دوشنبه ۰۵ شهریور ۱۴۰۳
۰۹:۴۱ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۵۶۰۴
کتاب، شعر و ادب

آواز اجساد بی‌گور شاهکارجزمین وارد و برنده جایزه کتاب ملی آمریکا منتشر شد

کتاب آواز اجساد بی‌گور,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

نویسندگان سیاه‌پوست آمریکا طی یک دهه اخیر بیشترین جوایز ادبی آمریکا را از آن خود کرده‌اند. یکی از آخرین نویسنده‌هایی که توانست یکی از این جوایز معتبر را از آن خود کند جزمین وارد(۱۹۷۷-) بود.

 

او با شاهکارش «آواز اجساد بی‌گور» توانست جایزه کتاب ملی آمریکا را در سال ۲۰۱۷ از آن خود کند. کتاب، علاوه‌بر این جایزه توانست عنوان بهترین رمان سال مجله تایم و یکی از ده رمان برتر سال نیویورک‌تایمز و هفته‌نامه پابلیشرز و یکی از کتاب‌های انتخابی باراک اوباما در سال ۲۰۱۷ را از آن خود کند و به مرحله نهایی جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا نیز راه یابد.

 

همچنین در نشریات مختلف مقالات بسیاری در ستایش این رمان نوشته شد: نیویورکر مهارتِ جزمین وارد در استفاده از زبان بومی سیاه‌پوست‌های آمریکایی را هم‌ردیف ویلیام فاکنر معرفی کرد، و نیویورک‌تایمز نوشت «آواز اجساد بی‌گور» شامل مولفه‌های درخشان بسیار است: «یک رمان جاده‌ای، یک حماسه ظریف از سه نسل و ارواحی که بر آنها وارد می‌شوند و پرتره‌ای از آنچه آدم‌های معمولی در شرایط سخت انجام می‌دهند و آنچه سعی می‌کنند تا از کنارش پیشی بگیرند.» شیکاگو تریبیون هم جزمین وارد را چشمِ بیداری توصیف می‌کند که تاریخ را یک کابوس می‌بیند، بااین‌حال او اصرار دارد باید بیدار شویم و آواز بخوانیم. آنچه می‌خوانید نگاهی است به «آواز اجساد بی‌گور» نوشته جزمین وارد که با ترجمه سعید کلاتی از سوی نشر کتاب کوچه منتشر شده است.

 

«آواز اجساد بی گور» رمانی است که با مرگ آغاز می‌شود و با مرگ هم به پایان می‌رسد. و بوی مرگ در سراسر کتاب همه‌جا به مشام می‌رسد. و البته مرگ عنصر جدایی‌ناپذیر و لاینفک موقعیت و کاراکترهای آخرین اثر تحسین‌شده جزمین وارد نویسنده آمریکایی است: « دوست دارم فکر کنم که می‌دانم مرگ چیست. دوست دارم فکر کنم مرگ آن چیزی است که می‌توانم مستقیم نگاهش کنم.

 

وقتی بابا به‌هم می‌گوید که به کمکم احتیاج دارد و آن چاقوی سیاه را می‌بینم که زیر کمربند شلوارش سُر می‌خورد، پشت سرش از خانه بیرون می‌روم، سعی می‌کنم کمرم را صاف و شانه‌هایم را مثل چوب‌لباسی شق‌ورق نگه ‌دارم درست همان‌‌طوری که بابا راه می‌رود. وانمود می‌کنم این طرز راه‌رفتن برایم عادی و کسل‌کننده است تا بابا فکر کند این شکل راه رفتن را در طول سیزده‌سال به‌دست آورده‌ام، تا بابا بداند آماده‌ام آنچه باید بیرون بکشم را می‌کشم، بداند که می‌توانم امعاواحشا را از عضلات و اندام‌ها را از حفرات بدن حیوان جدا کنم. می‌خواهم بابا بداند که می‌توانم سرسخت باشم. امروز، روز تولدم است.

 

در را می‌گیرم تا محکم به چارچوب نخورد و بعد به نرمی آن را می‌بندم. نمی‌خواهم وقتی من و بابا خانه نیستیم مامان یا کیلا از خواب بیدار شوند. برایشان بهتر است که بیدار نشوند. برای خواهر کوچکم، کیلا، به این دلیل بهتر است چون شب‌هایی که لئونی سر کار می‌رود، او هر ساعت یک‌بار از خواب بیدار می‌شود، صاف روی تختش می‌نشیند و شروع به جیغ‌زدن می‌کند. برای مامان به این دلیل بهتر است چون شیمی‌درمانی تمام بدنش را خشک‌کرده و مثل بلایی که آفتاب و هوا سر درخت‌های بلوط سیاه می‌آورند، شیمی‌درمانی هم جسمش را تُهی و پوک کرده است.

 

بابا مثل یک درخت کاج جوانِ استوار، باریک و قهوه‌ای، از لابه‌لای درخت‌ها منحنی‌وار رد می‌شود. روی خاک خشک سرخ تُف می‌کند و باد درخت‌ها را به رقص می‌آورد. هوا سرد است. بهار امسال هوا قصد گرم‌شدن ندارد؛ بیشتر روزها اثری از گرما نمی‌بینیم. سرما مثل آبی که در تغار مانده و راه فرار ندارد، اینجا جاخوش کرده. کلاهم را کف زمین اتاق لئونی، همان‌جایی که شب‌ها می‌خوابم، جا گذاشتم و تی‌شرتم نازک است، اما با این حال دست‌هایم را به‌هم نمی‌مالم. اگر اجازه دهم که سرما درونم رسوخ کند، مطمئنم وقتی بز را ببینم، همان وقتی که بابا مشغول بریدن گلویش است، ناخودآگاه به خودم می‌پیچم یا چهره‌ام را درهم می‌کشم. و بابا، وجود بابا، این را می‌بیند.»

 

در همان صفحات آغازین کتاب، نوجوانی سیزده‌ساله به نام جوجو دستیار پدربزرگش می‌شود تا بزی را به مسلخ ببرند. در همان ابتدای کار، نویسنده با به تصویرکشیدن بی‌محابای خشم، گرسنگی و سلاخی به ما می‌گوید که با یک داستان عادی روبه‌رو نیستیم و برای دستیابی به رگه‌های پنهان و لایه‌های تودرتوی کتاب به چیزی بیش از صرفا خواندن نیاز داریم. اما وقتی به صفحات پایانی کتاب می‌رسیم، آن سلاخی را به‌گونه دیگری بازخواهیم دید.

 

جامعه سیاه‌پوست‌های آمریکا در قرن بیست‌ویک به همان شکل و سیاقی است که در سال‌های برده‌داری آمریکا بوده است، و در این بین شاید تنها ظاهر و پوسته آن اندک تغییری کرده است، اما در باطن همانی هست که بود، با همان سبعیت‌ها و خشونت‌های کلامی و رفتاری افسارگسیخته که هر روز به شکل جدیدی بر این اقلیت آمریکایی روا می‌شود.

 

نشریه آتلانتیک در این‌باره می‌نویسد: «آواز اجساد بی‌گور سومین و تا به اینجای کار بلندپروازانه‌ترین رمان جزمین وارد است. نثر لیریکش هرازگاهی لحن‌های یک رمان جاده‌ای و یک داستان ارواح را به خود می‌گیرد. آواز اجساد بی‌گور توانست جزمین وارد را به‌عنوان یکی از شاعرگونه‌ترین نویسنده‌ها در گفت‌وگوها درباره کار ناتمام آمریکا درباره سیاه‌های جنوب تثبیت کند.»

 

نشریه نیویورکر نیز این رمان را این‌طور توصیف می‌کند: «درحالی‌که عنصر جادو در قصه جزمین وارد عنصر جدیدی است، رازآلودبودن نثرش که ریشه در علاقه وی به سیاست نژادی دارد، در سراسر این اثر به چشم می‌خورد. کتاب کمی جنبه معنوی به خود می‌گیرد تا درباره شکاف‌های سنی، طبقاتی و نژادی حرف بزند... مشخصه اصلی نثر جزمین وارد غزل‌سرایی است.

 

او یک‌بار گفته است: «من یک شاعر شکست‌خورده‌ام.» طول و موسیقی جملات جزمین وارد مرهون عشق او به استعاره‌های فراوان، قطعه‌های خیالی و تاکید با استفاده از تکرار است... اثری که به‌وسیله استفاده از زمان حال تقویت‌شده و می‌تواند هیپنوتیزم‌کننده باشد. برخی فصل‌ها شبیه داستان‌های پریان هستند. این به‌همراه مهارت وی در استفاده از زبان بومی سیاه‌پوست‌های آمریکایی باعث‌شده تا جزمین وارد کنار بزرگانی چون زورا نیل هرستون و ویلیام فاکنر قرار بگیرد.»

 

داستان کتاب از این قرار است: جوجو و خواهرش، کیلا، در خانه پدربزرگ مادریشان زندگی می‌کنند و مادرشان، لئونی، زن معتادی است که با مردی سفیدپوست به اسم مایکل ازدواج کرده است که او در زندان پارچمن زندانی است. داستان پیرامون یک سفر جاده‌ای شکل می‌گیرد که لئونی به همراه دو فرزندش و یک دوست سفیدپوستش پا در آن می‌گذارند تا هم‌زمان با آزادشدن مایکل از زندان پارچمن خود را به آنجا برسانند و او را با خود به خانه بیاورند.

 

آن‌طور که بوستون‌گلوب می‌نویسد «آواز اجساد بی‌گور» رمانی است غافلگیرکننده، گسترده‌ و چندلایه‌. به‌عنوان مخلوط جذابی از اشارات تونی موریسونی و ادیسه هومر، رمان جزمین وارد زمانی به راه می‌افتد که لئونی بچه‌ها و دوستش را برمی‌دارد و به جاده می‌زند تا دنبال پدر بچه‌هایش، مایکل، به زندان برود. در یک جاده واقعی و استعاری از رازها و غم‌ها، راوی‌های داستان مدام تغییر می‌کنند از جوجو به لئونی به ریچی، پسر فلک‌زده‌ای از گذشته نامعلوم پدربزرگ جوجو و در این مسیر آنها به ارواحی برمی‌خورند که تعقیبشان می‌کنند و چیزهایی را تجربه می‌کنند که مدام بی‌قرارترشان می‌سازد.»

 

این سفر جاده‌ای عجیب دستمایه اصلی داستان است که جزمین وارد با مهارتی مثال‌زدنی در طول آن پایگاه‌های مختلف اجتماعی را در جامعه تبعیض‌زده آمریکایی به تصویر می‌کشد: وکلای مدافع، زنان معتاد، جامعه نژادپرستی، کودک بیمار و مادری که به‌رغم داشتن دو فرزند تنها دغدغه خود را دارد و مسئولیت‌هایش را به دوش فرزند نوجوانش ریخته است.

 

زندان پارچمن جایی است در قلب آمریکا با زندانیان اغلب سیاه‌پوست، بابا، پدربزرگ جوجو، هم مدتی در پارچمن حبس بوده و به‌خوبی با وضعیت آنجا آشنا است. پارچمن را شاید بتوان موقعیت و نمادی درنظر گرفت که به‌خوبی می‌تواند دوران برده‌داری و غیرممکن‌بودن خروج از آن را به ما نشان بدهد.

 

داستان توسط سه راوی روایت می‌شود: جوجو، لئونی و ریچی یکی از زندانیان نوجوان پارچمن هم‌دوره با بابا که به مرگ مرموزی در گذشته است که هر کدام از دیدگاه خود داستان را روایت می‌کنند. جزمین وارد طی داستان، شخصیت‌ها را تا لبه پرتگاه سقوط در فساد و تباهی پیش می‌برد و بازمی‌گرداند، بی‌آنکه شیرازه کار از هم بپاشد.

 

«آواز اجساد بی‌گور» رمانی است که سبک هنری باروک را در ذهن تداعی می‌کند، زیرا اگرچه رئالیسم به نظر می‌رسد، خطوط بین دنیای مردگان و زندگان را محو کرده است و در آن به‌راحتی و وضوح می‌توان از جهان زندگان صدای مردگان را شنید. همان‌طور که در سبک معماری باروک یکی از عناصر چهارگانه ستون اصلی است، در این کتاب «آب» ستون اصلی داستان است که نماد رهایی و آزادی است. این داستان از منظر زمانی، پس از وقوع توفان کاترینا و طغیان رود می‌سی‌سی‌پی اتفاق می‌افتد.

 

طی داستان متوحه می‌شویم مادربزرگ جوجو، که یک طبیب سنتی است بارها به درگاه الهه آب راز و نیاز می‌کند و به تمام آب‌های زنده دنیا اهمیت می‌دهد. شخصیت‌های داستان نیز اغلب با صفت و معیار خیسی یا خشکی سنجیده می‌شوند. برای مثال، جوجو در وصف خنده لئونی صفت «عاری از هرگونه شادی و خشک چون خاک رُس» را به‌کار می‌برد.

 

«آواز اجساد بی‌گور» نقدی است بر جامعه آمریکا و قوانین آن در عصر برده‌داری. دورانی که تمام سیاه‌پوستان فقیر و گرسنه بودند و سفیدپوست‌ها از آنها بیگاری می‌کشیدند. یکی از راوی‌های داستان، نوجوانی است که به‌علت سرقت گوشت برای رفع گرسنگی به زندان افتاده است. زندانی که اگرچه از دور مانندِ مزرعه‌ای برای کاشت محصول به نظر می‌رسد، اما پس از بررسی‌های اولیه مکانی است «شبیه آخر دنیا» که رهایی از آن ناممکن است حتی با مرگ.

 

اگرچه لئونی در قرن بیست‌ویکم زندگی می‌کند، همان سختی‌های زندگی والدینش را تجربه می‌کند، گذران زندگی از طریق قاچاق مواد مخدر، از لئونی مادری بی‌اعتنا ساخته است. از منظر جزمین وارد، زندگی در می‌سی‌سی‌پی همیشه به یک شکل است: «بعد از اولین تغییر بزرگ زندگی، زمان همه‌چیز را می‌بلعد. باعث می‌شود ماشین‌آلات زنگ بزنند، کاری می‌کند تا حیوانات به‌قدری پیر شوند که مو و پرشان بریزد و تمام گیاهان پلاسیده شوند…»

 

جزمین وارد در این داستان عوامل محیطی و منطقه‌ای را تا حدی باعث ناکامی می‌داند و زندگی در می‌سی‌سی‌پی را مدیومی برای تحمل رنج می‌خواند؛ همان‌طور که کولسون وایتهد در رمان «راه‌آهن زیرزمینی» می‌نویسد: «آمریکا شبحی است در تاریکی.»

 

انترتینمنت ویکلی نیز در توصیف این رمان می‌نویسد: «ارواح، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، تقریبا در تمام صفحات «آواز اجساد بی‌گور» رمانی که مرزهایش، همچون دود یا شن، مدام بین مرگ و زندگی در حال تغییر جهت هستند حضور دارند. با انتخاب منطقه گولف کوست می‌سی‌سی‌پی (منطقه‌ای که به‌جز میادین و جَو نفتی تقریبا چیز دیگری ندارد) به‌عنوان زمینه داستان، حال و هوای گوتیکِ جنوبی کتاب، ما را به یاد نثر سنگین و سرگیجه‌آور ویلیام فاکنر یا فلانری اوکانر می‌اندازد اما لحن داستان صددرصد از آنِ جزمین وارد است، یک رئالیسم جادویی جذاب ریشه در تاریک‌ترین زوایای رفتار انسانی دارد... جزمین وارد با این رمان خود را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و بااستعدادترین نویسنده‌های فعال معاصر مطرح کرده است. درجه: الف.»

 

 

armandaily.ir
  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش