سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۷:۴۷ - ۰۷ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۸۳۰
کتاب، شعر و ادب

احمد پوری:

هنر در ذات حرکتی است به سوی رفع بی عدالتی

اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

احمدپوری، نام آشنايي در ادبیات است که بیشتر او را با ترجمه اشعار عاشقانه شاعرانی چون «آنا آخماتوا»، «پابلو نرودا»، «فدریکو گارسیا لورکا» و «نزار قبانی» و... می شناسیم اما پوری پیش از مترجم بودن، نویسنده است؛ نویسنده ای که منتقدان، نخستين رمان او را با نام «دو قدم اینور خط» فصل تازه‌اي در ادبیات داستانی ایران می‌دانند. او اولین داستان های خود را بعد از دوران دبیرستان در مجله‌های ادبی منتشر کرد. این نویسنده و مترجم در سال ۱۳۵۶به اسکاتلند رفت و مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه نیوکاسل انگلستان دریافت كرد و سال ۱۳۶۷ به ایران بازگشت و سال هاست به کار ادبی مشغول است.

 

دومین رمان این نویسنده، «پشت درخت توت» است که توسط نشر نیماژ منتشر شد. این رمان درباره نویسنده ای است که همسر و فرزندش خارج از کشور زندگی می کنند و مدام از او می خواهند که به آن‌ها بپیوندد اما نویسنده می‌خواهد از این فرصت استفاده کند و رمان ناتمامش را به پایان رساند و با این تصمیم به خانه پدری اسباب کشی می کند. با ورود نویسنده به این خانه باغ قدیمی، موجودات تازه‌ای از این سو و آن سو سربر می‌آورند. اولین موجودی که از پشت درخت توت بیرون می آید، روح رمان است که با نویسنده سخن می‌گوید و بعد از آن، شخصیت اصلی رمان يعني«نسرین» است که می‌آید و نویسنده از او می‌خواهد داستان زندگی‌اش را بازگو کند. در این رمان از یک جایی به بعد در واقع خود شخصیت‌ها هستند که زندگی‌شان را روایت می‌کنند و به گونه ای آن ها هستند که نویسنده را پیش می برند. بی اینکه نویسنده چندان دخالتی در روند اتفاقات زندگی‌شان داشته باشد. «زیر درخت توت»، از آن دسته رمان‌هایی است که اگر دست بگیرد، تا پایان زمینش نمی‌گذارید. زبان بسیار روان و ساده‌اي که مخاطب را به خوبی با خود همراه می کند و در عین حال دارای پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های ادبی نيز هست. داستان راوي مشخصی ندارد و هر بخش رمان توسط یک شخصیت که زندگی‌اش را روایت می‌کند پیش می رود.

 

با احمدپوری درباره «زیر درخت توت» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می خوانید:

 

فاصله بین رمان اول و دوم زیاد بود. دلیل این فاصله چيست؟آیا مساله نوشتن بود یا مشکلات چاپ و ممیزی؟

فاصله ای که افتاد، فاصله نوشتن نبود بلکه فاصله چاپ بود. بعد از رمان اول با پنج، ۶ ماه فاصله شروع کردم به نگارش زیر درخت توت اما در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد سخت گیری هایی شد و کار اجازه انتشار نگرفت. با این اتفاق مجبور شدم قرارداد این کار را با یک ناشر انگلیسی به نام نشر نوگام ببندم و کتاب به صورت الکترونیک منتشر شد. من با آن نشر دو سال قرارداد داشتم و نمی‌توانستم کار را به جای دیگری بدهم اما بعد از گذشت این دو سال، دوباره کار را به ارشاد دادیم و آن‌ها دوباره رد کردند! در دوره آقای احمدی نژاد این امکان به وجود نیامد. بعد از آن من کار را از نشر چشمه گرفتم و این‌بار با نشر نیماژ مجوز گرفت و منتشر شد.

 

کتاب دارای زبان ساده‌ای است و مخاطب به سادگی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. داستان نویسان امروز تلاش می کنند از کلمات مهجور و لغاتی استفاده کنند که گاه مخاطب مجبور می‌شود به فرهنگ لغت مراجعه کند! شما چگونه به چنین زبانی رسیدید؟

من زبان را انتخاب نکردم. هر موضوع و محتوایی از لحاظ فرم و شکل زبانی خودش لباسش را انتخاب می کند. من به ساده نویسی معتقد هستم و با کشتی گرفتن با خواننده و مخاطب مخالفم. کلام را باید به ساده‌ترین وجه و بدون دست انداز در اختیار مخاطب قرار داد.

 

ساده نویسی دارای معانی گسترده‌ای است.اغلب ساده نویسی را با کار ضعیف و ابتدایی اشتباه می‌گیرند.شما ساده نویسی را چه معنا می کنید؟

وقتی کلمه «ساده» را به کار می‌بریم، توهمات و سوء تفاهم‌هایی پیش می آید که ساده یعنی ابتدایی و ضعیف. اما ساده یعنی آن چیزی که سدی در خواندن کتاب ایجاد نکند. استفاده بی دلیل از واژه های مهجور یا فاخر اثر را خنده‌دار می کند و اگر بروید سراغ واژه‌هایی که برای فهمیدن آن‌ها باید به سراغ لغتنامه رفت، در واقع زحمت مخاطب را بیشتر کرده‌اید. من از اول به ساده نویسی اعتقاد داشته‌ام و دارم و هنوز معتقدم این متن است که باید تعیین کند شما چه بنویسد و چگونه بنویسید. ممکن است من روزی متنی بنویسم که در آن به این شکل ساده نویسی وجود نداشته باشد و مجبور باشم شکل دیگری بنویسم.

 

زبانی که شما برای نوشتن انتخاب کرده‌اید، سادگی خاصی دارد اما نگارش ابتدایی محسوب نمي‌شود و مثل آن نوشتن، به هیچ عنوان ساده نیست!

این حرف، نکته مهمی است؛ یعنی سهل و ممتنع نوشتن. من هرگز جسارت نمی کنم خودم را با سعدی مقایسه کنم اما می خواهم سعدی را مثال بزنم. سعدی و خاقانی را در نظر بگیرید؛سعدی به اندازه‌ای می‌نویسد که گاه حیرت انگیز می‌شود. این بیت را در نظر بگیرید:(در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن/ من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود).بسیار ساده است اما اگر بخواهیم چنین شعری بگوییم، هرگز نمی توانیم. سادگی دو مرحله دارد؛ یکی سادگی ابتدایی است که در آن تحولی ایجاد می‌شود و به بغرنجی می‌رسد و بعد از آن باز به سادگی برمی گردد. یعنی در آن یک تحول دیالکتیکی به وجود می آید که در نهایت دوباره برمی گردد به ابتدای خودش. اما آنکه دوباره برگشته، دیگر آن سادگی ابتدایی نیست؛ ساده ای است که برآیند کل دشواری ها را در خود حل کرده است و به شکل ساده ای مسائل پیچیده را بیان می کند. من به این سادگی معتقدم.

 

زیردرخت توت، مضمون عاشقانه‌اي دارد که از‌ابتدا تا انتهای متن حفظ شده است و با تمام مشکلاتی که شخصیت‌ها با آن درگیر بودند هم این رنگ و بوی عاشقانه در هیچ بخش رمان از بین نرفت. این مضمون تا چه اندازه آگاهانه بود؟

اگر بخواهید از زندگی انسان بنویسید آن‌گونه که هست، بايدخیلی از ویژگی های انسان را در نظر بگیرید. زندگی ما انسان‌ها در اوج گرفتاری‌ها و دلمشغولی‌ها، رگه‌ای از عشق دارد و عشق بخش جدایی ناپذیر زندگی ماست. چه کسی است که تا پایان عمرش عشق را تجربه نکرده باشد؟ من معتقدم آن رگه هایی که شما می گویید، از زندگی واقعی انسان ها برمی خیزد. در نتیجه حتی شما در این رمان «نسرین» را می بینید که تودار، سخت گیر و وفادار به شوهر گم شده اش است اما او نيز عاشق می‌شود و نمی خواهد قبول کند و فکر می کند چرا باید عاشق شوم وقتی ممکن است شوهرم هنوز زنده باشد؟ این مسائل ذات انسان است بدون اینکه برای آن ها نقشه قبلی وجود داشته باشد.

 

آقای پوری شما سال‌هاست به کار ترجمه شعر مشغولید و با شعر انس دارید. این رابطه تنگاتنگ با شعر چقدر شما را در نگارش‌رمان یاری کرده است؟

علاقه فراوان من به شعر،به‌طور حتم روی نگارش‌رمان نيز تاثیرگذار است.بخش اعظم کارهای من ترجمه شعر است. این علاقه به شعر در رمان نیز خودش را نشان می‌دهد؛ چرا که من با دنیای شعر الفت دیرینه‌اي دارم.

 

هیچ کدام از شخصیت‌ها غیرواقعی نبودند. شخصیت‌های رمان تا چه اندازه برآمده از زندگی واقعی شما بودند؟

وقتی شما رمان واقع گرایانه‌اي می نویسید، نمی توانید شخصیت های آن را از کره ماه بیاورید!شما در این رمان حتی یک نفر را پیدا نمی کنید که شخصیت غلو شده‌ای داشته باشد. این آدم ها در اطراف ما زندگی می کنند و حضور واقعی دارند. وقتی شخصیت ها را به این شکل انتخاب می کنید، آن‌ها واقعیت خود را بازی می کنند اما اين افراد از آسمان نیامده‌اند بلکه حاصل تجربه زیستی نویسنده هستند. «نسرین» یک ملغمه‌ای از دو یا سه شخصیتی است که در طول دوران زندگی من حضور داشته‌اند؛ بخش اعظم این شخصیت مادرم است. بعد از نوشتن دیدم که او چقدر شبیه مادرم است. این ها در واقع امتزاجی از تجربه زیستی نویسنده هستند که انسان ها را با ویژگی های‌شان قاطی می‌کند و از این‌ها شخصیت‌هایی می‌سازند که مثل شخصیت‌های بیرون نیست بلکه آمیزه‌ای از شخصیت‌های مختلف است.

 

درباره دوران انقلاب و مسائل سیاسی آن زمان زیاد نوشته شده است. زاویه نگاه شما در این رمان متفاوت بود. سعی نکردید قهرمان‌سازی کنید. حتی شوهر نسرین که می‌توانست پر و بال بگیرد و قهرمان شود را نیز به این سمت پیش نبردید. چقدر این ریسک را پذیرفتید که به سراغ چنین سوژه ای با این زاویه دید بروید؟

صداقت، عامل بسیار بزرگی در نوشتن است که کار شما را قابل قبول تر می کند و به شما اعتماد به نفس می دهد. ‌وقتی صادقانه بنویسید و در نظر نداشته باشید برای کسی بنویسد و نمی خواهید عده ای را با نگارش این رمان خوشحال کنید تا به این وسیله به پست و مقام یا خواسته ای برسید، مطمئن باشید اثر شما مخاطب خود را پیدا خواهد کرد. مخاطب می فهمد که نویسنده می توانسته از «سیروس» یک بت انقلابی بسازد اما تنها به شرح واقعیت انسانی او بسنده کرده است. وقتی به انسان ها مانند انسان نگاه می کنید که هیچ کدام بت نیستند و دارای ویژگی های انسانی هستند، آن وقت هیچ‌کس بت نمی شود.حتی کسی مثل هیتلر که شخصیت منفوری دارد را نیز اگر با دقت ببینید، متوجه می شوید او هم انسان است و باید شرایطی که او را به هیتلر تبدیل کرده در نظر بگیرید. این است که شما وقتی مواد داستان‌تان را از واقعیت برمی دارید و صداقت دارید و نمی خواهید از طریق داستان دروغ بگویید، اثر کار خودش را می کند و به هدف می رسد.

 

ایده درخت توت از ابتدا به همین شکل بود یا ایده اولیه با آنچه روی کاغذ آمد به‌طور كامل متفاوت است؟

شما یک طرح کلی و یک انبار در ذهن‌تان دارید که هنوز به سراغش نرفته‌اید. طرح کلی را که شروع می‌کنید، در انبار باز می‌شود و چیزهایی که شما حدس نمی‌زدید قرار بوده به رمان اضافه شوند، ورود می کنند. در واقع آن‌ها هستند که شما را انتخاب می‌کنند. در رمان اولم یکی از کاراکترهای رمان -آقای کاویانی-لحظه ای که من درباره‌اش نوشتم، قرار بود فقط با قهرمان داستان، بیرون از قهوه خانه ای نزدیک زنجان، دیدار کوتاهی داشته باشند اما او رفته رفته تبدیل شد به یکی از شخصیت‌های اصلی داستان و پیشرفت او دیگر دست من نبود. شما کاراکتري را می‌سازید و بعد آن شخصیت راه خودش را می رود. او می‌رود چون واقعیت این است. حرفی می زند و آن حرف ریشه‌ای دارد و شما باید آن ریشه را پیدا کنید تا به کنش تبدیل شود و داستان شکل بگیرد.

 

شما دو کار ترجمه و نوشتن را در کنار هم پیش می برید؛ این ها چه تاثیری بر هم دارند؟

شما در ترجمه کارهایی می کنید که روی نوشتن نيز تاثیر می گذارد اما واقعیت این است که ترجمه دنیای دیگری دارد و نوشتن دنیایی دیگر. برای خود من نوشتن ایده‌آل است. اگر قرار باشد فقط یک کار در ادبیات به من بدهند و بگویند همین یک کار را می توانی انجام دهی، من صد درصد نوشتن داستان و رمان را انتخاب می کنم. اما ترجمه و به‌خصوص ترجمه شعر لذت بخش است. خوبی‌هایی دارد که رمان ندارد و آن این است که شما می توانید در وقت‌های بریده بریده ترجمه کنید اما رمان نیاز به انضباط دارد. من آخرین رمانم را با انضباط سختگیرانه و‌البته شور بسیار ‌نوشتن، ظرف دوماه و نیم به اتمام رساندم. هر روز به‌جز روزهای جمعه، در اتاق کارم مشغول به نوشتن بودم. رمان نظم و انضباط می‌خواهد اگر نظم در زندگی شما به هم بخورد، به رمانی که در حال نوشتنش هستید، ضربه می زند. اما کار ترجمه( به خصوص ترجمه شعر) نیاز به چنین انضباطی ندارد.

 

«زیر درخت توت» با ورود روح رمان و رو در رو شدنش با نویسنده آغاز می‌شود؛ این مساله ابتدا مخاطب را عقب می نشاند اما با کمی پیشروی، به سادگی باورپذیر‌ می شود.چگونه این ایده سورئال برای مخاطب به واقعیت بدل می‌شود و آن را مي‌پذیرد؟

این سوال را بیشتر درباره رمان اول می پرسند. در آنجا فانتزی های قوی تری اتفاق می افتد. من به فانتزی اعتقاد دارم اما فانتزی را هرقدر از باورپذیری دور کنید، به قصه کودکانه‌اي تبدیل می‌شود و بزرگسال را آن‌قدر راحت راضی نمی کند. من معتقدم اگر از فانتزی استفاده می‌کنیم، باید باورپذیر باشد. در رمان اولم باورپذیر شد و در این یکی نيز خوشبختانه همین اتفاق افتاد.

 

«زیر درخت توت» چقدر سانسور شد؟

خیلی کم. اگر قرار بود ۶ سال تلاش و نبرد کنیم باز هم سانسور شود، بی فایده بود. در واقع سانسور هم نبود تنها چند جمله کوتاه را حذف کردند.

 

در رمان نویسنده ابتدا با رفتن از ایران مخالفت می‌کند اما در پایان تماس می گیرد و می‌گوید که می‌آید. چه اتفاقی برای این شخصیت می افتد که تصمیم به رفتن می گیرد؟

شخصیت برای همیشه نمی رود. او یک سری بحث ها با پسرش داشت. فرزندش اعتقاد به جهان وطنی دارد و آقای نویسنده نيز تا حدی به این مساله معتقد بود اما به پسرش می‌گفت که اصل مساله من این نیست که بیایم یا بمانم؛ مساله ام این است که اگر هیچ بهانه ای برای ننوشتن ندارم، شروع کنم به نوشتن رمان. وقتی کلمه پایان را می‌نویسد، نفسی به راحتی می کشد و برای تعطیلات می رود. پایان رمان باز است و نمی دانیم نویسنده برای همیشه می رود یا برمی گردد .اما نویسنده پناهنده شدن را دوست ندارد.

 

شما خودتان چقدر به جهان وطنی اعتقاد دارید؟

من در افراطی ترین شکل، معتقدم که ما یک نژاد در دنیا داریم به نام انسان و یک محل زیست داریم به نام کره‌زمین اما این خیلی ایده‌آل است و به نظر شعارگونه می‌آید. خواه‌ناخواه یک چیزهایی شما را به زندگی و اجتماع وصل می‌کند. وابستگی های اولیه شما بیشتر در وجودتان می‌ماند و در نتیجه این طبیعی است که شما هرقدر جهان وطن باشید، وابستگی‌هایی که از بچگی داريد که شما را به سمت خودش می کشد. اگر روزی ما جهانی داشته باشیم که مرزها در آن بی‌معنا باشد، لزومی ندارد تعصبی نشان دهیم و بگوییم که براي مثال من اهل تبریزم. آن وقت است که جهان وطنی بسیار راحت تر خواهد بود. در حال حاضر جهان وطنی یک باور ایده آل در ذهن ماست اما واقعیت می گوید ما وابستگی‌های زیادی داریم یا برای خود من تا به امروز فرصت فراوانی بوده که جای دیگری غیر از ایران زندگی کنم اما این هرگز انتخاب من نبوده است. اما کم کم این اتفاق می‌افتد. یک زمانی که خیلی هم دور نیست، به‌عنوان مثال هزار سال پیش، اگر من از آبِ نهر طایفه دیگری که آن‌طرف تپه بود می‌خوردم، کشته می‌شدم اما امروز چنین چیزی خنده‌دار است. بشر قدم های خیلی بزرگی برداشته است. درست است که هنوز مرزها وجود دارند، درست است که هنوز سلطه سرمایه و مالکیت خصوصی هست اما قدم های بزرگی نيز برداشته ‌ايم. امروز سیاه و سفید و زرد باهم زندگی می کنند بدون اینکه به مشکلی بربخورند. چنین چیزی هزار سال پیش متصور نبود.

 

وظیفه هنرمند در این میان چیست و چه کمکی می تواند بکند؟

هنرمند نمی‌تواند کاری کند اما هنر در ذات خود، حرکتی به سوی رفع بی عدالتی است؛ چرا که زیبایی‌ها را به بشر نشان می‌دهد. هنر آن بخش زیبای وجود انسانی است که می خواهد بماند و بقا پیدا کند. تا به امروز هم وظیفه هنر این بوده است. شما حتی یک مثال نمی توانید بیاورید که هنر بزرگی بوده اما با انسان در ضدیت قرار داشته است؛ چنین چیزی امکان ندارد. پس همین که هنرمند بخواهد هنر خودش را بیافریند، خود به خود مرزها را از بین می برد. کار کیارستمی و فرهادی، به سادگی مرزها را شکست. نوبل امسال را کسی گرفت که ژاپنی است و با بنده که در ایران زندگی می کنم، رابطه ای ندارد اما من از طریق او به مفاهیمی دست پیدا می کنم که انسانی هستند و در آن ها مرز معنایی ندارد. وقتی من آن اثر را می خوانم، دیگر نه ژاپن را می بینیم نه انگلیس را بلکه تنها انسان را می بینم.

 

رمان آخر در چه وضعی است؟

من این رمان را تازه تمام کردم. تیرکار را به ناشر دادم و ناشر کارها را انجام داده و برای ارشاد فرستاده است. رمان «فقط ۱۰ ساعت»اكنون در مرحله صدور مجوز است و برخلاف دو اثر قبلی، رمانی بروز ي است که در تهران اتفاق می افتد.

 

 

 

 

 

  • 9
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش