به گزارش جام جم آنلاین، اینها بخشی از گفتههای مجید قیصری، نویسنده ۵۱ ساله است که تاکنون چند داستان درباره دفاع مقدس، انقلاب و... نوشته که از میان آنها میتوان به رمانهای نگهبان تاریکی، سه دختر گلفروش، زیرخاکی، طعم باروت و... اشاره کرد.
قیصری در سالهای مختلف توانسته جوایز ادبی مثل کتاب سال شهید غنیپور، مهرگان، بهترین کتاب سال و... را به خانه ببرد.
او چند سال قبل کتاب سه کاهن را درباره کودکی پیامبر(ص) نوشت؛ کتابی که بتازگی به زبان روسی هم ترجمه شده است.
قیصری یکی از برگزارکنندگان جشنواره خاتم نیز هست.در آستانه میلاد حضرت رسول(ص) با این نویسنده همصحبت شدیم تا برایمان بگوید چرا ادبیات داستانی درباره زندگی حضرت محمد (ص) کمکاری کرده است.
کتاب سه کاهن را درباره کودکی حضرت محمد (ص) نوشتهاید، چه شد که به سمت این موضوع رفتید؟ البته تاکنون بیشتر انیمیشنها و فیلمهایی هم که درباره ایشان ساخته شده کودکی پیامبر (ص) را مورد توجه قرار داده و کمتر به بزرگسالی یا دوران پیامبری ایشان اشارهای داشته است؟
جشنواره خاتم را سه سال قبل راهاندازی کردیم که سومین دوره آن عید مبعث برگزار میشود. محور اصلی این جشنواره داستاننویسی درباره زندگی پیامبر اسلام(ص) است. رویکردمان در این جشنواره فقط کودکی حضرت محمد(ص) نیست و چند داستان هم تاکنون نوشته شده است. داستان سه کاهن را سال ۸۸ نوشتم. قرار بود کاری کلانتر درباره پیامبر(ص) انجام بدهم و کلی فیشبرداری کرده بودم، اما آن کار به سرانجام نرسید و تصمیم گرفتم داستانی درباره کودکی ایشان بنویسم و به مقطعی بپردازم که حلیمه و همسرش به مکه میآیند و حضرت محمد(ص) را از خانوادهاش میگیرند و به طایفه خود میبرند تا حلیمه به ایشان شیر بدهد و بزرگش کند.
نوشتن درباره حضرت محمد (ص) باید دشوار باشد، چون به سندیت تاریخی نیاز است؟
حدود ۷۰ درصد داستان سه کاهن، تخیلی و داستانپردازی است، چون به حلیمه و شوهرش میپردازد، اما اتفاقات تاریخی مستند است و براساس کتب تاریخی نوشته شده است.
درباره اطرافیان پیامبر (ص) میشود خیالپردازی و به اصطلاح ماجراها را دراماتیزه کرد، اما درباره شخص ایشان نمیتوان وارد خیال شد؟
همه اینها در مرحله حرف مانده است. واقعیت این است که دغدغه نوشتن درباره پیامبر اسلام (ص) وجود ندارد یا خیلی کم است. کسی که دغدغه نوشتن داشته باشد، راهش را پیدا میکند. چطور در نگارگری، شمایل ایشان را میکشند، در تعزیه بازیگر نقش پیامبر(ص) را بازی میکند، شاعران درباره ایشان اشعار خیلی زیادی دارند و هیچ ممانعتی هم وجود نداشته و ندارد. داستان و سینما، گونه جدیدی در ایران است که کمتر کسی آن را تجربه کرده است. راه نرفته هم اما و اگرهای خاص خودش را دارد.باید از جایی شروع و راه را برای دیگران هموارتر کرد.
خط قرمزها را چه باید کرد؟ مقوله داستان با شعر تفاوت دارد، داستان کشمکش و دیالوگ دارد و همه اینها نوشتن درباره پیامبر(ص) را در قالب داستان سخت میکند.
خط قرمزی وجود ندارد! فقط باید نترسید و شروع کرد. شاعران راه را رفتهاند و ساختار را پیدا کردهاند. در زمینه داستان هم باید شروع به نوشتن کرد و آزمون و خطاها را تجربه کرد. حرف من این است که پیامبر (ص) دغدغه نویسندهها نیست! حتی دغدغه مردم هم نیست، چون اگر بود از نویسندگان مطالبه میکردند. نویسندگان اروپایی داستانهای زیادی درباره عیسی بن مریم نوشتهاند در حالی که اروپاییها به اندازه ما دینمدار نیستند!
شاید به این دلیل که پیامبر (ص) قداستی دارند که کمتر کسی اجازه ورود به محدوده آن را میکند.
چون دغدغه نیست که اگر بود راه نزدیک شدن به این قداست هم پیدا میشود. حضرت محمد(ص) مثل قلهای هستند که باید مجهز و به آن نزدیک شد اما وقتی کمتر کسی حال نگاه کردن به این قله را دارد چگونه میتوان انتظار فتح آن را داشت!
این دغدغه چرا بهوجود نیامده است؟
پیدا کردن این چرایی به آسیبشناسی نیاز دارد! اما به نظر من ادبیات ایران از طرف چپها وارد کشور ما شده و ریشه دوانده و چپها میانهای با مذهب و مسائل قدسی نداشتهاند به همین دلیل ادبیات مذهبی و قدسی ما سابقه و پشتوانه زیادی ندارد. بعد از پیروزی انقلاب هم اینگونه ادبیات عمق پیدا نکرد و بیشتر به سمت روایت بخشی از تاریخ رفت و نویسندهها تلاش نکردند که درباره حضرت محمد(ص) ادبیات خلق کنند. چند سالی است قدمهایی برداشته شده که امیدوارم استمرار پیدا کند. مجموعه داستانی به نام «رد پایی در برف» منتشر شده که خوب است، سال گذشته هم کتاب خاتم منتشر شد که داستانهای درخور توجهی در آن منتشر شده است. امیدوارم این نوشتهها بتواند ادبیات داستانی درباره حضرت محمد(ص) را شکل دهد.
نزدیک به ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته آیا این مدت زمان کافی نبوده تا ادبیات اسلامی شکل بگیرد و جایگزینی برای ادبیات قبل از انقلاب باشد؟
متاسفانه شکل نگرفته! بیشتر کارها سطحی و دمدستی و رفع تکلیفی بوده است. خیلیها از خط قرمزها صحبت میکنند اما واقعیت این است کاری انجام نشده که خط قرمز و ممیزی برای آن مشخص شود و بتوان آن را برطرف کرد. مگر بهرام بیضایی فیلمنامه روز واقعه را درباره حادثه عاشورا ننوشت که کاری جسورانه بود. هم فیلمنامه اجازه انتشار گرفت و هم براساس آن فیلم ساخته شد. پس میشود نوشت و فیلم ساخت فقط باید دغدغه ایجاد شود. نباید به بازنویسی تاریخ اکتفا کرد. ادبیات داستانی، بازپروری تاریخ است نه بازگو کردن خط به خط آن.
چه جاهایی باید متولی از نویسندهها حمایت کند که آنها وارد این عرصه شوند؟
اصلا به متولی نیاز نیست. مشکل اینجاست همه میخواهند متولی این کار شوند و نتیجهاش شود باز هم کارهای سطحی! داستاننویسی به متولی نیاز ندارد، لازمه کار دغدغه است.
چگونه باید این دغدغه را ایجاد کرد؟
جشنواره خاتم را بخش خصوصی راهاندازی کرده و امیدوارم دوام بیاورد. به نظرم اگر این جشنواره ادامه پیدا کند، جریان خوبی شروع خواهد شد. الان نسبت به زمانی که جشنواره را شروع کردیم، نویسندههای خوبی پای کار آمدهاند و نوشتن درباره حضرت محمد(ص) کمکم دارد به دغدغه آنها تبدیل میشود و نویسندهها دارند جرات این را پیدا میکنند که به قله هم نگاه کنند و درباره آن بنویسند!
طاهره آشیانی
- 17
- 5