چشم قناتهای ٣٥٠٠ساله «حصارگلی» را ١٠سال پیش کور کردند. ویرانی همین چند شب پیش و بهطور ناگهانی نه، زمانی شروع شد که مردم آبادی پای برگهای را امضا کردند و زمینهایشان را سپردند به سرمایهداری که میخواست در یکی از روستاهای ورامین دهکده گلوگیاه راه بیندازد؛ آن هم درست روی قناتهای کهن. آن زمان با اینکه در بیآبیِ دهانههای قنات حصارگلی، «مادرچاه» هنوز در خود آب داشت، گوش کسی بدهکار خشکی نشد؛ به چشم قناتها خاک پاشیدند و فقط برای ساخت چند گلخانه، ٣٤دهانه از قنات حصارگلی را پوشاندند.
میراث فرهنگی ورامین همین شنبهای که رفت، از دادستانی حکم توقف ساختوساز روی قناتهای تاریخی را گرفت اما تخریب هنوز پایان نگرفته است. ویرانی نم نمک انجام شد، جلوی چشم تمام اهالی روستا؛ بی آنکه بدانند و مهم باشد چطور سالهای سال پیش از این، روستاهایی در دل کویر با همین قناتها آباد شده بود.
«مش قدرت» وقتی موهایش سیاه بود و چشمهایش آب مروارید نداشت و پادرد اسیرش نکرده بود، صدای آب را ته قنات «حصار گُلی» شنیده بود. صدسال وهزارسال و ٣٥٠٠سال قبلتر از او هم شنیده بودند مردان دیگر. بار آخر ١٥سال پیش «عباسآقا» سنگی ته چاه انداخته بود و تالاپی صدا داده بود اما بعد از آن دیگر آبی نماند که در قنات روان بشود و کمکم خاک روی دهانهها را پوشاند. ویرانی قناتهای ٣٥٠٠ساله ورامین اینطور آغاز شد؛ با گلخانه و گاوداری و جاده کشی و خانهسازی.
فقط زمینمان را میخواهیم
شترها در راه بسیارند؛ گلههای ٢٠تایی و ٣٠ تایی. جاده از وسط پارک ملی «کویر» میگذرد و به «حصار گلی» میرسد؛ روستایی به شمایل روستاهای دیگر ورامین که هم زمینهای آباد دارد و هم دشتهای خشک، هم خانههای آجری نوساز، هم خرابههای خشتی گنبدی. در ظهر گرم شهریور چند زن چادری به سایه درختی پناه بردهاند که باریکه آبی در کنارش جاری است. آنها نشانی «مش قدرت» را میدهند که پیر آبادی است و خانهای دارد در همین حوالی. بعد یکیشان با اشاره نشان میدهد که «قنات همین بالاست. همانجا که دهکده گل و گیاه میسازند. این جاده را بگیر و برو.»
دهانههای قنات در یک سوی جاده خاک گیر شدهاند؛ شبیه پلکهای بستهای که زیرش حفرهای تاریک است و علفها مثل مژههای پلک روی خاکش تاب خوردهاند. آن سوی دیگرِ جاده جز دو کارگر که بیل و کلنگ دارند کسی نیست و دهانهها زیر سازههای مختلف «شرکت تعاونی تولید روستايی دهکده گل و گیاه ورامین» له شده است.
وسعت زمینی که بساط گلخانه و زمینهای اطراف و ستونهای بلندش اشغال کرده بسیار است. اهالی آبادی میگویند حصارگلی ١٣٨٠ هکتار زمین داشت که جز ٣٣٠ هکتار، باقی را به همان «نماینده جهاد کشاورزی» دادند. آنها سهسال پیش وقتی فهمیدند که زمینهایشان را به آسانی از دست دادهاند، شکایت کردند و اکنون فقط زمینهایشان را میخواهند و میگویند صاحب دهکده گل و گیاه قرار بوده آنها را سر کار ببرد و بهشان گلخانه بدهد اما از قولش خیلی گذشته است.
«سند میخواهی؟ این هم سند»
پای زمینهای «٢٤تا و نیم» کشاورز که پیش بیاید، آبادی از چُرت تابستانی میپرد. مردان حصارگلی پرسوجو میکنند و عاقبت سر و کله «محمود آقا»، یکی از اعضای شورای ده پیدا میشود. او ماجرا را میگوید اما نه از سیر تا پیاز. فقط میگوید که زمینهایی که قناتهایش له شده مال کشاورزان بود و حالا میگویند دولتی است. «همه کار کردند ١٣سال پیش. لولهای از عرض روستا رد کردند و دو تا موتور آب هم تا گلخانه بردند. بعد ساخت و سازشان شروع شد و تمام نشد.» در عوض چه؟ «در عوض گفتند گاز میکشیم به روستا. نکشیدند. گفتند به هر فازی چند تا گلخانه میدهیم. ندادند. گفتند جوانها را میبریم سر کار، نبردند.»
طولی نمیکشد که یکی با سند سربی پیش میآید: «سند میخواهی؟ بیا این هم سند. این زمینها مال ماست. مال من از پدرم به ارث رسیده اما الان چی مانده ازش؟» مرد دیگر میان حرفش میپرد: «زمین را زوری ضبط کردند. قرار شد یکی دو تا گلخانه بدهند اما مگر میدهند؟ صبرمان سر آمده.» سیگارش را این دست و آن دست میکند و تمام که شد له میکند زیر پا.
«آخر با چه قید و قراردادی زمینها را دادید؟» کسی جواب سر راست نمیدهد. موتور جستوجوگر گوگل چنین پاسخی دارد: «شرکت تعاونی تولید روستایی دهکده گلوگیاه ورامین، شماره ثبت ١٥٥٧ امور کشاورزی تبدیل و بستهبندی و بازاریابی و فروش محصولات کشاورزی و دامی- ایجاد واحدهای کشاورزی – ایجاد کارخانجات صنایع تبدیلی و …» و روی سایت نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران، به تاریخ ١١ اسفند ٩٤ خبر «واگذاری اراضی مجتمع گلخانهای حصار گلی ورامین» تیتر شده و نوشته که «با پیگیری رئیس سازمان جهاد
کشاورزی استان تهران در جلسه مشترک با وزیر جهاد کشاورزی و شرکت شهرکها چگونگی راهاندازی و تعدیل قیمت اراضی مجتمع گلخانهای حصار گلی اعلام شد... در فاز اول، ١٠٤ هکتار از اراضی، به اعضای تعاونی حصار گلی واگذار میشود که برای هر متقاضی یک قطعه ١/٤ هکتار پیشبینی شده است.» در اطلاعات این خبر وسعت مجتمع گلخانهای١٣٠٠ هکتار عنوان شده و آمده که «قرار است به مرور بین فارغالتحصیلان کشاورزی و سرمایهگذاران متقاضی احداث گلخانه واگذار شود.» این شرکت «شهرکهای گلخانهای» است که با مجوز جهاد کشاورزی قناتهای ٣٥٠٠ ساله باقیمانده در روستای حصارگلی ورامین را با خاک یکسان کرده است.
توافقی در کار است و شکایتی
مردان قدمزنان تا سایه درخت میروند، رو به روی آبانبار خشکیده. پرسش چند باره که «آخر چطور زمینها را گرفتند؟» یکی از آنها را وامیدارد که از قرارداد حرف بزند؛ توافقی که اعضای شورا و معتمدان آبادی پایش را امضا کردهاند. « گفتیم زمینها دیگر خشک است. قنات هم به درد نمیخورد. پای قرارداد را امضا کردیم.» عضو شورا میرود و باز دواندوان برمیگردد: «ایناهاش. ١٣- ١٢سال پیش بود.
صحبت کردند که آب شرب روستا را کمک کنند و به مردم کشاورز یک واحد گلخانه بدهند. ما هم زمینها را دادیم.» توی برگههای تاخورده قرارداد نوشته شده است که: «یکصد نفر از اهالی روستا با معرفی اعضای شورا و معتمدان محل به عضویت تعاونی گل و گیاه ورامین درآمده و هر یک از افراد ضمن برخورداری از کلیه تسهیلات و امکانات تعاونی از یک باب گلخانه با کلیه فضاها و امکانات جانبی برخوردار خواهند شد.» بیشتر از ١٠سال پیش پای این قرارداد چند امضا و اثر انگشت ثبت شد اما هیچکدام از تعهدات انجام نشد که نشد.
گذشت و کار به شکایت کشید اما این کار هم نتیجه نداد. «این هم شکایتی.» برگه دیگر را نشان میدهد و میخواند: « ... به استحضار میرساند که زارعین روستای حصار گلی برای مفاد قرارداد مذکور به کلیه تعهدات عمل کردهاند و همچنین اجرای تعهدات خسارات فراوانی برای کشاورزی داشته اما متاسفانه تعاونی مذکور به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده است.» ٣سال پیش شکایت کردند اما به جایی نرسید:
«کسی دنبالش را نگرفت. یک نفری هم که نمیشود. زور این پیرمردها هم نمیرسد. باید وکیل بگیریم و ١٠٠میلیون تومان پول خرج کنیم اما کی این پول را دارد؟ حالا هم زمین ما را گرفتهاند هم قناتها را خراب میکنند. این دیگر نوبر است.» مردی که گله میکند، ٥٠ هکتار زمین داشته. آن دیگری هم یکی از مالکان بوده که زمین از پدرش به او به ارث رسیده و دیگری هم... هیچکدام نتوانستند زمینشان را پس بگیرند.
قناتها زیر خاک خوابیدند
مردان توی کوچه، دم خانه «مش قدرت» میایستند و صدایش میکنند. او عصا زنان، روی زمینِ زرد شده از آفتاب پیش میآید و میایستد توی قابِ آبی در. مش قدرت بزرگ آبادی است، با موهای سفیدِ سفید و عینکی بر چشم و پوستی چروکیده و کمری خمیده. «بابابزرگ خدابیامرز»ِ محمد حسن آقا و پدر کاظم آقا و پدران خیلی از مردان این آبادی داخل قنات کار کردهاند. یا همین مش قدرت که تاریکی دهانهها را در جوانی دیده بود، پیش از آنکه مثل امروز چشم قناتها کور شود. «وقتی قناتها را میگویند ٣هزار و ٥٠٠ ساله، تکلیف قدمت حصارگلی معلوم است. اینها را الکی نکاشته بودند که اینطور در دهانهها خاک بریزند.»
او میداند که سه رشته قنات حصارگلی به روستاهای اطراف راه دارد. یکی از «حصار اولیا» میرود تا زیر «مُلک خاوه»، یکی از بغل «عسکر آباد» می رود زیر «حصار کوچک.» یادش نیست کِی اما در همین قنات حصارگلی کار کرده مش قدرت. او هم زمانی نماینده روستا بوده. «آن وقت آبادی واقعا آباد بود. مقنی هم داشتیم که کار میکرد و مزد میگرفت.»
محمود آقا، عضو شورای ده توی جاده نشان میدهد که در آبادی «عسکر آباد» دهانه یک از کنار جاده پیداست و « اتوبان حرم به حرم از وسط قناتها گذشته و تنشان را نصف کرده.» و «روی آن یکی قنات هم گاوداری ساختهاند.» بعد با دست روی ردیف درختهایی خط میکشد که زیرش قنات بوده. محمودآقا «می» را میکشد و طول قناتها را در جاده نشان میدهد: «ردیف قناتها میرفت تا روستای بعدی و حتی جلوتر.»
اما عباس آقا که بیلی روی دوشش گذاشته و میرود سرِ زمینش، میگویند همه قناتها خشک نیستند. مثلا « قنات بالا سر «شفیع آباد» آب دارد. سمت «حصار کوچک »هم قنات آب شیرین خشک نیست. سمت «دوازده امام» و «شکر آباد» هم قناتها ١٠سال پیش خشک نبودند اما خیلیشان دیگر سالم نیستند، شاید پر شدند، شاید خشک شدهاند؟» عباس آقا فکر میکند که میشد همین قناتهای حصارگلی را هم لایروبی کرد، چون مادر چاه (چاه اصلی) آن آب دارد اما «کی هست که برود آن زیرِ زمین و سر و گوش آب بدهد؟»
به خاطر دهکده گل و گیاه سه رشته قنات حصار گلی فعلا قابل استفاده نیست. عباس آقا میگوید اصلا شاید تخریب قناتها سودی برایشان داشته که این همه ماجرا طول کشیده است. مردان میایستند به حرف زدن درباره احتمال پیدا شدن گنج در قناتها. « قدیم آفتابهها هم طلا بود. از کجا معلوم آفتابه کسی آنجا جا نمانده؟ میگویند توی قنات آن طرفی جنس درآوردهاند. بعید هم نیست. اینطوری پای اهالی هم گیر است.»
«قنات چه صدساله باشد و چه ٣٥٠٠ ساله
برای میراث فرهنگی سازهای مهم است»
در روزهای گذشته محمد حسین تاجیک، رئیس جهاد کشاورزی ورامین هم در گفت و گو با یکی از خبرگزاریها، تخریب قنات در روستای «حصار گلی» را تکذیب کرده بود اما فاطمه خانی قلعه، رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری ورامین که بیشتر از یک ماه است که در این سمت فعالیت میکند، حرف دیگری میزند. او روز جمعه پس از خبری شدن ماجرای تخریب قناتهای ٣٥٠٠ ساله ورامین به «شهروند» خبر داد که در محدوده فعالیت گلخانه ٣٤ دهانه قنات که میل نامیده میشود با خاک دستی پر شده است، چند تایی از دهانهها را هم صاف کردهاند و کارشان همینطور ادامه دارد.
میراث فرهنگی ورامین روز شنبه از مرجع قضائی حکم توقف عمیات ساخت گلخانه را به صورت موقت گرفته، اما عملیات هنوز پایان نگرفته است. مدیر دهکده گل و گیاه مدعی شده که حکم هنوز به دستشان نرسیده است و میگوید بستن دهانه قناتها کار او نیست.
دیروز(دوشنبه) جلسهای فوری در ورامین با حضور همه مسئولان شهری برای بررسی تخریب قناتهای تاریخی برگزار شد، همه گزارش عملکردشان را دادند.
خانی قلعه میگوید: « قنات چه صدساله باشد و چه ٣٥٠٠ ساله برای میراث فرهنگی سازهای مهم است و باید تحت حفاظت باشد. بهطوری که در ١٥ متری حریم قناتها نباید ساخت و سازی صورت بگیرد. اما آنها بدون اجازه زمین را صاف کردهاند، قناتها را پر کردهاند، جدول کشیدهاند و خیابان ساختهاند. قناتها هویت ایراناند و صدمه به آنها صدمه به هویت ایرانی است. قناتها سازههایی هستند که ایرانیان اختراع کردهاند تا بتوانند در محیطهای گوناگون زندگی کنند. در مناطق گرمسیری بهترین روش انتقال و بهرهگیری از آب قنات است. پس این ضرر هم معنوی است و هم مادی است و هم میراثی.»
به گفته او ساخت و سازها در روستای حصارگلی بدون مجوز میراث بوده و اگر جهل قانونی هم نسبت به دریافت مجوز از سوی سرمایهدار رخ داده، توجیهی بر سلب مسئولیت آنها نیست: «اینکه بگویند میراث فرهنگی چرا ٥سال پیش اقدامی نکرده هم توجیهپذیر نیست، آنها باید مجوز میگرفتند. این آنها را نسبت به خطا تبرئه نمیکند.»
حالا قرار است گروهی از کارشناسان پس از توقف عملیات دهکده گل و گیاه منطقه را بررسی کنند تا ببینند امکان احیای دهانهها وجود دارد یا قناتها برای همیشه از بین رفتهاند.
آب انبار قاجاری؛ آوار و نخاله
فقط قناتها از یاد نرفتهاند، در این آبادی تشنه خشت به خشت تنها آب انبار قاجاری از هم پاشیده و دیگر هیچ آبی ندارد و از نخاله پر شده و عنقریب است که ویران شود. مرد سیبیلوی لاغری که موهایش ریخته و زیرپوش سفید تنش کرده و پای درخت نشسته میگوید یک زمان لولهای سیمانی بود که آب را میآورد تا آب انبار. «همین لولهای که الان زنگ زده.» اما الان ١٠ سالی است که آب ندارد. آب انبار حصار گلی ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۷۴۳۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید و اکنون خشتهایش از سقف گنبدی بیرون زده، داخلش پر از آجر و خاک و آت و آشغال است. زهرا خانم میگوید مار هم دارد و بعد چادر گلدارش را سفتتر میگیرد: «تازه که عروس شده بودم از این آب استفاده میکردیم اما بعد گفتند دیگر آلوده شده کسی از اینجا آب نبرد. خشک شد و خراب شد. الان هم پر از مار است. آن زمان میگفتند ٣٠٠ ساله است. چند بار هم خودم رفتم جواد آباد و گفتم یا بیایید این را بازسازی کنید یا خودمان خرابش میکنیم. گفتند میآییم درستش میکنیم اما هیچکس نیامد.»
زمینهای کم محصول، زمستانهای سرد
توی زمینهای کشاورزی طالبی هست و بادمجان و گندم و ذرت و جو. «همینهاست محصولاتمان، به قدر بخور و نمیر. آنقدر که زمستان بگذرد.»؛ زمستانهای سرد کویر. صاحبان دهکده گل و گیاه بنا بود که گاز بکشند به روستا. لولهها را رد کردند اما گاز نیامد. دوسال پیش بخشدار جواد آباد گفته بود که اگر خدمات و امکانات رفاهی به حصارگلی نیاید، آنها کمتر به ماندن رغبت میکنند. او در حرفهایش گفته بود که پیگیری لازم برای گازرسانی به این روستا که اعتبار آن در کمیته برنامهریزی شهرستان مصوب و تأمین شده در اولویت اصلی برنامههای بخشداری قرار دارد.
گلههای محمود آقا تمامی ندارد: «اگر کشاورزی خوب بود، جوانها ول نمیکردند به امان خدا. میماندند پی زمین. توی همین وضع حصارگلی شده بهترین روستای این اطراف برای تولید محصول. وگرنه «عسکر آباد» چنان خشکی افتاده که خالی از سکنه شده. «حصار کوچک» هم. مردم ما خیلی خوب شد که روستا را خالی نکردند. با هر بدبختی ماندند.» بدبختی کمآبی است و نبود گاز و نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان و بهداری خالی که مردم آبادی را مجبور میکند به وقت مریض احوالی تا پیشوا و جواد آباد بروند.
مهتاب جودکی
- 10
- 6