شاید یکی از بداقبالیهای مصدق، سیاستمدار پیر و پیچیده و دولتش این بود که با آنتونی ایدن همزمان شده بود؛ سیاستمداری بسیار باهوش و بسیار زیرک، سیاستمداری که به علت علاقه شخصی خود به منطقه خاورمیانه تمام این منطقه بهخصوص ایران را به خوبی میشناخت.
علاقه ایدن به ایران تاحدی بود که زبان فارسی را از دوران دانشجویی فراگرفته بود و همین شناخت بسیار عالی ایدن از ایران و دستهبندیها و حب و بغضهای شخصیتهای دوران خودش توانست مصدق را به مردی تنها در کاخ نخستوزیری مبدل کند. «آنتونی ایدن» فرزند «سر ویلیام ایدن» در سال ۱۸۹۷ به دنیا آمد. ایدن مانند پدر و پدربزرگش در «ایتون» به ادامه تحصیل پرداخت و به علت ضعف قوه دید، در ارتش انگلستان پذیرفته نشد. با وقوع جنگ اول جهانی و کاهش استانداردهای ورودی ارتش، ایدن نیز توانست به ارتش بپیوندد.
ستوان ایدن به محض ورودش به خاک فرانسه در سال ۱۹۱۶ با خبر کشته شدن برادر ۱۶۶ سالهاش در جنگ مواجه شد. ایدن سپس به جبهههای غربی اعزام شد و توانست نشان افتخار دریافت کند؛ نبردی که تمامی همقطاران او در آن یا مرده بودند یا به سختی زخمی شده بودند. ایدن پس از پایان جنگ به مقام سرگردی رسید. بعد از مدتها سرگردانی و دودلی در مورد خروج از ارتش یا ادامه کار در آن بالاخره در سال ۱۹۲۳ در اولین رویکرد خود به عالم سیاست توانست بهعنوان یک محافظهکار به مجلس عوام بریتانیا راه پیدا کند.
سه سال بعد بهعنوان مشاور مخصوص پارلمانی نخستوزیر «چمبرلین» در امورخارجی نائل شد و این مقام را تا سال ۱۹۲۹ که «چمبرلین» در انتخابات سراسری قدرت را از دست داد، به عهده داشت. در دولت ملی که «رمزی مک دونالد» شکل داده بود به مقام معاونت وزیر امورخارجه رسید.
ایدن سرمست از هوش و درایت سرشار خود، ریسمان ترقی را به دست داشت و نهایتا در سال ۱۹۳۵ و در کابینه «استنلی بلدوین» به مقام وزارت امورخارجه رسید؛ اما سه سال بعد در اعتراض به توافقات «چمبرلین» با فاشیستها در اروپا استعفا داد.
زمانی که چرچیل در ماه مه سال۱۹۴۰ به نخستوزیری رسید، ایدن نیز دوباره به دفتر خود در وزارت امورخارجه برگشت و ریاست مجلس عوام را نیز بر عهده گرفت. در خلال سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۱ و در پی پیروزی حزب کار او جانشین رهبر اپوزیسیون در دولت «اتلی» بود تا محافظهکاران دوباره در سال ۱۹۵۱۱ توانستند با چرچیل راه خویش به کاخ باکینگهام را پیدا کنند تا مقام وزارت امورخارجه بریتانیا که گویا به اسم «ایدن» سند خورده بود دوباره به صاحب اصلی برگردانده شود! و در این دوران بود که نام او به سرنوشت کشور ما گره خورد.
ملی شدن نفت ایران
انتصاب مصدق به مقام نخستوزیری در سال ۱۳۳۰ همزمان با وزارت ایدن در انگلستان شد. فرآیند ملی کردن نفت ایران که قبلا زیر کنترل انگلیس بود، سبب شد دولت بریتانیا کرارا اقدام به برانداختن دولت مصدق در سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ کند. این تلاشهای انگلیس بهخصوص شخص ایدن هرچند ناموفق بود، ولی سبب چنددستگی در پایگاههای پشتیبانی مصدق شد. با فرا رسیدن سال ۱۹۵۳۳ دولت آمریکا نگرانی فزایندهای را نسبت به احتمال روی کار آمدن کمونیستها نشان میداد. پس از اینکه دولت شدیدا ضدکمونیست آیزنهاور در ژانویه سال ۱۹۵۳ ( دیماه ۱۳۳۱) زمام امور را به دست گرفت آمریکا یک کودتای موفقیتآمیز را علیه مصدق ترتیب داد. در آبان ماه سال ۱۳۲۸ دکتر حسین فاطمی پیشنهاد ملی کردن نفت را به مصدق داد و گفت به همان نحو که دولت کارگری فعلی انگلستان صنایع مهمی را در انگلستان ملی کرده و غرامت پرداخته است، ایران نیز غرامت شرکت ملی نفت را بدهد.
بهرغم تردید بعضی از اعضای جبهه ملی در این باره ظرف یک هفته ملی کردن نفت در دستور کار جبهه ملی قرار گرفت. رزمآرا سعی داشت با استفاده از حربه نفت در جهت فرونشاندن هیجانها و راضی کردن جبهه ملی استفاده کند، اما در عمل همین مساله باعث ایجاد مشکلات فراوان برای وی شد؛ چراکه کارهای انجام شده توسط رزمآرا مورد موافقت اکثریت محافظهکار عضو کمیسیون نفت نبود و معتقد بودند وی در زمینه نفت تاکتیک مشخصی ندارد، اما مهمترین مساله این بود که هیات حاکمه به رزمآرا سوءظن پیدا کرده بود و نگران زدوبند بین او شوروی و بریتانیا بود.
آنچه این هیات حاکمه را میترسانید این بود که شمال ایران جزو منطقه نفوذ شوروی قرار بگیرد. واقعیت این است که نمایندگان جبهه ملی بیش از اقتصاد نفت به سیاست نفتی علاقه نشان میدادند و این از بحثها و سخنان یکایک آنها مشخص است. مصدق خود گفته بود «جنبه اخلاقی ملی کردن نفت از جنبه اقتصادی آن مهمتر است.»
سرانجام لایحه پیشنهادی جبهه ملی در مورد ملی کردن نفت شمال و جنوب ایران در ۲۹ اسفندماه ۱۳۲۹ به تصویب رسید و کابینه موقت حسین علاء هم دوامی نیافت و مصدق به مقام نخستوزیری رسید. روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۰۰ اورل هریمن، فرستاده ویژه ترومن برای میانجیگری در مذاکرات نفتی ایران و انگلیس وارد تهران شد، دولت ایالاتمتحده در اصل با انگلستان مخالف بود و در ضمن میخواست قدرت و نفوذ خود را در ایران افزایش دهد و جلوی کمونیسم را بگیرد از همینرو آمریکا درصدد برآمد تا با ارائه راهکاری بینابینی مساله را به طریقی حل کند که هم بریتانیا راضی باشد و هم ایران. هنری گریدی، سفیر آمریکا در ایران و جورج مکگی،معاون جوان وزارت خارجه آمریکا نقش مهمی در تدوین این سیاست ایفا کردند؛ اما آنان نیز با روی کار آمدن چرچیل در انگلستان و وزارت سرآنتونی ایدن در پست وزیر امورخارجه و اعمال فشار او پستهای خود را از دست دادند.
دکتر مصدق نیز در پی تحریمهای خرید نفت از سوی آمریکا و انگلستان و سنگاندازی شوروی برای رفع بحران اقتصادی ایران روز ۱۶ مرداد سال ۱۳۳۱ یادداشتی برای دولت انگلیس فرستاد و خواست آن دولت از محاصره اقتصادی ایران دست بردارد و ۴۹ میلیون لیره بابت مطالبات ایران را فورا بپردازد، سپس مذاکرات طرفین آغاز شود. «ایدن» پس از دریافت پیشنهاد مصدق بر آن شد که دولت انگلیس و آمریکا پیشنهاد مشترکی به ایران بدهند. این نظریه او را چرچیل و ترومن، رئیسجمهور آمریکا نیز پذیرفتند و پیشنهاد مشترکی از سوی دو دولت شامل این نکات برای مصدق فرستاده شد:
۱- پرداخت غرامت و تمامی دعاوی دو طرف به یک دادگاه بینالمللی ارجاع داده شود.
۲- نمایندگانی از سوی شرکت انگلیسی و ایران برای آغاز گفتوگو و فراهم آوردن موجبات جاری شدن نفت ایران به بازار جهانی تعیین شود.
۳- نمایندگان شرکت برای صدور نفت تصفیهشده موجود در پالایشگاه ایران ترتیباتی فراهم کنند و بهای هر مقدار نفت که بارگیری شود نقدا پرداخت خواهد شد.
۴- در دولت انگلیس محدودیت صادرات به ایران و محدودیت ایران در استفاده از لیره استرلینگ لغو شود.
۵- ایالاتمتحده آمریکا بیدرنگ یک اعتبار۱۰ میلیون دلاری (در صورت پذیرفته شدن این پیشنهاد) برای رفع مشکلات اقتصادی در اختیار ایران خواهد گذارد.
سفیر آمریکا و کاردار انگلیس روز پنجم شهریورماه پیام مشترک بالا را حضورا به دکتر مصدق دادند؛ ولی او نپذیرفت و بر دریافت ۴۹ میلیون لیرطلب دولت ایران تاکید کرد و یک هفته به دولت انگلیس مهلت داد. در روز سیزدهم مهر از طرف «ایدن» و«اچسن» وزیر امورخارجه آمریکا پیام مشترک دیگری به دکتر مصدق رسید که در این پیام به استقلال کامل ایران در اداره صنعت نفت و آزادی کامل برای فروش نفت و شناخت رسمیت قانون ملی شدن نفت تاکید شده و برای رسیدگی و پایان دادن به دعوای غرامت شرکت نفت و دعاوی متقابل ایران پیشنهاد به رجوع به داوری شده بود.
مصدق در مقابل از نمایندگان تامالاختیار شرکت نفت دعوت کرد ظرف یک هفته برای از سرگیری مذاکرات به ایران بیایند؛ مشروط بر آنکه پیش از عزیمت آنان این شرکت فوری ۲۰ میلیون لیره به ایران بپردازد و ۲۹ میلیون لیره دیگر را در پایان گفتوگو که مدت آن بیش از سه هفته نخواهد بود پرداخت کند. دولت انگلیس این پیشنهاد را نپذیرفت و «ایدن»، مصدق را مردی غیرمنطقی خواند که عظمتطلبی او را به آستانه عدم ثبات روحی رسانده است و باز گفتوگوهای نفت معوق ماند.
ایدن در این زمان از حضور حزب توده در ایران و برخی تحولات کارگری مانند اعتصاب کارگران شرکت نفت در آغاجاری و نفوذ شوروی روی برخی شخصیتهای سیاسی استفاده کرد و توانست روی ترومن و آیزنهاور که همواره در توهم تصرف دنیا بهدست کمونیسم بودند تاثیر بگذارد تا شرایط پیشزمینههای کودتای ۲۸ مرداد فراهم شود.
هرچند مصدق نیز در عملی تاکتیکی به دامن زدن این جو کمک کرد(که شاید نهایتا این تاکتیک به ضرر دولت مصدق تمام شد) تا حدی که آمریکا هر لحظه منتظر شنیدن خبر از ایرانی با ستاره سرخ بود! آمریکا نه تاب تحمل کمبود سوخت را داشت و نه ایران کمونیست را میتوانست تحمل کند.اسناد محرمانهای که چندی پیش از حالت طبقهبندی خارج شد این امر را تصدیق میکند: تلگراف از سوی «دالس» وزیرامورخارجه ایالاتمتحده آمریکا به سفارت در تهران به تاریخ دوم مارس ۱۹۵۳، ساعت ۳۸: ۷ شب (کاملا سری، بلافاصله پس از دریافت، ملاحظه شود) دالس، وزیرخارجه آمریکا نظر خود را به سفیر اطلاع میدهد:
۱- هدف فوری حزب توده از میان برداشتن و حذف شاه است و برای دستیابی به این منظور، مایل به داشتن هدف مشترک با مصدق است. قاعدتا اگر شاه از میان برداشته شود، حزب توده، یکباره با چرخش برای حذف مصدق دست بهکار میشود. بهدنبال آن، شانس و فرصت به دست گرفتن قدرت توسط آن حزب افزایش فراوانی مییابد.
۲- مصدق مصمم است یا شاه را کنار بگذارد یا اینکه وی را تنها به یک مقام کاملا تشریفاتی تبدیل کند. اگر چه وی بهطور آشکار ممکن است از حزب توده درخواست حمایت نکرده یا از آن استقبال نکند، اما نمیتواند خود را از آن کنار نگهدارد. چنانچه وی در مبارزه کنونی پیروز شود، احتمال دارد خود را در دفاع جدی و رویارویی با حزب توده ناتوان یابد.
این وضع، بهویژه اگر آشفتگیها، پیش از پیش، لحن ضدغربی به خود بگیرد، پیروزی مصدق نیز که بر پایه جاذبه ضدغربی به توده مردم متکی است، واقعیت پیدا میکند.
بخشی از یک مقاله به قلم ارشاد علیجانی
- 13
- 5