روزنامه آرمان ملی نوشت: روز گذشته خبری مبنی بر تغییر دو نام «چهارشنبه سوری» و «شب یلدا» در تقویم رسمی کشور توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، خوانندگان و شنوندگان این خبر را به هم ریخت. چراکه این دو تنها دو واژه نیستند که بشود به راحتی حذفشان کرد: این دو واژه ریشههای تاریخی، فرهنگی و سنتی و آیینیاند و طبیعیست که بسیاری نتوانند به راحتی با تغییر آن کنار بیایند.
واکنشها که به این موضوع زیاد شد برخی خبرگزاریها حتی آنها که به دولت نزدیک هستند اینگونه تیتر زدند که آیا شب یلدا و چهارشنبه سوری تغییر میکنند و نوعی ابهام را وارد ماجرا کردند.
به هر حال، در کنار واکنشهایی که از سوی کارشناسان، اهالی رسانه و فعالان آیینی و سنتی و میراث فرهنگی دیده و منتشر شد و ما هم به اهم آن اشاره میکنیم، اشاره به دو نکته ضروریست و البته پیش از آن باید گفت که «شب یلدا» به «روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان» و «چهارشنبه سوری» به «روز تکریم همسایگان» تغییر نام پیدا میکند! در این میان باید گفت که فرهنگ مهماننوازی از چند سال گذشته در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده بود و از سوی دیگر این دو آیین باستانی ایرانی یکی در فهرست میراث ناملموس جهانی به ثبت رسیده و دیگری در فهرست موقت یونسکو برای ثبت در همین فهرست قرار دارد! و آیا با تغییر نامها تغییری هم در وضعیت ثبت آنها رخ میدهد یا خیر؟
نهم آذر سال گذشته پرونده «شب یلدا» در فهرست میراث ناملموس جهانی یونسکو به ثبت رسید پروندهای که با پیچیدگیهایی از نظر نوع پرونده ثبت انفرادی یا مشترک با دیگر کشورها سرانجام در هفدهمین نشست کمیته بینالدولی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو به عنوان نوزدهمین عنصر فرهنگی ایران در فهرست میراث ناملموس به صورت مشترک با کشور افغانستان در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
یک فعال میراث فرهنگی با این مقدمه ادامه داده است که «اما درست یک ماه قبل شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسهای که عنوان تعیین مناسبتهای جدید برای درج در متن و ضمیمه تقویم رسمی کشور در سال ۱۴۰۳ را با خود یدک میکشد هشت مناسبت را برای ثبت در متن تقویم رسمی کشور تصویب کرد و ۱۵ آبان ابلاغ شده است. اما در این میان دو آیین باستانی ایرانی که یکی سال گذشته در فهرست میراث ناملموس جهانی به ثبت رسیده و دیگری در فهرست موقت یونسکو برای ثبت در همین فهرست قرار دارد تغییر نام دادهاند تا از سال آینده نام این آیینها در تقویم رسمی کشور تغییر کند.»
سمیه ایمانیان توضیح داده که «سیام آذر، که بین ایرانیان و حتی در ایران فرهنگی به نام شب یلدا یا شب چله شناخته میشود با نام «روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان» معرفی شده و سهشنبه آخر سال که بین مردم کشورمان و از دورههای کهن با نام «چهارشنبه سوری» شناخته میشود، قرار است با عنوان روز تکریم همسایگان» در تقویم رسمی کشور ثبت شوند. آن هم در شرایطی که فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان با عنوان بهتری از بین ایرانیان قدیم یعنی «فرهنگ مهمان نوازی از چند سال گذشته در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و حتی بحثها برای قرار دادن آن در فهرست موقت یونسکو نیز وجود دارد مناسبتی که میتواند به واسطه دید و بازدیدهای نوروزی یکی از نخستین روزهای فروردین را در تقویم رسمی کشور به نام خود ثبت کند و نه این که با گرفتن نام یک آیین باستانی ، دیگر قرار باشد شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را به نام خود بزند!»
ایمانیان ادامه داده: «رونوشت این مصوبه که امضای رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز پای خود دارد علاوه بر مجلس شورای اسلامی به ۱۳ اداره کل معاونت یا دبیرخانه دیگر فرستاده شده است. مراکزی که هیچ کدام هیچ ربطی به وزارتخانه میراث فرهنگی ندارند و به همین دلیل مشخص نیست این طرح قبل از تصویب به متولیان میراث فرهنگی اعلام شده یا اصلا تایید آنها را دارد یا خیر؟»
این فعال میراث فرهنگی از سوی دیگر به این نکته اشاره میکند که در صورتی که این اتفاق صددرصد رخ دهد و نام این دو آیین باستانی ایرانیان از تقویم رسمی کشور هم خارج شود خروج نام ایران از پرونده ثبتی «شب یلدا» توسط یونسکو مطرح میشود؟
به وظایف اصلیتان برسید
اما مناسبت شب یلدا انتظار تولد خورشید در نخستین روز زمستان است. یلدا با میلاد نسبت دارد. مراد این بوده که به تولد خورشید دل ببندند و از زمستان نهراسند. بحث فرهنگ مهمانی نبوده. همچنین اکنون بر همگان روشن است که مناسبتهای کریسمس و اول ژانویه و تولد مسیح قطعا از روی یلدای ما برداشته شده است. این یعنی شب یلدا عمری بیش از مسیحیت دارد چه برسد از عمر نواصولگرایانی که میخواهند فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند!
اینها بخشهایی از صحبتهای یک روزنامه نگار است که عصبانیت از این تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی در جملاتش قابل وضوح است.
مهرداد خدیر، در یادداشتی نوشته: شورای فرهنگ عمومی از زیر مجموعههای شورایعالی انقلاب فرهنگی ( که گاه به جای سیاستگذاری به موازات مجلس قانونگذاری میکند) شب چهارشنبهسوری را به عنوان روز تکریم همسایگان نام گذاشته یعنی چهارشنبهسوری را به رسمیت نمیشناسند. قبلا هم البته به رسمیت نمیشناختند و از آن به عنوان چهارشنبهسوزی یاد میکردند ولی با تغییر دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وجوه ملی شورا کمرنگتر هم شده و حالا علنا به جای چهارشنبهسوری میگویند روز تکریم همسایگان!
او به همین بهانه ذکر چند نکته را یادآور شده:
۱-تغییر دولتها در چند دهه اخیر چنان بوده که ناگهان چرخشی ۱۸۰ درجهای رخ داده است. با تغییر دولت اصلاحات نام روز گفتوگوی تمدنها را هم دولت احمدینژاد برداشت و به این هم بسنده نکردند و حتی روز ملی گل و گیاه را هم از مناسبتهای خرداد برداشتند!
بعد از دولت مهرورزی که البته دو سال آخر ملی و ایران دوست شده بود دولت روحانی تلاشهایی برای بازگشت به گفتمان دولتهای سازندگی و اصلاحات انجام داد اما دولت فعلی گویا درصدد تکرار تجربههای احمدینژاد است. اگرچه او دیگر معجزه هزاره سوم نیست اما تفکر احمدینژادی میخواهد دوباره مردم را با استانداردهای خاص بازتعریف کند.
وظیفه دولتها ارائه خدمات به آنان است و از دولت آقای رئیسی هم انتظار میرفت و میرود به وعدههایی چون ساخت یک میلیون مسکن در سال و ایجاد یک میلیون شغل عمل کند.
۲- ایرانیان پیش از اسلام با دو نماد آتشافروز و حاجی فیروز به استقبال نوروز میرفتند. بعد از ورود اسلام نماد آتشافروز حذف شد اما حاجی فیروز باقی ماند. احترام به آتش هم نه به عنوان آتشپرستی که از حیث احترام به نور باقی ماند. اسلام آمد ولی همچنان ایرانیان در سهشنبه آخر سال آتش به پا میکردند و از روی آن میپریدند و میگفتند زردی من از تو. سرخی تو از من. در دوران ما درست است که برخی خانوادههای مذهبی و چهرههای انقلابی این سنت را رواج نمیدادند اما این عمل ضد اسلامی -به مفهومی که مراجع علنا نهی کنند- تلقی نشد و تنها مرحوم مفتح در اسفند ۵۷ علیه چهارشنبهسوری موضع گرفت .
در سالهای بعد هم بیشتر بر بیم حادثهآفرینی آتش تأکید میشد و در تبلیغات میکوشیدند از این حیث برحذر دارند. همین م رویکردها اما یک جشن ملی را به ترقه ترکانی و کارهای خطرناک سوق داد.
۳. مناسبت شب یلدا انتظار تولد خورشید در نخستین روز زمستان است. یلدا با میلاد نسبت دارد و میدانیم خورشید در آیین ایرانیان قبل از اسلام و زرتشت (میتراییسم یا آیین مهر) چه جایگاه والایی داشته است. مراد این بوده که به تولد خورشید در اولین صبح بعد از پاییز دل ببندند و از زمستان نهراسند. بحث فرهنگ مهمانی مطلقا نبوده. با آغاز زمستان خانوادهها دچار ترس از سرما و گرسنگی میشدند. چون اقتصادشان به کشاورزی ربط مستقیم داشته و فصل سرما همراه با توقف فعالیت کشاورزی و مشکل تأمین آذوقه همراه بوده و گاه به مرگ و میر میانجامیده است.
زمستان نمادی منفی بود و باید برای شکستن آن میکوشیدند. مثل حالا نبود که لذت ببریم! پس تا طلوع خورشید بیدار میماندند تا دل ببندند به طلوع خورشید به عنوان نماد امید و غلبه نهایی نور و گرما با برف و سرما. جدالی که سه ماه بعد با نوروز به ثمر مینشست و از این رو نوروز و آغاز بهار را جشن میگرفتند. اکنون بر همگان روشن است که مناسبتهای کریسمس و اول ژانویه و تولد مسیح قطعا از روی یلدای ما برداشته شده است. این یعنی شب یلدا عمری بیش از مسیحیت دارد.
۴. نام خیابانها را میتوان تغییر داد و اندک اندک به خاطر استفاده مردم از نرمافزارهای نشانی و تابلوهای رسمی جا انداخت. اما مناسبتهایی مانند شب یلدا و چهارشنبه سوری را نمیتوان و اتفاقا به ایراندوستان انگیزه مضاعف میدهد. کافی است نگاه کنید طی چند دهه اخیر چقدر توجه به این مناسبتها بیشتر شده و شگفتا به جای بها دادن به آنها در مقابل هالووین و ولنتاین به ستیز اینها هم رفتهاند.
۵. سال انقلاب من در مدرسه مفید درس میخواندم. مدرسه شاخص مذهبی سیاسی. آن قدر سیاسی که نه سرود شاهنشاهی را صبحها میخواندیم و نه گروه پیشاهنگی داشتیم. نه ۴آبان و ۹آبان جشن می گرفتیم. با این ویژگیها طبیعی بود که بعد از پیروزی انقلاب معلمین و مدیران جذب کارهای مختلف شوند. مرحوم محمد جعفر نجفی علمی از چهرههای برجسته فرهنگی و همفکر و یار شهیدان رجایی و باهنر و از معلمین ما هم فرماندار ممسنی شد.
منتها دو ماه بعد برگشت. پرسیدیم چه شده؟ گفت روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ مردم شهر را در میدان اصلی جمع کردم و گفتم شما در دو روز قبل – روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین- در رفراندوم به جمهوری اسلامی رای دادید و از امروز این نظام جدید مستقر شده است. فردا ۱۳ فروردین است و اگرچه تعطیل اعلام شده اما انتظار میرود رفتاری متفاوت با سالهای گذشته در رژیم پهلوی داشته باشید یعنی از کارهای خرافی مثل گره زدن سبزه بپرهیزید و اصلا تغییراتی در برگزاری آن بدهید.
او میگفت نزدیک ظهر روز ۱۳ از خانه بیرون زدم و ببینم اوضاع شهر چگونه است. دیدم بجز خانواده خودم همه شهر بیرون است! همه در دشت و دمن. انگار نه انگار که دیروز چه گفته بودم و دانستم که وظیفه حکومت دخالت در این امور نیست. استعفا کردم و برگشتم.
این اتفاق در سال ۵۸ بود. در نیمه دهه ۶۰ اما او استاندار فارس شد. روزی که دیدار دست داد و آن خاطره را بازگفتم تصریح کرد اتفاقا بر اساس همان تجربه مسئولیت مهمتر استانداری را پذیرفتم و وقتی نخستوزیر (مهندس موسوی) این ماموریت را بر اساس مصوبه هیات دولت به من محول کرد همین خاطره را بازگفتم که وظیفه دولت تامین امنیت و دخالت در مواردی است که از عهده مردم به تنهایی برنمیآید. این در حالی بود که او دارای بالاترین تحصیلات فقهی بود و البته لباس روحانیت نمیپوشید و فوق لیسانس جامعهشناسی دانشگاه تهران در سالهای قبل از انقلاب داشت و دانشجوی برتر کلاسهای دکتر صدیقی بود. یعنی هم جامعه را میشناخت و هم دیانت را و نیز سیاست را و عمیقا متدین بود اما از آن تجربه آموخت با سنن ملی نمیتوان درافتاد!
- 12
- 1
مهرداد
۱۴۰۲/۸/۲۲ - ۱۸:۲۱
Permalink