نمایشگاه گزیده آثار سه هنرمند تثبیت شده خوشنویسی یعنی غلامحسین امیرخانی، علی شیرازی و مجتبی ملکزاده که چندی پیش در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد قرار است در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران نیز به نمایش گذاشته شود و علاقهمندان به حوزه خوشنویسی و این هنرمندان از نزدیک این آثار را ببینند. حوزه خوشنویسی با آنکه یکی از حوزههای قابل فخر ایرانیها در سراسر دنیا محسوب میشود اما در کشور ما به حوزهای مهجور بدل شده که بیشتر علاقهها به سمت زیبایی این هنر سوق پیدا میکند تا آنکه در حوزه نقد و نظر علمی به آن نگاهی ریزبینانه و دقیق صورت پذیرد.
اگر با تعاریف نو در هنر آشنا باشیم همین که گروه کثیری از مردم پدیدهای را هنر بدانند و از حوزه سرگرمی صرف خارجش کنند هنر است... و ضرورت ندارد ما پدیدههای خود را با تطبیق با گفتمانهای غالب واجد ارزش بدانیم، هر چند برخی ویژگیهای هنر خوشنویسی که در ساختار سنتی شکل گرفت با برخی مفاهیم مدرن همخوانی دارد، از جمله بیان و خلاقیت و حتی انتزاع... اما برای فهم خوشنویسی باید به ارزشهای خوشنویسی تکیه کرد. زیرا در نسبت با تعریف هنر دارای ارزشهای خود بسنده است. جامعه ما در فهم برخی ارزشهای خود ناتوان شده است.
این بدفهمی در حوزه موسیقی هم آسیب جدی وارد کرد تا حدی که حسی قوی میگوید ناخودآگاه جمعی ما مدتی است آرزوی شنیدن یک آواز تمام عیار موسیقی سنتی را دارد، اما از آن محروم است. این پدیدهها (خوشنویسی کلاسیک، موسیقی سنتی ایرانی و...) را که بهنوعی نشان انسجام فرم و اندیشه و درک زیبایی شناختی قومی را تداعی میکند، صرفاً چون با فلان تعریف سازگار نیست نباید فاقد ارزش دانست، بلکه باید بازتعریف کرد. چالش دیگر از نوع برخورد نظام آموزشی با حضور خوشنویسی در این نظام بوجود آمد. بدیهی است نظام آموزشی با کاربردیترین وجه خوشنویسی ارتباط داشت، اما بدترین شکل ارتباط را انتخاب کرد.
انتخاب شکل تحریری نستعلیق برای آشنایی دانشآموز با خط خوب و خوشنویسی آنهم بعد از سه سال تلاش در تعلیم الفبا با خطی مبتنی بر حرکت عمودی و افقی، واقعاً تعجب برانگیز است. خط تحریری نستعلیق برای دانشآموزی که نوشتن با سرعت از ضروریترین فنون است برای او چه کاربردی میتواند داشته باشد؟ فرم نستعلیق با تکیه بر رعایت ضعف و قوت و هندسه دقیق است که زیبایی خود را نمایان میکند، بر همین پایه بعد از پیدایش نستعلیق فرم تحریر به سمتی گرایش پیدا کرد که از این محدودیت رها شود، در خطوط تحریری پیش از نستعلیق هم همین مبنا حاکم است. این امر در ذهنیت دانشآموز بین خوشنویسی و خط کاربردی فاصله انداخته و خوشنویسی را به امری غیرکاربردی و تجملی تقلیل داده است.
غفلت از محتوا
کثرتگرایی در هر پدیدهای ارزشهای واقعی و ذاتی آن را تحتالشعاع قرار داده و پدیده را به امر عرفی فاقد معنی تبدیل میکند. احیای خوشنویسی در دهه ۶۰ ضرورت داشت، اما باید به کلیت تاریخ این هنر رجوع میشد. تکیه بر خط نستعلیق، آنهم با نفی دورههای مهم آن و غفلت از تبیین مبانی زیبایی شناختی خوشنویسی، باعث شد پرسشهای بیپاسخ در پیرامون این هنر در اذهان ایجاد شود. خوشنویسی امروز ایران در نسبت با فضای هنری، در گوشهای دنج فارغ از تحولات عمده هنر است. از گفتمان دهه ۶۰ و ۷۰ گذر کرده است و با رویآوری به رویکردی باستانگرا به دنبال بهره گیری از نقاط اوج خوشنویسی است و البته همچنان غافل از شناخت مبانی زیبایی شناختی که احتمالاً لطمهای جدیتر را در سالهای آینده بر پیکر این هنر وارد خواهد کرد.
و اما نمایشگاه آثار سه هنرمند تثبیت شده خوشنویسی (علی شیرازی، غلامحسین امیرخانی و مجتبی ملک زاده) از چند منظر اهمیت دارد. ابتدا اینکه در این نمایشگاه دو رویکرد به خوشنویسی را شاهد هستیم. آثار غلامحسین امیرخانی هنرمندی از نسل پیش از انقلاب که در انتقال سنت خوشنویسی نسل پس از عمادالکتاب به دوران معاصر در کنار هنرمندانی همچون عباس اخوین، عبدالله فرادی و... نقش اساسی داشت و در همین سنت دست به تجربیات نوینی در خوشنویسی کلاسیک زد. او در شیوه خود صاحب شأن و ساختاری ویژه شد.
در خط نستعلیق معاصر شاید بشود دو هنرمند را صاحب چنین موقعیتی معرفی کرد که شاکله خط آنها ساختاری منسجم و هماهنگ را بوجود آورده است. تناسبات و هندسه خط غلامحسین امیرخانی امکان خط نستعلیق را در نوشتن قلمهای جلی بیشتر فراهم میکند. آثار ایشان در این نمایشگاه نشان از حضور پرقدرت در چند دهه است. از جمله ویژگیهای آثار غلامحسین امیرخانی تجربه قصارنویسی یا قطعهنویسی نو بر مبنای تجربیات کتیبهنویسان و مهرنویسان دوره قاجار است که حرکت نویی بود در خوشنویسی معاصر ایران. این حرکت در ارائه قطعات خوشنویسی در اندازههای بزرگتر در پویایی اقتصاد خوشنویسی از عوامل مؤثر بود.
داستان نسلها
دو هنرمند دیگر از نسل اول خوشنویسان پس از انقلاب که هر دو در این نمایشگاه گرایشی به خوشنویسی اواخر دوره قاجار دارند. آثار این دو هنرمند از این جهت اهمیت دارد که این رویکرد را نوعی تفنن ندانسته و به تعبیری برای رهایی از بنبست خوشنویسی معاصر و ارتقای کیفیت به دورهای در گذشته رجوع کردهاند، البته این ارجاع با درک مقتضیات زمانه همراه است. یکی از خوشنویسان توانایی که آثارش در این نمایشگاه به نمایش درآمده است علی شیرازی است. او که از پرورشیافتگان محضر استاد غلامحسین امیرخانی است از تواناترین خوشنویسان قلم جلی نستعلیق است.
او در این نمایشگاه آثاری با تکیه بر قوت قلم و سعی در درک نسبتهای نو اما با تکیه بر جلی نویسی نیمه دوم قاجار ارائه میدهد. در ارتباط با جلی نویسی نستعلیق باید توجه داشت که قلم جلی با ذات نستعلیق نیز همگام نیست، بنابراین برای رسیدن به نهایت تناسب در اجزای خط و همچنین نسبت آن با صفحه باید نسبتهای جدیدی برای قلم جلی تعریف کرد که در نهایت منجر به فدای ملاحت خط میشود. این ضرورت در کتیبهنویسی و جلی نویسی دوره قاجار مشهود است، جلی نویسی علی شیرازی اما سعی در جمع قوت و ملاحت دارد.
نکته دیگر اینکه قلم جلی در اجرا تکلف میآورد و فراغت از تکلف احتیاج به تسلط بر فرم و اجرا دارد که در آثار ایشان هویداست و تلاش ایشان در جمع این دو ویژگی زیباییشناختی خوشنویسی در دوره معاصر تجربهای موفق است، اما نباید سیر تکاملی جلی نویسی امثال میرزا غلامرضا را در این آثار جستوجو کرد. در چند اثر به نمایش درآمده در این نمایشگاه که محصول سال ۹۷ استاد شیرازی است تکیه بر قدرت و ایجاد نوعی تکلف کمی از طراوت آثار کاسته است. منظور از طراوت حضور نوعی نرمی در ساختار منحنی است و حلاوت هم از مؤانست با روح خبر میدهد.
نوعی کشش که با وجد همراه است و دعوت مضاعف میکند به دیدن، دیدن آثاری همچون چلیپای چهل سال پیش... از استاد امیرخانی و کتابت منت خدای را... به قلم استاد ملکزاده و برخی آثار استاد شیرازی در همین نمایشگاه. جدای از نکته اخیر که نفی توانایی شیرازی نیست، بلکه تعمد در حضور قدرت در اجرا است، آثار استاد شیرازی تجربهای کم نظیر در خوشنویسی معاصر است و اما خوشنویس دیگر مجتبی ملکزاده است که در محضر تاریخ خوشنویسی تلمذ کرده است. آثار او با الهام از تاریخ خط شکسته و بیشتر به شکسته اواخر قاجار سعی در احیای هویت واقعی این خط از نقطه نظر کاربرد و هویت فرمی دارد و در این راستا موفق عمل میکند هر چند اگر به شور و قدرت بدیههنویسی خود مجال بیشتری میداد، امکان تجربه نابتری را برای مخاطب خط شکسته فراهم میکرد. این ویژگی خط ملکزاده البته انعکاس شخصیت اوست.
او در احیای بخشی از ارزشهای مغفول مانده خط شکسته مانند ایجاد فضای هارمونیک با تکیه بر قوت و رعایت اصول و پرهیز از حرکتهای غیرضروری در دوره معاصر بسیار مؤثر بوده است. تلاشهای ایشان در جهت آموزش خط شکسته در سالهای اخیر تعریف نویی از سطر در خط شکسته ارائه داد. خط از سطر آغاز و به سطر هم خاتمه مییابد، زیرا در قالبهای کلاسیک خوشنویسی سطر مبنا است. امر توجه به سطر در دهه اخیر توسط ایشان تأثیر آشکاری در شیوه تعلیم خط شکسته داشته است و اما نکته کمتر توجه شده در آثار اخیر مجتبی ملکزاده احیای سنت مرقع نویسی است. مرقع از جمع آثار گوناگون در فرهنگ ما آغاز شد و در نهایت به قالبی رسید که آثار با محتوای گوناگون و حتی مضمون واحد و به قلم یک هنرمند نیز مرقع قلمداد شد.
«مرقع نینامه و مرقع خجسته» به نظر میرسد از جمله آثار نفیس خوشنویسی این دوره مرقعات مجتبی ملکزاده است که با ساختاری باشکوه و ترکیبات بدیع که به تناسب محتوای متن بوجود آمده است نوع دیگری از ارائه سنتی اثر خوشنویسی را به جامعه عرضه میکند. نکته دیگر در آثار این خوشنویس توانا پرهیز از وسوسه ارائه خط شکسته با قلم جلی است، زیرا قلم جلی با فلسفه وجودی خط شکسته در تضاد است.
در هر حال نمایش این آثار فرصت مغتنمی است برای علاقهمندان خوشنویسی که با تجربه سه نفر از هنرمندان شاخص این دوره در فرم و ترکیب شریک شده و از مشاهده نمونههای فاخر خوشنویسی معاصر لذت ببرند. در پایان شایسته است متذکر شوم که این نمایشگاه جایگاه و قابلیت نقدی جدیتر با رویکردی تخصصی را دارد و از نمونههای موفق برگزاری نمایشگاه خوشنویسی در سالهای اخیر است اما انجام این مهم در حوصله یک نشریه غیرتخصصی نمیگنجد.
علیرضا هاشمی نژاد
- 9
- 4