آرایه اسلوب معادله
آرایه اسلوب معادله یا تمثیل به آرایه ای میگویند که گوینده یا شاعر، مطلب ذهنش را در یک مصراع بیان می کند و سخن خود را به کمک یک معادل سازی در مصراع دوم، برای خواننده و مخاطبش روشن و محسوس می کند تا مخاطب، درک بهتری از آن داشته باشد؛ یعنی برای عینیت بخشیدن به مطلب خود و روشنتر کردن آن برای خواننده، یک مصراع را بعنوان معادل برای مصراع اول می آورد و به گونه ای تفسیرش می کند تا بهتر درک شود.
شاعر در این روش، از هنر خود بگونه ای استفاده می کند که درصورت تعویض جای دو مصراع با یکدیگر، خللی در سخن بوجود نیاید. در بیشتر مواقع برای درک بهتر این معادله می توان عبارت« همانطور که» را در میان دو مصراع موردنظر ، قرار داد. در واقع گونه ای تشبیه پنهان در آرایه اسلوب معادله، در بین دو مصراع وجود دارد.
به عبارت دیگر، شاعر به بیان نکته و مطلبی در یک مصراع می پردازد و در مصراع دیگر، مثالی را به منظور روشن تر شدن مطلب و تائید آن، ذکر میکند. زیبایی آفرینی اسلوب معادله بر پایۀ شباهت می باشد.
معنای واژه ی اسلوب معادله
معنی کلمه ی اسلوب، روش میباشد و معنی کلمه ی معادله، برابری است و این دو کلمه بر روی هم بیانگر« روش برابری» است.
گاهی اوقات شاعر با بیان اسلوب معادله در دو بیت، سخن خود را در یک بیت شرح می دهد و بیت بعد را بعنوان معادلش استفاده میکند. اسلوب معادله به آرایه ای میگویند که دو مصراع از لحاظ نحوی دارای استقلال کاملی باشند و از هم جدا شوند و هیچ حرف ربط و یا حرف شرط و یا چیزی که موجب ارتباط آن دو مصراع از نظر معنا میشود، نداشته باشد.
تاریخچه استفاده از تمثیل و اسلوب معادله در اشعار
آرایه تمثیل و اسلوب معادله در ابتدا در اشعار سعدی و شمس قیس رازی به کار رفت. البته رگه هایی از تمثیل و اسلوب معادله در اشعار سنایی وجود دارد. هدف این شاعران از سرودن اشعاری با شیوه تمثیلی این است که تفحّص و پژوهش هایی در علوم بلاغی عربی و مبحث تشبیه ضمنی داشته اند و این سبک شاعری که تحت عنوان« مثل و مدعا مثل» در نزد بزرگان ادب آن دوران شناخته میشود را در ادبیات فارسی پایه ریزی می کنند. سعدی برای اثبات حرف و شعر خود با تکیه بر ذهن پویا و استدلال گرش از این روش بهره می گرفت و این شیوه سرایش شعر در ادب فارسی را با شیفتگی خاصی رواج می داد و زبان منطقی و برهان آور او، اشعارش را مجاب به مثل و مدعا مثل شدن می کند و هر مصرع به دنبال دلیل و نشانی برای دیگر مصرع بیت می رود.
روش اسلوب معادله و رویکرد سعدی در شعر از نظر شفیعی کدکنی در کتاب« شاعر آیینه ها»، برگرفته از شاعر و ادیب نامدار عرب قرن چهارم هجری قمری به نام متنبی می باشد. البته سنایی در این میان، نسبت به دو ادیب دیگر، آشنایی کمتر با متنبی داشته ولی به هرحال ، تمثیل در ابیات و غزلیات در زبان و شعر عرب از خاستگاهی کهن تر برخوردار بوده است.
اشارات و نمونه هایی از آرایه تمثیل را میتوانید در اشعار خیـــّام، مولانا، رودکی و خاقانی ببینید ولی اکثر مواقع نمی توان خیلی از آنها را در زمره اسلوب معادله آورد.
اسلوب معادله و سبک هندی
استفاده از آرایه تمثیل و اسلوب معادله در شعر فارسی از سده دهم به بعد و به خصوص در عصر صفویان، با شاعرانی پیرو سبک هندی یا سبک اصفهانی، رواج پیدا کرد. در هر صفحه از آثار و دیوان اشعار شاعران میتوان فهمید که آرایه اسلوب معادله، نماینده تمام عیار است. این شاعران نظیر عبدالقادر بیدل دهلوی، صائب تبریزی، زیب النسا، حزین لاهیجی و کلیم کاشانی هستند.
تفاوت حُسن تعلیل با اسلوب معادله
هدف استفاده از حسن تعلیل برای یک« موضوع»، آوردن« علّت تخیّلی» میباشد درحالیکه هدف استفاده از اسلوب معادله برای یک« موضوع»، آوردن« مثال عینی» است.
شرایط و راه های تشخیص اسلوب معادله
>> بدون عوض شدن معنای بیت یا نامفهوم شدن آن میتوان دو مصراع را با هم جابه جا کرد.( این شرط لازم است امّا کافی نیست)
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود پستۀ بی مغز چون لب واکند، رسوا شود
جابجایی مصراع ها ← پستۀ بی مغز چون لب واکند، رسوا شود/ بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
>> ارتباط هر دو مصراع بر پایه شباهت است یعنی می توانیم در میان دو مصراع، از واژه ی« همانطور که» یا« همان گونه که» استفاده کنیم.
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را « همانطور که» دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را
با ورود عشق به وجود انسان، عقل و هوش از بین میرود؛ همانطور که دزد دانا و عاقل در زمان ورودش به یک خانه، ابتدا چراغ آن خانه را خاموش می کند.
>> از نظر دستوری و محتوایی، هر دو مصراع، مستقل و جداگانه هستند به طوریکه در ظاهر، هیچ ربطی به هم ندارند.
آدمی پیر چو شد، حرص جوان می گردد/ خواب در وقت سحرگاه گران می گردد
>> دو مصراع بیت با هیچ حرف ربط یا شرطی به هم مرتبط نمیشوند. حروف ربط وابسته ساز( که، چون، زیرا، تا و …) در آخر مصرع اول یا ابتدای مصراع دوم نباید به معنای« زیرا» باشد.
دل چو شد غافل زحق، فرمانپذیر تن بود/ می برد هرجا که خواهد اسب، خواب آلوده را
اگر در بین دو مصراع، کلماتی نظیر« که»،« چو» و … بیاید ولی حرف ربط نباشد و قابلیت جابجایی آن با« همانطور که» وجود داشته باشد؛ آن بیت میتواند اسلوب معادله باشد.
>> رابطۀ شباهت در میان برخی از واژه های مصراع اول با برخی از کلمه های مصراع دوم وجود دارد و این واژه ها معادل یکدیگرند( میتوانید کلماتی از مصراع اول را به واژه هایی از مصراع دوم تشبیه کنید و برایشان معادلی بیابید)
به استقبال جانان عاشق دیوانه مـی آید/ به هر جا شمع روشن می شود پروانه می آید.
با توجه به شعر بالا معادل« جانان»، در مصراع دوم« شمع» آمده و معادل« عاشق»،« پروانه» میباشد.
گردآوری: بخش فرهنگ و اتدیشه سرپوش
- 16
- 6