جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۴۲ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۲۲۶
کتاب، شعر و ادب

میزگرد «چرایی اقبال به کتاب‌های موفقیت»

احمدیان: «مثنوی معنوی» محتوای شایسته­‌ای برای مهندسی بومی موفقیت است

زهرا هدهدی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات
مدیرکل برنامه‌ریزی و ارزشیابی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره گفت: نظام بسیار برجسته­‌ای برای تربیت فرزندان در رابطه با موفقیت در درون گلستان سعدی و مثنوی­­ معنوی مولوی نهفته است که همه اینها با الگوهای دینی ما هم آمیخته است.

به گزارش فارس، بیشتر افراد تمایل دارند که در زندگی به موفقیت دست پیدا کنند. آن‌ها برای خود اهدافی را معین می‌کنند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند، اما سؤالی که می‌توان در این زمینه مطرح کرد، این است که اصلاً موفقیت چیست؟ اینکه موفقیت در اذهان مردم معنای متفاوتی دارد، یکی موفقیت را رسیدن به ثروت، دیگری رسیدن به آرامش یا رسیدن به فلان درجه علمی می‌داند، در این میان کتاب‌های مختلفی برای راهنمایی و خط‌دهی به عموم جامعه برای رسیدن سریع‌تر و آسان به این مرحله در بازار نشر وجود دارد، در میزگردی که در خبرگزاری فارس به عنوان «چرایی اقبال به کتاب‌‌های موفقیت» با حضور علیرضا احمدیان مدیرکل برنامه‌ریزی و ارزشیابی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و زهرا هدهدی کارشناس روانشناس بالینی و درمانگر برگزار شد به علل این گرایش پرداخته شد.

 

احمدیان معتقد است که باید هنر، فرهنگ، موسیقی، ادبیات و سایر زیرساخت‌های فرهنگی­ کشورمان را به گفتمان­‌هایی برای زیرساخت­­‌های دانش مشاوره و روان­‌درمانی استفاده کرد تا بتوان به عنوان الگوی اسلامی ایرانی در کشور و حتی جهان عرضه کرد، هدهدی با باین اینکه باید آموزش این مفاهیم و بومی‌سازی موفقیت در سنین کودکی آغاز شود، پیشنهاد می‌دهد: گام اول این است که چهره‌ها و الگو‌های سده‌های قبل در نظر بچه‌های امروزی محترم و ارزشمند جلوه کنند. والدین، معلمین و تمام افرادی که سرمشق کودک به حساب می‌آیند، ضمن ارائه مستمر این الگوها، باید آنها، و بهتر بگوییم اعمال و اندیشه‌های آنها را بزرگ شمرده و به آن اعتبار دهند.

 

مشروح میزگرد «چرایی اقبال به کتاب‌‌های موفقیت» را در ادامه بخوانید:

 

نیاز به نیل به کمال که یک نیاز الهی و مقدس در وجود و نهاد انسان است

 

*کتاب­‌های موفقیت یا رسیدن به آرامش یا راه­‌های کسب ثروت، اینها چه مبانی­‌ای را ترویج می­‌کنند و روی چه نقاط ­ضعفی دست می­‌گذارد؟  غرب خودش به بن­‌بست اخلاقی رسیده و معنویت­‌های کاذب را ترویج می­‌کند، می‌تواند نسخه موفقیت و آرامش را برای جامعه ما به ارمغان بیاورد، شما علل گرایش به این موضوع را در چه می‌بینید؟

-احمدیان: واقعیتی که وجود دارد این است که انسان نیازهایی دارد و در سلسله‌­ای از نیازها و انگیزه­‌های آن، انگیزه و نیاز به موفقیت، رشد و کمال و بهسازی زندگی از یک نقطه به نقطه دیگر جزء این ساختار وجودی و این برنامه رشد بشری است؛ پس یک نیاز واقعی وجود دارد و آن هم نیاز به نیل به کمال که یک نیاز الهی و مقدس در وجود و نهاد انسان است که دوست دارد همواره مسیر پیشرفت و رشد را طی کند. اما اینکه چرا اینقدر این بازار داغ است و چرا در این بازار داغ اجناس و مصالح غیراستانداردی توزیع می­‌شود؟ یک موضوع دیگری است که باید توضیح بدهم.

 

نیازی که در درون لایه­‌های روانی و ذات انسان وجود دارد که آن نیاز، نیاز دستیابی به موفقیت، کامیابی و توفیق است، درباره این روایت­‌ها و نقل احادیث خیلی زیادی قابل استناد است، آیات کلام ­الله مجید همواره انسان را در مسیر رشد و کمال دیده است. پس یک واقعیت و یک نیازی وجود دارد، اما یک پاسخ استانداردی برای این موضوع وجود ندارد، شما می­‌بینید افراد در جامعه استرس‌­های متنوع و تنش­‌های خیلی زیادی دارند، حتی نسبت به گذشته به دلیل رشد رسانه­‌های اجتماعی و رسانه­‌های جمعی، انعکاس عدم توفیق خودشان را بیشتر می‌یابند، به عنوان مثال «المومن مرآة المومن»، یک بخشی از آن رسانه­‌ها آینه ما شدند و بخشی از این حلقه به عنوان واسط عمل می­‌کنند، پس افراد رصد می­‌کنند و می­‌بینند موفق نیستند، می­‌بینند مطابق سبک زندگی مرفه و حتی گاهی اوقات رفاه­‌زده برخی افراد موفق نیستند یا در مسائل مالی کامیابی­‌ها و چیزهای دیگری که به خودشان برمی­‌گردد، در خودشان نمی­‌بینند، همین انگیزه باعث می­‌شود به سمت مشاوره‌هایی بروند یا وارد یکسری گروه­‌هایی شوند که این بازخوردها را بگیرند تا یک بخشی از راه­‌های تأمین این نیاز دست یابند.

 

در نیاز جوشیده شده و به جوشش درآمده!

در واقع این جوشش و این خروش درونی افراد برای دستیابی به کمال و مواردی این شکل، معطوف به موضوع کتاب‌­ها، مجلات و رسانه­‌های مکتوب است، کتاب­هایی که شاید به طور کاذب رشد کردند و به توفیق مالی دارند می­‌رسند و بعضی از آن‌ها در مقابل بعضی از زیرساخت­های فکری ما بعضاً شاید به ۱۰۰ نسخه، ۲۰ نسخه، ۲۰۰ نسخه هم در طول چند سال فروش نکنند، اینها به تجدیدچاپ­‌های چند ۱۰ باره­‌ای رسیدند، کسانی که آشنا به حرفه نشر و انتشارات هستند این نکته را بسیار درک می­‌کنند که این همه پرتیراژی در کجا نهفته است؟ در نیاز جوشیده شده و به جوشش درآمده!

 

اما اینطور هم نیست که فقط آنها مقصر باشند، چون آنها یک موضوع آلترناتیو هستند؛ یعنی یک موضوع موجودند، مانند اینکه شما دنبال یک نیاز و برآورده شدن یک موضوع هستید و آب گوارا پیدا نمی­‌کنید، مجبور و لاجرم از یک آب نامطبوع و یک فضای نامطبوع باید استفاده کنید؛ لذا این موارد وجود دارد و من اعتقاد دارم در حالی که ما اگر براساس الگوی پیشرفت و موفقیت و خوشبختی ایرانی ـ اسلامی اینها طراحی نکنیم، این منظومه­‌ها را مورد نشر و طراحی قرار ندهیم و به جامعه عرضه نکنیم، بازار کاذب این کتاب­‌ها و این موارد که بعضاً هم افراد سالم و شاخصی اینها را ننوشتند و خود آنها افراد شاید به نوعی می­‌شود گفت، افراد ناموفقی بودند، دست به این اظهارنظر و ارائه نظریات اشتباه کردند و این بازار گرم و حتی داغ باشد و این تدبیر ماست!

 

متأسفانه در این زمینه شیوه نامه و مدل نداریم

ما باید بعد از سال‌ها که از انقلاب اسلامی می­‌گذرد در مورد برخی موضوعات دارای یک الگوهای برجسته­‌ای باشیم، نه تنها برای کشور خودمان بلکه باید برای سایر کشورها الگو می‌داشتیم، یکی از آنها اوقات­ فراغت است، یکی از آنها خوشبختی است، یکی از آنها شادی و حتی سرگرمی است که ما باید براساس یک الگوی ایرانی ـ اسلامی استاندارد اینها را تبیین کنیم و آنها را براساس یک نگاه بومی که منطبق با فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی است عرضه کنیم و اگر این اتفاق نیافتد، همچنان آن بخش­‌ها موفق هستند و باید هم موفق باشند، چون یک نیازی وجود دارد و یک پاسخی، حالا اگر ما آن مدل اصلاح­ شده، بهینه و مطلوب را ارائه نکنیم، مطئمناً در این منظومه جایی نخواهیم داشت، اما متأسفانه در این زمینه شیوه نامه و مدل نداریم.

 

-هدهدی: فکر می¬کنم یکی از دلایل اصلی اقبال به این دست از کتاب‌ها، این است که نهادها و سازمان¬های رسمی نتوانسته‌اند پاسخگوی حجم وسیع مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشند و مردم تصمیم گرفته اند از راه¬های شخصی¬تری مسائل خودشان را حل کنند. به همین خاطر به این کتاب‌ها روی آورده اند و آنها را می-خرند.

 

از طرف دیگر، باوری شایع در جامعه ما هست مبنی بر اینکه افراد، محصولات و حتی مارک‌های غیرایرانی اعتبار  بیشتری دارند؛ اگر ما نمونه مشابه را هم در داخل داشته باشیم، کمتر به آن تمایل نشان داده می‌شود و در مقایسه با نمونه خارجی آن حد از اعتبار و ارزش را ندارد.

 

فرهنگ­سازی در این زمینه ضعیف بوده است

به هر حال مشکل فرهنگی است و فرهنگ­سازی در این زمینه ضعیف بوده است. از طرفی ما آلترناتیو نداریم. در کشورهای دیگر، الگوهای موفق را شناسایی می­‌کنند، یک تیم متشکل از متخصصین و روانشناسان اجتماعی تشکیل می‌شود، عوامل مؤثر بر موفقیت استخراج می­‌شود و آن را در قالب مدل‌های‌ نظری و آکادمیک ارائه می‌دهند. سپس، نویسندگان آشنا با افکار عمومی و رسانه، با تکنیک‌های خاصی از پژوهش‌های انجام شده بهره گرفته و متناسب با سن، جنس، سلیقه و سطح سواد و آگاهی مخاطب عام، کتاب­‌هایی که آنها را تحت عنوان «روانشناسی عامه­‌پسند» می‌شناسیم، تدوین و به جامعه تزریق می­‌کنند.

 

عمیق­‌ترین مهندسی روانی کتاب­‌های موفقیت/انسان در تلاش برای بهتر کردن وضعیتش است

 

*این کتاب­‌ها با چه مفاهیم و کلیدواژه­‌هایی در اذهان مردم کار می­‌کنند؟

-احمدیان: عمیق­‌ترین مهندسی روانی که کتاب­‌های موفقیت در ذهن مخاطب و جامعه می­‌کنند، اصل پاسخگویی به آرزوها و نیازهای فوری افراد است، مانند یک چراغ جادو که سر برون آورده و می­‌تواند یک شبه، صد روزه، سی هفته حتی کمتر یا بیشتر، نیازهای سالیانه سال و براساس عقده­‌ها، تلخی­‌ها، ناکامی­‌ها و شکست­‌ها یک مرهم و التیام­‌بخشی را طراحی کند که این زخم را به سرعت و خیلی سریع التیام دهد! لذا مبنای آنها یک التیام­‌بخشی فوری و آنی بر زخم­‌ها، تنش­‌ها، نگرانی‌‌ها، آلام، رنج­‌ها، آرزوها و شکست در مسیرهای مختلف زندگی است که به نوعی یک فرمول، یک التیام یا یک عنوانی در این کتاب نهفته است که گرایش را افراد بالاتر می­‌برد. اتفاقاً یک نکته جالبی در عرصه نشر وجود دارد که هر وقت مردم گرفتارند و رکود جدی در جامعه بیشتر است، رکود اجتماعی، اقتصادی و ناکامی­‌ها زیاد می­‌شود، کتاب‌های موفقیت خیلی بیشتر فروش می­‌کنند؛ یعنی در زمانی که تمام کتاب­‌های دیگر هم راکد است و اقتصاد کتاب به نوعی خیلی خوب نیست، این کتاب‌ها بیشتر فروش می­‌کند. نکته ظریفی در این نهفته است که نشان می‌دهد «لَیسَ للانسانِ الّا ماسَعی» و انسان در تلاش برای بهتر کردن وضعیتش است و یکی از این راه­‌ها، کتاب است.

 

پاره‌ای از مسائل با همه تفاوت­‌های فرهنگی مشترک است

 

*این کتاب­‌ها دست روی موضوعاتی می­‌گذارد که مطابق فرهنگ و دین ما نیست و جوان امروز هم خیلی راحت این مسائل را قبول می­‌کند، مگر می­‌شود از طریق جامعه مادی­‌گرا به اوج کمال و موفقیت رسید؟!

-هدهدی: خیلی قائل به این مرزبندی­‌ها نیستم. در دنیایی زندگی می‌کنیم که روز به روز، بلکه لحظه به لحظه، به سمت جهانی شدن و پیشرفت تکنولوژی پیش می‌رود. جلوی این ضرباهنگ سریع پیشرفت را نمی‌توان گرفت و جامعه ما هم مستثنی و جزیره‌ای جدا و دورافتاده نیست. به نظر می‌رسد پاره‌ای از مسائل با همه تفاوت­‌های فرهنگی مشترک است، شاید به همین خاطر باشد که آن کتا‌ب‌‌هایی که برای آن فرهنگ و مردمانش نوشته می­‌شود، اتفاقاً اینجا پرفروش می‌شود. پرسش اصلی این است که ما برای جوان جستجو‌گر جامعه خود چه کرد‌ه‌ا‌یم؟ با تخطئه کردن تجربه‌های دیگری راه به جایی نمی‌بریم؛ ما که مدعی معنویت هستیم، چه چیز به تجربه‌های مادی آنها اضافه کرده‌ایم؟

 

دانش تئوریک ما درباره موفقیت خیلی کم است

 

*خب! اگر درست است چرا ما استفاده بهینه نکنیم؟!

-هدهدی: مردم دارند استفاده خودشان را می­‌کنند و این کتاب­‌ها تأثیرات خودشان را چه مثبت و چه منفی می­‌گذارد. ما چقدر از ظرفیت­‌های رسانه برای معرفی نمونه‌‌های موفق داخلی استفاده می­‌کنیم؟ نویسندگان چقدر سراغ این افراد می‌روند؟ متخصصین حوزه‌های مختلف در گسترش دانش مربوط به موفقیت چه کرده‌اند؟ سالانه کارآفرینان برتر در کشور ما معرفی می‌شوند، ولی چه کسی سراغ آنها می‌رود تا روشن شود سهم عوامل مادی و معنوی در موفقیت آنها چقدر بوده است؟ چه کار مدونی انجام می­‌شود؟ کار آکادمیک و دانشگاهی یعنی ایجاد یک پشتوانه قوی که بتوان با بهره‌گیری از آن کتاب، فیلم، سخنرانی‌های هدفمند و ده‌ها اثر محتوایی دیگر که برای مخاطب عام جذاب باشد، تولید کرد. به نظر می‌رسد دانش تئوریک ما درباره موفقیت خیلی کم است و جا دارد روی آن کار شود. استفاده از ظرفیت­ رسانه‌های فراگیر هم نکته مهمی است؛ افراد موفق یا جایی در رسانه ندارند یا اگر هم حضور پیدا می‌کنند از آنها سؤال­‌های دم‌دستی و پیش پا افتاده می‌‌شود و تعداد برنامه‌های اصولی و هدفمند انگشت‌شمار است.

 

متأسفانه یک نوع شیادی تلقی می­‌شود

 

*خب! عینی‌تر پاسخ دهید، به طور مثال می‌­شود در ۱۰۰ روز پولدار شد؟

-احمدیان: هم می­‌شود و هم نمی­‌شود، هر چیزی ممکن است، بله! حتی در کمتر از این هم آدم می­‌تواند به این موفقیت­‌ها برسد، اما این چیزهایی که در عناوین این کتاب­‌ها آمده آیا واقعیت دارد؟ یک بازارگرمی است؟ مسلماً یک بازارگرمی است، یک استفاده از زخم­‌ها، عقده­‌ها و تنش­‌های افراد برای اینکه اینها را تحریک کنند و افراد به سمت این کتاب­ها گرایش پیدا کنند، واقعاً نمی‌­شود و نگوییم به طور ۱۰۰ درصد کذب، اما به احتمال زیادی عناوین و سرفصل این کتاب­‌ها با این همه اغواکنندگی که در ۳۰ روز میلیارد شوید، در سه هفته خوشبخت شوید، در ۱۰ روز راه صد ساله را بروید، چیزهایی است که مصداق ندارد و متأسفانه یک نوع شیادی تلقی می­‌شود. اما تا زمانی که ما براساس الگوهای استاندارد با زبانی ساده، راحت، به دور از تکلف، عملی و اجرایی با متون، کتب و دانشی در این زمینه ارائه نکنیم، اینها به کار خودشان ادامه خواهند داد، چون یکی از مهمترین بخش­‌های موفقیت این کتاب‌های کاذب موفقیت، اصل ساده‌­سازی و راحتی با مخاطب است، اینها گاهاً آن قدر ظریف، دقیق و راحت با مراجعه به عنوان و متن این کتاب رابطه برقرار می­‌کنند که لاجرم اصلاً برخی افرادی که این کتاب‌ها را تهیه می­‌کنند، می­‌گویند ما وقتی می­‌بینیم راهی جز خرید این کتاب‌ها نداریم! چون به قدری زینت کاذب به آنها داده شده که جذاب هستند.

 

لزوم طراحی یک نظام و مهندسی موفقیت بومی

اینها نکات مهمی است که ما باید در کشور، یک نظام و مهندسی موفقیت برای بحث پیروزی و خوشبختی یک بسته جامع، مانع و دارای فهم عمومی طراحی کنیم و اگر طراحی نکنیم همچنان این کانال­‌های زرد، کتاب­‌های زرد، مجلات زرد که نه تنها فقط زرد هستند، بلکه حتی ممکن است هدف‌­های واقعی را هم از ما دور کنند، رواج خواهند داشت و جامعه به آنها اقبال نشان می­‌دهد. ما خیلی تا رسیدن به آن نقطه  فاصله داریم که بخواهیم جایگزینی برای این کتاب‌های به اصطلاح زرد از نظر محتوا و سبز از نظر فروش- که واقعاً خیلی پرفروش هستند، کتابی صد بار تجدیدچاپ شده است این خیلی عدد بزرگ و مهمی است که صد بار تجدید چاپ عدد کمی نیست- در نظر بگیریم، بنابراین باید یک تدبیری برای آن کرد.

 

-هدهدی: دفاع بزرگ ناشران این است که مردم این دست از کتاب‌ها را می­‌خرند.

 

-احمدیان: به هر حال مقایسه کتاب موفقیت با مواد مخدر و اعتیاد قابل قیاس نیست و قیاس مع­­‌الفارق است، اینها را هم کم کنیم، من فکر می­‌کنم آسیب­‌ها بیشتر خواهد شد، یعنی اگر زیرساخت نباشد و این ناشران را بخواهیم محدود کنیم، اصلاً خیلی اوضاع بدتر خواهد شد.

 

آنها در نیازسنجی، ذائقه­‌شناسی و رصد خلاء‌های موجود موفق عمل کرده‌اند

 

*به طور مثال در یکی از کتاب‌ها مطرح شده است که بیماری‌تان خوب شود، می‌توانید از فلان نور استفاده کنید یا اگر می‌خواهید مشکل­تان حل شود و پولدار شوید، روزی چند سطر به فرشته دوست­تان بنویسید تا مشکل شما را حل کند، این یعنی بازی با اعتقادات و باورهای مردم و رواج شرک‌پرستی؟

-هدهدی: این‌ها بعضاً تکنیک­‌های خاص در روانشناسی است که پشتوانه پژوهشی دارد. بر می‌گردم به نکاتی که پیشتر از این بیان شد. آن‌ها برای موضوعاتی که نزد عوام از جذابیت و کشش بالایی برخوردار است از پشتوانه‌های قوی نظری بهره می‌برند. مثلاً می‌گردند تکنیک­‌های روانشناسی مرتبط با  موضوع را پیدا می‌کنند و به عنوان کتاب‌­های پر زرق و برق که به زبان مخاطب عام و با قلم گیرا و قابل فهم نوشته شده، منتشر می­‌کنند و طبیعی است که با اقبال ـ چه داخلی و چه خارجی ـ مواجه می­‌شود. اغواکننده است و نمی­‌توانیم این را منکر شویم. آنها در نیازسنجی، ذائقه­‌شناسی و رصد خلاء‌های موجود موفق عمل کرده‌اند.

 

*شاید دیدگاه مخالف هم بگویند شما که خودتان انواع و اقسام فال‌ها،‌علم رمل و جفر دارید؟!

-هدهدی: اینها در مجلات زرد و حتی بعضی از کتب موجود است؛ به یاد دارم که بعضی از مجلات خانواده تا چند سال پیش طالع­بینی هفتگی یا ماهانه داشتند که البته الان گویا برداشته شده. ذات بشر این چیزها را می­‌پسندد، راه­‌های فوری و آسان که بتواند او را بی‌دردسر و بی‌بازگشت به فتح و گشایش برساند؛ حال می‌خواهد ساخته و پرداخته سودجویان داخلی باشد یا خارجی. اما، ارائه تجربه‌های مربوط به مقوله موفقیت متفاوت است. بحث ما بر سر روش‌های اثربخشی است که در جوامع دیگر به کار گرفته می‌شود و حتی برای جوامع دیگر خوراک تهیه می‌کنند و ما در داخل ما‌به‌ازایی برای آن ارائه نکرده‌ایم.

 

*شما اشاره کردید که ما نیازمندیم الگوی موفقیت را طراح کنیم.

-احمدیان: الگوی موفقیت براساس فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی.

 

موفقیت، خوشبختی، دستیابی به کامیابی جزء حقوق بشر است

 

*نزدیک ۴۰ سال است که از انقلاب می­‌گذرد، اما هنوز در این زمینه خلاء وجود دارد، شما فکر می­‌کنید ملاک‌های این الگوی موفقیت چیست و اینکه بخواهیم چند عنوان برای آن احصاء کنید چه عناوینی را ذکر می‌کنید و اینکه تصور نمی­‌کنید یکی از مشکلات ما این نیست که الگوی موفقیتی را ما در رسانه‌­ها ترویج دادیم که لاجرم منتج به این کتابها می­‌شود، یعنی الگوی موفقیتی که ما ترویج دادیم انسان برژوایی است که وضع زندگی‌اش عالی و مرفه است که از قضا دونالد ترامپ است، یعنی کتاب‌های ترامپ که پرفروش می‌شود، به این علت است که انسان موفقی است!

-احمدیان: چند منبع برای ترسیم این الگوی موفق می­‌تواند وجود داشته باشد، یک آن چیزی که از منابع فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی قابل استخراج است، مثلاً قرآن کریم، نهج‌­البلاغه، صحیفه سجادیه و بسیاری از کتاب‌­هایی که علما و دانشمندان برجسته ما در سال‌های اخیر نوشتند، مانند کتاب­‌های علامه طباطبایی، مرحوم شهید مطهری، بنابراین بسیاری از این زیرساخت­ها می‌‌تواند یکی از منابع باشد، به گونه‌ای که به دلیل تفکر شیعی و تفکر دینی که داریم می‌توان از ظرفیت­‌های درست، ارزشمند و برجسته سایر فرهنگ­‌ها هم به صورت متناسب استفاده کنیم، چون ما دیدگاه معقول و منقول را داریم، دیدگاه منقول یعنی از داشته­‌های دینی و فرهنگ ایرانی ـ اسلامی استفاده کردن و دیدگاه­‌های معقول یعنی آن چیزی که عقل حکم می­‌کند و سایر عقلا و حکما که خارج از فرهنگ ما هستند هم به آن دست پیدا کردند.

 

امروز اگر هر کسی بخواهد خارج از آن چیزی که شیوه‌­نامه دینی ما است که منقول و معقول است عمل کند باز هم شکست می­خورد، اگر فرمولی وجود داشته باشد باید به این دو موضوع توجه کند که موضوع منقول و معقول طراحی شود. پس از این منابع می‌­توانیم به نحو احسن استفاده کنیم و آن چیزی که به ذهنم می‌­­رسد این است که واقعاً بحث موفقیت، خوشبختی، دستیابی به کامیابی جزء حقوق بشر است، یعنی هر انسانی، جزء حقوقش است که بخواهد در مورد خوشبختی­‌اش، برای شادی­‌اش، برای توفیق و کامیابی­‌اش و برای دستیابی به کمالش بتواند از منابعی استفاده کند، حالا کتاب است، مجله است، دیدن یک برنامه است، استفاده از کلاس­‌هایی است، اما واقعاً با چه فرمولی و با چه تدبیری باید این موضوع مهندسی شود، در جامعه که این قدر تکثر و تعدد آرا رخنه کرده است، برخی خرافات و نگاه­‌هایی که بیمارگونه است، در این حیطه پالایش شود و ما بتوانیم به یک الگوی شایسته موفقیت براساس یک نظام سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی دست پیدا کنیم.

 

مثنوی معنوی محتوای شایسته­‌ای برای مهندسی موفقیت براساس یک نظام ایرانی ـ اسلامی است

 

* آن پارامترها چیست؟

-احمدیان: مدل ایرانی ـ اسلامی شادی چه چیزی است؟ مدل ایران ـ اسلامی موفقیت چه مؤلفه­‌هایی دارد؟ یا مؤلفه­‌ها فقط مادی است یا معنوی؟ یا مؤلفه­‌های دیگری هم می­‌تواند باشد؟ در این نظام موفقیت براساس الگوهای ایرانی ـ اسلامی اصلاً فرد ثروت هم نداشته باشد نمی­‌تواند خوشبخت و موفق باشد؟ فقط باید سبد خوشبختی و موفقیت در سبد اقتصادی و مالی تجلی پیدا کند؟ اینها محل مناقشه است، برخی نگاه‌­های غربی و مادی­‌گرا اعتقاد دارند حتماً مؤلفه بزرگی از خوشبختی موفقیت مالی و اقتصادی است، در حالی که ما می­‌بینیم یکی از الگوها و پارامترهای خوبی که می­‌تواند استفاده شود بحث عرفان­‌های اسلامی و ایرانی است که مثلاً از نگاه مولانا، از نگاه عرفای برجسته ما قابل استنباط و استفاده است، اینها مغفول مانده، در حالی که خیلی حرف برای گفتن داریم، همین مثنوی معنوی ما می­‌تواند خوراکی برای موفقیت، یک زیرساخت و یک محتوای شایسته­‌ای برای مهندسی، تعیین و تبیین موفقیت براساس یک نظام ایرانی ـ اسلامی باشد.

 

* چرا تا الان نبوده؟

-احمدیان: برای اینکه «دل سال‌ها طلب جام جم می­‌کرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می­‌کرد»، برای اینکه در دهه­‌های گذشته و در زمان‌هایی که ما تحت استعمار بیگانگان بودیم یک نوع حقارت فرهنگی به ما تحمیل شده است، متأسفانه با بی‌کفایتی شاهانی مانند شاهان قاجار و نظام­‌های وابسته شاهنشاهی و غیرمستقل همواره از این زیرساخت­‌ها و این دانش عظیمی که در درون فرهنگ ایرانی ـ اسلامی وجود دارد، غافل شدیم، نظام بسیار برجسته­‌ای برای تربیت فرزندان در درون گلستان و بوستان سعدی نهفته است، یک نظام عرفانی برای موفقیت و آرامش خیلی عظیمی در درون مثنوی­­ معنوی نهفته است که همه اینها با الگوهای دینی ما هم آمیخته است، این افرادی نهایی که از آنها نام بردم برخاسته از نظام دینی هستند.

 

از آن طرف اگر به تجربه­‌های سیال روانی و عاطفی نیاز داشته باشیم می‌‌بینیم در درون حافظ و خیلی از ساختارهای ادبی ادبیات غنی ما نهفته است، اینها همه زیرساخت­‌هایی است که قابل استفاده است، اما نتوانستیم اینها را تبدیل به گفتمان‌های اجتماعی سهل­‌الوصول کنیم، نتوانستیم اینها را تبدیل به یک موضوعات مورد پسند عام کنیم که با هر میزان ضریب ­هوشی و توانایی پردازش ذهنی بتوانند اینها را بپرورانند، بتوانند به آنها دست پیدا کنند و آنها را در زندگی به کار ببندند، یک مقدار نتوانستیم این ساختارها و دستاوردها را بیاییم پیاده کنیم. از آن طرف فرهنگ بیگانه توانسته هم از فرهنگ ما و هم از آنچه از محتوای فرهنگی خودش است استفاده کند و اینها را تبدیل به یکسری گفتمان­‌هایی کند و به یک شیوه دیگری به خورد جامعه دهد، جامعه هم، چون مدلی در این خصوص ندارد مجبور است که از این خوراک یا خنثی یا حتی به نوعی غیرمفید استفاده کند، زیرا جایگزین دیگری برای آن وجود ندارد.

 

کاربست ادبیات فارسی در روان­‌درمانی

 

*این مدل را چه کسی باید بسازد، دستگاه آکادمیک باید بسازد، آیا نهادهای آکادمیک ما هم این را قبول دارند؟ اگر قبول دارند چرا وضعیت ما این است؟

-احمدیان: من ده­‌ها کتاب لاتین را در سال‌های اخیر دیدم که آمدند از کاربست ادبیات فارسی در روان­‌درمانی، در مشاوره و روانشناسی استفاده کردند، این کتاب‌ها موجود است و ترجمه هم نشده است، حتی در سازمان بهداشت جهانی که چند سال گذشته هم یک ایرانی به نام پرفسور احمد محیط مدیر گروهی به نام ادبیات و روانپزشکی بود، خیلی مهم است، در سازمان بهداشت جهانی این گروه تأسیس شد و کار آن استفاده و مطالعه از فرهنگ و ادبیات در روان­‌درمانی مشاوره و روانشناسی بود، ادبیات ملل و به خصوص ادبیات ما که در این زمینه غنی است، چون در این زمینه من اعتقاد دارم ما در فناوری­‌ها خیلی مدرن نیستیم، ما در خیلی از زیرساخت­‌های جهانی حرف اول را نمی­‌توانیم بزنیم، اما در بحث ادبیات جزء سه ملت پیشرو و غنی در حوزه ادبیات هستیم، ادبیات خیلی مهم است، برخلاف تصوری که امروز فکر می­‌کنیم ادبیات یک موضوع دم­‌دستی شده است، اینطوری نیست، ادبیات منجر به روان ما می­‌شود، یعنی ادبیات است که روان ما را می­‌سازد و روان ما را مهندسی می­‌کند.

 

لذا می­‌خواهم بگویم این زیرساخت­ها وجود دارد و ما باید کرسی­‌هایی را راه‌‌اندازی کنیم و کرسی­‌های نظریه­‌پردازی که بتواند در این راستا حرکت و تدبیر کند و بتوانیم مثلاً یک کرسی برای استفاده از ادبیات در روانشناسی مشاوره و روان­‌درمانی یا یک کرسی برای استفاده از تمدن و فرهنگ بومی ایجاد شود، ما خیلی خرده­‌فرهنگ­‌هایی داریم، در آن‌ها مراوده‌­ها و رفتارهای جالبی وجود دارد که خودش می­‌تواند روان­‌درمانگرانه و قابل استفاده باشد، موسیقی­‌هایی محلی یا ملی داریم که اینها می‌تواند یک نقشه راهی برای آرامش­‌بخشی باشد، در حالی که ما نتوانستیم اینها را به خوبی به جامعه ارائه کنیم و جامعه راه استفاده از مدل­‌های دیگری را در پیش گرفته است، در حالی که خیلی مقدس و ارزشمند هستند و ما باید هنر، فرهنگ، موسیقی، ادبیات و سایر زیرساخت­های فرهنگی­مان را به گفتمان­‌هایی برای زیرساخت­­‌های دانش مشاوره و روان­‌درمانی استفاده کنیم که واقعاً غنی و ارزشمند است.

 

-هدهدی: این موضوع، یک مسأله حل نشده در روانشناسی در داخل کشور است. چیزی که امروزه به عنوان روانشناسی از آن یاد می‌کنیم و از غرب آمده و وارداتی است، یک علم تجربی است مانند همه علوم تجربی دیگر نظیر فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ... تعدادی از روانشناسان داخلی پیرو همین نگرش هستند و سعی می­‌کنند از روش­‌هایی که کاملاً هدفمند است، در محیط­‌های آزمایشگاهی آزمایش شده و نتایج عینی و متقن دارد، استفاده کنند. اما شخصاً بهره‌گیری صرف از این روش‌ها را کافی نمی‌دانم، چون فکر می­‌کنم وقتی شما در مقام روانشناس و مشاور قرار می­‌گیرید و آدم­‌ها برای حل مشکلات و کاهش رنج و آلامشان به شما مراجعه می­‌کنند، شما با «انسان» سروکار دارید و هر آنچه که مربوط به او می‌شود؛ بنابراین از روش­‌های تجربی گرفته تا عرفان، دین، جامعه­‌شناسی، ادبیات، هنر و ... حوزه عملکرد شما برای حل مسأله و تأثیرگذاری بر افراد می‌شود. به نظرم موضوعی که اشاره کردید مربوط به نگرش شخصی روانشناسان می­‌شود.

 

*الان این در سیستم ما وجود ندارد؟

-هدهدی: خیر! نگاه، بیشتر نگاه علمی است.

 

یک حلقه مفقوده استراتژیکی در کشور وجود دارد

 

*آیا در آن سیستم یعنی کسانی که وارد جامعه می‌­شوند به عنوان متخصص، وجود دارد؟

-هدهدی: اساتید و متخصصینی که در دانشگاه و مؤسسات آموزش عالی هستند علم روانشناسی را به دانشجویانشان یاد می­‌دهند. این آموزش برای «روانشناس شدن» درست است، لازم است، اما کافی نیست. تجربه نشان داده است که آدم‌ها برای رویارویی با واقعیت و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات در زندگی شخصی، به چیزی فراتر و عالی‌تر نیاز دارند.

 

*یعنی ناقص است.

-هدهدی­: هیچ چیز در دنیا کامل نیست. در قرآن کریم آیه‌ای هست که در انتهای آن خداوند خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: «و قل رب زدنی علماً»؛ خدایا بر علم من بیفزای. به نظرم از این سخن بر می‌آید که برای علم هیچ پایانی وجود ندارد و هر شناختی، مبنا و پایه‌‌ای است برای شناخت‌های بعدی و فهم بیشتر و عمیق‌تر و تازه‌تر.

 

*چرا تغییر نکرده است؟

-احمدیان: یک حلقه مفقوده استراتژیکی در کشور داریم، آن هم توان و ظرفیت ساده­‌سازی دانش و علم و کاربردی کردن آن است، نظام آموزش عالی ما در حوزه آموزش­‌های نظری خیلی فربه و یا چاق است، خیلی گسترده است، ما چقدر دانشگاه داریم، چقدر زیرساخت­‌های علمی داریم، اما در حوزه کاربرد که می­‌آییم دچار مشکل هستیم و این یک حفره است که به نظر من باید حتی نشست­‌ها و برنامه­‌ها و آسیب­‌شناسی­‌های خیلی گسترده­‌ای اتفاق بیفتد که چرا توان نداریم از دانش محض به دانش کاربردی برسیم؟

 

نیاز به یک الگوی ساده شده و کاربردپذیر داریم

در آمریکا طبق گزارش شورای عالی انقلاب فرهنگی آقای دکتر مخبر دزفولی از هر دو مقاله یکی تبدیل به عمل ملموس می‌شود، در کشور ما از هر ۱۰۰ مقاله یکی تبدیل به عمل ملموس می­‌شود و خیلی فاصله داریم، نشان­‌دهنده این است که ما باید همین جا نظام غرب­‌زده علمی را رصد کنیم، نظام علمی­‌ای که غرب­زده است و چیزهایی که همین الان برای غرب مهم نیست و بلکه صدسال گذشته برای غرب این تئوری­پردازی­‌ها و چیزهایی این شکلی مهم بوده، ولی هنوز کاربردی کردنشان برای آنها مهم است، ولی هنوز در آن بخش گیر کرده است، یعنی همچنان به دنبال علم نظری و علم تئوریک می­‌گردند، در حالی که در دنیا چند دانشگاه وجود دارد که دانشگاه مادی و نظری هستند، مانند دانشگاه تهران، مانند دانشگاه علامه طباطبایی، مانند دانشگاه شاهد و تعداد زیادی از دانشگاه­‌ها، دانشگاه­‌های کاربردی هستند، مانند دانشگاه علمی کاربردی و  فنی‌حرفه­‌ای که کارشان تبدیل علم به شاخص­‌های ملموس و کاربردی است.

 

ما اگر در این زمینه­‌ها ورود کنیم و بتوانیم الگوهای ایرانی ـ اسلامی را هم کاربردپذیر کنیم، در زندگی و منظومه سبک زندگی مردم و جانمایی­‌اش را مشخص کنیم موفق می­‌شویم و این مانعی که شما می­‌گویید از دستور کار خارج می­‌شود. ما نیاز به یک الگوی ساده شده و کاربردپذیر داریم، یعنی بسیاری از حرف‌ها نباید پیچیده گفته شود، این حرف‌های فلسفی، عرفانی و خیلی از این حرف‌ها را می­‌شود قابل­ لمس­‌تر و قابل ادراک­‌تر مطرح کرد، به نظر من یکی از معضلات ما در سال‌های گذشته این است که حرفها را خیلی بزرگ گفتیم و در حالی که نصیحت‌­ها، توضیحات و آموزش­‌ها را می­‌شود ساده­‌تر، خیلی قابل­ فهم­‌تر، متناسب با ضریب هوشی جامعه ارائه کرد، نه در سطحی که ما حرفی و گفتمانی را تولید کنیم که این گفتمان متعلق به طبقه نخبه و دارای ضریب هوشی بسیار بالای جامعه است، پس آن طبقه متوسط و متوسط به پایین، آن‌ها چطور؟ آنها بخشی کمی از جامعه نیستند و آنها هم حق دارند که تربیت شوند، از آموز­ه­‌ها و پارادایم­‌های علمی استفاده کنند، اما وظیفه نخبگان و دانشمندان و نظریه­‌پردازان است که برای آنها یک پروتکل­‌های قابل فهمی را ارائه کنیم.

 

-هدهدی: نقش نویسندگان را در اینجا نباید نادیده گرفت. آنها توانایی ارائه موضوعات در قالب‌های بدیع و جامعه‌پسند را دارند و ذائقه مردم را خوب می‌شناسند و می‌توانند در این زمینه نقش مهمی ایفا کنند.

 

مفهوم‌سازی در قالب­‌های مدرن/از موضوعی به نام هنر غافل هستیم

 

*شما چه نسخه­‌ای برای بچه­‌های دهه ۸۰ و  ۹۰ می­‌پیچید؟

-احمدیان: نسخه این است که مفاهیم اخلاقی، ارزشی، آموزشی و فرهنگی را بیاییم در قالب­‌های مدرن و در عصر دیجیتال مفهوم­‌سازی کنیم، این نسخه فعلی و موقتی است، یعنی شما نمی­‌توانید، ذهن افراد مخاطبان به دلیل نوع زندگی،  فست‌فودی شده است، ما همین را مهندسی معکوس کنیم، چگونه فست­‌فود رشد کرد و در الگوی مردم قالب ­شده است؟ بیاییم این مفاهیم را یک مقدار فست‌­فودی کنیم، یک مقدار ساندویچی­‌اش کنیم، از این اطاله کلامش کمتر کنیم، بیاییم قالبش را زینت بدهیم، زیباتر کنیم و قابل فهم کنیم.

 

موضوعی به نام هنر که ما خیلی از آن غافل هستیم، برای این محمل­­‌ها استفاده کنیم و اگر نکنیم نمی­‌توانیم، چون موضوعات دیگری که دارند رشد می­‌کنند، دارای این شاخصه­‌ها هستند و از همه مؤلفه­‌ها و داشته­‌ها استفاده می­‌کنند، ولی واقعاً می­‌شود گفت: بروید مثنوی مولانا را بخوانید؟ بیاییم اینها را تبدیل به کلیپ­‌های کوتاه­‌مدت، اینفوگرافی­‌ها، به اینفوموشن‌ها، به تکنولوژی­‌های جدید در عرصه آی­تی، تبدیل به یک زنجیره قابل هضم کنیم که بتواند با آنزیم­‌های گوارشی ذهنی یک فرد دهه شصتی، دهه هفتادی، دهه هشتادی و حتی نودی و در آینده سازگار باشد، باید از تکنولوژی روز برای ترویج ارزش و دانش کهن خودمان استفاده کنیم، کاری که دنیا دارد انجام می­‌دهد، مانند ژاپن، کشورهای پیشرفته که همین ارزش­‌های کهن خودشان را در قالب­‌های جدید، در قالب­‌های انیمیشن، کلیپ و خیلی از الگوهای دیگری، حتی یک کاریکاتور، حتی یک کار خلاق هنری و چیزهای دیگر بیان می‌کنند، باید از همه ظرفیت­‌ها استفاده کرد، ما دیگر به مدل­‌ها، سبک کلاسیک و سنتی نمی­‌توانیم، ارزش­‌های تاریخی و انسانی خودمان را ترویج کنیم و نیاز به محمل­­‌های مدرن داریم.

 

-هدهدی: بدون ارزش‌دهی و اعتبار دادن به سرمایه‌های فکری، تاریخی و معنوی کهن، استفاده از این قالب‌های نوین و ارائه آن به نسل جدید نتیجه پایداری به دنبال نخواهد داشت.

 

-احمدیان: جامعه اینها را می­‌پذیرد.

 

-هدهدی: بودنش بهتر از نبودنش است، ولی گام اول این است که چهره‌ها و الگو‌های سده‌های قبل در نظر بچه‌های امروزی محترم و ارزشمند جلوه کنند. والدین، معلمین و تمام افرادی که سرمشق کودک به حساب می‌آیند، ضمن ارائه مستمر این الگوها، باید آنها، و بهتر بگوییم اعمال و اندیشه‌های آنها را بزرگ شمرده و به آن اعتبار دهند. اشعار و اندیشه‌های مولانا، یا فلسفه و چرایی قیام امام حسین(ع) یا شجاعت و جنگاوری کاوه و صدها نمونه دیگر، باید با جان کودک به شکل ملموس‌تری آمیخته شود تا قالب‌های فانتزی اثر پایدارتری داشته باشند. مدنظرم بیشتر آدم‌های زندگی هر کودکی است که انتقال فرهنگ باید ابتدا از آنها شروع شود و یادگیری کودک هم از آنان بیشتر است.

 

*در دیدگاه آکادمیک و در دیدگاه روانشناسی موضع نسبت به زندگی زاهدانه چیست؟ اینکه اگر داشته باشد نرود به دنبال اینکه زندگی­اش را گسترش بدهد. دیدگاه به این مثبت است یا نه؟

-هدهدی: زهد به این معنا که اشاره می‌کنید حتی در فرهنگ دینی ما هم پذیرفته نیست! اگر منظورتان زیاده خواهی است، در روانشناسی فضیلت‌های اخلاقی به حساب آمده و مهم تلقی می‌شوند.

 

-احمدیان: ما در این زمینه به راحتی نمی­‌توانیم نظر بدهیم، روانشناسی مشاوره یک زندگی استاندارد و مرسومی را رواج می‌دهد، ولی ما یک موضوعی به نام روانشناسی مثبت داریم، در این روانشناسی مثبت یک مقداری نگاه­‌های عارفانه و زاهدانه و تجربه­‌های فرادستی که به آن می­‌گوید تجربه­‌های سیال هم دیده می­‌شود، یعنی در آنجا هم جا دارد.

 

*بخش عظیمی از دیدگاه­‌های ما در مباحث منقول و بحث ادبیات­مان یعنی پیشنیه عرفانی­‌ای که داریم برای این است که نمی­‌شود انکار کرد تصوف در ایران خیلی جدی بوده، در مواریث دینی‌مان هم به زهد تأکید شده یعنی زهد پذیرفته شده است، حال زمانی که کسی که درس­‌خوانده و من او را به عنوان الگو می­‌بینم این را به نظر قبول ندارد، وقتی قبول ندارد من چگونه به آن سمت بروم؟!

-احمدیان: اینها موضوعات پیچیده‌­ای است، چون ما در مورد آن مدل، گفت‌وگوهای میان­‌رشته­‌ای نداریم که از متخصصان اقتصاد، جامعه­‌شناس، روانشناس، کسانی که در حیطه­‌های مختلف علوم صاحب­نظر هستند، کنار هم در مورد این طراحی مدل به نوعی یک خروجی و یک الگو داشته باشیم، همانطور که از منویات مقام معظم رهبری هم این موضوع است که ما باید به یک الگوی پیشرفت ایرانی ـ اسلامی دست پیدا کنیم، اینها همه کار می­‌طلبد که همه اینها در چه منظومه­‌ای قرار دارد، ما نمی­‌توانیم به یک نگاه خطی­‌نگر خشک و بسته بخواهیم این موضوعات را تحلیل کنیم، این موضوعات نیاز دارد که ما اینها را در یک اکوسیستم ببینیم، اکوسیستم یعنی اینکه در یک منظومه دیده شود و همه اینها در آن دیده شود که این مدل چیست؟ این مدلی که در مورد زهد و زندگی زاهدانه طراحی می­‌شود در چه جایگاهی در سبک زندگی ـ ایرانی قرار دارد؟ مخصوص چه کسانی است؟ آیا هر فردی می­‌تواند این شیوه زاهدانه را پیگیری کند؟ یا نه نیاز به یک زیرساخت تربیتی و اخلاق بالاتری دارد؟

 

نیاز به یک هم­‌اندیشی و حتی یک فرا اندیشی است

این موضوعات موضوعاتی است که همواره نیاز به یک هم­‌اندیشی و حتی یک فرا اندیشی دارد که متخصصین مختلف علوم بنشینند و یک مدلی را طراحی کنند که قابل اجرا، واقعی و قابل دستیابی باشد، چون ما در این موضوعات باید حتماً موضوعات قابل دسترسی بودن به این زیرساخت­‌ها را هم درنظر بگیریم. تا آن مدل استخراج شود، تا دستگاه­‌هایی مانند شورای عالی انقلاب اسلامی نیایند یک مدل سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی قابل کاربرد، قابل ­لمس و اجرا را طراحی نکنند تا مرکز ایرانی ـ اسلامی الگوی پیشرفت نیاید یک الگو، ما نمی­‌توانیم به یک نقطه ملی در این خصوص بپردازیم و تا زمانی هم که نرسیم این موضوعات که دغدغه اول شما بود همچنان فراگیرند، چون که ما در یک موضوع خلاء نیستیم، یک زمانی نیازی وجود دارد و الگوی نیازی برای آنها وجود ندارد، پس آن چیزهایی که وجود دارد، مانند اینکه شما وارد یک رستوران شوید، وقتی منوی غذا خوبی وجود ندارد و شما گرسنه هستید لاجرم موجود است، شما یک فست‌­­فود هم سفارش بدهید و تناول کنید.

 

 اینها خیلی پیچیده است و نیاز به سازوکار دارد، متأسفانه مسئولان ذیربط در این زمینه نتوانستند به آن معنا چیزهایی که مورد نیاز کشور است را طراحی کنند و ما خروجی­‌های زیادی را از این ساختارها نمی­‌بینیم، واقعاً منویات رهبری معظم انقلاب هم در این خصوص آن طوری که مدنظر ایشان است، از آن چیزی که طرح موضوع در مورد سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی فرمودند، جای کار دارد و این حرف، حرف مهمی است و اگر ما بتوانیم به این نقطه دست پیدا کنیم، این قابل ارائه به جهان به عنوان یک مدل اجرایی و کاربردی است.

 

* ما باید منتظر نهادها باشیم، پس خودمان چه باید بکنیم؟

-احمدیان: موضوع این است که ما نیاز به یک تفکر استراتژیک در این حوزه داریم و نمی‌­توانیم به شیوه­‌های سنتی این موضوع را که یک موضوع جدیدی است، سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی فکر نکنید، یک موضوع کهنه و قدیمی است، یک موضوع و حرف جدیدی است که با نگاه تیزبینانه‌­ای می­‌خواهد ارزش‌های کهن را  با زندگی امروز آمیخته کند و این نکته، نکته بسیار ارزشمندی است.

 

*اگر سازوکاری که آقای دکتر فرمودند طراحی شد، پذیرفته می­شود؟!  

-هدهدی: چند سالی است بومی‌­سازی علوم غربی و به‌ویژه روانشناسی در دستور کار نهادهای رسمی قرار گرفته و کارهایی هم صورت گرفته، اما تعدادی از اساتید در دانشگاه­‌ها نسبت به این موضوع پذیرش ندارند؛ شاید به این دلیل که در تدوین این بومی­‌سازی از نظرات آنها استفاده نشده است.

 

*می­‌شود استفاده کرد؟

-هدهدی: حتماً می­‌شود. همه چیز را همگان دانند!

 

*مثلاً الان ۱۰ هزار استاد روانشناسی داریم با ۱۰هزار استاد  نمی­شود استفاده کرد!

-هدهدی: منظور شیوه و سیاق تفکر آنهاست. آنها هم نقطه­ نظراتی دارند و بد نیست که صدایشان شنیده شود. به هر حال اگر کاری با نگاه ملی بخواهد سامان گیرد، تضارب آرا اتفاقاً نتیجه روشن و قابل استنادی را فراهم می‌آورد. فکر می‌کنم مسأله ساده است اما ساده با آن برخورد نمی‌شود.

 

مشکل علوم انسانی ما نگاه خطی­‌نگری حاکم بر آن است

-احمدیان: و بعد باید چندرشته‌­ای شود، چون نمی­‌تواند، مشکل علوم انسانی در کشور ما این است که یک نگاه خطی­‌نگری بر آن حاکم است، ما باید از همه متخصصان در یک اکوسیستم استفاده کنیم، اقتصاد، روانشناسی، جامعه­‌شناسی و همه زیرساخت­‌هایی که می‌­توانند با هم مرتبط شوند تا یک موضوع چکش­‌خورده تراشیده قابل اجرا بتوانیم داشته باشیم، اینکه فقط یک روانشناس، اینکه فقط یک جامعه­‌شناس و متخصص در یک حیطه خاص بخواهد نسخه‌ای را برای جامعه به طور کلی­ طراحی کند همواره با شکست مواجه شده، این نسخه زمانی قابل اجرا و قابل پذیرش جامعه قرار می­‌گیرد که از منظرهای مختلف و از نگاه­های گوناگونی تبدیل به یک الگوی اجرایی شده باشد.

 

*فکر می‌­کنید روش و عملکرد مسئولان چه تأثیری داشته در چیزی که امروز ما در جامعه می‌­بینیم؟

-احمدیان: به نکته بسیار جالبی اشاره کردید، آیا مسئولان هم از این تهاجم فرهنگی که همه ما درگیرش هستیم، مستثنی هستند؟ آیا خانواده‌­های مسئولان هم از این تهاجم فرهنگی که جامعه را و الگوی موفقیتی که تنیده در ثروت و زندگی­‌های مرفه است، درگیرش هستند؟ پس تصویر عمومی از موفقیت وجود دارد که خانواده­‌های مسئولان هم درگیر آن هستند، امروز ما می­‌بینیم نگاه یک همسر یا یک فرزند مسئول و برداشت آنها از زندگی مرفه خیلی دارای اسرا­ف­‌گری و اشرافی­‌گری، مستثنی از جامعه نیست.

 

پس ما باید تصور جامعه و ادراک جامعه را از موفقیت اصلاح کنیم، موفقیت و خوشبختی را تنها در مؤلفه­‌های مالی و ثروت خلاصه نکنیم، همه سبد خوشبختی را در جایگاه موفقیت مالی خلاصه نکنیم و جامعه به سمت این برود که زیرساخت­­‌هایی فراهم کند که حاکمیت و دولت بتوانند برخی نیازها ضروری مانند بهداشت و درمان، مانند تأمین اجتماعی و برخی از این زیرساخت‌ها را که جزء وظایف حاکمیتی است را به درستی انجام بدهند و به پویایی انجام شود که این طمع و این وله و این سبک زندگی اشرافی‌­گرانه در جامعه کمرنگ شود که اگر این کمرنگ شود، در نگاه برخی مسئولان و زندگی­‌های آنها هم کمرنگ خواهد شد و ما مسیر بهتری می­‌توانیم داشته باشیم.

 

متخصصان رشته­‌های مختلف الگویی در این زمینه ارائه کنند

اینکه ما فکر کنیم تمام خوشبختی و همه موفقیت در ثروت و زندگی­‌های مرفه خلاصه شده است، ما مثا­ل­های نقضی را در داستان­های عرفانی­مان، در حکایت‌های دینی‌مان، در مثال­‌های مختلفی داریم، به هر حال الگوهایی وجود دارد که با اینکه ثروتمند نیستند اما خوشبختند، بعضاً من می­‌بینم یک خانواده‌ای شاید خیلی متوسط باشد، اما یک انسجام خانوادگی و یک خوشخبتی عمیقی در آن حاکم است که یک خانواده بسیار ثروتمند از این عمق شادی، خوشبختی و صمیمیت محروم باشد و اینها مؤلفه­‌های عجیبی است که باید متخصصان رشته­‌های مختلف بیایند و یک الگویی را در این زمینه ارائه کنند.

 

پس یکی از وظایفی که دولت و حاکمیت دارد، این است که اگر نمی­‌توانیم اقتصاد را درست کنیم و اگر اقتصاد قابل احیاء به آن معنا نیست، ما بتوانیم فرهنگ موفقیت و خوشبختی را در جامعه رواج دهیم، به جامعه آموزش دهیم، چگونه می­‌تواند به شیوه­‌های ارزان‌تری شادی را تجربه کند، به جامع یاد دهیم چگونه می‌­تواند با بحث روا مهارت­‌های زندگی و مهارت­‌های همزیستی شاد و مهارت‌­های زندگی کردن موفق بدون اینکه بخواهد خیلی ثروت و زیرساخت­‌های مالی داشته باشد و به ثروت خیلی زیادی داشته باشد، بتواند با این اندک زیرساخت موجود و اندک توان مالی بتواند خودش را شاد، خوشبخت و با نشاط نگه دارد.

 

پس من اعتقاد دارم حاکمیت­‌ها دو وظیفه دارند، یک وظیفه­‌ای که تأمین اجتماعی، رفاه مالی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را تأمین کنند، این وظیفه اول است، وظیفه دوم آموزش و ترویج سبک زندگی موفق، خوشبخت و شاد به شیوه­‌ای که خیلی نیاز به ثروت، به سفرهای آنچنانی و گرانقیمت یا تفریحانی که غیرقابل دسترس و یا لوکس باشد نداشته باشد و به جامعه آموزش دهد چگونه­‌های شادی، استفاده از سرگرمی­‌ها و اوقات فراغت سالم و با نشاط، تفریحات در دسترس خودش استفاده کند و بتواند اگر به لحاظ مالی ثروتمند نیست به لحاظ روانشناختی خوشبخت و بانشاط باشد.

 

-هدهدی: و مسئولین باید نخستین عاملان به این آموزش‌ها باشند نه نخستین ناهیان آن.

 

-احمدیان: حتماً همینطور است و جزلاینفک است.

 

*شما مثال­هایی زدید که موفقیت­‌هایشان مالی بود؟

-هدهدی: وقتی یک ورزشکار در سطح بین­‌المللی برای کشور افتخارآفرینی می­‌کند، موفقیتش مالی است؟ حتماً جنبه مالی شخصی برای او دارد، اما در سطح عمومی، غرور ملی را افزایش داده است.

 

مؤمن باید یک فردی دارای اثربخشی باشد

 

*اینها الگوهای عمومی نیستند، مثلاً الگوی ورزشکار موفق شاید برای جوانان پولدار باشند ولی عموم مردم اینطوری نیستند؟

-هدهدی: نسبی است. از بین ورزشکاران موفق، نمونه­هایی داریم که با وجود فقر پله­های موفقیت را طی کرده‌اند.

 

-احمدیان: منظور ایشان نگاه اثربخشی است، انسان باید یک بازخورد مثبت داشته باشد ما یک موضوعی به نام خودکارآمدی داریم، یعنی اگر یک کاسب است یک کاسب موفقی باشد، اگر یک دانشجویی است، اگر یک استادی است یا هر چیز دیگری، بالاخره این یکی از نیازهاست، خودکارآمدی، یعنی انسان حس کند و این بازخورد را در خودش ببیند که یک اثری را به جا می‌­گذارد، این ناقض نیست و یکی از مؤلفه­‌های مهم کارآفرینی و موضوعات کارآفرینی است. شما با نگاه‌­های عرفانی و نگاه­‌های مثلاً تسکینی به جامعه بگویید، حالا به هر نقطه از مسائل مالی می‌رسید برسید، اما احساس خوشبختی کنید، یک نقاط بهینه، یک نقطه اُپتیمم دارند و در روایت­‌های دینی هم بارها به آن اشاره شده است، مؤمن باید یک فردی دارای اثربخشی باشد، زنده یا مرده‌­اش تفاوتی ندارد. ما وقتی می­‌گوییم باقی صالحات؛ یعنی وقتی دست شما از دنیا هم کوتاه شد باز اثرتان در جهان هستی به نیکی و صالحی باقی باشد.

 

 

اثربخشی هم مؤلفه مهمی است، ما چرا با بحث موفقیت کاذب مخالفیم؟ چون بعضی از موضوعات مخدر است نه موفقیت، یک نوع تسکین اجتماعی را با آن کتاب‌ها و متونش ترویج می‌­دهد در حالی که موفقیت آن نیست، موفقیت اتفاقاً گاهی اوقات با آرامش است، گاهی اوقات با عمل است، یعنی شما باید از یک موضوع به یک نقطه بهتری بروید و وجود روانی شما این را تصدیق کند و اینکه فردی هستید که یک ظرفیت­‌ها و توانمندی­‌های اثرمندانه دارید و به این نکات باید دقت شود.

 

-هدهدی: چیزهایی که دیگران به آن رسیدند، بخشی از مفاهیم موفقیت، رضایت از زندگی و خوشبختی است و حتماً فراتر از آن، بینش و فهم دیگری وجود دارد؛ پرسش اصلی کماکان به قوت خود باقی است که هر یک از ما به عنوان عضوی از جامعه، برای تکمیل این مفاهیم و اعتلای آن چه کرده‌ایم و برای آینده چه اندیشیده‌ایم؟

-احمدیان: ابتدا باید مفهوم‌­سازی شود، مفهوم ما از رضایت، خوشبختی، شاید و غیره چیست؟ و ما هنوز تعریف استانداردی برای اینها نداریم. می­‌توانیم به یک تعریف برسیم و یک منظومه جامعی تا آنجا که ممکن است و قابل تصریح است، برای آن تعریف کنیم.

 

 

 

 

 

  • 10
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش