هفتم شهریورماه، در همین صفحه، گزارش خراسان درباره تأسیس خانه موزه فارابی در استانبول و معرفی این دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی به عنوان یک اندیشمند تُرک، منتشر شد. در چنین مواقعی، معمولاً توقع این است که دستگاههای مربوط واکنشی درخور از خود نشان دهند و در راستای حفظ و پاسداری از مفاخری که افتخار هویت و تمدن ایرانی محسوب میشوند، گامهای محکمی بردارند؛ اما با کمال تأسف، شاهد چنین رویکردی نیستیم.
چندی بعد از تأسیس خانهموزه فارابی و گزارشهای مکرر رسانهها و از جمله روزنامه خراسان درباره مصادره این شخصیت برجسته علمی ایرانی، معاون میراث فرهنگی، عملاً منکر هر نوع مصادره مفاخر شد و از روند طبیعی ثبت جهانی مفاخر ایرانی با مشارکت دیگر کشورها، در یونسکو خبر داد. محمدحسن طالبیان در گفتوگو با ایرنا، اظهار کرد: پرونده فارابی بهطور مشترک توسط ایران و قزاقستان برای ثبت ارائه شده و موضوع مصادره این فیلسوف از سوی برخی کشورها صحت ندارد. وی تصریح کرد: تولد فارابی نیز در شهر فاراب در قزاقستان کنونی و محل وفاتش در دمشق سوریه است. بنابراین چیزی به اسم مصادره مشاهیر وجود ندارد.
چند نکته قابل تأمل
در بررسی و تحلیل این اظهار نظر عجیب، سه نکته مهم قابل طرح است:
اولاً، اعتراض اهالی فرهنگ در ایران به مصادره فارابی توسط ترکیه و دیگر کشورها، اعتراض به سلب هویت یک دانشمند نامدار و تأثیرگذار است؛ اینکه گروهی بخواهند نام و عنوان گستره تمدنی ایرانی را که با هزاران سال قدمت، از ماوراءالنهر تا بین النهرین امتداد داشته است، تغییر دهند و حوزه تمدنی جدیدی را تعریف و دانشمندان ما را به نام این حوزه تمدنی ثبت و معرفی کنند، نه قابل توجیه است و نه درخور دفاع. گزارش خبرنگار ما از استانبول نشان میدهد در رسانههای ترکیه و بر اساس سیاست فرهنگی اتخاذ شده، مبتنی بر تأسیس حوزه تمدنی تُرک و یارگیری منطقهای برای آن، از سوی دولت این کشور، فارابی به عنوان دانشمندی تُرک معرفی میشود و تلویزیون ترکیه، برای عادی کردن آن، برنامههای مستند متعددی را تدارک دیده است. آیا این اقدامات هم در چارچوب فعالیتهای مسئولان مربوط در کشورمان، برای ثبت مشترک فارابی با قزاقستان قابل توجیه است؟
ثانیاً، در ماجرای بحث بر سر هویت و ملیت فارابی، ترکیه نه سرِ پیاز است، نه ته آن! فارابی، به قولی در فاراب، منطقهای در نزدیکی شهر قدیمی اُترار در قزاقستان کنونی و به روایتی در فاریاب، جایی که امروزه در افغانستان قرار دارد، به دنیا آمده و در اینکه زادگاه او، خراسان بزرگ است، تردیدی وجود ندارد. او مدت زیادی از عمر خود را در بغداد گذرانده و در نهایت، در شهر دمشق دار فانی را وداع گفته است؛ آنچه باعث حیرت میشود آن است که مسیر زندگی و مسافرت فارابی، از خراسان بزرگ تا بغداد و سپس، شهر دمشق، در محدوده مرزهای سرزمینی ترکیه قرار نمیگیرد و حتی فارابی، هیچ اثری به زبان تُرکی ندارد؛ اما مسئولان این کشور، برای وی خانه موزه تأسیس میکنند و چهره خراسانی وی را به عنوان یکی از مشاهیر تُرک به خورد بازدیدکنندگان میدهند. اگر این کار مصادره مفاخر نیست، پس چه نامی باید بر آن نهاد؟!
ثالثاً، فرض میکنیم که اقدامات انجام شده برای ثبت فارابی، به صورت مشترک، توسط مقامات ایرانی و قزاقستانی، روندی درست و در چارچوب ضوابط بینالمللی باشد؛ گیریم که با توجه به علقههای فرهنگی و جغرافیایی چند کشور به شخصیتی مانند فارابی، ثبت وی در یونسکو، به صورت مشترک، کار صحیحی است؛ مسئولان محترم با این فرض بفرمایند که جای پرچم ایران در خانه موزه فارابی کجاست؟ آیا قزاقستانیها شریک دزد و رفیق قافلهاند؟ آیا با توجه به هویت ایرانی فارابی، نباید اعتراضی از سوی مسئولان ما صورت بگیرد و شاهد اقدامات مؤثری در این راستا باشیم؟
تمدن، چیزی نیست که یک شبه شکل بگیرد و در گسترهای هزاران کیلومتری منتشر شود و میوههایی همچون فارابی، بوعلی، رازی، خیام، مولوی، عطار و ... را به بار آورد. اگر بناست در برابر چوب حراج زدن به هویت ایرانی مفاخر بزرگمان، اینگونه کوتاه بیاییم، صد البته بهتر است که توجیهگر پروژه سرقتی که مدتها از آغاز آن میگذرد، نباشیم.
جواد نوائیان رودسری
- 15
- 3