به گزارش دنیای اقتصاد، از زمان فتحعلی شاه به بعد، بر اثر روابط با دول اروپایی و انتشار اخبار انقلاب کبیر فرانسه و انقلابهای سال ۱۸۴۸ میلادی اروپا، به تدریج افکار و عقاید جدید سیاسی در ایران ظهور کرد و محیط اجتماعی تا حدی برای رشد و نمو افکار تازه آماده شد. در همان حال، روزبهروز تعداد بیشتری از ایرانیان شرایط کشورهای اروپایی یا حتی هندوستان یا استانبول را با شرایط کشورشان مقایسه میکردند. روزبهروز ایرانیان بیشتری برای تحصیل، کار و مسافرت به اروپا میرفتند. ضمنا مردان بزرگی نیز در آن عصر ظهور کردند که آرا و عقاید سیاسی و اجتماعی آنان در روشن ساختن افکار عمومی و آماده کردن مردم برای یک جنبش و نهضت سیاسی کاملا موثر بود.
مهاجرین پرشمار ایرانی که برای کار به کشورهای همسایه مهاجرت میکردند نیز در افزایش اطلاعات مردم نسبت به اوضاع سایر کشورها و بالا بردن آگاهیهای سیاسی مردم موثر بودند. در مورد فرهنگ، میتوان امیرکبیر را بانی و موسس فرهنگ نوین ایران دانست زیرا او با احیای روزنامه، تاسیس مدرسه دارالفنون، انتشار کتب فنی و بهداشتی، اعزام محصلین به اروپا و استخدام معلمین اروپایی در حقیقت نقشی از آمال و آرزوهای اصلاحطلبانه خود را جلوهگر ساخت. امیرکبیر تا حد ممکن در چاپ و نشر کتب و رسالات مفید علمی کوشید.
از آن جمله چند دوره نقشه جغرافیا از ایران و پنج قاره عالم و یک نقشه جهاننما و دو جلد تاریخ ناپلئون و کتاب نظام ناصری تالیف بهراممیرزا قاجار و رسالاتی درباره لزوم تلقیح ضدآبله و امثال آنها به تشویق و همت وی چاپ و منتشر شد. امیرکبیر در بیداری ایرانیان و متوجه ساختن طبقات باسواد و ممتاز ایران به معایب و مفاسد اجتماعی و انحرافات سیاسی آن عصر، خدمت بزرگی انجام داد و اساس اقتباس از فرهنگ اروپایی را با تشویق ناصرالدین شاه به اعزام محصل به اروپا طرح و پیریزی کرد و با تاسیس دارالفنون، کانون جدیدی برای تبادل افکار و آشنایی طبقه جوان به مزایای تمدن اروپایی ایجاد کرد.
میرزاحسینخان سپهسالار، در زمان ناصرالدین شاه وزیر عدلیه و صدراعظم بود، وی از چگونگی اداره کشورهای اروپایی آگاهی داشت. تاسیس وزارتخانهها از ابتکارات او بود و پیشنهاد سفر به اروپا را نیز او به ناصرالدین شاه داد.حکمرانی گیلان، وزارت امورخارجه و حکمرانی خراسان از جمله سمتهایی بود که از سوی شاه به او اعطا شد.
غربگرایی و بیگانهپرستی سپهسالار سبب خشم علما بود و شاه را ناگزیر ساخت که وی را از پستهای کلیدی دربار عزل و به حکمرانی ولایات منصوب کند. میرزا ملکمخان اروپا دیده و شیفته آن نیز که در زمان صدراعظمی سپهسالار، با وی همدم و همراز شده بود و دم از قانون میزد، برای تبلیغ اهداف خود روزنامه قانون را انتشار داد.
نهضت ملی مشروطیت از نوع جنبشهای آزادیخواهی طبقه متوسط شهرنشین بود. در این جنبش، همچون اغلب حرکتهای اجتماعی، طبقات و گروههای مختلف مشارکت داشتند؛ طبقات و گروههایی با افقهای اجتماعی گوناگون و وجهنظرهای متمایز. روشنفکران اعم از اصلاح طلب و انقلابی، بازرگانان ترقیخواه و روحانیان روشنبین؛ سه عنصر اصلی سازنده آن نهضت بودند. روشنفکران که جملگی در زمره درسخواندگان جدید بهشمار میرفتند، نماینده تعقل سیاسی غربی و خواهان تغییر اصول سیاست و مروج نظام پارلمانی بودند. تکیهگاه فکری این گروه، در درجه اول، اندیشههای انقلاب فرانسه بود.
پس از وقوع رنسانس، چهره زندگی در اروپا دگرگون شد تا جایی که میتوان گفت همه چیز شکل نو و جدیدی پیدا کرد. از اینرو جدید و نو بودن، ارزش و ملاک مقبولیت بهشمار آمد و در برابر، چنین القا شد که دین و باورهای دینی گرایش به کهنهها و مربوط به گذشتههاست، بنابراین باید آنها را کنار گذاشت و دین تازهای براساس نیازها و مقتضیات جامعه جدید بهوجود آورد. همین دیدگاه منشأ تغییراتی در دیدگاهها و تفکراتی شد که از غرب به شرق آمد. برای انجام اصلاحات و تحولات و بهبود یافتن اوضاع بهویژه در بخش اجتماعی و تلاش برای برابری شرق با غرب سعی کردند تا دین را کمرنگ و بلکه نادیده بگیرند.
در انقلاب مشروطه ایران دو نیروی روشنفکری و روحانیت نقش عمدهای داشتند. از موثرترین افراد در جبهه روحانیت، سیدجمالالدین اسدآبادی بود؛ وی فردی آزاداندیش و طرفدار آگاه کردن هرچه بیشتر مردم بود که جان در راه اعتقاداتش نهاد. گوشههایی از مبارزات فکری و فرهنگی سیدجمال شامل دفاع از اسلام در برابر مکاتب و اندیشههای مادیگرایانه، لزوم ترویج اندیشه اصلاحطلبی از منظر دین و مجهز شدن مسلمین به علوم و فنون جدید، بازگشت به اسلام نخستین یعنی اسلام بدون خرافه و پیرایههایی که بر او بستهاند، میشد.
تلاش برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت بهتر با حفظ اصول و ارزشها، تجددخواهی است. تجدد، اصطلاحی است که در قرن اخیر در کشورهای اسلامی از جمله ایران بسیار مورد استفاده بوده و از رهاوردهای تمدن غرب است. اما کسانی که این اصطلاح را در ایران متداول کردند، تجدد را مستلزم پشتکردن به اصول و ارزشهای دینی و سنتهای بومی میدانستند. سیر افکار انقلابی علمی، مدنی، اجتماعی و سیاسی مغرب زمین بهسوی ممالک اسلامی مشرق بطئی بود و به مقتضای موقعیت جغرافیایی نخست به عثمانی و مصر نفوذ کرد. جریان روشنفکری در ایران از ابتدای قرن ۱۹ میلادی و با آغاز ارتباطات گسترده با غرب، شکل گرفت و بهخصوص در دوره ناصری رشد یافت و از مشروطه به اینسو بهطور جدی وارد صحنه سیاست ایران شد.
منبع: مجتبی گراوند و دیگران، «واکاوی تحول فکری متاثر از ورود صنعت چاپ و انتشار کتاب و مطبوعات دوره مشروطه»، تاریخ نو، ۱۳۹۶.
- 16
- 4