بیشتر از نیمی از۷۰ سال زندگیاش را به طور جدی به فعالیتهای ادبی در حوزه شعر و همچنین نقد ادبی اختصاص داده است. محمود معتقدی از آن دست شاعرانی است که خود را تنها به شعر گفتن و انتشار چند مجموعه محدود نکرده و با جریانهای ادبی شعر و داستان بویژه در دوران معاصر آشناست. علاوه بر انتشار مجموعههای شعر، کتابهای متعددی هم در حوزه نقد، تألیف و روانه بازار نشر کرده است.
حتی این روزها هم نزدیک به ۱۰ کتاب آماده انتشار دارد، کتابهایی که نقد و بررسی مجموعه اشعار سید علی صالحی، هوشنگ ابتهاج(سایه)، حسین منزوی و چند شاعر را دربرمی گیرد که کم کم آنها را روانه بازار کتاب خواهد کرد. معتقدی علاوه بر شاعری و نقد ادبی، سالها در مرکز اسناد و مدارک علمی هم کار کرده و با کتابداری و استانداردهای آن هم آشنایی بسیاری دارد. به بهانه بررسی وضعیت ترجمه و تألیف در کشورمان، حوزهای که سالهاست با اما و اگرهای بسیاری از سوی فعالان فرهنگی روبهروست به سراغ وی رفتیم.
او برخلاف بسیاری از منتقدان ادبی و کارشناسان فرهنگی که پیشی گرفتن ترجمه بر تألیف را یکی از آسیبهای جدی روزگار فعلی میدانند چنین نظری ندارد. او تأکید دارد که ترجمه و تألیف مکمل یکدیگر هستند و قرار نیست هیچ کدام از آنها به نفع دیگری حذف یا کم رنگ شود. او توجه به آثار خارجی را نیازی میداند که در تعامل جوامع با یکدیگر ایجاد میشود، نیازی که مبنای آن اطلاع از یافتههای علمی- فرهنگی اهالی کتاب و محققان در کشورهای مختلف است و تنها به ایران هم محدود نمیشود. «از نگاهی دیگر»، «پارههای ممنوع»، «به گوزنهای تشنه چیزی نگو»، «گزینه اشعار»، «از پارههای دوست داشتن»، «ابرها خاموشند» و «به رؤیای ما شلیک میشود» از جمله آثار منتشر شده از سوی این منتقد ادبی و شاعر است.
با وجود تأکیدی که برخی بر لزوم توجه هر چه بیشتر به آثار تألیفی دارند در شرایط فعلی چه جایگاهی برای ترجمه قائل هستید؟
شکی نیست که مقوله ترجمه در حوزههای مختلف علمی- فرهنگی از جمله ادبیات، پدیدهای چند وجهی است که میزان و مبنای توجه به آن نیز بستگی به نیاز و دستیابی به دستاوردهای تازه هنری و علمی و فرهنگی دارد. از همین رو از گذشته تا به امروز میبینیم که در هر دورهای از زمان با توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی از یک سو و گستره تعامل و دریافت پاسخهای مناسب در قلمرو نیازهای علمی و فرهنگی از سوی دیگر، ترجمه، زمینهسازی برای توجه به یافتههای دیگر تمدنها و انتقال آنها از زبان مبدأ به مقصد میشود. چنانچه دستیابی به یافتههای پژوهشگران در شاخههای مختلف در کشور خودمان هم از گذشتههای دور تا به امروز، همواره با تکیه بر نیاز و شناخت تحولات جهانی و بومی، بویژه در قلمروهای روشنگری در کشورمان یک دغدغه تاریخی و اساسی بوده و هست. البته لزوم توجه به ترجمه به معنای کنار گذاشتن آثار تألیفی نیست چراکه هر کدام جایگاه خاص خود را دارند.
پس ترجمه و تألیف را مکمل یکدیگر میدانید؟
همین طور است. البته میان این دو تفاوتهایی است اما همان گونه که اشاره شد ترجمه و تألیف مکمل یکدیگر هستند. ترجمه و تألیف در نهایت مکمل فضای فرهنگی و علمی داخلی هر جامعهای به شمار میآیند. ترجمه ابزاری برای ارتباط علمی- فرهنگی میان دو زبان از دو جامعه مختلف به شمار میآید که در نهایت میتواند به جبران کمبودهای موجود در هر کشور و همچنین به اطلاع از یافتههای بزرگان دیگر کشورها کمک کند.
یعنی تألیف را هم وابسته به ترجمه میدانید؟
گاهی اوقات همین طور است. به هر حال نمیتوان منکر این شد که نویسنده در جریان تألیف آثارش در موضوعات مختلف باید از یافتههای دیگران هم باخبر باشد. لازمه تألیف، برخورداری از دانش و همچنین وقوف و اهلیت در موضوعات گوناگون است. هر گاه که آثار تألیفی در زمینهای به تنهایی پاسخگوی نیاز مخاطبان نباشد میتوان از دریچه ترجمه و با تمسک به یافتههای دیگران نیازهای موجود را برطرف ساخت.
البته لزوم توجه به آثار منتشر شده در کشورهای دیگر به معنای ضعف در کشور مقصد نیست چراکه به هر حال درهر جامعهای، در حوزههای علمی- فرهنگی مختلف، پژوهشگران از ابزارها و امکانات خاص خود برخوردار هستند. امکاناتی که ممکن است برای مؤلفان کشورهای دیگر فراهم نباشد، مهمترین این امکانات در حوزه فرهنگ که بیشتر مد نظرمان است همانا دانش علمی و دسترسی به تکنولوژی و باورهای ادبی و هنری روزآمدتر است. از همین رو معتقدم لزوم توجه به هر یک از این دو شیوه انتشار آثار با توجه به امکانات و اینکه چه خاستگاهی میتواند پاسخگوی نیازهای علمی فرهنگی هر جامعه ای باشد تعریف میشود.
شما به لزوم ترجمه بویژه در شرایطی که جوامع به طور همزمان از همه امکانات برخوردار نیستند تأکید دارید، با این تفاسیر بحث برهم خوردن توازن میان این دو دسته آثار مکتوب که برخی نگرانی بسیاری از آن دارند چه میشود؟
همان گونه که اشاره شد در تألیف و ترجمه باید توجه ویژهای به مطالبات مخاطبان و همچنین بحث تنوع فرهنگی و حتی علمی داشت. اهالی کتاب باید حواسشان به نیاز بازار نشر و همچنین خواسته و تقاضای مخاطبان باشد. این مسأله هم تنها به حوزههای علمی محدود نمیشود و بخشهای مختلف فرهنگ، نظیر هنر و ادبیات را هم شامل میشود. در ترجمه باید فراتر از آشنایی با زبان مبدأ و مقصد مواردی نظیر «امانتداری»، «صحت» و «دقت» را هم مد نظر داشت؛ مواردی که متأسفانه از سوی برخی مترجمان قدری مغفول مانده است. البته با توجه به رعایت نکات یاد شده و جایگاه بازار چاپ و نشر و همچنین مخاطبان جدی، نباید چندان نگران این نوع گستردگی در کار ترجمه بود.
توجه بیشتر به آثار خارجی در مقابل کتابهای تألیفی اتفاقی است که در دهههای سی تا پنجاه با رشد قابل توجهی روبهرو شد، آیا علت این مسأله را میتوان در تحولات سیاسی و اجتماعی آن سالها جستوجو کرد؟
توجه به ترجمه اتفاقی است که از دوره مشروطه به بعد، بویژه در ارتباط با آثار ادبی و همچنین کتابهای علمی جدی شد. در دهههای سی تا پنجاه به تحولات ادبی- هنری، در کنار آثار تألیفی، نخست به مکتوبات شرقی و بعد از آن هم به آثار غربی، توجه روزافزونی نشان داده شد. غلبه آثار ترجمه شده به دلایل فرهنگی و همچنین سیاستهای حاکم روز به روز گسترش یافت و شاید حتی بتوان گفت که تا روزگار فعلی هم در بسیاری از حوزههای تاریخی، سیاسی، ادبی و همچنین علمی ادامه پیدا کرده است.
در گذر زمان، شتاب تحولات در زمینههای مختلف در غرب باعث شده است تا توجه اهل نظر نسبت به این آثار جدیتر شود، صد البته سیاست چاپ و نشر و دامنههای ممیزی هم بر این مسأله اثر گذاشته است.در نهایت میتوان گفت که پر کردن فاصله فرهنگی و علمی در این زمینه، این نوع نیاز امروز را نه تنها در ایران، بلکه در دیگر کشورها هم بیشتر کرده است. از سوی دیگر آمار انتشار آثار تألیفی و ترجمه شده در زمانهای مختلف متغیر است و نمیتوان اطلاعات دقیقی درباره آن ارائه کرد. از همین رو شاید چندان صحیح نباشد که بگوییم از دوره مشروطه تا به امروز، ترجمه گوی سبقت را از تألیف ربوده است.
پس این تفکر را که باید میان آثار تألیفی و ترجمه شده توازن برقرار کرد چندان قبول ندارید و آن را وابسته به شرایط نشر و نیاز مخاطبان میدانید؟
به عقیده من شرایط بازار نشر و نیاز مخاطبان تأثیر بسیاری در میزان توجه به آثار خارجی دارد. این مسأله بسته به کارکرد و نیاز جامعه کتابخوان و معروفیت آثار نویسندگان در حوزههای مختلف علمی و ادبی است؛. نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که تأثیر و گسترش روابط تمدنی و فرهنگی را نمیتوان به سادگی محدود کرد. امروزه با توجه به سرعت گسترش و نفوذ رسانهها و ابزارهای رسانهای و زباندانی بسیاری از نویسندگان میبینیم که فلان متن یا فلان نویسنده مطرح در جامعه غربی به دلایل یاد شده فرهنگی مورد توجه مترجمان و ناشران قرار میگیرد.
نمونه مشهود این اتفاق را میتوان در ارتباط با کتابهای هری پاتر دید. بنابراین اقبال و توجه عمومی نسبت به یک متن ادبی یا علمی بسته به شهرت نویسنده یا متن و دامنه نفوذ آن متغیر است. البته حوزه ترجمه با وجود تأثیری که در افزایش تبادلات علمی- فرهنگی میان مردم جوامع مختلف دارد همچنان در کشورمان با مشکلاتی روبهرو است.
برخی توجه بیشتر به ترجمه در انتشار آثاری علمی- فرهنگی را آسیبی برای زبان فارسی هم میدانند!
چندان با این گفته موافق نیستم و از سویی تأکید دارم که نمیتوان بدرستی در این رابطه نظر داد. در ارتباط با آسیب شناسی عقب ماندگی آثار تألیفی در کشورمان به دلایل مختلفی اشاره میکنند که فقدان مراکز روزآمد فرهنگی یا علمی از جمله آنها است. از سویی آشنا نبودن نویسندگان با تازههای حوزه کاریشان هم معضل دیگری است که در این رابطه میتوان به آنها اشاره کرد؛ از همین رو تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما چندان روزآمد نبوده و نیست.
با وجود این نباید فراموش کرد که برای برخی موضوعات، بواسطه آنکه سابقهای در کشورمان ندارند یا حتی در جهان نوظهور هستند باید به سراغ ترجمه رفت. با وجود این نمیتوان منکر برخی آسیبهایی شد که آثار ترجمه شده برای زبان فارسی به دنبال خواهند داشت. در این رابطه عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی در معادلیابی و واژه گزینی چندان کارآمد نیست. البته در گذشته نشر دانشگاهی در زمینه فرهنگنویسی و فرهنگ واژهها کارهای باارزشی انجام داده که متأسفانه دیگر خبری از ادامه جدی آنها نیست.
با این حساب برای جلوگیری از آسیبهایی که ترجمه زبان مبدأ ممکن است برای زبان مقصد به دنبال داشته باشد معتقدید که سازمانهایی همچون فرهنگستان زبان و ادب فارسی و همچنین نشرهای دانشگاهی باید دست به کار شوند و با واژه گزینی و تألیف فرهنگ نامهها به بهبود شرایط کمک کنند؟
همین طور است. جامعه مترجمان امروزه به تدوین دایرةالمعارفها و واژهنامههای موضوعی نیازمند است که در این جهت کارهای اساسی چندانی انجام نشده است. از سوی دیگر ناشران هم توجه چندانی به انتشار فرهنگهای موضوعی که میتواند در این رابطه اثرگذار باشد ندارند. البته جدی نبودن امر مقاله نویسی، ویرایش متون و عرضه مناسب آثار ترجمه شده هم آسیب دیگری در این رابطه است.
متأسفانه اغلب ناشران علاقه و همتی به حمایت و انتشار چنین آثاری ندارند، در نهایت باید گفت که به علل فراوان زیادی روز به روز دامنه چاپ آثار ترجمه شده زیاد و زیادتر میشود اما نباید نگران کارکرد، دامنه و ظرفیت زبان فارسی بود. کار ترجمه درکنار تألیف یک کار اساسی و در خور توجه است، که البته نقد و نظر منتقدان و اهل نظر در جهت صحت و امانت در کار ترجمه میتواند به نتیجه نهایی اعتبار ببخشد.
مسائلی که به آن اشاره شد چقدر در کاهش استقبال مخاطبان از آثار تألیفی در برابر کتابهای ترجمه شده مؤثر است؟
به طور قطع تمام این موارد از جمله سیاست کاری ناشران، نیاز بازار نشر و همچنین خطوط قرمز و مسائل اقتصادی و فرهنگی در کاهش یا افزایش شمارگان آثار و حتی میزان استقبال مخاطبان مؤثر است. با وجود این نباید فراموش کرد که برای ناشران سود و بازگشت سرمایه از همه چیز مهمتر است. البته عنوان و موضوع کتاب، چه تألیفی باشد و چه ترجمهای، تأثیر بسیاری در جذب مخاطبان دارد. موافقت و ارتباط ناشران با نویسنده و مترجم هم تأثیر بسیاری در نتیجه نهایی کار و حتی میزان استقبال مخاطبان دارد، البته دلایل اثرگذار دیگری هم در این بین وجود دارند که از جمله آن میتوان به نقش دولت و نهادهای فرهنگی اشاره کرد.
پس توجه بیشتر ناشران به آثار خارجی را در نتیجه اطمینان خاطر بیشتر آنان در بازگشت سرمایه میدانید؟
گفتنی است که چاپ و نشر یک متن ادبی، سیاسی و تاریخی، اجتماعی و حتی علمی، حضور ناشران تخصصی و مخاطبان جدی و حاضر را طلب میکند. دلایل متعددی منجر به علاقهمندی بیشتر ناشران به انتشار کتابهای ترجمه شده میشود، دلایلی که از جمله آنها میتوان به نام نویسنده، موضوع جذاب کتاب یا حتی هزینه کمتری که انتشار این آثار برای ناشران در پی دارد اشاره کرد. این روزها در حوزههای رمان و حتی شعر توجه بسیاری به آثار خارجی میشود، توجهی که تنها به ناشران محدود نمیشود و مخاطبان را هم دربرمی گیرد.البته ما در ایران فقدان حضور ناشران جدی و تخصصی در حوزه ادبیات را داریم که باید چارهای برای آن اندیشید.
البته تبلیغ و اطلاعرسانی هم تأثیر بسیاری در این رابطه دارد. از سوی دیگر ناشران، بویژه در حوزههای ادبی با مشکلات بیشتری درارتباط با ممیزی آثار روبهرو هستند. با وجود این اغلب آنان ترجیح میدهند که بویژه در حوزههای ادبیات داستانی و شعر به سراغ ترجمه آثار نویسندگان مشهور بروند، در ارتباط با آثار تألیفی هم اغلب با چنین نگاهی دست به انتخاب آثار میزنند و شهرت صاحب اثر ازاهمیت بسیاری برای آنان برخوردار است. بیگمان شمارگان سیصد نسخهای کتاب در این روزگار نشان از بحران دامنهدار فرهنگی در امر کتاب و کتابخوانی دارد. شمارگان پایین کتابها در روزگار فعلی، آسیب بسیار مهمی است که جای بحث و بررسیهای بسیاری دارد.
به بحث ممیزی بهعنوان یکی از مشکلات ناشران اشاره شد، این مسأله چقدر در کاهش شمارگان کتاب، در شرایط فعلی اثرگذار است؟
شکی نیست که در زمینه ممیزی کتاب و دیگر آثار فرهنگی و ادبی چه تألیفی و چه ترجمهای خط قرمزهای خاص و فراوانی وجود دارد. خط قرمزهایی که که تیغبران آنها بیشتر متوجه آثار ادبی همچون رمان، شعر، نمایشنامه، نقد ادبی و هنرهای تجسمی است. به هر حال مقوله ممیزی در هر شرایطی متوجه آثار ادبی تألیفی و ترجمه شده، هست و خواهد بود. با توجه به فعالیتی که طی این سالها در حوزه شعر و نقد و همچنین انتشار کتاب داشتهام متوجه شدهام که سیاست و حساسیت مسئولان بررسی آثار بیشتر به بعضی واژههایی است که آیینی هستند یا عریانگویی دارند و... این حساسیتها هم تنها به آثار تألیفی ختم نمیشود و کتابهای ترجمه شده را هم دربرمی گیرد.
گفتنی است که سیاست بررسی آثار و ممیزی هم بسته به زمان و شرایط متفاوت است، اقدامی که گاه با سختگیریهای متفاوتی همراه میشود.شکی نیست که کار ممیزیهای سختگیرانه تأثیر بسیاری بر آثار ادبی باقی میگذارد و تا حدی باعث سرخوردگی نویسنده و چه بسا خوانندگان نیز میشود. از همین رو باید منتظر ماند تا بلکه کارگزاران فرهنگی بالاخره راهکارهایی در این زمینه ارائه بدهند.
نازنین نکویی
- 12
- 6