ما یک معضل تاریخی داریم که بارها درباره آن صحبت شده است. اگر بخواهم این معضل را در فشردهترین شکل آن بیان کنم باید بگویم در واقع حکومتی بودن، شاخص، عامل و محصول توسعهنیافتگی مطبوعات در ایران است. مادام که حکومت دست بالا را در مقدرات رسانههای ایران به طور عام و مطبوعات به طور اخص داشته باشد، ما همچنان درگیر مصیبتهای توسعهنیافتگی رسانهای باقی خواهیم ماند. همین معضل است که باعث شده نه تنها شمارگان مطبوعات ما کم باشد، بلکه رادیو و تلویزیونمان هم قافیه را به رادیو و تلویزیونهای ماهوارهای به طرز دردناکی ببازد. الان مردم ما بیشتر شبکههای ماهوارهای را تماشا میکنند یا تلویزیون خودمان را؟
پس موضوع فقط مطبوعات نیست، اما نکته عجیب این است که مسئولان کشور از تجربه شکست خورده رسانههای حکومتی درس نمیگیرند و به جای اصلاح رفتار خود کماکان به دیگران ناسزا میگویند حمید ضیایی پرور: وقتی رسانهها بیش از حد تحت کنترل باشند مردم نیز به آنها اعتماد نمیکنند و این احساس که خبرها سانسور میشود باعث سلب اعتماد مردم از رسانههای مکتوب شده است. در سالهای اخیر گسترش شبکههای اجتماعی و اینکه ممیزی و کنترل در آنها کمتر است باعث شده ناخودآگاه خبررسانی از مطبوعات رخت بربندد. امروزه هیچ کسی روزنامه را به خاطر درج خبر نمیخرد بلکه روزنامهها به سمت گزارشهای تحلیلی و تحقیقی و تفسیر روآوردهاند و کار خبر به حوزه رسانههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی واگذار شده است محمد حیدری: متأسفانه ما یکسری خطوط قرمز و نامریی داریم که دست روزنامهها را در تحلیل محتوا میبندند. همچنین تعداد زیاد روزنامهها باعث شده که نیروی حرفهای کم داشته باشیم.
وقتی نیروی حرفهای کم باشد محتوای مطالب هم حرفهای نخواهد بود. دیگر اینکه هزینههای بالای تولید روزنامهها باعث میشود که از هزینه استخدام و حقوق خبرنگاران که نخستین هزینه تولید یک نشریه است کسر شود. اما موضوع دیگر این است که اگر روزنامهای تولید شد کجا باید فروخته شود این سؤالی است که دولت باید پاسخ دهد. آیا روزنامهها باید در دکهای که محل نمایش سیگار و تخمه است به فروش برسد؟ آیا خطوط توزیع روزنامهها به شهرستانها قیمت مناسبی دارد؟ آیا یک مدیر مسئول میتواند روزنامه ۵۰۰یا هزار تومانی را به شهرستانهای دور دست بفرستد؟ قطع به یقین پاسخ به این سؤالها چند قطره عرق خجالت روی گونههای برخی از مسئولان و شهرداری خواهد نشاند
صدای شکستن استخوان مطبوعات از هماکنون به گوش میرسد. هرچند با ظهور شبکههای اجتماعی مطبوعات در همه کشورهای جهان با وضعیت خوبی مواجه نیستند اما در ایران با وضعیت بسیار بدتری مواجه هستیم. شمارگان کل مطبوعات در ایران کمتر از ۱۲ درصد شمارگان پر خوانندهترین روزنامه ژاپنی است. ۴ سال پیش متوسط شمارگان مطبوعات ایران ۴۵ برابر کمتر از متوسط شمارگان مطبوعات ژاپنی بود که البته اوضاع امروز از آمار ۴ سال پیش حتماً بدتر شده است. شاید اگر آمار استفاده ایرانیان از شبکههای اجتماعی را با سایر کشورهای دنیا مقایسه کنیم به این نتیجه برسیم که ایرانیان بیش از بسیاری دیگر از مردم دنیا برای خداحافظی با عصر رسانههای چاپی و ورود تمام و کمال به جهان مجازی عجله دارند. اما تناقض طنزآمیز زمانی است که میبینیم کشوری چون کره که مردم آن از پر سرعتترین اینترنت در جهان برخوردارند و دسترسی به شبکههای اجتماعی برای مردم این کشور سهولت بسیار بیشتری از ایران دارد، شمارگان روزنامههایشان ۱۳ برابر بیش از ایران است.
دکتر حمید ضیایی پرور- استاد ارتباطات- درباره علل کاهش شمارگان مطبوعات در ایران میگوید: قبل از اینکه شبکههای اجتماعی و اینترنت هم به وجود بیاید شمارگان مطبوعات ایران نسبت به متوسط جهانی و کشورهای پیشرفته در رتبه بسیار پایینی قرار داشت. در واقع ما هیچ وقت به استاندارد جهانی نزدیک هم نشدیم. بر اساس آمارهای منتشره وزارت ارشاد در حال حاضر شمارگان مطبوعات در ایران کمتر از ۹۰۰ هزار نسخه است. حتی بعضی نقلقولهای غیر رسمی حکایت از این دارد که شمارگان روزانه کل مطبوعات کشور کمتر از ۵۰۰ هزار نسخه است. این نشان میدهد افت شمارگان مطبوعات در ایران خیلی جدی است. به گفته این استاد روزنامه نگاری، بخشی از این موضوع به سابقه تاریخی این ماجرا برمیگردد که ایرانیها چندان ملت روزنامه خوانی نبودهاند و بخشی نیز به کنترلهای بیش از حدی که بر رسانههای مکتوب اعمال میشود برمیگردد.
دکتر ضیایی پرور درباره راهبردهای اساسی برای کمک به ترویج فرهنگ مطالعه روزنامه میگوید: بخش عمده آن به دانش و فرهنگ عمومی مردم برمیگردد. روزنامه خواندن را نمیتوان با دستور و سیاست و ارزان کردن قیمت روزنامه و این گونه تدابیر به مردم بقبولانیم. بلکه باید در فرهنگ مردم باورپذیر شود. بهعنوان مثال در کشورهای اهل مطالعه ما هیچ مسافری را نمیبینیم که حتی برای یک ساعت در قطار و هواپیما باشد و روزنامه یا کتاب نخواند. ولی در ایران مردم بیشتر ترجیح میدهند در چنین شرایطی یا با گوشی تلفن همراهشان سرگرم باشند یا موسیقی گوش بدهند یا به ابزارهای دیگر روبیاورند. فرهنگ مطالعه به طور کلی در ایران بسیار پایین است. سرانه مطالعه ما بر اساس آمارها ۵ دقیقه در روز است. بنابراین حوزه مطبوعات هم که نیاز به مطالعهکننده حرفهای دارد بسیار ضعیف است و این نیاز به فرهنگسازی دارد وباید از سطح مدرسه روی افراد کار شود تا به مطالعه عادت کنند. الان شمارگان کتاب هم در ایران بسیار پایین است. سالها قبل شمارگان کتاب بین ۲ تا ۳ هزار جلد بود اما امروزه حدود ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه رسیده است و این نشان میدهد استقبال از رسانههای مکتوب بشدت پایین آمده است.
مشکلات ساختاری
این استاد دانشگاه مشکل روزنامههای ایران را در تولید و محتوا شامل مشکلات ساختاری و تاریخی دانسته و میگوید: روزنامه نگاری یک پدیده وارداتی در ایران است. در واقع از دل جامعه ایران ظهور و بروز پیدا نکرده است و از غرب وارد شده است. ما نه متخصص روزنامه نگاری داریم و نه روزنامه نگار برجسته در سطح کلاس جهانی و نه روزنامه خوان حرفهای که به شکل انبوه نشریات را مطالعه کند. بنابراین مشکل ساختاری است و به یک عامل مربوط نمیشود. از سوی دیگر نخستین روزنامهای که در ایران منتشر شد یعنی «کاغذ اخبار» به تمجید و مدح و ثنای پادشاه وقت میپرداخت این روش استمرار پیدا کرد و امروزه هم روزنامههای ما با روشهای دیگری از انتقاد خالی هستند از سوی دیگر حاکمیت و حکومتها و دولتمردان از اینکه روزنامهها نقش انتقادی و نظارتی را ایفا کنند، استقبال نمیکنند.
روزنامهها در دنیا رکن چهارم دموکراسی تلقی میشوند اما در ایران چندان جدی گرفته نمیشوند. دلیلش هم این است که مطبوعات از دل نظام و ساختار اجتماعی و سیاسی ایران متولد نشدهاند بلکه وارداتی بودهاند و فرهنگ آن شکل نگرفته است. مطبوعات در نظامهایی رشد میکنند که تشکلها و انجمنهای صنفی هم در آنجا شکل گرفته باشند اما در ایران این نهادها هم بدرستی شکل نگرفتهاند.
این روزنامه نگار میگوید: در دنیا به طور معمول مطبوعات سخنگوی بخش خصوصی، نهادهای صنفی و تشکلها و احزاب هستند اما در ایران بعضی کارهای حزبی و سیاسی وارد مطبوعات شده و بسیاری از روزنامهنگاران و مطبوعات ما به جای اینکه کار حرفهای روزنامه نگاری انجام دهند کار سیاسی میکنند یعنی نقش تشکل و حزب را ایفا میکنند به همین خاطر مردم نیز استقبالی از آنها نمیکنند.
دکتر ضیایی پرور با بیان اینکه در سالهای اخیر بشدت شاهد افت شمارگان مطبوعات و رویکرد مردم به سمت شبکههای اجتماعی بودهایم میگوید: در حال حاضر در کشور ما که شمارگان مطبوعاتش به یک میلیون نسخه هم نمیرسد، شبکه تلگرام به تنهایی ۴۴ میلیون مخاطب جذب کرده است. در برخی کشورها روزنامهها نسخههای چاپی خود را حذف کرده و فقط نسخه الکترونیکی دارند در ایران هم کم و بیش به این سرنوشت دچار خواهیم شد و صدای شکستن استخوانهای مطبوعات به گوش میرسد و به احتمال زیاد در چند سال آینده بسیاری از این روزنامهها را نخواهیم داشت و مطبوعات مکتوب جای خود را به شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین خواهند داد.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا کشوری مانند ژاپن توانسته است همچنان فرهنگ روزنامه خوانی را بین مردمش حفظ کند و حتی آن را توسعه دهد میگوید: در کشور ژاپن شکل روزنامه خوانی با تمام دنیا فرق دارد. ژاپن از میان صد روزنامه پرشمارگان دنیا ۵ عنوان اول به شکل انحصاری را در اختیار خود دارد و تنها کشور دنیاست که چندین روزنامه با شمارگان بالای ۱۰ میلیون نسخه دارد. حتی کشورهای پرجمعیتی مانند هندوستان و چین چنین شرایطی ندارند و این به رفتار و ویژگیهای مردم ژاپن بر میگردد که به روزنامه خوانی رو آوردهاند. از طرف دیگر روزنامههایی مانند آساهی و یومیوری بسیار مختصر و شبیه دو سه برگ در قطع A4 ما هستند و در مدت نیم ساعت میشود روزنامه را در مترو هم خواند و تمام کرد و این با روزنامههای آلمانی و انگلیسی که بسیار وزین هستند و در دویست یا سیصد صفحه منتشر میشوند تفاوت دارد.
عقب ماندگی روزنامههای ایرانی
محمد حیدری- دبیر انجمن مدیران رسانه ایران – نیز درباره کاهش آمار شمارگان مطبوعات در ایران میگوید: امروزه با وجود رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی شاهد هستیم که روزنامههایی همانند آساهی یا یومیوری که در ژاپن منتشر میشود همچنان بالای ده میلیون نسخه منتشر میشود. یا اینکه در بسیاری از کشورهای دیگر همانند امریکا همچنان نشریات کاغذی مخاطب عام دارد و در شمارگان بسیار بالا منتشر میشوند.
وی با بیان اینکه شبکههای اجتماعی مسیر روزنامه نگاری را تغییر دادهاند گفت: هماکنون به غیر از ایران در سراسر دنیا روزنامه نگاری یک گام بلند برداشته است و با کنار گذاشتن انتشار خبر به تحلیل محتوا رو آوردهاند. یعنی خبرنگاران هر حوزه حرفهای عمل کرده و هر موضوعی را کارشناسی محور بررسی میکنند. اما چنین روشی در نشریات کشور ما کاربرد ندارد. همانطور که شاهد هستیم شبکههای اجتماعی به جای اینکه خبر را منتشر کنند آن را نمایش میدهند. بنابراین درخصوص انتشار خبر دیگر آن ابزار لازم از روزنامهها گرفته شده است و گاهی روزنامهها از یک خبر دو روز عقب میمانند. حال با توجه به این اوضاع اگر فضای مجازی را تهدید ندانسته و آن را فرصت بدانیم، میتوانیم از آن برای ارتقا یا حداقل حفظ وضعیت موجود استفاده کنیم. این درحالی است که هماکنون شمارگان نشریات کشور از ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نسخه به ۱۰ تا ۱۵ هزار نسخه رسیده است که یکی از دلایل این اتفاق خطوط نامریی است که بالای سر مطبوعات قرار دارد. یکی از معضلات و مشکلاتی که هماکنون رسانههای کشور با آن رو به رو هستند قوانینی است که در حوزه قانون مطبوعات تدوین شده است. به طور کلی قاعده کار در مطبوعات اینگونه است که هیأت نظارت، مسئول اجرای قوانین مرتبط با قانون مطبوعات است. اما شاهد هستیم که مرجع دیگری همانند قوه قضائیه با تأسیس دادسرای امور رسانهها به تخلفات صورت گرفته در رسانهها رسیدگی میکند. از اینرو این دوگانگی در برخورد با رسانهها باعث شده تا مطبوعات خودشان را به خطوط قرمز نزدیک بدانند و به گونهای به خود سانسوری پناه ببرند. از اینرو مخاطبان، نسبت به روزنامه و مجلهای که نمیتواند کار خودش را دقیق انجام دهد اعتمادشان را از دست میدهند. اما موضوع دیگر این است که مطبوعات در ۸ سال دولت قبل مشکلات بسیاری داشتند. زیر ساختها در خیلی از حوزهها بهم خورد. بسیاری از تحریمها از همان دوره شروع شد. کاغذی که هماکنون مدیران نشریهها تهیه میکنند سه برابر قیمت جهانی است.
مشکل همیشگی تخصص
حیدری با بیان اینکه بحث واگذاری امتیاز نشریات به متقاضیان از دیگر مشکلات این حوزه است میگوید: اگر چه هیأت نظارت بر مطبوعات در این زمینه خوب عمل کرده و براحتی امتیاز نشریه میدهد اما این امتیاز دادنها باعث بروز مشکلات دیگری شده است. افرادی وارد این حوزه میشوند که به هیچ وجه سابقه روزنامه نگاری ندارند و حتی یکماه هم در مجله یا روزنامهای قلم نزدهاند و تنها به صرف داشتن یک لیسانس تقاضای امتیاز نشریه میکنند. هیأت نظارت هم موظف است به این درخواست رسیدگی کند و اگر این کار را نکند با طرح شکایت از سوی متقاضی روبه رو میشود. در حقیقت قوانینی که از این صنف حمایت کند نداریم. اما موضوع دیگر قیمت تمام شده روزنامهها است که بسیار بالاست. مدیران روزنامهها از آنجا که ناچارند هزینه بیشتری بپردازند سراغ نیروی ارزانتر میروند. دقیقاً اینجاست که مرگ رسانههای ایران رقم میخورد. دیگر روزنامهها و خبرگزاریها مثل سابق نیستند که ده تا نویسنده برتر داشته باشند و مخاطبان از خواندن مقالات لذت ببرند. هماکنون خیلی از افرادی که در روزنامهها کار میکنند متأسفانه تخصص روزنامه نگاری ندارند. درحال حاضر در مرکز رسانهها و برخی از سازمانهای دیگر برای آموزش خبرنگاران در رسانهها هزینه میکنند تا شاید خبرنگاران ما سطح علمیشان بالا برود.
این روزنامه نگار با بیان اینکه بر خلاف نظر عدهای که معتقدند وضعیت مطبوعات ایران همانند شمع رو به خاموشی است میگوید: من و خیلی از همکارانم امیدواریم چرا که روزنامه نگاری مکتوب اخلاق محور است. حتی در بداخلاقترین رسانه کشور که از برخی جریانهای سیاسی حمایت میکنند بازهم اخلاق محوری وجود دارد. اما شبکههای اجتماعی این اخلاق محوری را ندارند. ترویج شایعه و تشویش اذهان عمومی میکنند فقط برای اینکه اعضای گروهشان را بالا ببرند. اعتقادم این است که حتی با اشکال نوین تکنولوژی و ظهور شبکههای اجتماعی و نسخههای الکترونیکی و انواع و اقسام برنامههای اطلاعرسانی بازهم نشریات کاغذی از اقبال خوبی برخوردارند.
حیدری با اشاره به طرح خرید برگشتی روزنامه و مجلات و ارسال آنها به نقاط محروم کشور که هماکنون از سوی معاونت مطبوعاتی انجام میشود اظهار میدارد: اگر روی این طرح حساب شده عمل شود مدیران نشریاتی که تولید تحلیل محتوا میکنند دیگر نباید نگران برگشتی نشریاتشان باشند چرا که ارسال روزنامه و مجلات برای مخاطب عام باعث افزایش مخاطبان میشود. به هر حال معتقدم که این حوزه حوزهای نیست که رو به افول برود. وی با اشاره به اینکه مطبوعات کشورهای همسایه به مراتب وضعیت بهتری نسبت به ایران دارند گفت: پرشمارگانترین نشریات ایران هم متأسفانه قابل مقایسه با کشورهای همسایه نیست. بهعنوان مثال روزنامه جنگ در پاکستان حدود ۷ میلیون نسخه منتشر میکند و هماکنون در دوره افولش به ۵ میلیون رسیده است. این درحالی است که ما در طول تاریخمان چنین روزنامهای با این شمارگان نداشتیم. وی با اعلام این موضوع که شبکههای اجتماعی تهدید بزرگی برای خبرگزاریها و پایگاههای خبری هستند گفت: وجه تمایز شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها در سرعت انتشار اخبار و بدون تحلیل محتوا است. هماکنون شبکه اجتماعی همانند تلگرام سرعت را از همه گرفته است. نیمههای شب خبر تصویری پخش میشود به همین دلیل معتقدم تلگرام یا شبکههای اجتماعی نمیتوانند از نشریات مکتوب بالاتر باشند.
وی درباره راهکاری برای حل این معضل در کشور میگوید: ما در خیلی از موارد فقیر هستیم. باید آموزش و پرورش در این خصوص به ما کمک کند. هماکنون آموزش و پرورش دیوار بزرگی دور خود ساخته است. حتی یک نشریه در آموزش و پرورش نمیرود. این نشان از موفق نبودن سیستم آموزشی است. قول میدهم که اگر بروید درباره کشوری همانند ژاپن تحقیق کنید درمی یابید که از کودکی به آموزش موارد فرهنگی و اخلاقی میپردازند. خواندن نشریات و مطالعه از یک جامعه بزهکار و بیانگیزه و تنبل جلوگیری میکند. از اینرو لزوم آن باید حفظ شود و دولتمردان ما باید در این زمینه برای کودکان برنامه مدون بسازند. در برخی از مدارس درباره رسانه به کودکان آموزش میدهند و بچهها نیز به چاپ شعر و مقالاتشانعلاقهمند هستند.
پاسخگو نبودن مطبوعات
دکتر حسن نمک دوست درباره دلایل افت شمارگان روزنامهها و رسانههای مکتوب میگوید: دلیل آشنا، ساده، موجز و مهم آن، این است که مطبوعات ما به نیازهای مخاطبان چنان که باید پاسخ نمیدهند. بخشی از این امر نتیجه محدودیتهای سیاسی و خط قرمزهای مندرآوردی است که همه با آن آشنا هستیم، اما واقعیت این است که متأسفانه این محدودیتها همه جنبههای زندگی اجتماعی را در بر گرفته است. شما نمیتوانید درباره بسیاری از موضوعهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حتی ورزشی و سرگرمی هم به پرسشها و نیازهای مخاطب پاسخ بدهید. طبعاً چنین وضعی از اقبال به مطبوعات کم میکند، اما این فقط یک جنبه موضوع است. بسیاری از رسانههای ما به دلیل تعلقشان به حکومت از بازار بینیازند و بنابراین محتوای خود و رسانههای دیگر را بدون رعایت حق مؤلف و حق نویسندگی به رایگان منتشر میکنند،یعنی شما میتوانید محتوای بسیاری از روزنامهها را روی اینترنت رایگان دریافت کنید. در چنین وضعیتی چه دلیلی دارد که شما را بخرند. وقتی چیزی رایگان است خب آن را نمیخرند! حکومتی بودن، رایگان بودن و رعایت نکردن حق مؤلف بختکی است که کاملاً به جان مطبوعات ما افتاده است. چنین وضعیتی هم اصلاً خوب نیست.
این استاد روزنامه نگاری راهبردهایی را که در حال حاضر میتواند به ترویج فرهنگ مطالعه روزنامه کمک کند چنین بر میشمارد: هم باید به فکر محتوا و پاسخ دادن به نیاز مخاطبان بود و هم باید شیوههای ارائه محتوا را ارتقا داد. ما بخصوص در مورد روزنامهها با تحولات جدید تولید محتوای حرفهای هماهنگ نشدهایم. شیوههای روایتگری ما کماکان همان شیوههای قدیمی است. در حالی که با توجه به تحولات چشمگیری که در عرصه خبررسانی بهدست رسانههای آنلاین و شبکههای رادیویی و تلویزیونی صورت گرفته روزنامهها باید شیوه روایتگری و تولید محتوای خود را روزآمد کنند که در کشورمان چنین نکردهاند. وجه دیگر پرداختن به ژانرهای قدیمی و کارساز روزنامهنگاری است که در کشور ما مغفول مانده بود و متأسفانه همچنان نادیده گرفته میشود مانند گزارشگری تحقیقی و روزنامهنگاری تحلیلی. تحقیق و تحلیل روزنامهنگارانه میتواند خون دوبارهای وارد رگهای روزنامهنگاری کاغذی ایران کند.
موضوع مهم سوم رویکرد تازه به مخاطب و تعامل با آن است. مخاطب امروز نقشی جدی در تولید محتوا و اساساً حیات رسانه ایفا میکند و ما باید این نقش را کاملاً و در عمل به رسمیت بشناسیم. دیگر باید به جای اختصاص دادن یک ستون و دو ستون به نظرات مخاطب، در فکر ایجاد سازمان تعامل با مخاطب باشیم، مقصودم فقط در عرصه تولید محتوا نیست. مخاطب شریک همه موضوعها و رویدادهای ما باید باشد، برای مثال اگر شما یک نشریه ایرانگردی منتشر میکنید مخاطب فقط نباید گه گاه مطلبی برای شما بفرستد یا نظرش را با شما در میان بگذارد، بلکه باید همراه و شریک شما در رویدادهای ایرانگردی باشد و بدهبستانی مستمر در واقعیت گردشگری با شما داشته باشد. چنین تعامل و داد و ستدی نیاز به سازمان و ساز و کارهای خاص خود دارد و باید به آنها فکر کنیم.
نمک دوست در پاسخ به اینکه چه آیندهای برای رسانههای مکتوب در ایران قابل تصور است، میگوید: اگر روال به همین ترتیب پیش برود و بخصوص ما روزنامهنگارها چارهای نیندیشیم وضع روزبه روز برای رسانههای چاپیمان وخیمتر میشود، البته در یک بافتار وسیعتر، وضع برای همه رسانههای کشور وخیمتر خواهد شد. وخامت وضعیت کنونی مطبوعات، مانند نوک کوه یخ است که راحت دیده میشود، مشکل اصلی از دست دادن و از دست رفتن جایگاه همه رسانههاست که میتواند پیامد بسیار بسیار بدی برای کشور داشته باشد. ایران به یک نگرش تازه و سیاستگذاری نوین در زمینه رسانهها احتیاج دارد. سالها پیش استادمان آقای دکتر کاظم معتمدنژاد راهحل کشور را توسعه رسانههای مستقل و کثرتگرا میدانستند. راهحل ایشان باید دستور کار همه ما باشد.
- 16
- 6