نبرد ترموپیل
در منطقه ای ساحلی به نام ترموپیل در سال ۴۸۰ پیش از میلاد مسیح، نبردی رخ داد که به آن نبرد ترموپیل می گویند. ایرانیان که وظیفه ی این لشگرکشی را بر عهده داشتند، در واقع در نبرد ماراتون به پیروزی و چیرگی آتنی ها پاسخ داده بودند. به همین خاطر خشایارشا قصد تصرف تمام یونان را با فراهم کردن نیروی دریایی و زمینی بسیار قدرتمند داشت.
وقایع پیش از آغاز جنگ ترموپیل
وقتی که خشایارشا بر تخت پادشاهی نشست با شورش بابل و مصر روبرو شد. ولی این شورش ها در طول مدت زمان کمی فرو نشانیده شدند و بار دیگر، ارامش در کشور، حاکم شد. خشایارشا پس از چنین وقایعی تمایل نداشت که نقشه های اروپایی پدرش را ادامه دهد ولی بعضی از مشاوران شاه بر وی تأثير گذاشتند. به عنوان مثال عقیده و باور مردونیه( شوهر خواهرش) این بود که آتنیان نباید بی کیفر بمانند و اروپا آمادگی لازم برای بهره برداری از ایرانیان را دارد که به عنوان یک سرزمین زیبا و دلپذیر و پر برکت محسوب میشود.همچنین از نظر او علت سرشکستگی ایران به خاطر شکست ماراتون در زمان شکست سپاه داریوش توسط یونانیان بود.
سرانجام شاه، هیجان زده به پیروانش گفت:راهی را برای سربلندی و افتخار ایران پیدا کرده ام که حتی سرزمین های پهناور بسیار ثروتمند بر قلمرو این دولت افزوده میشود. من علاوه بر خوشنودی خاطر خویش، با این اقدامم قصد گرفتن انتقام شکست ماراتون را دارم. من پلی بر داردانل میبندم و اقدام به لشکرکشی از راه اروپا تا یونان می نمایم و آتن را گوشمالی میدهم به این خاطر که نسبت به پدرم و خودم، گستاخی به خرج داده است. تا گنبد نیلگون باعث گسترش امپراتوری ایران میشوم. من بر سراسر اروپا با کمک شما مسلط میشوم و اروپا را تبدیل به سرزمینی میکنم که هیچگاه در قلمرو ما آفتاب غروب نکند.
از این رو خشایارشا قصد تکمیل برنامه نظامی پدرش را داشت و همچنین میخواست که بر علیه یونانیان، یک ارتش بزرگ زمینی و دریایی تدارک ببیند. بنابر رویدادهای آینده، تلاش بزرگ او تأثير به سزایی بر آینده اروپا و ایران داشت ولی خواسته ی شاه بزرگ، چنین تاثیری نبود.
پیش از حمله، نمایندگانی به فرماندهی خشایارشا به سمت آتن فرستاده شدند و خواستار آب و خاکشان( به نشانه اطاعت) برای گرفتن غرامت بود، که آتنی ها مخالف چنین پیشنهادی بودند و همین امر باعث شد تا جنگ، اوج بگیرد. آتنی ها، نمایندگانی را به دلیل نزدیک بودن حمله ایرانیان، به شهرهای همسایه فرستادند و تقاضای کمک از آن ها کردند.
اقدامات ایرانیان برای نبرد ترموپیل
خشایار به یک پل برای ورود لشکر و سپاهیانش در اروپا نیاز داشت. از این رو چنین فرمانی داد تا بر روی هلسپونت( داردانل)، یک پل بزرگ و عظیم و شناور بسازند. پس از عملی شدن این دستور خشایار شاه برای ساخت پل، ماههای زیادی اختصاص داده شد و مهندسان در این زمینه از تلاش هایشان دست نکشیدند. البته خشایار شاه، پیش از ساخت این پل دستور داده بود تا در جنوب شبه جزیره آتوس، یک کانال حفر شود. سپس ناوگان دیگر به واسطه ی این کانال می توانستند به سرزمین یونان بروند. علاوهبراین خشایار قصد تسهیل سازی راه تجارت با کمک این کانال را داشت.
در سمت دریای سیاه، پل شناوری با ۳۶۰ کشتی احداث شد و در طرف دیگر، ۳۱۴ کشتی ساخته شد ولی به محض اماده سازی آن برای عبور کردن ، پل در اثر طوفانی خراب شد. خشایار شاه وقتی که این خبر را شنید با عصبانیت تمام، سر تمامی مهندسان پل را از تنشان جدا کرد؛ با این که مهندسان هیچ تقصیری در این ماجرا نداشتنداما او معتقد بود که هیچ چیز نمیتواند از عبور لشکر خشایارشاه از این پل جلوگیری کند و سرانجام حرکت بزرگ ترین لشکر ایران، به سمت یونان بود. در نبرد ترموپیل، لشکر ایرانیان آنقدر عظمت داشتند که همه بعد از شنیدن خبر حضورشان در یونان، هراسان شدند.
شروع نبرد و ورود ارتش ایران به اروپا
لشکر خشایار شاه پس از وارد شدن از سمت شمال یونان، تقریباً تمامی حکومت های این منطقه را تسلیم خود کرد؛ چنین موضوعی طبیعی بود بدین دلیل که این قلمروها نمیتوانستند با چنین ارتش عظیمی بجنگند. مناطقی که توانایی مقابله با آنها را داشتند؛ دولت های جنوبی یونان یعنی آتن و اسپارت بودند.
خشایار تصمیم عبور از یک گذرگاه کوهستانی برای رسیدن به مناطق ترموپیل را داشت که چنین مناطقی در بین دریا و خشکی قرار گرفته بود. لشکریان از این طریق میتوانستد دسترسی کاملی به کشتی هایشان داشته باشند ولی لشکر کوچکی از پیاده نظام سنگین اسلحه ی یونانی، به محض رسیدن ایرانیان به این منطقه، راهشان را بست. این کار یونانیان باعث شد که در همان منطقه برای شروع نبرد ترموپیل، جرقه ای زده شود.
نقشه ی ترموپیل از جانب یونان اینگونه بود که یکسری از نیروهای یونانی در شمال یونان( ترموپیل)، ایرانیان را مشغول کنند تا به قصد تخریب کردن سپاه دریایی خشایار، سران یونانی و یک ناوگان دریاییشان به دریا بزنند. چون طبق بررسی آنها ایران، تقریباً بدون سپاه دریایی اش فلج میشود و دیگر توانایی جنگیدن با قدرت پیشینشان را ندارند. بهترین منطقه ای که لشکریان یونانی، کنترل ایرانیان را به دست می گرفتند؛ ترموپیل بود. بدین دلیل که عرض این منطقه خیلی کم بود و سپاهیان قدرتمند ایران برای عرض اندام کردن ، بسیار محدود بودند. نهایتا هفت هزار سرباز یونانی، در مقابل ارتش ایرانیان قرار گرفت تا با سرگرم کردن این ارتش، کل نقشه را به هدف اصلی اش برساند و هدف او معدوم کردن ناوگان دریایی ایران بود.
یونانیان بر خلاف انتظار خشایار در روز اول نبرد، تا پای جانشان مقاومت کردند و در تنگه ی ترموپیل، نبرد را به سود خود تمام کردند؛ چون این تنگه از جسد مردگان ایرانی پر شده بود و قابلیت برپایی جنگ دیگری، در آن جا وجود نداشت. خشایار شاه در همان شب، نقشه ی دیگری کشید و طلای زیادی به یکی از خائنان یونانی داد تا تنگه را از طریق یک راه کوهستانی دیگر، دور بزند و سپاه یونان را از پشت، غافلگیر کند و همین اتفاق هم رخ داد.
خشایار شاه، این نبرد را تا آتن ادامه داد ولی به محض ورودش به آتن متوجه شد که شهر آتن توسط آتنیان تخلیه شده و آن ها به جزیره سالامیس و جاهای نزدیک دیگر پناه برده اند. فقط سالمندان اندکی بهمراه گروهی از مرتجعان خرافاتی در آکروپلیس پناه گرفته بودند که این مکان ، واقع بر تپه مرکزی شهر بود و دستور خشایارشا این بود که آن ها را از این شهر دور کنند. آن ها با دیدن نزدیک شدن ایرانیان ترسیدند و خودشان را به پائین انداخته و کشتند ولی بعضی دیگر از آن ها به درون معبد پناه بردند و ایرانیان به تلافی آتش زدن سارد، پس از وارد شدن به این شهر، آکروپلیس را آتش زدند. اکنون که آتن، تحت تسلط خشایارشا بود، به یک پیک سوار دستور داد تا به شوش برود و بگوید که خشایار در جنگ، پیروز شده است. حکومت آن جا پس از نبرد ترموپیل و جنگ یونان، تحت کنترل مردونیه قرار گرفت و وظیفه اش این بود که تا حدممکن به سمت جنوب یونان حرکت کند تا از این طریق به تصرف کل این سرزمین بپردازد.
یونانیان نجات یافته از نبرد ترموپیل
طبق گفته ی هرودوت در نبرد ترموپیل، فقط آریستودم نامی در بین سیصد نفر اسپارتی، زنده ماند و طبق روایتی او در عقب ماند و کشته نشد. به روایت دیگر او توسط لئونیداس به دست قاصدی به اسپارت فرستاده شد و او در زمان برگشت میخواست که در جنگ شرکت نکند. به هرحال ، اسپارتی ها بعد از برگشت او به اسپارت، از او به عنوان یک بی شرف و بی حمیت یاد کردند. بدین دلیل ، صفت بی شرف را برای او انتخاب کردند که کسی به او پناهگاهی نمی داد و با او حرف نمی زد. همچنین علت انتخاب لقب بی حمیت برای او این بود که از او به عنوان آریستودم ترسو یاد می کردند. چنین بود احوال او تا آنکه در جنگ« پلاته» این لکه را از نام خود شست. در بین سیصد نفر اسپارتی، شخص دیگری به نام پان تی تس در این نبرد زنده ماند که او را نیز به قاصدی به تسالی فرستادند. او پس از برگشتش به اسپارت به عنوان یک بی شرف شناخته شد و همین امر باعث شد تا خودکشی کند.
تا زمان دفع حملات پارسی ها توسط یونانی ها، سپاهیان تب با لئونیداس همراه بودند ولی وقتی که پارسی ها در این جنگ پیروز شدند؛ یونانی ها از آنها جدا شده و به تپه رفتند. سپس با دراز کردن دست هایشان به طرف پارسی ها گفتند که ما ناچارا جنگیدیم و بهترین دلیل ما این است که ما در میان یونانی ها به عنوان اول مردمی بودیم که آب و خاک دادیم. تسالی های سپاه خشایارشاه، تصدیق کردند و به این ترتیب آنها نجات یافتند؛ ولی طبق گفته ی هرودوت، کسانی کشته میشدند که به سپاه ایران نزدیک می شدند و به اکثر آنها داغ شاهی میزدند و نخستین نفری که داغ برداشت؛ رئیس آنها به نام لئون تیاد بود.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 16
- 6