حکومت سلوکیان
سلوکیان با حمله ی اسکندر و تسلط او بر هخامنشیان، مدتی پس از فوت اسکندر بر ایران بعنوان جانشینان اسکندر، حکمرانی نمودند. طبیعتا قلمروهای سیاسی اسکندر، پس از مرگش باید تقسیم می شد. ایران در بین این قلمروها، به سلوکوس رسید و او سلسله ای در ایران افتتاح کرد که سلوکیان نام داشت.
در زمان حمله ی اسکندر به ایران، یکی از فرماندهان بسیار فعال اسکندر مقدونی به نام سلوکوس توانسته بود علاوه بر شکست شوش، آن را تسخیر نماید. او توانسته بود در کنار شوشو، نواحی غربی ایران را با تصرف قلمرو عیلام و ماد، زیر سلطه خود قرار دهد. سلوکوس، شهری به نام سلوکیه به عنوان پایتخت خود در نزدیکی بابل ساخت.
سلوکوس از هنرهای معماری یونانیان برای ساخت سکولیه استفاده کرد که سبک هنری هلنی در آن زمان ، از معروف ترین این سبک های معماری به شمار می رفت. مدت حکمرانی آنها بر ایران، ۲۴۸ سال بود که توانسته بودند تمامی قلمرو ایران را تا شصت سال اولیه ی دوران حکومتشان به همان شکل، حفظ کنند اما کم کم تسلط آنها پس از گذشت شصت سال، بر جای جای ایران کم شد و همین امر، موجب کاهش قلمرو دولت سلوکی در ایران شد.
پادشاهان مهم سلوکی
پادشاهان با حکمرانی بر یک سرزمین میتوانند مردم آن سرزمین را به پیروزی و موفقیت برسانند یا آن ها را نابود و بدبخت کنند. هر دو نوع پادشاهان در حکومت سلوکیان وجود داشت که بر سرزمین های گسترده تا مدت نسبتاً طولانی حکومت کردند.
- سلوکوس اول:
سلوکوس اول در میان مردم و اشراف در ابتدای به قدرت رسیدنش، محبوبیت داشت. او با دختر یک نجیب زاده بلخی به منظور محکم کردن جای پایش و برقراری پیوند خونی با مردمان ایران ازدواج کرد. سلوکیان با ویسپوهران پیوندهایی برقرار کردند که تا مدت طولانی ادامه دار بود.
از این رو بیشتر پادشاهان سلوکی، ریشه ای ایرانی از سمت مادری داشته باشند. سلوکوس اول در زمانی که ماد، شوش و بابل را تصرف کرد؛ به سمت هند سفر کرد. در آن زمان ، حکومت هند، مقبولیت زیادی داشت و تصمیم سلوکوس اول این بود که از در صلح و دوستی با او وارد شود.
- آنتیوخوس اول:
آنتیوخوس اول، وقتی که پدرش فوت کرد ، بعنوان جایگزین او به تخت حاکمیت نشست. تصرفات سلوکیان در دوره حکمروایی او با تغییرات بسیاری مواجه بود در حالیکه او سعی داشت که از این موضوع پیشگیری کند. فرونشاندن شورش سوریه از مهمترین موفقیت آنتیوخوس اول بود.
او بخش های بزرگی از سرزمین های برجای مانده از پدرش را در طی ۹ سال از دست داد. فارس، استقلال خود را در این دوره بدستآورد و در بلخ، شورش هایی صورت گرفت. آذربایجان با وجود استقلال خود به پایگاهی برای پرورش فرهنگ ایرانی تبدیل شد و سنت مزدایی را حفظ کرد.
- آنتیوخوس دوم:
آنتیوخوس دوم، ملقب به تئوس از پادشاهان عیاش به شمار می رفت که باعث نابودی سلوکیان شد. او در زمان حکمرانیش توانست پارس ها را عقب براند و سعی در به دست گرفتن قدرت در شهر انطاکیه داشت که از پارت ها شکست خورد.
در زمان آنتیوخوس اول، جنبشی در بلخ شکل گرفت که در دوره حکومت آنتیوخوس دوم به عمل نشست. بلخ در دوره حکومت او از امپراتوری سلوکیان بطور کامل خارج شد.
- آنتیوخوس سوم:
این پادشاه توانست به حکمرانی بر باقی مانده تصرفات سلوکیان در طول مدت ۳۶ سال بپردازد. از او بعنوان حاکمی ظالم و سیاستمدار در طی این زمان ، یاد می شد. ماد ها و پارس ها، اتحادی با بلخ در دوره حکومت او پیدا کردند و شورشی را آغاز کردند که آنتیوخوس سوم، این شورش را فرونشاند.
او در مناطق دیگر مانند سواحل خلیج فارس توانست شورش ها و حرکت هایی انقلابی را خنثی کند و این پیروزی ها، او را مغرور کرد. او با لشکر کشی به سمت مقدونیه، از روم شکست خورد و غرامتی را پرداخت.
- آنتیوخوس چهارم:
آنتیوخوس چهارم، ملقب به اپیفانوس بود. او سعی داشت که علاوه بر کشورگشایی، اقتدار را در زمان حکومتش به سلوکیان برگرداند که به بن بست خورد و در نهایت ، این سلسله نابود شد. پارت ها هم زمان با لشکر کشی او به مصر و شسکتش در این نبرد، قدرت خود را گسترش دادند. همچنین آنتیوخوس، دیگر مقبولیتی نداشت. درواقع در زمان حکومت این پادشاه، بخش بزرگی از تصرفات سلوکیان استقلال یافتند.
فرهنگ و اعتقاد مردم در دوران سلوکیان
خوشبختانه سلوکیان به غیر از تغيير اعتقادات و فرهنگ ایرانیان، هیچ کار دیگری انجام ندادند و از اتفاق فرهنگ مردم ایران برایشان بسیار جالب بود و برای محکم تر کردن جای پایشان از اعتقادات مردم ایران استفاده می کردند.
سلوکیان در آن زمان خدای خود را زئوس نامیدند. البته خیلی از یونانی ها، شاهان یونانی را بعنوان خدا قبول داشتند. البته در زمان آنتیوخوس سوم، پرستش شاهان مرده و زنده اوج گرفت و بتدریج برای پرستش شاهان سلوکی، مراسمی را تشکیل دادند که این مراسم توسط کاهنان در ایالات بزرگ و کوچک سلوکیان برگزار شد و آن ها اعتقاد شدیدی به تقدس این مراسمات داشتند.
جالب است بدانید که دین اکثر مردم ایران در زمان سلوکیان، زرتشت بود ولی شاهان سلوکی به زئوس علاقه داشتند، لذا شاهان سلوکی برای نزدیک شدن به ایرانیان و فرهنگشان، زئوس و اهورا مزدا از زرتشت را یکی دانستند و تصورشان این بود که خدای هر دو قوم، یکی است.
سقوط سلوکیان
با توجه به جنگ پادشاهان سلوکی در برخی از مرزها مانند مصر، سوریه، فلسطین و …، این پارشاهان به تدریج توسط عیلامی ها، مادها و پارت ها شکست خوردند. امپراتوری عظیم سلوکیان به دلایلی ازجمله درگیری های داخلی برای قدرت درون خاندان سلطنتی، پیشروی ارتش روم در آسیای صغیر و به قدرت رسیدن خاندان ارشک( اشکانیان) در سرزمین پارت از بین رفت.
امپراتوری سلوکیان ترکیبی ضعیف شده و تجزیه شده از عناصر قومی ناهمگون بود که دسته ای از نیروهای خارجی و جنگجویان حرفه ای بر آن حکمرانی می کردند. این مردمان به شدت تحقیر شده بودند. حاکمان به باورها، سنت ها و حقوق آن بی توجهی میکردند. تبعیض در جامعه ای وجود داشت که مردم محلی و مهاجران با هم زندگی می کردند. مردم محلی به همین خاطر در بسیاری از مناطق، اعتراض کردند. نگرش ترکیب فرهنگ های شرقی و غربی با چنین تبعیض هایی تحقق نمی یافت.
نخستین تجربه برای یک قدرت غربی، تاریخ سلوکیان در سرزمین پارس بود که به استعمار یک ملّت بزرگ شرقی پرداخت. آن ها به دلیل استفاده از زبان اجبار، وحشیگری و اسلحه، شکست خوردند و دیدگاه هایشان در مورد همزیستی به نتیجه ای نرسید. تاریخ سلوکیان در ایران، بیانگر این مسأله بود که فرهنگ یونانی صرفا در شراب خواری و هوسرانی بهمراه تکبر و غرور، افراط میکرد و چنین حکومتی پس از گذشت مدت کوتاهی منقرض شد.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 19
- 3