سیدضیاء عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و رئیسالوزرای بعدی است. او کسی است که رضاخان میرپنج را از بریگاد قزاق انتخاب کرد و بهعنوان بازوی نظامی کودتا برگزید. پس از پیروزی کودتا به فرمان احمدشاه قاجار رئیسالوزرا شد و کابینه سیاه را تشکیل داد. علت اطلاق صفت سیاه به کابینهاش این بود که او نخستوزیری خود را با دستگیری و زندانی کردن بسیاری از چهرههای سیاسی آن دوران آغاز کرد؛ اما پس از صد روز به فرمان احمدشاه برکنار و توسط رضاخان به خارج از کشور فرستاده شد و همین مساله راه را برای قدرت گرفتن رضاخان باز کرد.
سیدضیاء پس از مدتی زندگی در اروپا به دعوت حاجالامین الحسینی مفتی اعظم فلسطین به این کشور رفت و در آنجا به کشاورزی پرداخت. به روایتی علت دعوت مفتی فلسطین از سیدضیاء کمک گرفتن از سیدضیاء برای جلوگیری از مهاجرت روزافزون یهودیان به فلسطین توسط آژانس یهود بود. وی در سال ۱۳۲۲، یعنی پس از سرنگونی رضاخان به ایران بازگشت. مدتی یک حزب سیاسی تشکیل داد و به نمایندگی مجلس رسید و درحالیکه سودای نخستوزیری درسر داشت، هیچگاه از طرف محمدرضا پهلوی برای این امر جدی گرفته نشد. در نهایت بهکار کشاورزی صنعتی پرداخت و در دشت قزوین و همچنین منطقه سعادتآباد تهران مزارع مهمی را پدید آورد. در نهایت نیز در سال ۱۳۴۸ درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم بهخاک سپرده شد. حکومت پهلوی بعدها در محل خانه سیدضیاء زندان اوین را ساخت.
سیدضیاء در سالهای اول بیداری ایرانیان و در سایه فضای باز سیاسی به وجود آمده پس از فرمان مشروطیت در سن ۱۷ سالگی ابتدا نشریهای به نام «اسلام» و کمی بعد نشریه دیگری به نام «ندای اسلام» را در شیراز منتشر میکرد و در مقالات این نشریه به حمایت از جنبش مشروطه پرداخت. این نشریه که اولین شماره آن دوماه پس از مرگ مظفرالدینشاه و در آغاز سلطنت محمدعلیشاه، در ۱۵ اسفند ۱۲۸۵۵ منتشر شد، نقطه آغازی بر زندگی سیاسی سیدضیاء است، اما پس از مدتی نشریه توقیف شد و عدهای نیز به دفتر آن حمله کردند. پس از آن سید به تهران آمد و با شدت بیشتری به طرفداری از مشروطه پرداخت.
سیدضیاء که مدتی را نیز در لباس روحانیت بود، در هجرت بزرگ علما و روحانیون و تجار به قم در مرداد ۱۲۸۵ به همراه آنان بود. او در مهر ۱۲۸۸ کمی پس از فتح تهران نخستین شماره روزنامه «شرق» را در ۴ صفحه و به دو زبان فرانسه و فارسی باهمکاری شخصیتهایی مانند علیاکبر داور و حسین کحال منتشر کرد. این روزنامه برخلاف نشریه «ندای اسلام» لحن بیطرفانهای داشت و حامی جدی مشروطهخواهان نبود. این نشریه در ۱۵ مهر ۱۲۸۹ پس از انتشار ۶۴ شماره و بهدلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. سید بلافاصله نشریه «برق» را جایگزین کرد، اما این روزنامه نیز پس از مدتی به دلایلی مشابه روزنامه شرق توقیف شد و عدلیه سیدضیاء را بهدلیل توهین به مجلس به پنج سال زندان محکوم کرد، اما با دخالت برخی از مشروطهخواهان سید از زندان آزاد و از کشور خارج شد. با این سابقه روزنامهنگاری اما سیدضیاء پس از پیروزی کودتا همه روزنامههای آن وقت را توقیف و از انتشار آنها جلوگیری کرد.
در عموم پژوهشهای صورت گرفته درباره تاریخ معاصر، روایتهای تقریبا یکدستی از سیدضیاء ارائه شده است. در منابع او را عامل انگلستان دانسته و کودتای او را یک کودتای انگلیسی خواندهاند. کودتایی که بنا بود رضاخان میرپنج را به پادشاهی ایران برساند. اما صدرالدین الهی روزنامهنگار پیشکسوت در ابتدای دهه ۴۰ توانست گفتوگوهای متفاوتی را با سیدضیاءءالدین طباطبایی انجام دهد، گفتوگوهایی که به حوزه تاریخ شفاهی نزدیک شدند. هرچند این گفتوگوها در زمان خود برای انتشار سانسور شدند، اما رابطه الهی و خانوادهاش با سیدضیاء در سالهای آخر عمر را بیشتر کرده و این خانواده توانستند خاطرات مهمی از این چهره مرموز سیاسی را ضبط کنند.
الهی بعدها آن گفتوگوها را به همراه خاطرات و مسائل پیشتر ناگفته درباره سیدضیاء در کتابی به نام «سیدضیاء عامل کودتا؛ گفتهها و ناگفتههای تاریخ معاصر ایران از زبان سیدضیاءءالدین طباطبایی» منتشر کرد. این کتاب بسیار خواندنیاست و نکات و ناگفتههای بسیار مهمی را درباره سیدضیاء و حواشی پیرامون این اسم مهم در تاریخ معاصر ایران افشا میکند. کتاب ابتدا در سال ۹۳ توسط نشر فردوس و در ادامه در سال ۹۴ توسط نشر ثالث منتشر شد. این کتاب بهعنوان یک اثر در حوزه تاریخ شفاهی آخر قاجاریه و ابتدای پهلوی بسیار مهم است. روایت خود سیدضیاء از کودتا، تفاوت عمدهای با دیگر روایتها دارد و توصیف دقیق او از رضاخان میرپنج بهعنوان فرمانده بریگاد قزاق جالب توجه است. به روایت سیدضیاء، رضاخان ابتدا قصد همراهی با کودتا را نداشت، چراکه بسیار میترسید که نکندشاه مواجب و درجههای عقبافتاده نظامیان قزاق را ندهد.
همچنین رضاخان از دور خوردن خود توسط سیدضیاء نیز وحشت داشت. نکته جالب دیگر در اینجاست که تمام فکرها و برنامههایی که سیدضیاء در دست اقدام داشت، رضاخان بعدها در زمان پادشاهی خود همان برنامهها را به نام خودش پیاده کرد. «سیدضیاء عامل کودتا» چهار بخش کلی دارد. فصل نخست با عنوان «مصاحبههای من با سیدضیاء و خاطراتی از او» شامل چهار گفتوگوی الهی با سیدضیاء است. در مصاحبه اول روایت خود سیدضیاء از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹۹ و همچنین نقش انگلیسیها، جایگاه رضاخان در این کودتا، ناگفتههایی پس از پیروزی کودتا و... آورده شده است.
مصاحبه دوم «بوی تند نفت» نام دارد و نظر سیدضیاء را درباره نفت مطرح میکند. مصاحبه سوم درباره کشاورزی و دامداری سیدضیاء پس از ورود دوباره به کشور است و در نهایت مصاحبه چهارم که فایل صوتی نیز از آن تهیه شده بود، درباره زندگی سیدضیاء در دوران کودکی، فعالیتهایش در دوران مشروطه، حضورش در قفقاز به نمایندگی از طرف وثوقالدوله، دیدن انقلابروسیه، ناگفتههایی درباره کودتای ۱۲۹۹۹، نظر سید درباره وضعیت ایران در دوران قاجار و... است. بخش دیگری از این فصل با عنوان «گفتهها و ناگفتههایی از سیدضیاءء» به روایت مطالب خصوصی سیدضیاء اختصاص دارد که هنگام مصاحبهها اصرار داشت منتشر نشوند.
سیدضیاء و کشاورزی
سیدضیاء پس از ورود دوباره به ایران به کشاورزی در سطح گستردهای دست زد. بسیاری از زمینهای بایر در قزوین را آباد کرد. علاقه خاصی به تولید صنعتی کشاورزی و دامداری داشت. یونجه یکی از عمده محصولات مجتمعهای کشاورزی سیدضیاء بود و در میهمانیهای خود از میهمانان با کوکوی یونجه به همراه نوشیدنی آبیونجه پذیرایی میکرد.مصاحبه سوم الهی با سیدضیاء درباره کشاورزی و دامداری اوست. الهی اشاره میکند که در آن سالها سیدضیاء بسیار از قرآن میگفت و تئوریهای کشاورزی خود را به قرآن مستند میکرد. عجیب آنکه در دامداری سیدضیاء بیشتر خرگوش پرورش میداد و خود به غذای تهچین خرگوش علاقه داشت در صورتی که خوردن گوشت خرگوش از نظر شیعیان حرام است.
* عنعنه در اصل به معنای سلسله راویان حدیث است ولی بعدها در معنای«آداب و سنت» به کار رفت.
- 16
- 1