در زمان به قدرت رسیدن رضاشاه در سال ۱۹۲۵میلادی (۱۳۰۴شمسی)، ساختار تهران از دوره ساخت دیوارهای دفاعی بزرگ طی حکومت ناصرالدینشاه، تغییری نکرده بود. توسعه شهر تا زیان رساندن به باغها و منطقه بیرون از دیوارها، بهویژه بخش جنوبی دروازه غار جاییکه جمعیت فقیر در مجاورت کورهپزخانههای وابسته به شهرداری زندگی میکردند، پیش رفت.
تهران در دهه۱۳۳۰
طی حکومت رضا شاه پهلوی ساختارهای شهری بهگونهای رادیکال دگرگون شده و تهران به واقع پایتخت کشور شد.در سال ۱۹۳۰ میلادی (۱۳۰۹ شمسی) قانون شهرداری (قانون بلدیه) منجر به تحقق اولین طرح شهرسازی با ساخت خیابانهای اصلی شد (قانون ۱۹۳۳م/ ۱۳۱۲)، این طرح از استخوانبندی قدیمی شهر یا خط دیوارهای دفاعی عبور میکرد. ایران همچنین از حکومتی مناسب برخوردار بود (اولین بودجه بینالمللی در ۱۹۳۳) که ساخت سریع ساختمان برای وزیران مختلف (امور خارجه، جنگ، مالی و قضایی) و خدمات عمومی (پست، ایستگاه راهآهن و موزه باستانشناسی که توسط گدار در سال ۱۹۳۶ ساخته شد) در زمینهای رژه قدیمی (میدان مشق) و شمال منطقه سنگلج را که بهطور کامل تخریب و بعدها در سال ۱۹۵۰ با پارک شهر جایگزین شد، را در دستور کار قرار داد.
از این پس شهر بر پایه خیابانهای بزرگ مستقیمالخط که جهتیابی شمال-جنوب و شرق-غرب و حاشیه درختکاری شده داشتند، سازماندهی میشد. این الگوی شطرنجی بهطور قطع منطق فرهنگی و اجتماعی نواحی مختلف شهر اسلامی کهن را خرد کرد؛ از این پس اختلاف فرهنگی و اجتماعی بر پایه نواحی مرزبندیشده با خیابانهای اصلی مشخص میشد، ثروتمندتر در ارتفاع بلندتر به سمت شمال و فقیرتر نزدیک به جنوب، در سطحی که آب بسیاری از جویها آلوده بود، زندگی میکردند. منظر شهری با ایجاد یک فضای عمومی جدید، اطراف شمار زیادی از میادین و در طول خیابانهایی که در دو سمت آنها بخشهای خدماتی (بانکها و ساختمانهای اداری) و مغازهها با ویترین رو به خیابان ساخته شده بود، بهگونهای اساسی تغییر یافت (بوثورث و همکاران، ۲۰۰۷: ۵۱۷).
این تحولات آنچنان با سرعت صورت میگرفت که به همراه عدم کارآیی و کفایت طراحان و برنامهریزان و مسوولان، منجر به شکلگیری و تکوین شهرهایی شد که عدم توانایی خود را در تامین اغلب خواستهها و نیازهای شهروندان در بیشتر عرصههای حیات اجتماعی به اثبات رساندند. در این میان اقدامات شهرسازی اولیه حکومت پهلوی با تحمیل الگوهای غیرقابل انعطاف و صلب شهرسازی در شکل قوانین نوسازی و بهسازی شهری، به تخریب ناشیانه و غیرقابل کنترل بافتهای قدیمی، با ارزشهای فرهنگی، معماری و تاریخی منجر شد. طرحهای کلیشهای و همانند و همشکل، موسوم به طرحهای جامع شهری در سراسر ایران به اجرا در آمد (خاکساری، ۱۳۸۸: ۲۳-۲۲).
مهمترین علت توجه به شهرها این بود که مدرننمایی بدون اصلاح چهره آنها غیرممکن پنداشته میشد. از طرف دیگر «گسترش و یکپارچه کردن بازار شهری» نیز از دلایل توجه گروه حاکم به شهرها محسوب میشد. اصلاح و گسترش راهها، تعویض معابر، جراحیهای کالبدی شهر و... سبب یکپارچگی و هماهنگی بازار و تسهیل گردش کالا و سرمایه در این بازار که مهمترین کارکردش انتقال مازاد اقتصادی مناطق روستایی به خارج و وارد کردن مصنوعات خارجی بود، شد. بنابراین میتوان نیاز دستگاه حاکم به تجلی کالبدی مقاصد تجددطلبانه و زمینهسازی برای ادغام کامل اقتصاد ملی ایران در اقتصاد جهانی را از مهمترین دلایل توجه به شهرها در این دوره سرنوشتساز حیات ایرانی دانست (سعیدی رضوانی، ۱۳۷۱: ۱۴۲).
رضاشاه همچنین ژاندارمری روستایی و پلیس شهری را تقویت کرد. نیروهای مورد نظر وی جایگزین ارامنه یپرم خان در پلیس تهران و مشاوران سوئدی در ژاندارمری شدند. او دو سازمان امنیتی تشکیل داد: شهربانی وابسته به پلیس شهری و شهربانی وابسته به ارتش که از اداره دوم فرانسه الگوبرداری شده بود. در زمان وی کشور بهجای هشت استان سابق، به ۱۵ استان تهران، آذربایجان، فارس، گیلان، مازندران، خراسان، همدان، اصفهان، کرمان، کرمانشاه، خوزستان، کردستان، لرستان، بلوچستان و بنادر خلیجفارس تقسیم شد. هر یک از این استانها نیز به نوبه خود به شهرستان، شهر و مناطق روستایی دستهبندی شدند (آبراهامیان: ۱۳۸-۱۳۵).
معماری عهد پهلوی اول با نگرش خاصی خصوصا احیای حس ملیگرایی و فرار از عصر ملالآور و رو به افول قاجاریه آغاز شد. در این دوران هر آنچه در معماری و شهرسازی ایران اتفاق افتاده بهدست عده قلیلی از معماران مهندس غیرایرانی همچون آندره گدار و مارکف روسی و مهندسان آلمانی برای ساخت راهآهن و سایر بناهای مورد نیاز آن زمان و نیز عدهای از تحصیلکردههای اروپا صورت گرفته است.
بهوجود آمدن حکومت جدید با نگرش تجددخواهی و نوسازی شهرها و شریانهای اصلی حملونقل با همان نگرش کلی به احیای معماری قرون بسیار دور و استفاده از قوانین مدنی اروپایی و دستاوردهای آن سبب شد که حکومت وقت تحولات و فعالیتهای جدیدی ایجاد کند. این درحالی است که بخشخصوصی تحرک قابل ملاحظهای از خود نشان نداد و تحول بنیادی ظهور نکرد و از فرصتها استفاده کامل به عمل نیامد (نصر، ۱۳۸۳: ۱۳-۱۲).
مهمترین تغییر کالبدی شهرها در این دوره پیدایش خیابانها و میادین جدید و تعریض خیابانهای قدیمی بود. تحولی که اساسیترین نقش را در دگرگونی سیمای شهر اجرا کرد. «الگوی رایج خیابانکشی در این دوران ایجاد خیابانهای عمود بر هم است. این خیابانهای چلیپاییشکل، غالبا با بریدن بافتهای ارگانیک ابتدا و انتهای شهر را به یکدیگر پیوند میزد. در برخی نقاط این خیابان بازار شهر یا میدان سبک اصفهان را قطع میکرد. در تهران در سال ۱۳۱۱ با تخریب برج و باروی هشتضلعی و دروازههای شهر، خیابانهای مستقیم شمالی-جنوبی و شرقی-غربی احداث شد» (سعیدی رضوانی، همان: ۱۴۴).
تعداد زیادی ساختمان اداری، آموزشی و عمومی در امتداد خیابانهای تازه احداث، بنا شد و به این ترتیب روندی که منجر به انزوای بافتهای قدیم و فرسودگی هر چه بیشتر آنها گردید، آغاز شد. زمینهایی که در حاشیه خیابانها قرار گرفتند به سبب دسترسی و تسهیلات و تجهیزات بهتر و هنجارهای جدیدی که غرب را الگوی تمامعیار تمدن و پیشرفت میدانست و از آنچه قدیمی و سنتی و بومی بود، یکسره میگریخت؛ از ارزش بیشتر برخوردار شد (سلطانزاده، ۱۳۶۵: ۱۷۷-۱۷۶). در این دوره استفاده از مصالح جدید سبب شد تا امکان ساخت انواع خانههای جدید، چه از نظر سازه و چه زیباییشناسی، بهوجود آیند و همین امر سبب تغییر چهره تهران برای همیشه شد (سلطانزاده، ۱۳۷۵: ۱۳۲).
رضاشاه نیز بهعنوان حامی بزرگ نوسازی شهری، ساختمانهای قدیمی را از میان برد و مکانهای اداری دولتی، میدانهای پرهزینه و بلوارهایی به سبک هوسمان در پاریس احداث کرد. وی برای پاکسازی گذشته قاجاری، حدود دو هزار تصویر از مناظر شهری را به بهانه تحقیرآمیز بودن آنان از بین برد. تا سال ۱۳۱۰ شمسی کارخانههای خصوصی و دولتی تولید برق در شهرهای عمده مستقر شدند که برق ساختمانهای دولتی، خیابانها و کارخانهها و همچنین منازل مسکونی طبقات متوسط و بالا را تامین کردند. محلههای قدیمی مبتنی بر فرقههای گوناگون از میان رفت و محلههای جدید عمدتا بر مبنای طبقه، درآمد و پیشههای شغلی شکل گرفتند (آبراهامیان، ۱۶۶).
با سقوط حکومت رضا شاه در سال ۱۳۲۰ و تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی در ایران روند شهرسازی نظامی تا حدود زیادی رو به تعدیل نهاد و الگوی جدید برنامهریزی متمرکز دولتی به تدریج جای آن را گرفت. سالهای میان ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ معمولا بهعنوان نخستین مرحله صنعتی شدن ایران محسوب میشود. بدیهی است بخش عمده صنایع جدید و نهادهای وابسته به آن در شهر تهران و اطراف آن مستقر شد.
به همین دلیل در روند ساخت تهران، نقشه جدید شهر تا حدود زیادی تحت تاثیر عملکرد اقتصادی و کالبدی صنایع قرار گرفت. از جمله مراکز تولید کارخانهای و محلههای جدید کارگرنشین جایگاه نسبتا مهمی در ساختار عمومی شهر پیدا کرد و آثار چشمگیری در نحوه توسعه و سیمای کالبدی شهر بهجای نهاد. به موجب این روند ساختوسازهای بیبرنامه و پراکنده در نواحی حاشیهای شهر بهوجود آمد که در توسعههای بعدی در درون بافتهای شهری ادغام شدند (مهدیزاده، ۱۳۸۱: ۱۹و ۲۴).
طی دوره پهلوی دوم بسیاری از معماران تازهنفس وارد گود کار شدند. تعداد معماران فارغالتحصیل خارج و داخل روز به روز زیادتر میشد، تکنولوژی و امکانات تازه چنان معماران ایرانی را شیفته خود کرده بود که معماری با فرهنگ ایرانی تا حدی به فراموشی رفت (جهانبگلو، ۱۳۸۱: ۸۶). در دهه ۱۳۴۰-۱۳۳۰ برداشت سودجویانه از معماری مدرن با هدف بیشتر ساختن، ارزان ساختن و سریع ساختن منجر به رواج بسازبفروشی بهویژه در بناهای مسکونی شهرها شد.
در زمان پهلوی دوم الگوی مدرنیسم در توسعه شهرهای کشور بازتابی وسیع یافت و صنعت ساختمان در ایران ظاهری مدرن گرفت. در این سالها طرحهای جامع مرحلهبندی شده در تهران و سایر شهرهای مهم ایران تهیه و تصویب شد، اما سازگاری صحیح با محیط و پیوند با فرهنگ بومی اکثریت جمعیت در طراحی شهرهای جدید نادیده گرفته شد. در دهه پنجم حکومت پهلوی، آپارتمانسازی و آپارتماننشینی و آپارتمانفروشی بهصورت یک شغل غیرحرفهای رواج یافت و سرانجام آنچه در پایان دوره پهلوی دوم در شهرهایمان بهوجود آمد ظهور ترکیبی نامتجانس از کلیه سبکهای معماری اروپایی و آمریکایی تا بسازوبفروش بود که تاکنون نیز ادامه دارد (نصر، همان: ۲۱-۱۹).
در واقع در انتقال سبک معماری-شهرسازی اروپایی به ایران، دیدی مطلقا اقتصادی حاکم بود، به این معنی که آنچه به زبان عامیانه با صرفه تشخیص داده میشد، به ایران انتقال یافت. از اینرو آنچه در ایران تحت عنوان شهر مدرن عینیت یافت، همیشه فاقد زیرساختهای اجتماعی بود و امکانات گذران اوقات فراغت و مانند آنها، چون در ظاهر فاقد ارزش پولی بودند از جریان انتقال حذف شدند (سلطانی، ۱۳۷۱:۲۰۴).
بهدنبال اصلاحات ارضی در دوره پهلوی دوم تقابل عمدهای بین شهر و روستا به تدریج شکل گرفته و گسترش مییابد. پس از این اصلاحات بسیاری از روستاییان که بهدلیل کمبود زمین دیگر امکان زندگی در روستا را ندارند به شهرها مهاجرت میکنند و در حاشیه شهرها ساکن شده و حلبیآبادهای شهری را شکل میدهند. «پیشه اصلی مهاجران فعلگی بود و به زحمت زندگی خود را اداره میکردند. آنان در مواقع بیکاری اغلب کارهایی مانند دستفروشی و دورهگردی انجام میدادند و در این بین تهران بالاترین جریان مهاجران روستایی را به خود جذب کرد. جمعیت شهر تهران از ۵/ ۱ میلیون نفر در سال ۱۳۳۲ به ۵/ ۵ میلیون نفر در سال ۱۳۵۷ افزایش یافت. به هنگام وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷، ۴۶ درصد از جمعیت کشور در مراکز شهری زندگی میکردند» (آبراهامیان، ۲۵۱-۲۵۰).
پانویس:
آبراهامیان، یروان (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی.
سلطانی، کامبیز بهرام (۱۳۷۱). مجموعه مباحث و روشهای معماری و شهرسازی (محیطزیست)، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران
جهانبگلو، رامین (۱۳۸۱). ایران و مدرنیته، گفتوگو با پژوهشگران ایرانی و خارجی در زمینه رویارویی ایران با دستاوردهای جهان مدرن، ترجمه محسن سامعی، تهران: گفتار
مهدیزاده، جواد (۱۳۸۱). «شهر و تاریخ: نظری به روند تاریخی توسعه کالبدی- فضایی شهر تهران (بخش دوم-نوسازی و پیدایش مادرشهر تهران)»، نشریه جستارهای شهرسازی، شماره ۳
نصر، طاهره (سها). شیراز در دوره پهلوی (۱۳۵۷-۱۳۰۰ خورشیدی)، تهران، روزنه کار، ۱۳۸۳
سلطانزاده، حسین (۱۳۷۵). طراحی فضاها و مبلمان شهری، تهران: سازمان شهرداریهای کشور
سعیدی رضوانی، نوید (۱۳۷۱). «شهرنشینی و شهرسازی در دوره بیست ساله ۱۳۲۰-۱۳۰۰ هجری شمسی (دوران حکومت رضاخان)»، تحقیقات جغرافیایی، شماره ۲۵
خاکساری، علی (۱۳۸۸). محلههای شهری در ایران، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران
منبع: بخشی از مقاله «شهر و مدرنیته در ایران معاصر» به قلم ملیحه درگاهی، برگرفته از سایت انسانشناسی و فرهنگ.
- 19
- 5