جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۷۱۲۰۰۰۱۰

روایت هایی از زندگی و زمانه عباس میرزا، به بهانه سالگرد انعقاد قرارداد ترکمانچای

عباس میرزا,قرارداد ترکمانچای,دوره قاجار
«عمر من برای راحتی اهالی ایران صرف شد. آنان را فرزند و برادر خود دانسته و راحت آنان را بر خود مقدم داشتم.» این فرازی از آخرین وصایای سیاسی مردی است که عمر خود را برای ایران صرف کرد و در دهم جمادی الثانی ۱۲۴۹ نگران از سرنوشت اهالی ایران، چنانچه در یکی از واپسین نامه‌های خود آورده بود «جان من در راه دولت صرف و باید تمام شود»، سرانجام جان خود را صرف دولت و ملت کرد.

«عباس میرزا» ولیعهد، فرزند چهارم «فتحعلیشاه قاجار» مبتکر و مبدع نوع جدیدی از مملکت داری بود، اعتلای ایران، نقد حاکمیت، رفاه مردم سرزمین و ترقی‌خواهی، چهار ویژگی اصلی کشورداری او بودند. سخنان تاریخی وی به «پیرآمدی ژوبر» سفیر دولت فرانسه، نشانه‌ای از ویژگی‌های کشورداری مد نظر او است. عباس میرزا به ضعف خود اشاره کرده و در مقابل از قصدش برای اعتلای ایران و دگرگونی در حیات ایرانیان سخن می‌گوید، ژوبر ازعباس میرزا نقل می‌کند که ولیعهد ایران می‌گوید:

 

 «نمی‌دانم این قدرتی که شما [اروپایی‌ها] را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟... آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هوشیار نمایم.»

 

زندگی عباس میرزا نمونه یک ایرانی معتدل و پایبند به ترقی کشورش بود، سرهنگ «گاسپار دروویل» افسر ارتش فرانسه در توصیف از عباس میرزا ولیعهد می‌نویسد:

 «عباس میرزا سحرگاهان از خواب برمی‌خیزد. او از مؤمنان قشری و متعصب نیست، ولی هرگز در ادای نمازهای روزانه کوتاهی نمی‌کند. لب به می‌ نمی‌زند اما افسران زیردستش را که شراب خورده باشند مجازات نمی‌کند تنها به آنان با نظر تحقیر می‌نگرد... لباس عباس میرزا تفاوتی با لباس ساده‌ترین نگهبان وی نیز ندارد اما در نخستین برخورد از خلق و خوی نجیبانه و سیمای باوقارش می‌توان به بزرگ منشی وی پی برد. مردم آذربایجان او را از جان و دل گرامی می‌دارند. فداکاری و فرمانبرداری افسران و سربازان زیردست عباس میرزا به حدی است که اگر شاه اعتماد کامل به دولتخواهی وی را نمی‌داشت از این حیث دچار اضطراب خاطر می‌شد....اگر بخواهم حس تحسینی را که این شاهزاده ایرانی در دل من برانگیخته است تمام و کمال بیان دارم از مطلب بسیار دور خواهم افتاد.»

 

«میرزا حسین خان گرانمایه» پیشکار حکومت آذربایجان سال‌ها بعد از درگذشت عباس میرزا در گزارشی به «ناصرالدین شاه» توصیفی دقیق از حکومتداری عباس میرزا بیان می‌کند:

«مغفور نایب السلطنه عباس میرزا طاب ثراه وقتی که به سمت ولیعهدی به آذربایجان آمد، ملوک الطوایف و هرگوشه آذربایجان را پلنگ وحشی و بدوی با قدرت تصاحب نموده بود، با مرور ایام و تدابیر حکیمانه، آدم‌های عاقل به دور و بر خود از هر جای ایران تطمیع نموده، جمع کرد، همه آنها را بر خود رام نمود و اولاد آنها را شغل و منصب داده، تربیت فرموده و دختر از آنها برای خود و اولادش گرفته و باهم دیگر وصلت نمود و روز به روز بر عطوفتش افزود و خانه‌های آنها میهمان رفت، زن و بچه هایشان را به حضور خود خوانده انعام و احسان پدرانه درباره آنها به عمل آورد، حتی گاهی در ایام شکار و سیاحت، سرزده داخل خانه‌های رعیت شد، لمحه‌ای نشسته، نان و آب خواست، فردا از اهل خانه احوالپرسی فرمود، یکی را مادر اسم داد و یکی را خواهر نام گذاشت، بذل و بخشش درباره آنها از چیت‌های فرنگی بود، به طوری با اهل آذربایجان آمیزش فرمود که هر آن اسمش مذکور می‌شود بی‌اختیار به دعای خیر یادش می‌نمایند.»

 

 عباس میرزا پس از شکست در جنگ اول ایران و روس در تلاش بود تا این شکست را جبران نماید، جنگ با عثمانی‌ها و پیروزی بر آنان یک نمونه از این کوشش‌ها بود، اما جنگ دوم ایران و روس آخرین و مهم‌ترین اقدام او برای جبران شکست پیشین و ایستادگی در مقابل قدرت متجاوز روسیه بود. او در این نبرد حساس و تعیین‌کننده در مواجهه با یک رزم تمام عیار در مقابل قدرت متجاوز روسیه قرار گرفته بود و برای دفاع از آینده ایران و خود و خاندان قاجار به تلاش‌های گسترده‌ای دست زد.

 

در این راه عباس میرزا که همواره در تمام جنگ‌ها پیشاپیش رزمندگان سپاهش بود، حتی فرزندان نورچشم و عزیز خود همچون «خسرو میرزا» و «جهانگیر میرزا» را به خط مقدم جبهه‌های جنگ گسیل داشت. جهانگیر میرزا در جنگ دوم در خط مقدم بود و در مناطق «سالیان» و «لنکران» روس‌ها را شکست داد. فرزند ارشد عباس میرزا یعنی «محمدمیرزا» نیز در جنگ گنجه همان جنگی که منجر به شهادت دردناک «امیر خان سردار» شد، در آستانه مرگ و اسارت بود. سرتیپ «حسین پاشا خان مقدم» از فرماندهان نظامی ایران در شرح سپاهی گری عباس میرزا آورده است:

 

«در رکاب مرحوم عباس میرزا  نایب‌السلطنه در محاصره و یورش قلعه امیرآباد زخم گلوله برداشته بودم، در چادر خود در بستر افتاده، نایب السلطنه به روش سرداران بزرگ، خود با اطبای فرنگی و ایرانی مخصوص در اردو گردش و حتی به سربازان مجروح وارسی می‌کرد به چادر من آمد، احوال پرسی و دلجویی کرد و زخم مرا که در شانه بود، طبیب و جراح مخصوص ولیعهد دید و به من اطمینان داد که زخمت علاج پذیر است، به بالینم نشست و فرمود چه می‌خواهی؟ به ادب گفتم: سلامت ولیعهد. گفت موقع تعارف و تملق نیست، هزار تومان نقد به من انعام فرمود و یکی از قرای معتبر مراغه را که وقتی اظهار میل و تقاضای قبول کرده بودم به نان خانه من بخشید. گفتم مرحمت و عنایت فوق انتظارم بود اگر به جای این دو احسان یکپاره نقره بدهید که در سینه‌ام بدرخشد بر من گواراتر است.نایب السلطنه برخاست و فرمود اگر زخم تو از پشت نبود مضایقه نمی‌کردم. خدمت امروزی همین قدر جایزه داشت که دادم.»

 

عباس میرزا می‌دانست که افتخار پیروزی و ننگ شکست برای او می‌ماند و موقعیت سیاسی وی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد، بنابراین از هر اقدامی برای پیروزی در این نبرد حساس (جنگ دوم با روس) دریغ نکرد تا آنجا که محمدمیرزا پسر ارشدش در جنگ گنجه در آستانه هلاکت قرار گرفت و امیر خان سردار دایی عباس میرزا و دست راست وی در جنگ گنجه به طرز فجیعی در هنگام دفاع در برابر یورش روس شهید شد.

 

دو نامه تاریخی عباس میرزا در دو برهه متفاوت در جنگ دوم ایران و روسیه امیدها و ناکامی‌های فرمانده سپاهیان ایران را نشان می‌دهد، در نامه اول او شادمان و مغرور از پیروزی‌های ایران و شکست متجاوزین، از باز پس‌گیری سرزمین‌های ایران سخن می‌گوید و در نامه دوم یأس، تردید و نگرانی از دست رفتن آذربایجان وجود دارد. عباس میرزا پس از پیروزی‌های اولیه ایران در نامه اول به فرزند خود محمد میرزا می‌نویسد:

«جنگی که ما پیشتر در قراباغ می‌کردیم حالا به خواست خدا در تفلیس می‌کنیم…. ما که متصدی این حرب شدیم روسیه را پنج هزار و ده هزار نگفتیم، پنجاه هزار و صد هزار دانستیم. طرف دعوا را یرملوف نمی‌دانیم، امپراطور می‌دانیم تکیه به فضل خدا کرده‌ایم و فتح وظفر را از او می‌خواهیم و همین سال ملک اسلام را از لوث وجود آنها پاک می‌کنیم.»

 

او در نامه دوم، پس از شکست در برابر روس در گنجه و آغاز شکست ایران از روس به میرزا محمدتقی آشتیانی نماینده خود در تبریز می‌نویسد:

«مقرر آنکه میرزا تقی بداند یک تهور بی‌جای امیر خان باعث تلف خودش شد. غازیان شیر شکار هم که معلوم است او را گذاشتند و در رفتند. محمدمیرزا را هم نزدیک بود بگیرند …

یا ما سرخصم را بکوبیم به سنگ

 یا او تن ماز دار سازد آونگ

القصه در این زمانه پر نیرنگ

یک کشته به نام به ز صد زنده به ننگ

 

زیاده چه بنویسم که کار به یک مو بسته است یا کمر اسلام العیاذبالله خواهد شکست یا ریشه کفر از روی زمین برکنده خواهد شد؟ این کاغذ را در حال حرکت از کورک چای، نوشتم و منزل امروز گنبد شیخ نظامی است. دانسته باش، سبحان الله، آسمان چه می‌کند والسلام.»

 

با شکست ایران، ترکمانچای به‌عنوان یک شکست تلخ در تاریخ ثبت شد اما عباس میرزا بازهم در فکر جبران بود و از این‌رو در پی تقویت نظم کشور برآمد، به خراسان رفت و این ایالت بزرگ ایران را پس از نزدیک به ۹۰ سال آشوب به آرامش و امنیت رسانید. ولیعهد در نامه تاریخی دیگر از خراسان که از جمله آخرین نامه‌هایش به شمار می‌رود، به اقدامات خود در خراسان که همگی در راستای تحکیم وحدت ملی بود، اشاره کرده و نوشت:

«کارهای خراسان الحمدلله... نظم کامل گرفته و کلمه واحده شده، دیگر کُرد و ترک و عرب و قرایی لفظش موقوف شد.»

 

کلمه واحده شدند بدین معنا که همه در داخل هویت ایرانی و دولت ادغام و درهم آمیخته شدند.

 

عباس میرزا در یکی از آخرین نامه‌های خود تنها چند ماه قبل از مرگ بازهم دغدغه ایران و مردم ایران را دارد و می‌نویسد:

«جان من در راه دولت صرف و باید تمام شود...ناصرالدین میرزا [ناصرادین شاه بعدی که آن زمان طفل کوچک محمد میرزا بود]...دعا می‌کنم خدا حفظ بفرماید..... وصایای مرا به اولادش برساند هرکدام به وصیت من رفتار کردند دنیا و آخرت را خواهند داشت و هرکدام نکنند دنیا گرفتار و آخرت خدا و رسول بیزار و دست به جایی نمی‌رسد: حفظ مملکت، آسودگی رعیت، راحت نوکر، رسیدگی به کار دولت و عرایض مظلومان.»

 

او در آخرین نامه‌اش به محمد میرزا، بار دیگر به پیوندهای خود با مردم ایران اشاره کرده و آنان را برادر و فرزند خود دانست و نوشت:

«از سبزوار به این طرف حالت من هر روز بدتر می‌شود، می‌ترسم کارهای شما انجام نشده، کار من بشود، هیچ غصه ندارم، در خدمت به اسلام و اعلیحضرت پادشاه ارواحنا فداه و راحت به عموم اهالی ایران در هر حالت مضایقه و خودداری نکردم، نوکر و رعیت را فرزند و برادر خود دانستم و راحت همگی را برخود مقدم دانستم، درصدد اندوخته مالی نبوده، هرچه به‌دست آمد در راه دولت و امیدواری نوکر صرف شد.»

 

بدین سان شاهزاده و فرماندهی که باوجود شکست از روس‌ها همچنان محبوب ایران و ملت ایران باقی ماند، ناکام از رسیدن به اهداف و آرمان خود و امیدوار به آینده ایران زمین درگذشت. اما بانی اصلاحاتی شد که به بیداری ایرانیان و ورود ایران به عصر ترقی‌خواهی منجر و سرانجام در جنبش مشروطیت متبلور گردید.

 

محمد علی بهمنی قاجار

 

iran-newspa​per.‎​com
  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش