باقی عمرش کتاب او تجدید چاپ میشد و او در نهایت به گفته مورخین، دوبار کتاب را مورد بازنگری و تصحیح و تکمیل قرار داد. یک بار در سال ۱۵۵۱ نسخه لاتین کتاب و باردیگر ۱۵۶۰ نسخه فرانسوی کتاب را بازنگری و تکمیل کرد. اگر چه تغییرات جدی در نسخههای اثر وجود ندارد که این خود موید اشراف او به بحث تخصصی خودش بوده است.
ضمن آنکه به عنوان متفکری پویا دغدغههایی بسیار بلندپروازانه و رو به جلو داشت. خودش در نامهای به پادشاه فرانسیس اول، نوشته بود که قصد او از تالیف کتاب مبادی این بوده است که شرحی در نهایت سادگی و قابل فهمی درباره تعالیم عالی مسیحیت بنویسد تا به وسیله آن «کسانی که مایه و مقداری از شور و تعصب دینی دارند، به آن تعصب درونیشان صورت و قوامی از یک ایمان و حدی از خداشناسی حقیقی را بدهند».
محمد میلانی
- 17
- 4