اشعار نزار قبانی
نِزار قَبانی (۱۹۲۳ دمشق ـ ۱۹۹۸ لندن) با اصالت سوری از بزرگ ترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود. او به زبان هایی نظیر فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی مسلط بود و در دستگاه دیپلماسی سوریه بمدت بیست سال خدمت کرد. زمانی که از وی پرسیدند که آیا او یک انقلابی است، در جواب گفت:« عشق در جهان عرب مثل یک اسیر و برده است و من می خواهم که آنرا آزاد کنم. من می خواهم با شعرهایم روح و جسم عرب را آزاد کنم. در دنیای ما روابط بین زنان و مردان درست نیست.» برخی از اشعار نزار قبانی را که توسط مترجمان گوناگون به فارسی ترجمه شد، بخوانید:
* اشعار نزار قبانی درمورد برگه های من و دستان تو
بین برگه های من
و دستهای تو
تاریخ تمدنی است طولانی..
هر گاه انگشتانم را دقیقه ای
در کف دستان تو رها کردم
درخت خرما رویید..
* وقتی عاشق می شوم/ اشعار نزار قبانی
وقتی عاشق می شوم
پادشاهِ زمانم
زمین را با همه ی داشته هایش فتح می کنم
و خورشید را
زیر گام های اسبم درمی آورم.
وقتی عاشق می شوم
امپراتور فارس بنده ام می شود
و سرزمین چین
قلمرو چوگانم،
دریاها را جابه جا می کنم
و اگر بخواهم
ستاره ها را می ایستانم!
* مرا جوری در آغوش بگیر- بهترین اشعار نزار قبانی
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می میرم.
و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته ام.
* اشعار نزار قبانی درباره ی قول دادم
بهت قول دادم برنگردم
اما برگشتم
و از اشتیاق نمیرم اما مردم
به چیزهایی بزرگ تر از خودم قول دادم
با خودم چکار کردم؟
از شدت صداقت دروغ گفتم
و خدا را شکر که دروغ گفتم.
* اشعار نزار قبانی/ همه محاسبات مرا در هم ریخته ای
تا یک ساعت پیش
فکر می کردم
ماه در آسمان است
اما یک ساعت است
که کشف کرده ام
ماه
در چشمان تو جای دارد
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 18
- 5